واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: سانسور دولت امريكا، همه جا را فرا گرفته و آنان برای اين كار از عبارت حفظ امنيت ملی سوءاستفاده میكنند... مدل آمریكایی حقوق بشر، این بار باعث گرفتاری زن بیگناهی شده كه گفته میشود شوهر سابق او متهم به تلاش برای خرید تجهیزات دید در شب است. نام شهرزاد میرقلی خان، شهروند ایرانی كه از سه سال پیش در زندانهای مختلف آمریكا تحت شكنجه قرار دارد، این روزها بیش از گذشته بر سر زبانها افتاده؛ زیرا از یك سو، جمهوری اسلامی ایران، با رافت اسلامی، جاسوسههای امریكایی را با قرار وثیقه از بند آزاد میكند و از سوی دیگر، میرقلی خان با مصاحبه زندهای كه با شبكه برونمرزی سیمای جمهوری اسلامی (پرس تیوی) داشته، ابعاد تازهای از وضعیت و لحظات تلخ زندگی خود را در زندانهای مختلف آمریكا، افشا كرده است. تفاوت رفتار با زندانیان و بازداشتیهایی كه به دلایل امنیتی در زندانهای ایران و آمریكا نگهداری شدهاند، از مقایسه رفتار ایران با سارا شورد و كلوتید ریس و رفتار آمریكاییها با شهرزاد بهخوبی هویداست. اتهاماتی كه هر بار تغییر میكند ماجرای اتهامهای بیپایانی كه متوجه شهرزاد میرقلی خان میشود، انتهایی ندارد. این زن، كه مادر دو دختر دوقلوست، بار اول در دادگاهی واقع در اتریش به اتهام همكاری با شوهرش، محمود سیف بهعنوان تلاش برای خرید عینكهای دید در شب نظامی، متهم و محكوم به زندان شد. تا اینكه وی پس از تحمل 28 روز بازداشت، با پرداخت جریمه نقدی از اتریش خارج شد. وی در ادامه مسافرتش به نیكوزیا، پایتخت قبرس رسید و در آنجا به وی اطلاع دادند پاسپورت آمریكایی وی، دارای اشكال است. برایش بلیت هواپیما گرفتند و با دعوت حكومت آمریكا برای ادای توضیحاتی به دادگاهی در فلوریدا خوانده شد. ولی به گفته شهرزاد، پس از نشستن هواپیما در فرودگاه آمریكایی، به وی دستبند زدند و به اتهام تلاش برای خرید دوربینهای دید در شب، به زندان بردند. از آن روز تاكنون، سه سال میگذرد و هر روز اتهامات این زن، رنگ و روی دیگری به خود میگیرد. ابتدا از همكاری با شوهرش محمود سیف برای خرید تجهیزات مشمول تحریم به ایران به وی تفهیم اتهام میشود تا زمانی كه موضوع جاسوسی و تلاش برای رد و بدل كردن اطلاعات طبقهبندی شده آمریكایی وارد پروندهاش شد و بعد از آن، جهت فشار آوردن به این زن بیپناه، موضوع جاسوسی همسر وی مطرح و شهرزاد متهم به همكاری با وی میشود و بعد برای یافتن مكان زندگی این مرد تحت فشار قرار میگیرد. این موضوعات تهی از واقعیت در شرایطی مطرح شده كه گفته میشود، محمود سیف هماكنون در ایران به سر میبرد و زندگی عادی خود را میگذارند! سارا شورد، نمونه آمریكایی در ایران در زمانیكه شهرزاد میرقلیخان از زندانهای ایالتی و فدرال آمریكا و شكنجههای مختلف آمریكاییها مینالد و مادرش، بارها در گفتوگو با رسانههای ایرانی از مشكلاتی كه دستگیر شدن ناگهانی و غیرقانونی شهرزاد برای وی و دو دخترش – ملیكا و ملینا- پیش آورده گفته، سارا شورد، زنی كه متهم به ورود غیرقانونی و تلاش برای جاسوسی در ایران است، با نظر مساعد دادستان تهران و با تودیع وثیقه 500 میلیون تومانی از زندان آزاد و بلافاصله از ایران، خارج شده