واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اي دوست! مرا به خاطر آور نويسنده: دکتر رضا کياسالار خاطره، حافظه و دنياي اسرارآميز مغز انسانما، به عنوان آدميزاد، چيزي نيستم مگر آنچه مي دانيم؛ و آنچه مي دانيم چيزي نيست مگر آنچه به ذهن سپرده ايم. هستي ما بدون محفوظات مان، بدون حافظه مان، معني ندارد. هويت، شناخت، دانش، مهارت و خاطرات ما، همه و همه، بخشي از محفوظات ماست. شايد به همين دليل است که قديم ها، فلاسفه وقت زيادي را صرف بحث در باره حافظه مي کردند. هر چند که ديگر، فلاسفه از اين حوزه اسرارا آميز عقب نشيني کرده اند و پرچم را به دست روان شناسان و عصب شناسان داده اند. اما دانسته هاي دانشمندان عصر مدرن هم، هنوز که هنوز است، چندان با قاطعيت و يقين همراه نيست. خاطرات ما بخشي از محفوظات ماست؛ بخشي از آنچه در حافظه بلندمدت خود ذخيره کرده ايم. اما چطور به خاطر مي آوريم؟ چرا بعضي چيزها را بيشتر به خاطر مي آوريم؟ خاطرات ما کجا ذخيره مي شوند؟ آيا مي شود بعضي از خاطرات ناخوشانيد را از خاطر خود پاک کنيم؟ پاسخ اين سؤالات هنوز هم براي دانشمندان کاملاً روشن نيست. حتي دانشمندان هنوز مطمئن نيستند که خاطرات دقيقاً در کجاي مغز ذخيره مي شوند. برعکس آنچه ممکن است تصور کنيد، کشفيات متخصصان پيرامون مغز انسان، هيچ شباهتي به رايانه ندارد. ارتباطات بي شماري بين اجزاي عصبي ما وجود دارند که نمي توانند در قالب فرمول هاي رياضي خلاصه شوند. حدود 500 ميليارد خط ارتباطي براي مغز تخمين زده مي شود در اين شبکه پيچيده است که زمينه براي شناخت، عادات، دانش، عواطف و احساسات، خاطرات، ايده هاي جديد و ارتباطات شکل مي گيرد. نورون ها( يا همان سلول هاي مغزي) شبکه پيچيده اي از ارتباط را بين خود شکل مي دهند که به مرور زمان ضخيم تر مي شود. در اين شبکه، هزاران ميليون تبادل شيميايي به طور پيوسته انجام مي گيرد.مراحل سه گانه خاطره حافظه، طبق تعريف، توانايي مغز در ثبت و بازيابي اطلاعات است. وقتي ما چيزي را به خاطر مي آوريم، فرآيندي رخ مي دهد که طي آن مغز ما اين اطلاعات را دوباره پردازش و بازسازي مي کند. از منظر پردازش اطلاعات، شکل گيري و بازيافت اطلاعات سه مرحله است: در مرحله اول، مغز اطلاعات دريافتي را براي ثبت کردن، رمزدار مي کند. در مرحله بعدي، اين اطلاعات رمزدار شده، سنددار مي شوند و سابقه شان ثبت مي شود. مرحله آخر هم، مرحله بازيافت است که طي آن، اطلاعات ذخيره شده را در پاسخ به يک عامل يا براي استفاده در يک فرآيند يا فعاليت؛ دوباره احضار مي کنيم؛ يا به عبارت ساده تر، به خاطر مي آوريم. در يک نگاه کلي، حافظه را به سه دسته تقسيم مي کنند: حافظه حسي که ظرف همان چند صدم ثانيه اول عمل مي کند؛ حافظه کوتاه مدت که اتفاقات و فراگيري هاي اخير ما را براي مدت کوتاهي در خود نگه مي دارد؛ و بالاخره حافظه بلندمدت که به ما کمک مي کند اتفاقات و آموخته هامان را براي مدت طولاني تري ذخيره کنيم.مديريت انواع حافظهدانشمندان خيلي مشتاقند که بدانند مغز چطور حافظه هاي کوتاه مدت و بلندمدت را مديريت مي کند. مطالعات اخيري که روي موش ها انجام شده نشان مي دهد که در قسمت پيشاني مغز (يکي از بخش هاي مغز که در جلو واقع است) سلول هاي منفردي وجود دارد که هر يک مي توانند تجربيات و اتفاقات اطراف ما را تا يک دقيقه، يا کمي بيشتر روي خود نگه دارند. به علاوه، مشخص شده که قدرت حافظه کوتاه مدت به شدت به ميزان بهره هوشي و ميزان تحصيلات وابسته است. تحقيقات ديگري که روي انسان انجام شده، نشان مي دهد که هم در حافظه کوتاه مدت و هم در نوع بلندمدت ساختارهاي متعديد از مغز درگير هستند. در اين تحقيق، ديده شد که وقتي از