واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: قرآن، در دست کارگردان بی دست! در ماه مبارک رمضان، مجموعه مستندهایی از شبکه سه پخش شد با عنوان منظرماه. موضوع این مستندها، حافظان قرآن و زندگی آن ها بود. این مستندها را، سی مستندساز ساخته بودند از نقاط مختلف و استان های مختلف ایران. قرار بود همه اش در ماه مبارک پخش شود که نشد. چند تایی از آن ها افتاد بعد از ماه مبارک. مستندهای پخش شده، حسابی سر و صدا کرد و بیننده ها را جذب خودش کرد. خبر رسیده که قرار است ساخت آن ها، ادامه پیدا کند.
قسمت نهم منظرماه را، مصطفی کرمی ساخت؛ همان سینماگری که در اثر یک حادثه برق گرفتگی، در حین فیلمبرداری، دست ها و انگشتان پاهایش را سه سال پیش از دست داد. تهیه کننده منظرماه، دلیلی نداشت که از او استفاده نکند. مصطفی کرمی هم از این فرصت، خوب استفاده کرد و مستند تاثیرگذاری را درباره مریم شفیعی، روشندل حافظ قرآن اهل شهر ایوان ایلام، ساخت. در گفتگویی که با این مستندساز داشتیم، از مراحل ساخت این مستند اجتماعی، قرآنی؛ با عنوان آیه های گندمزار، صحبت کردیم. ***• چطور شد که در پروژه منظر ماه، مشغول شدید؟ روزهای نوروز 89 بود. تهیه کننده زنگ زد. گفت که می خواهند چنین مستندهایی بسازند. به من اطلاعات داد. من هم علاقه مند شدم که این کار را بکنم. • تجربه کاری دینی هم داشتید؟نه، تا آن موقع کار دینی نکرده بودم. •چگونه خودتان را با فضای این مستندهای قرآنی و اجتماعی، هماهنگ کردید؟ به عبارت ساده تر، چطور خودتان را برای ساخت آیه های گندمزار آماده کردید؟سعی کردم نگاه خودم را به کارهای دینی کامل تر کنم. من، کارگردانی و ادبیات نمایشی خوانده ام، ولی کار دینی نکرده ام. این بود که سعی کردم خودم را آماده کنم و از نگاه های کلیشه ای به کارهای دینی، دور شوم.
عکس کارگردان جوان مصطفی کرمی پیش از بروز سانحه•مگر نگاه کلیشه ای به این جور کارها، چه نگاهی است؟بیشتر کارهای دینی، با نگاه و اشاره مستقیم به موضوع ساخته می شود، من نمی خواستم این اتفاق بیفتد. • و بعد؟سوژه من، مریم شفیعی از ایوان ایلام بود. روشندل بود و حافظ قرآن. شروع کردم به کسب اطلاعاتی درباره محل زندگی اش. سعی کردم قبل از دیدن او، حس او را به دنیا درک کنم. وقتی از نزدیک او را دیدم، فهمیدم که درونگرا است. بیشتر حس می کرد، کمتر حرف می زد. خواستم با ایده دوربین مخفی و با هماهنگی خانواده اش، به او نزدیک شوم، دیدم نمی شود. دنبال یک راه حل تازه گشتم... •مستند، در طبیعت اتفاق می افتد. انگار که تصویر پس زمینه ای از طبیعت و اشیاء طبیعی، همیشه و همه جا با آن همراه است. چطور به این ایده رسیدید؟مریم، یک خواهر نابینا هم داشت. با هم صحبت می کردند. برخلاف خواهرش، دوست داشت بیرون برود. طبیعت را دوست داشت. مادرش می گفت گاهی با گل ها و درختان و موجودات توی حیاط صحبت می کرد. او را تشویق کردیم که با ما، به دیدن جاهای دیدنی ایوان بیاید و او هم، آمد. صحنه هایی که در مستند آیه های گندمزار می بینید، نتیجه این ایده بود؛ تصویر سوژه در دل طبیعت. •سوژه خودتان را چطور دیدید؟مریم، با نوک انگشتانش، طبیعت را احساس می کرد. در حقیقت، در نوک هر انگشت او، یک چشم بود و او، با 10 چشم جهان را می دید. طبیعت را خیلی دوست داشت، طبیعت را نشانه ای از خدا می دید و گل ها را، لک لک ها را، درخت ها را نشانه های خدا. مریم، یک خواهر نابینا هم داشت. با هم صحبت می کردند. برخلاف خواهرش، دوست داشت بیرون برود. طبیعت را دوست داشت. مادرش می گفت گاهی با گل ها و درختان و موجودات توی حیاط صحبت می کرد. او را تشویق کردیم که با ما، به دیدن جاهای دیدنی ایوان بیاید و او هم، آمد. صحنه هایی که در مستند آیه های گندمزار می بینید، نتیجه این ایده بود؛ تصویر سوژه در دل طبیعت • متن آیه های گندم، یا همان نریشن آن را، چطور نوشتید؟مدت ها با او حرف زدم. بدون ضبط هیچ تصویری. فقط صدایش ضبط می شد. از همه چیز صحبت کردیم. نتیجه این صحبت ها، شد جمله های نابی که مال خود مریم بود. بعد این جمله ها، تبدیل به نریشن شدند. نریشن را هم، خود مریم خواند، با صدای خودش. • ساخت آیه های گندم، چه درسی برایتان داشت؟ مستند مریم شفیعی، کمک زیادی به من کرد تا زاویه دید تازه ای، به شخصیت های مستندهایم به دست بیاورم. یاد گرفته ام که باید جهان بینی سوژه ام را در مستند منتقل کنم، نه جهان بینی خودم را. • شما خودتان وضعیت خاصی دارید و با معلولیت درگیر هستید. چطور با این وضعیت، توانستید مستندی را در دل کوه و دشت بسازید؟ همان طوری که می دانید، من چند سال پیش دچار سانحه شدم و دست ها و انگشتان پاهایم را از دست دادم. اگر کسی به جا من بود، سعی می کرد از پلان های داخلی استفاده کند تا راحت تر باشد. اما من، این کار را نکردم. انرژی زیادی داشتم. همسرم نیز کمک زیادی به من کرد. • حالا جدا از همه این ها، ساخت آیه های گندم، تجربه خوبی بود یا نه؟ با این که این کار را برای تلویزیون انجام دادم، اما خیلی لذت بردم. فکر می کنم این اتفاق، برای هر کسی نمی افتد. فیلم ساخته ام که هم مخاطب عام دوست دارد، هم می توانم به جشنواره ها ببرم و در مسابقات شرکتش بدهم. عیسی محمدیگروه هنر تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 291]