واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اکران هاي 87 (4)- انعکاس کارگردان: رضا کريميفيلم نامه: محمد هادي کريميمدير فيلم برداري: فرج حيدريصدابرداري هم زمان: اصغر شاهورديتدوين تصوير و صدا: سعيد حاجي ميريموسيقي: سيد بهنام ابطحيطراح چهره پردازي: مهرداد ميرکيانيطراح صحنه و لباس: سيامک احصاييبازيگران: مهناز افشار ـ کامبيز ديربازـ حميد گودرزي ـ شهره قمر ـ بيتا سحرخيزتهيه کننده: سعيد حاجي ميري 100 دقيقهمشاور و بازنويسي فيلم نامه: سعيد حاجي ميري. طراح صحنه و لباس با همکاري: امير حسين باباييان. دستيار اول کارگردان: مهران برومند. برنامه ريز: احسان سجادي حسيني. عکس: اکبر اصفهاني. منشي صحنه: لادن کسرايي. دستيار اول فيلمبردار: مهرداد لشکري. دستيار صدابردار صحنه: مهدي ابراهيم زاده. اجراي چهره پردازي: هادي قالي خاني، فاطمه کمالي. اجراي صحنه: اميرحسين باباييان، مسعود جعفري، مهدي اکبري. مسئول لباس: فرحناز نادري، نوتاش لنگرودي. دستيار اجرايي: سعيد بيات. تصوير بردار پشت صحنه: حميدرضا فرامرزي. صداگذار و ميکس: امير نوري، هدي رحمتي، حسين وفايي. دستيار تدوين و امور فني تصوير: محمدعلي حيدري، با تشکر از علي قادري. گروه فيلمبرداري: رضا ميرکياني، شاهين سليمي، سروش کفاش، فراز حيدري، حامد عزت خواه، محمد عزت خواه، حسين خضرآبادي. اجراي دکور: حسين موسوي، مهدي ستاري، رضا رجبي. پشتيباني توليد و مدير فني: مهدي خسروجردي. مجري طرح و مدير توليد: آزيتا موگويي. دستيار توليد: هايده مرندي. مدير تدارکات: حسن فرضي خضرآبادي. هماهنگي و نظارت کيفي لابراتوار: بهمن کريميان. اجراي تورکاژ: منوچهر ثابت قدم. اتالوناژ: مجيد محمد نژاد. ظهور و چاپ: مهدي حيدري عشاق، مسعود شاپورزاده، اکبر بخشي زاده، محمد رفيع اسدي الموتي. هماهنگي و کنترل: زهرا سيد هادي. روابط عمومي و تبليغات: مهدي طاهباز. لابراتوار: سمياي جمهوري اسلامي ايران. امور اداري: فرخنده صناعي. مدير امور مالي و حسابداري: محمد آتش فراز. عنوان بندي: سعيد حاجي ميري. گرافيک رايانه اي: فرهاد يوسفي. برش نگاتيو: تيگران تومانيان، داود برجعلي، استوديو سبحان فيلم. امور فني صدا و تصوير: استوديو سبحان فيلم. سينه موبيل: اکبر نظري پور. امور پشتيباني و هماهنگي توليد: سعيد عراقي. امور بين الملل: عبدالرحمان شاهينيان، منعم سعيدي. مترجم انگليسي: منصوره شوشتري، زيرنويس رايانه اي: اردشير کامياب. آرشيو: فريبا راد. پي گيري: حسين تن پوشان، داود کاشي. گروه تدارکات: محمد يميني، رحيم فارابي ماسوله، برزو تقي نژاد. مسئول هنروران تهران: کبري بختياري. مسئول هنروران اصفهان: محمدعلي خداپرست. هماهنگي تدارکات اصفهان: محسن کمالي دولت آبادي، مهرداد ادهميان. تأمين اتومبيل هاي صحنه: احمد جلاليان، ايرج پرتقالي. خدمات و پذيرايي: مهران مرتضايي. حمل و نقل: روح الله کريمي، عباس طارمي مطلق، مجيد ملکي، اکبر بيرامي. فيلم رو: حميد پرهيز. خدمات دفتري: محرم ملکي، درويشعلي جليلي، حامد پيري. خدمات استوديو: محمد ملکي. ساير بازيگران: رضا رضوي، مينا نوروزي فر، مهدي زاده حسيني، حسن خوانساري، محمد هادي عطايي، محمدرضا حافظي، داود رفوگر ماسوله، محسن درويش زاده، مژگان ترانه، سهيلا زاهدي، نوشين طافي، مينا سلطاني، الهام خليل زاده، دانيال نوروش، حميد خرازي، پروانه مقدم، سعيد يوسفي نژاد، شهروز طاعي؛ جعفر رحيمي سرشت، حسن خضرآبادي، روح الله کريم، فرهاد شيرازي، پانيذ اسماعيلي، هستي غيور. محصول سبحان فيلم.