است. سارا شورد، كه به همراه دو مرد جاسوس دیگر از طریق مرزهای غربی كشور، به حریم ایران وارد شده بود و در بازجوییها به ارتباط با گروههای معاند در كردستان عراق اعتراف كرده، بنا به درخواست دادستان و رافت اسلامی قوه قضاییه ایران آزاد شد ولی قبل از خروج از ایران، خانواده شهرزاد با وی دیدار كردند. بهگفته مادر شهرزاد، در این ملاقات، شورد 31 ساله از رفتار خوب زندانبانها در طی دوران بازداشت و از غذاهای ایرانی بهخصوص فسنجان و زرشكپلو با مرغ تعریف كرده و گفته ترجیح میدهد در آمریكا نیز از این غذاها برای خود بپزد. شورد در حالی از غذاهای ایرانی تعریف میكند كه شهرزاد در گفتوگوی مستقیم با پرس تی وی- شبكه برونمرزی تلوزیون ایران- گفته در غذاهایی كه به وی داده میشود، همیشه حشرات و كرم وجود دارد. نالههایی از زندان مدعیان حقوق بشر شهرزاد میر قلیخان در گفتوگوی تلفنی با پرس تیوی، درباره زندانهای آمریكا میگوید: «شرایط وحشتناك است. وحشتناك. خیلی دلم میخواهد همه دنیا میتوانست به چشم خود ببیند كه شرایط در زندان فدرال امریكا چگونه است. زندانهای ایالتی امریكا مثل همه چیز دیگر این كشور بهظاهر و در نگاهی سطحی، خوب به نظر میرسد، ولی وقتی از درون به آن نگریسته شود، به زبالهدانی بیش نمیماند. زندانهای دولتی امریكا و ایران را از دو بعد میتوان با هم مقایسه كرد. امروز در قرن بیست و یكم كشور تازه تأسیس امریكا، ایران را كشوری جهان سومی میداند. با این نگاه، كسی انتظار ندارد شرایط و امكانات زندانهای ایران خوب باشد. دولت ایران هم تاكنون نگفته است كه شرایط زندانهای ما از نظر حقوق بشر بهترین در دنیا است.» وی همچنین در توضیح نحوه زندانی شدن خود اظهار میدارد: «آنان حتی برای انتقال من و همبندانم، از راهرویی زیرزمینی استفاده كردند كه روی آفتاب را نبینیم. پس از آن در زمان محاكمه من را به زندان منطقهای منتقل كردند. در مورد زندان فدرال به جرئت میگویم كه مثل سطل زباله است. در جریان محاكمه به زندان ایالتی منتقل شدم. این زندان هم كثافت محض است. در آن مدت، مأموران زندان با من بهطور وحشتناكی بدرفتاری كردند. بهخصوص افراد رتبهبالا، با درجه سروان، ستوان و همچنین نگهبانان، بزرگترین دشمنان من بودند. سپس چند ماه پس از محكوم شدنم، به اینجا یعنی انستیتوی اصلاحی فدرال در دنبری منتقل شدم. شرایط اینجا در مقایسه با زندان میامی كمی بهتر است، ولی آخر هر روز به سلولم كه همان مزبله است، برمیگردم.» نالههای شهرزاد از زندان، تمامی ندارد. وی در قسمت دیگری از مصاحبهاش، میگوید: «حالا پس از آزادی سارا شورد و نامههایی كه به رییسجمهوری ایران نوشتهام، متوجه شدهاند كه من ساكت نخواهم ماند و خانوادهام در ایران برای حمایت از من اقدام خواهند كرد. در سه چهار ماه گذشته نامههای زیادی به رییسجمهوری احمدینژاد نوشتهام و ضمن آگاه كردن او در مورد شرایطم، خواستار اقدام برای احقاق حقم و حمایت شدم. از ایشان خواستهام در دادگاههای بینالمللی طرح شكایت كنند، زیرا در امریكا عدالتی وجود ندارد.» ولی ارتباط آزادی سارا شورد با این زن بیگناه ایرانی چیست؟ شهرزاد در پاسخ به این سئوال، اظهار میدارد: «پس از آزادی سارا شورد، رسانههای امریكا و جهان میخواهند حقیقت را بگویند، ولی دولت این كشور اجازه نمیدهد. سانسور دولت امریكا، همه جا را فرا گرفته و آنان برای این كار از عبارت حفظ امنیت ملی سوءاستفاده میكنند. پس از بازگشت سارا به امریكا، آنان خواستار دسترسی به همه مدارك قانونی و اسناد من شدند و تحقیق درباره پرونده من را آغاز كردند. فرزندانم در ایران با سارا دیدار كردند. وی زمانی كه به امریكا آمد، نامهای از فرزندانم به همراه آورد كه چیزی از آن در جایی منعكس نشد. من هم از محتوای آن چیزی نمیدانم و اطلاع ندارم كه آیا وی درباره من با رییسجمهوری اوباما صحبت كرده است یا خیر؟ اول این كه سارا قانون ایران را شكسته بود. ولی من خلافی نكردهام. آنان از مرز ایران عبور كرده بودند، ولی من به دعوت دولت امریكا برای كار به این كشور آمدم. آنان برای من بلیت فرستادند. آنان از فرودگاه مرا به خاك جهنمی امریكا آوردند. آنان به من دستبند زدند، به زندان انتقال دادند و به هر روش ممكن بهخصوص از نظر روانی شكنجه كردند. آنان مرا بهشدت شكنجه كردند كه حاضر شوم برایشان نقش جاسوس را بازی كنم و همسر سابقم را تحویلشان دهم.» «شرایط زندانهای آمریكا بهقدری غیر قابل تحمل است كه سانسور نامهها و اسناد شخصی زندانیان، امری عادی تلقی میشود.» شهرزاد در این باره توضیح میدهد: «آنان به همه نامههایم به آقای احمدینژاد دست پیدا كردند. وقتی بعد از شش روز بازگردانده شدم، متوجه شدم كه حدسم در این مورد درست بوده است. با مراجعه به افسر زندان، كاغذها و مداركم را از وی پس گرفتم. گرفتن مدارك و اسناد قانونی من برخلاف قوانین این كشور است. مطمئن هستم كه پس از كپی كردن این كاغذها، به دنبال راهی برای نابود كردن اسناد بودند. من شاهدی زنده هستم كه درباره این حقایق برای عموم صحبت میكنم و آنان میخواهند با قطع ارتباطم با دنیای خارج، مانع شنیده شدن صدایم در دنیای خارج شوند. آنان این را دوست ندارند و باید مرا از بین ببرند. آنان باید ارتباط من و دنیا را قطع كنند تا هیچكس صدایم را نشنود. آنان به كارهای شیطانی خود ادامه میدهند كه همچنان ابرقدرت باقی بمانند.» اینچنین است كه نالههای شهرزاد از دل بهشت شداد آمریكایی كه ادعای سردمداری حقوق بشر در دنیا را دارد، به تصاویر زشت و كریهی پیوند میخورد كه از زندانی شدن این زن بیگناه، به وجود آمده؛ تصاویری كه بلقیس روشن، مادر این زن رنجدیده، در گفتوگو با خبرگزاریها مطرح میكند. مصایب شهرزاد به روایت بلقیس بلقیس روشن، یك مادر است. مادری رنجدیده كه امروز، سه سال میشود فرزند 31 ساله خود، شهرزاد میرقلی خان را ندیده و بهتنهایی مجبور به نگهداری از دو دختر نوجوانش، ملینا و ملیكا شده است. روشن درباره مصایب فرزند خود در زندانهای آمریكایی میگوید: «شهرزاد مرتب از آزار و اذیتی كه به او میشود صحبت میكند؛ بهخصوص در ۱۸ ماه اول كه در بازداشتگاه لاندردی در شهر میامی بود، با او رفتارهای بسیار آزاردهندهای داشتند. مثلا زمانی كه در ایران جشن هستهای برگزار میشد، به دست و پای شهرزاد زنجیر بسته بودند و یك میله آهنی به عرض ۱۰ سانت به روی قفسه سینهاش بسته بودند و او را با این وضعیت داخل ون قرار میدادند و طی ۴۸ ساعت بدون استراحت از این زندان به