افراد مورد آزمايش سؤال هايي در باره حوادث سي روز اخير مي کردند، هيپوکامپ (يکي از مراکز مهم مغز) و مناطق وابسته اش به شدت فعال مي شدند اما هر چه از يک سال دورتر مي شدند، فعاليت اين مناطق کمتر مي شد. وقتي پاي خاطرات و محفوظات دور به ميان مي آيد قسمت هاي پيشاني، گيجگاهي و آهيانه مغز فعال مي شوند. محققان معتقدند اين نواحي براي ذخيره سازي خاطرات دور استفاده مي شوند. اين مدل مي تواند اتفاقي را که در بيماري هايي نظير آلزايمر مي افتد، توجيه کند. اين بيماران به سختي مي توانند براي خود حافظه اخير تشکيل بدهند اما براي به ياد آوردن خاطرات دور، مشکل کمتري دارند. بيماري آلزايمر با درگيري مناطق هيپوکامپ و نواحي وابسته، شروع مي شود و به همين دليل است که آنها با خاطرات اخير خود مشکل دارند.چينش زماني خاطرات به تازگي مؤسسه سالک کاليفرنيا و دانشگاه کوئينزلند استراليا با همکاري هم نوعي شبيه سازي رايانه اي انجام داده اند که تا حد زيادي مي تواند نشان بدهد که مغز چگونه خاطرات ما را از نظر زماني، نشان دار مي کند. گويا سلول هاي مغزي تازه متولد شده، که هزاران عدد از آنها هر روز توليد مي شوند، باعث مي شوند خاطرات از نظر زماني به هم گره بخورند. اين سلول ها يک تاريخ دقيق شامل روز، ماه، سال را ثبت نمي کنند بلکه حوادثي را که در يک بازه زماني مشخص به وقوع پيوسته به شکلي واحد رمزدار مي کنند. به اين ترتيب، مغز تشخيص مي دهد که آيا خاطره اي قبل، بعد يا هم زمان با خاطره ديگري به وقوع پيوسته. اگر سلول هاي مغزي يکساني طي دو اتفاق فعال باشند، حافظه اي که اين دو را به هم ربط مي دهد، شکل مي گيرد. شايد توضيح اين حرف ها با يک مثال واضح تر شود: مثلاً شما به خاطر مي آورد که چند سال پيش، فلان روز به فلان رستوران رفتيد و بعدش هم براي تماشاي بهمان بازي فوتبال راهي استاديوم آزادي شديد. محققان فکر مي کنند که سلول هاي مغزي مشابه اي در رابطه با اين دو اتفاق فعال بوده اند و همين امر باعث مي شود که شما اين دو را به همراه هم به خاطر بياوريد.در حقيقت، نورون هاي جودن در يک بازه زماني چند هفته اي به چيزهاي يکه براي ما رخ مي دهد، واکنش نشان مي دهند. گر چه مي دانيم ابرتباطات و تداعي ها بر پايه بينايي، بويايي و ديگر حواس شکل مي گيرند (مثلاً ممکن است بوي جوجه کباب شما را ياد مسابقه فوتبال چند سال پيش بيندازد)، مدل هاي رايانه اي نشان مي دهد که سلول هاي مغزي جوان از طريق زماني هم به يگديگر مرتبط هستند. البته اين سلول ها فقط بخشي از يک شبکه و جريان عمومي هستند اما نقش آنها در چينش زماني خاطرات بساير برجسته است و به دليل وجود آنها است که مي توانيم بگوييم فلان چيز قبل يا بعد از آن يکي اتفاق افتاده است. در بعضي از بيماري ها، عدم توليد سلول هاي مغزي است که مسأله ساز است. مثل افسردگي، آلزايمر و پارکينسون. به همي خاطر، اين يافته هاي جديد مي تواند درمان اين نوع بيماري ها را متحول کند.چهره هاي ماندگار يکي از جنبه هاي اسرارآميز حافظه، ماندگاري چهره آدم ها در ذهن ديگران است. چهره انسان از جمله مواردي است که به راحتي در حافظه کوتاه مدت مي نشيند. جالب اينکه مي مي توانيم چهره هاي بيشتري را نسبت به ساير اشيا به حافظه کوتاه مدت خود بسپاريم. گويا چهره ها به طرز متفاوتي رمزدار مي شوند، طوري که تعداد بيشتري از آنها در حافظه باقي مي ماند. محققان اين امر را به «چمدان بستن» توصيه مي کنند؛ همان طور که اگر يک چمدان خوب بسته شود، مي تواند چيزهاي بيشتري در خود جاي بدهد، حافظه تصويري کوتاه مدت نيز در رابطه با چهره ها همين طور عمل مي کند و به همين دليل مي تواند چهره هاي بيشتري را نسبت به ساير اشيا در خود جاي بدهد.