واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: اندیشه - آیتالله بهجت و انسان خدابنیاد در جهان جدید. رضا راد: جامعه ایرانی اگر چه به ظاهر با تجربه غربی درآمیخته است، اما در بسیاری از رفتارهای خود، هنوز خیره به جهانی است که یکسره او را به مسیری «دیگر» راه میبرد و از همین رو رفتاری مناسب با این وضعیت ویژه از خود بروز میدهد. از جمله این رفتارها تبعیت از مرجعیت دینی و مذهبی است. این نوشته با تفکیک میان انسان «در مقام مخاطب عالم قدس» و انسان خود بنیاد، در نهایت به پاسداشت مقام سلوکی آیتالله بهجت به عنوان نمادی از انسان خدابنیاد میرسد. انسان مدرن و رفاهجوی دوره جدید، که خودبنیادی را بسان اصل اصیل مناسبات خود با جهان پیرامون پذیرفته است، در نظمهای نهادی اجتماعی خویش، بیشتر نقش و شأن کارکردی به خود گرفته و همچون دقیقهای است که باید در تلائم با دیگر دقایق تکاپو کند تا سازمان کلی جامعه بتواند مردمش را به ساحل امن رفاه برساند. اما نتایج متعددی میتواند بر این منطق یکسانساز مترتب باشد که در این مقام و به اقتضای بحث، تنها به ذکر یکی از آنها اکتفا میشود و آن، رفع نگاه طولی و سلسله مراتبی به «جهان» و به تبع آن، به «انسان» است. در این نگاه چیره و مسلط بر جهان جدید، آدمیان به لحاظ وجودی در عرض یکدیگرند و تمایز ایشان از یکدیگر، به معیارهای صرفاً بیرونی، غیر انفسی و غیر قدسی باز میگردد. انسانها نسبت به یکدیگر برتری مییابند، اما نه به این دلیل که از حقیقت برین، دورتر یا به آن نزدیک ترند، بلکه از آن رو که نسبت به دیگری، نقش مؤثرتری را در ساحات اجتماعی و آفاقی بازی میکنند و از قدرت بیشتری ـ در معانی گوناگون دنیوی آن ـ برخوردارند. آنچه در این نوشتار به عنوان «رفع نگاه طولی و سلسله مراتبی به عالم و انسان» ذکر شد، نباید رخداد و حادثهای جهانشمول تلقی شود و همه جوامع بشری را تابع مطلق این نوع رویکرد دانست. جامعه ایرانی، با همه فراز و نشیبهایی که در تاریخ معاصر خود در مواجهه با منطق عالم غربی از سر گذرانده است، نشان داده است اگرچه در ظاهر و در مناسبات سیاسی، مدنی و معیشتی خود به ناگریز از هنجارهای مدرن پیروی کرده است، اما در بسیاری از رفتارهای بنیادین خود، مسیر دیگری را پی گرفته است و سر در گرو «نظم دیگری» نهاده است. از جمله این رفتارها میتوان به تبعیت مردم از مرجعیت دینی و مذهبی اشاره کرد که در بسیاری از بزنگاههای تاریخی، به ویژه در دوره معاصر، آشکار شده است. این نوع رفتار، برخلاف اعمال متعارف بشر در نظامهای غربی امروز، از منطق و هنجاری درونی و انفسی ریشه میگیرد. در این نگاه، «انسان بما هو انسان»، هرگز دایرمدار رفتارهای فردی و اجتماعی خود نیست، بلکه انسان در مقام مخاطب عالم قدس و شریعت مبتنی بر آن، همچون موجودی خدابنیاد، نه خود بنیاد، رفتار میکند و از همین رو مأموریت و مسئولیتی بر عهده اوست. از این منظر است که قرب و بعد انسان به حقیقت ازلی و ابدی معنا مییابد و نظام سلسله مراتبی و طولی رنگ اصالت میگیرد. بر اساس وجود چنین نظام قدسی است که «ولایت» یکی بر دیگری و حیثیت «رابطی» وجود مسلم گرفته میشود. «مرجعیت» نیز در پرتو همین نگاه، ضرورت مییابد. «جمعیت» مسلمان و شیعی ایران، با پیروی از «مرجعیت» در امور فردی و جمعی و دنیا و عقبای خود، نقش مؤثری را در تداوم این نگاه ایفا کرده است؛ نقشی که، به وضوح، نوعی فراروی از معیارهای متعین جهان جدید را نشان داده و بر وجود سازوکار دیگری برای رفتار آدمی ـ غیر از راه و روش مدرن ـ صحه میگذارد. در این سازوکار، مردم و جمعیت، همچون تودهای سرگردان که تنها بر حسب میزان کارکرد و مفید بودنشان در نظامها و نهادهای اجتماعی مدرن، واجد ارزش بشوند نیستند. در نظام ولایت و مرجعیتمحور، جمعیت، به واسطه نسبتشان با شخص یا اشخاصی که واجد شأن و مرتبت وجودی و علمی والاتری در سلسلهمراتب عالم هستند، تعین یافته و از این طریق از حیات تودهوار و تکساحتی دور شده و اصالت مییابند.در این میان برخی از مراجع به دلیل آنکه در ابعاد مختلف وجودی و معرفتی، به تعالی رسیدهاند، نقش به مراتب عمیقتری در رشد و تکامل روحی و رفتاری جمعیت همراه خود، ایفا کردهاند؛ مفهومی که در عرف فقهی از آن با تعبیر «اعلم و اتقی و اعدل» بودن یاد میشود. نمونه والای این مراجع در دوره اخیر امامخمینی(ره) بوده است؛ کسی که در ساحات مختلف انسانی و الهی به کمال رسیده بود و از همین رو، همه این امکان را داشتند که حداقل با یکی از ابعاد وجودی او نسبت برقرار کنند و در راه تعالی گام بردارند. ذکر نام دیگرانی که در مسیر چنین سنخی از مرجعیت، طی طریق کرده و گروه و جمعیتی را به مسیر سعادت کشاندهاند البته در این نوشتار کوتاه ممکن نیست، اما شایسته است از کسی یاد شود که به باور همه و بیتردید، واجد مقام معنوی شامخ و عظیمی بود. حضرت آیت الله بهجت (ره) یکی از آن مراجع متخلق و صدیقی بود که چون به مقام «جمعیت الهی» واصل شده بود، توانسته بود افراد زیادی را در گرد خود جمع کند و از این طریق عنصر کمیاب در عصرما یعنی «اخلاق» را در جان ایشان به قرار آورد. او به واسطه تقرر در مقام «مجمع بحرین» همچون «مشرق ضمایر»ی بود که جانهای طالب، مستعد و آماده ولی پریشان میتوانستند از آن «کسب جمعیت» کنند و خود را دست کم در آناتی، از وجود هرروزه و پرسهزن برهانند و تا ساحات متعالیتری از وجود خود را برکشند. چنین طریقی از زندگی هرگز با هیچ منطق مدرن و غربی قابل تبیین نیست. در این نحوه از حیات هر کس مرجع خود را در وجودی والاتر میجوید و به واسطه تعلقی که به آن مییابد ـ ضمن آنکه خود واجد هویت و تعین اصیل میشود ـ با همرهان دیگر نیز همبود میشود. درگذشت این مرجع عالیقدر اگرچه فقدان و خسرانی عظیم است اما «قدم صدق» او نزد حق و تابعانش باعث استمرار راه اوست و با وفاداری به این طریق هرگز جمعیت گرد او پراکنده نخواهد شد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 464]