زندانی دیگر منتقل میكردند. زمانی كه به زندان اصلی برگشته بود، مچهای دست و پایش مجروح شده بود و او را در این وضعیت و بدون هیچ درمانی رها كرده بودند.» به گفته این مادر كه دخترش را در بند مدعیان قلابی حقوق بشر میبیند، وضعیت شهرزاد پس از تقاضای تجدید نظر بهمراتب بدتر شده است. روشن دراین باره میافزاید: «یك بار دیگر زمانی كه رأی اولیه دادگاه صادر شده بود، ما تقاضای تجدیدنظر كردیم. دخترم تعریف كرد كه ساعت چهار صبح بیدارش كردند و گفتند باید به زندان جرجیای آتلانتا برود. این زندان بسیار مخوف است. شهرزاد را به همراه شش نفر دیگر بعد از چهار روز كه در این زندان به سر بردند، دو مرتبه در ساعت چهار صبح به زندان لاندردی بازگرداندند و وقتی اعتراض میكند، میگویند كه اشتباه شده است. شهرزاد زمانی كه قصد داشت از تخت دوطبقه پایین بیاید، به دلیل اینكه این تخت حفاظ نداشت، از پشت به پایین پرت شد و ستون فقراتش صدمه دید به صورتیكه بهسختی میتوانست بایستد. با وجود این، او را با همان حال و با زنجیر با اتوبوس ۱۱ ساعت تا میامی برگرداندند. بعد از اینكه به زندان رسید، یك كمد فلزی سنگین به او تحویل دادند تا به سلولش ببرد.» روشن در قسمت دیگری از گفتوگوی خود با خبرنگاران به معاینه و معالجه نیمبند دخترش اشاره میكند: «بعد از ۱۵ روز نامهنگاری، بالاخره شهرزاد را معاینه كردند و از ستون فقراتش عكس گرفتند و دیدند كه ستون فقرات آسیب دیده و به همین خاطر مدتی روی ویلچر بود، ولی هنوز هم ستون فقراتش دچار مشكل است. بعد هم كه او را به زندان دمری در نزدیك نیویورك منتقل كردند؛ بهدلیل عدم درج سوابق پزشكیاش تقاضای شهرزاد را قبول نمیكردند و بعد كه دیدند واقعا دچار مشكل است، دوباره عكسبرداری كردند آنجا هم مدتی روی ویلچر بود.» به گفته این مادر رنج كشیده، در غذای شهرزاد در زندان مخصوصا در زندان لاندردی سوسك بود یا اینكه داخل نودل (رشته) كه برایش آورده بودند و در ازای آن پول گرفته بودند، پر كرم بود كه شهرزاد حالش به هم خورد و كارش به درمانگاه كشید. روشن دراین باره توضیح میدهد: «یا اینكه در یك سینی غذا قدری كاهو، هویج، پیاز و سیب زمینی میدادند كه در آن پر از حشرات ریز بود. البته یكی از افرادی كه آمریكاییالاصل بود و به این فضاها آشنا بود، میگفت كه احتمالا برای آزار او چنین كارهایی را انجام میدهند.» به گفته روشن، شهرزاد كه در ۱۸ ماه اول زندان در جایی نمور نگهداری میكردند و در این ۱۸ ماه او آفتاب ندیده بود و دچار بیماریهای پوستی بدی شده بود. طبق اظهارات بلقیس روشن، شهرزاد پیش از آن در زندانی نگهداری میشد كه در كنارش یك زندانی به دلیل ایدز فوت كرد و او مجبور بود در كناری خودش را جمع كند و بلرزد تا بیایند و جنازه را ببرند. بهراستی، مقایسه سادهای بین رفتارهایی اینچنین با نحوه برخورد ایرانیها در مدت بازداشت جاسوسهایی كه از مرزهای غربی به شكل غیرقانونی وارد كشور شدهاند، نشان میدهد فاصله میان داعیه حقوق بشر تا بهجا آوردن حقوق دیگران، چقدر است. بهراستی اگر شهرزاد بهعنوان یك آمریكایی در ایران بازداشت میشد، چنین رفتارهای ننگین و شرمآوری با او میشد؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 467]