در ستايش فراموشيهميشه اين طور نيست که آدم ها بخواهند حافظه خود را تقويت کنند و دوست داشته باشند که همه خاطرات خود را به وضوح به ياد بياورند. خيلي ها هستند که با به ياد آوردن خاطرات بد خود، دچار آسيب هاي روح و جسمي مي شوند. نمونه شديد از اين حالت، نوعي بيماري است که از آن با نام PTSD ياد مي شود. کساني که در جنگ شاهد صحنه هاي دلخراش بوده اند، کساني که خودشان يا اطرافيان شان مورد خشونت يا تجاوز واقع شده اند از اين دسته هستند. خاطرات دردناک در حافظه بلندمدت اين بيماران به شدت فرو مي رود و هر وقت که آن را مرور کنند، دچار عوارض روحي و جسمي مي شوند.محققان سعي دارند راهي پيدا کنند تا اين بيماران بتوانند راه خاطرات ناخوشايند را مسدود کنند و آنها را عامدانه فراموش کنند. اما تحقيقات نشان داده خاطرات تلخي که با احساسات و عواطف ما گره خورده باشند، مخصوصاً به شکل ديداري ايجاد شده باشند، سخت تر از ديگر خاطرات از ذهن پاک مي شوند. ديدن يک تصوير دلخراش در تلويزيون بيشتر از خبر همان گزارش در قالب تيتر يک روزنامه در حافظه، باقي مي ماند. خاطرات و محفوظات خنثي ممکن است به راحتي فراموش شوند: نشاني يک رستوران، شماره تلفن يک دوست، زمان يک جلسه.اگر بخواهيم خاطره اي را فراموش کنيم، بايد بتوانيم ابتدا آن خاطره را در ذهن خود از بقيه خاطرات مجزا کنيم و سپس راه ورود آن را مسدود کنيم. اما بدبختانه، احساسات و عواطف ما هر دوي اين مراحل را تضعيف مي کنند. وقتي عواطف با خاطرات آميخته مي شومند، آن خاطرات بسيار مهم تلقي مي شوند و به همين دليل در دسترس واقع مي شوند. اين امر حتي در مورد خاطرات عاطفي خوشايند هم صدق مي کند. اين يافته ها تأييد ديگري است بر اين که احساسات باعث مي شود کنترل انسان بر روي محتواي ذهني محدود شود. حتي يک واکنش عاطفي کوذچک مي تواند فراموش کردن خاطرات را دشوار کند. اما اين به آن معني نيست که اصلاً نمي شود خاطرات عاطفي را کنار زد. اگر انگيزه لازم براي فراموشي به اندازه کافي قوي باشد، شايد بشود با همراه کردن سازوکارهاي تطبيقي، به آثار اين خاطرات غلبه کرد. برخي ديگر از محققان توانسته اند در شرايط آزمايشگاهي روي موش ها حالتي مشابه PTSD ايجاد کنند و سپس با تجويز بعضي از داروها، خاطره دردناک را تا حدي محو کنند بدون اينکه به ديگر خاطرات و محفوظات آسيبي وارد شود. اما آيا اين امر در مورد انسان نيز شدني است؟و اما آلزايمروقتي صحبت از فراموشي مي شود، آدم ناخودآگاه به ياد بيماري آلزايمر مي افتد. اين بيماري همان نسيان سالمندي است؛ بيماري اي غير قابل درمان، پيشرونده، مخرب و کشنده که مبتلايانش معمولاً بيش از 65 سال سن دارند. آلزايمر در هر بيماري ممکن است تابلوي متفاوتي داشته باشد، اما علايم مشترک زيادي بين تمام آنها وجود دارد که رايج ترينش همان فراموشي است. پرتي حواس، آشفتگي ذهني، پرخاشگري، اختلال گفتاري و نوسانات خلقي از ديگر علايم رايجي است که بعد از مدتي با اختلالات جسمي همراه و در نهايت به مرگ بيمار منجر مي شود. در باره علت اين بيماري فرضيات زيادي مطرح شده و تخمين زده مي شود که در حال حاضر حدود 27 ميليون نفر در دنيا به آن مبتلا باشند. نام اين بيماري در حقيقت، نام خانوادگي روان پزشکي آلماني است با نام کامل «دکتر آلويسيوس آلوئيس آلتشايمه» که در سال 1906 براي اولين بار به تشريح اين نوع فراموشي پرداخت. خود او در سن 51 سالگي به دنبال نارسايي کليوي ناشي از عفونت از دنيا رفت و به بيماري هم نامش دچار نشد. روز 31 شهريور به نام روز جهاني آلزايمر نام گذاري شده است.منبع:روزنامه سلامت شماره 225/س
#پزشکی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 298]