شروع نمايش: از 23 خردادسينماها: فرهنگ، آزادي، ايران، مرکزي، پيروزي، فلسطين، اريکه ي ايرانيان، استقلال، سپيده، شاهد، پارس، سعدي، تهران 2، گلريز، اروپا، پيروزي، جي و فرهنگسراهاي تماشا، بهمن و خانواده. خلاصه داستان:نسيم و شهروز يک زوج امروزي و متمول هستند که زندگي راحتي در لواسانات دارند. شهروز بساز بفروش است و نسيم در يک مرکز نگهداري کودکان معلول ذهني کار مي کند. اما اين زندگي راحت با رازي که نسيم مخفي کرده به مخاطره افتاده است. کمي قبل تر، نسيم پس از پنج سال سينا با ملاقات کرده؛ مردي که نسيم را دوست داشته اما نسيم رابطه اش را با او به هم زده است. بر اثر اتفاقي که اصل آن را نمي بينيم، نسيم سيناي نيمه جان را به بيمارستان مي رساند و بعد متواري مي شود. مژده همسر سينا به بيمارستان مي آيد و وقتي مي فهمد زن ديگري همسرش را به بيمارستان آورده نامه اي به سينامي نويسد و هر چه از ثروتش به او بخشيده پس مي گيرد و طلاق مي خواهد. حالا سينا در پي انتقام است و دليل ترس هاي نسيم و پنهان کاري هايش هم همين است. يکي از همکاران شهروز با او شرط مي بندد که همسرش را در يک بيمارستان ديده و دليل پرداخت نکردن چک سي ميليوني که قرارش را با شهروز داشته اين بوده که فکر کرده او در بيمارستان است. شهروز بر سر همان چک با همکارش شرط مي بندد و وقتي ماجرا را با نسيم در ميان مي گذارد، نسيم سعي مي کند شواهد را مخفي کند. پس از چند روز، بالاخره شهروز متوجه مي شود زني که در بيمارستان ديده شده نسيم بوده و او را طرد مي کند. نسيم در نامه اي براي شهروز واقعيت را توضيح مي دهد و همزمان نامه اي دريافت مي کند که در آن گفته شده شهروز همراه زني در اصفهان است. نسيم در فرودگاه سينا را به طور اتفاقي مي بيند و وقتي شهروز به او زنگ مي زند و مي گويد کاري در اصفهان برايش پيش آمده، سينا از او مي خواهد تا خانه برساندش و نسيم مي پذيرد. در اصفهان دليل ماندن شهروز درخواست فرشته است؛ زني که به خواسته ي رئيس اش قرار است سر شهروز را گرم کند تا معامله ي بزرگي که دارند يک روز عقب بيفتد. سينا از خاطرات گذشته مي گويد و نسيم او را از خود مي راند ولي سينا که به ترفندي وارد خانه شده، با نسيم درگير مي شود و سرش به ميز مي خورد. نسيم او را به بيمارستان مي رساند و عهد مي کند اگر سينا زنده بماند ديگر وارد زندگي او نشود. در اصفهان شهروز مي فهمد که حضور فرشته در کنارش نقشه بوده و به تهران بازمي گردد. سينا هم به هوش مي آيد و نسيم از بيمارستان مي گريزد. پس از خواندن نامه، وقتي واقعيت براي شهروز مشخص مي شود نزد سينا مي رود و سينا مي گويد حالش به شکل معجزه آسايي خوب شده و ديگر کاري به زندگي آنها ندارد. فقط اين واقعيت را فاش مي کند که او و نسيم با هم عقد بوده اند ولي پيش از آن که زير يک سقف بروند نسيم از ازدواج شانه خالي کرده است. شهروز که حالا همه حقيقت را مي داند، نزد نسيم مي رود. نسيم او را مي پذيرد و بي آن که توضيحي در باره ي عکس هايي که به دستش رسيده بخواهد، آن ها را در رودخانه اي مي ريزد که کنار مرکز نگهداري کودکان معلول ذهني جريان دارد.منبع:سالنامه فيلم - ش 18/س
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 507]