تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه امساك از خوردن وآشاميدن نيست بلكه روزه،خوددارى ازتمامى چيزهايى است كه خداوندسبحان ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805552335




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پایین رودی ها و دزدی منار


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اول چاه را بکن، بعد منارش را بدزد
پایین رودی ها و دزدی منار
در قسمت قبل خواندید که پایین رودی ها مردمی فقیر و نادان بودند، اما بالارودی ها زندگی بهتری داشتند. در روستای بالارود مناری وجود داشت که در اصل برای آجرپزی از آن استفاده می کردند. یک شب، تعدادی از جوانان پایین رود به همراه بیست الاغ به سمت بالارود رفتند تا منار روستا را بدزدند. از قضا پیرمردی که در کوره آجرپزی کار می کرد آن ها را دید و حالا ادامه ی ماجرا....پایین رودی ها هر چه زور داشتند در بازوهایشان جمع کرده بودند و طناب هایی را که دور و بر منار بسته بودند، می کشیدند؛ اما هر چه بیشتر تلاش می کردند، کمتر به نتیجه می رسیدند. عرق از سر و رویشان می ریخت و کارشان پیش نمی رفت. کم کم داشتند دچار تردید و ناامیدی می شدند. بعضی هاشان غر می زدند و بعضی ها هم به فکر پیدا کردن راه بهتری برای از جا کندن منار بودند.دل پیرمرد بالا رودی به حال مردم ساده دل پایین رودی سوخت. فکری به خاطرش رسید. سرفه ای کرد و همه را متوجه حضور خودش کرد و گفت: «خسته نباشید از قرار معلوم می خواهید منار روستای ما را بدزدید و به ده خودتان ببرید.»یکی از پایین رودی ها با عجله به طرف پیرمرد رفت تا دست و دهانش را ببندد پیرمرد خندید و گفت: «نه، نیازی به بستن دست و دهان من ندارید. من سی سال است که در این کوره ی آجرپزی کار می کنم. دیگر خسته شده ام. اگر شما هم این کوره را با خودتان ببرید، نه تنها به کسی نمی گویم، بلکه خوشحال هم می شوم. کور از خدا چه می خواهد؟ دو چشم بینا!»
پایین رودی ها و دزدی منار
پایین رودی ها دوباره دست به کار شدند و مشغول کشیدن طناب ها شدند، اما منار پایین افتادنی نبود که نبود.یک ساعتی گذشت. پایین رودی ها دیگر کاملاً خسته شده بودند پیرمرد هم سر و صدایی نداشت که آن ها را بترساند. بعد از تلاش بسیار، گوشه ای روی زمین نشستند تا هم استراحتی بکنند و هم درباره ی مشکل کارشان حرف بزنند هر کس چیزی می گفت. پیرمرد هم وارد گفت و گوی آن ها شد و گفت: «این منار، از این که می بینید خیلی بزرگ تر است. نصفش زیرزمین است. ببینم، شما که می خواهید منار را بدزدید، فکر پنهان کردن آن را هم کرده اید، یا نه؟»یکی از اهالی روستای پایین رود گفت: «چه فکری باید می کردیم؟»پیرمرد گفت: «اگر منار را بدزدید و به روستای خودتان ببرید، فردا که هم ولایتی های من از خواب بیدار می شوند، می بینند که منارشان را دزدیده اند آن را که توی ده شما ببینند، می فهمند که شما آن را دزدیده اید. شما باید مدتی آن را پنهان کنید تا آب ها از آسیاب بیفتد.»اهالی روستای پایین رود دیدند که پیرمرد پر بدک هم نمی گوید. این بود که به او گفتند: «چطور می توانیم منار را پنهان کنیم؟»پیرمرد گفت: «اول باید یک چاه بکنید، چاهی که عمق آن دو برابر این منار باشد تا هم قسمت بیرونی منار، هم قسمت توی زمین آن را بتوانید توی آن چاه پنهان کنید. شما که می خواهید منار را بدزدید، قبلاً چاهش را در روستای خودتان کنده اید یا نه؟»پایین رودی ها در آن تاریکی به یکدیگر نگاه کردند و گفتند: «راست می گوید اول باید چاه می کندیم و بعد به فکر دزدیدن منار می افتادیم. بهتر است برگردیم و اول چاه خیلی عمیقی بکنیم و بعد برای دزدی منار بیاییم.»پایین رودی ها با این فکر به روستای خودشان برگشتند، اما نشان به آن نشان که هرگز نتوانستند چاهی را که برای دزدیدن منار لازم بود، بکنند.از آن به بعد، هر وقت بخواهند به کسی بگویند که اول مقدمات کار مورد نظرت را فراهم کن، بعد کار را انجام بده، به این ضرب المثل اشاره می کنند و می گویند: «اول چاه را بکن، بعد منارش را بدزد.»قصه ها و مثل هایشان_مصطفی رحماندوستتنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکارمطالب مرتبطباغ شاه که رفتی استخوان لای زخم گذاشتن از ماست که بر ماست او ادعای خدایی می کند اگر من نبرم دیگری خواهد برد به اصلش برگشته تا ابله در جهان هست، مفلس در نمی ماند قبا سفید، قبا سفید است با همه بله، با ما هم بله؟ درویش چه قدر بی نانی کشیده





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن