واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: زیستن با خورخه لوئیس بورخس
"راهم را از میان ازدحام خیابان فلوریدا با تنه زدن به این و آن باز میکنم، وارد بنای نوساز "گالریادلاسته" میشوم، از سمت دیگر آن بیرون میزنم و عرض خیابان مایپو را طی میکنم و در حالی که به ساختمان مرمرین و قرمزرنگ شمارهی 944 تکیه دادهام دکمهی زنگی را فشار میدهم که روی آن نوشته شده B6""آلبرتو مانگوئل"، نویسندهی کتاب "با بورخس" - که کیوان باجغلی آن را به روانی و شیوایی ترجمه کرده است - در این کتاب به شرح خاطراتش از جلسات کتابخوانی برای بورخس پرداخته است. او کتابش را با جملات بالا آغاز کرده است. و این شروع دورهای کوتاه در زندگی آلبرتو مانگوئل است که منجر به جهتیابی حرفهای و ورودش به دنیای شگفتانگیز ادبیات شد. تجربهی کتابخوانی برای بورخس را در سالهای بین 1964 تا 1968، زمانی که جوانی 17 - 16 ساله بود و در یک کتابفروشی، که محل رفت و آمد بورخس بود، کار میکرد، بهدست آورد. او از آن سالها به عنوان سالهای خوش اقبالیاش یاد میکند.خورخه لوئیس بورخس بیشک یکی از غریبترین اذهانی است که به دنیای ادبیات پا گذاشتهاند. او با آن ذهن غریب و متفاوت که همیشه در هزارتو و آیینهها سیر میکرد، گاه از دست خودش نیز به تنگ میآمد؛ چنانچه در برخی از مصاحبههایش پیداست.نویسندگانی هستند که میکوشند جهان را در کتابی به نمایش بگذارند. نویسندگان نادرتری نیز هستند که جهان در چشمشان یک کتاب است و میکوشند آن را برای خود و دیگران بخوانند. بورخس در زمرهی این نویسندگان بوداین غریب زمانی به اوج رسید که در 58 - 57 سالگی بیناییاش را از دست داد. این رخداد به تنهاییاش بیشتر دامن زد و او که دیگر قادر به خواندن و نوشتن نبود، پیوسته در جست و جوی کسانی بود که برایش بخوانند و بنویسند.آلبرتو مانگوئل به این مطلب این گونه اشاره کرده است: "او اغلب از نابیناییاش براساس علایق ادبیاش سخن رانده و آن را "شوخچشمی پروردگار میخواند. چرا که کتابها و تاریکیها را توامان به او اعطا کرده بود. نابیناییاش باعث شده بود عزلتنشینی اختیار کند و در آن عزلت به خلق آثار متأخرش بپردازد. او با مادرش و یک خدمتکار در یک آپارتمان سادهی کوچک در بوینسآیرس زندگی میکرد.ماگنوئل میگوید که از آن سالها به بعد او خواندن و نوشتن را به عنوان تنها حرفهی زندگیاش برمیگزیند و تمام زندگیاش را صرف خواندن آثار ادبی جهان میکند و البته خود را بیشتر خواننده میداند تا نویسنده. در کتاب "با بورخس" که بسیار جذاب و ژرکشش نوشته شده، آلبرتو مانگوئل از زندگی شخصی بورخس سخن میگوید. از علایقش، ارتباطاتش، احساسات و عواطف و سلیقهاش در مورد کتابها و نویسندهها میگوید و از کتابخانهی کوچک تعجببرانگیزش که شامل تعداد کمی کتاب بوده و عشقش به دوبارهخوانی و بازخوانی هر کدام از کتابهای مورد علاقهاش.در این کتاب به زوایایی از زندگی بورخس اشاره شده که شاید برای مخاطبانش ناشناخته بوده و همین، بر جذابیت کتاب میافزاید. مانگوئل میگوید: یکبار که بورخس داشت در مورد ویران شدن کتابخانهی اسکندریه حرف میزد به من گفت شمار مضامین، کلمات و متون محدود است. بنابراین هیچ چیز تا ابد از بین نمیرود. اگر کتابی از بین برود، سرانجام دوباره کسی آن را خواهد نوشت. همینقدر جاودانگی برای هر کس، بس است.این کتاب اطلاعات زیادی نیز در مورد عقاید ادبی بورخس ارایه میدهد. این که او به ژانرهای ادبی هیچگونه اعتقادی نداشته و اگر مجبور به انتخاب ژانری میشده، مطمئنا حماسه را انتخاب میکرده است.خورخه لوئیس بورخس بیشک یکی از غریبترین اذهانی است که به دنیای ادبیات پا گذاشتهاند. او با آن ذهن غریب و متفاوت که همیشه در هزارتو و آیینهها سیر میکرد، گاه از دست خودش نیز به تنگ میآمد؛ چنانچه در برخی از مصاحبههایش پیداستبورخس در مصاحبههایش عقاید ویژهی خود را در مورد برخی از شخصیتها بیان کرده. مثلا در مورد "فروید" گفته است: از او خوشم نمیآید. فروید از نظر من آدم دیوانهای است. من خواستم کتابهایش را بخوانم و دیدم که یا شارلاتان بوده. اما یونگ. یونگ را خیلی بیشتر از فروید خواندهام. در یونگ با فکری وسیع و دلنواز روبهرو هستید.مانگوئل میگوید: بورخس شیفتهی رویا دیدن بود و رویاهایش را برای دوستانش تعریف میکرد. او احساس میکرد تنها در پهنهی رویا قادر است افکار و واهمههایش را از هر قید و بندی رها سازد و اجازه دهد تا آنها با آزادی مطلق به ایفای نقش بپردازند. رابطهی تنگاتنگ و دیدارهای هر روزهی مانگویل با بورخس باعث شده بود یکی از معدود کسانی باشد که شناخت عمیقی از بورخس پیدا کند. او میگوید: نویسندگانی هستند که میکوشند جهان را در کتابی به نمایش بگذارند. نویسندگان نادرتری نیز هستند که جهان در چشمشان یک کتاب است و میکوشند آن را برای خود و دیگران بخوانند. بورخس در زمرهی این نویسندگان بود.آلبرتو مانگوئل کتاب را با شرح و تفسیر آخرین ملاقاتش با بورخس به اتمام میرساند. زمانی که آخرین جلسهی کتابخوانیشان تمام میشود و با بورخس خداحافظی میکند و قرار روز بعد را میگذارد: "بار دیگر دست تسلیبخشش را برای دستدادن جلو میآورد. تا نزدیک در بدرقهام میکند. میگوید شب بهخیر و بیآنکه منتظر پاسخی باشد اضافه میکند: تا فردا..و در به آرامی بسته میشود. کتاب "با بورخس"، نوشتهی "آلبرتو مانگوئل" و ترجمهی "کیوان باجغلی" با شمارگان 2000 نسخه و قیمت 1500 تومان به چاپ رسیده است. منبع: همشهری الفگروه کتاب تبیان: محمد بیگدلی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]