واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: فقط جوگير مي شويم، همين! عصر ايران ورزشي؛ اردلان مجد- در ايران هميشه هر تكنولوژي جديدي كه مي آيد، ما نه تنها از آن استفاده بهينه نمي
كنيم بلكه فرهنگ بد و نادرست آن را به كار مي گيريم.ما هميشه عادت داريم كه آن چيزي را كه به سود خودمان است را انجام دهيم، عادتمان است بيشتراز كاري كه انجام مي دهيم مزد طلب كنيم و... .اين امر در مورد فوتبالمان هم بسيار زياد صدق مي كند. به فرض مثال يك بازيكن معمولي و زير استاندارد ايراني با ديدن ستارگاني نظير كريس رونالدو و مسي اصطلاحاً جو گير شده و رفتارهايي نا به هنجار را از خود بروز مي دهد.و يا مربيان ضعيفي كه با ديدن و مثلاً آناليز بازي هاي جام جهاني به زعم خود قوي مي شوند و پول هاي هنگفتي را از باشگاه هاي زبان بسته طلب مي كنند.فوتبال ما در آستانه حرفه اي شدن، در كمال غير حرفه اي بودن است و اين چيزي است كه درد عمده اين ورزش پرطرفدار در ايران است.در فوتبال ما هركس كه زورش بيشتر باشد و بيشتراز بقيه فحش و ناسزا بلد باشد تيمش بهتر نتيجه مي گيرد.اينجا و در فوتبال اين ديار هيچ كس از مكتب فوتبال حرفه اي پيروي نمي كند بلكه همگي بايد پيرو مكتب لمپنيسم باشند كه اين روزها نه كشور ايران را بلكه دنيا را قبضه كرده است.پول حرف اول را مي زند، آنكه پولش بيش، زورش بيشتر! آري اينجا چيزي به نام علم معنايي ندارد، مربياني كه هنوز تاكتيك هاي عهد بوق را به كار مي گيرند در فوتبال ايران بيشتر خريدار دارند.فوتبالي كه در آن خون تازه اي تزريق نمي شود، جايي كه رابطه نقش اول تمام سريال هاي فوتبال را ايفا مي كند.مي شد پيش بيني كرد فوتبال مملكتي كه تيم ملي اش به بزرگترين رويداد فوتبال جهان نمي رود در خلسه فرو رود و دچار ركود شود.اما اين قابل تصور و پيش بيني نبود كه اين اتفاقات عجيب در دل اين فوتبال رخ دهد.تيم ملي ايران در مسير جام جهاني2010 دو مربي گران قيمت را بر كرسي سرمربيگري نشاند.اولي علي دايي است كه فدراسيون هنوزهم كه مدت ها از بركناري دايي مي گذرد دارد تاوان اشتباه خود را پس مي دهد و هزينه مي كند.و ديگري افشين قطبي است كه قيمت نجومي وي كه همانا 800000 دلار است، روي دومنك ها و تابارز ها و... را سفيد كرده است.ما برخي اوقات چنان يك ضرب المثل را جدي مي گيريم كه تا سرمان به سنگ نخورد به قول معروف بي خيالش نمي شويم.ما درگير ضرب المثل " هرچه پول بدي، آش مي خوري " شده ايم و با اين پول بي زباني كه به امثال دايي و قطبي مي دهيم انتظار آش هم داريم.فارغ از اينكه كاملاً در اشتباهيم؛ تيم ملي ما به لطف آشي كه دوستان گرانقيمت برايمان پختند به جام جهاني نرفت و اين امر اتفاقات ناگواري را براي فوتبالمان رقم زد.پس ازجام جهاني 98 و 2006 عده اي از بازيكنان ملي پوش ايراني به تيم هاي اروپايي لژيونر شدند و اين خود مي توانست باعث پيشرفت بدنه فوتبال ايران باشد.ولي با نرفتن به جام جهاني 2010 ما نه تنها لژيونر نداشتيم بلكه لژيونر هايمان هم يكي يكي دارند ديپورت مي شوند و به ايران باز مي گردند.حتي كارمان به جايي كشيده است كه عرب ها هم ديگر تحويلمان نمي گيرند و بازيكنان پول پرست كشورمان را بيرون مي اندازند.آري وضعيت اسفناك است، بايد خود را براي اتفاقات ناگوارتري آماده سازيم، بايد از امروز طاقتمان را براي صعود نكردن از گروهمان در جام ملت هاي آسيا بالا ببريم.بايد غم فردا را امروز بخوريم تا لااقل فردا را خوش باشيم! جوانان ايراني با اين وضعيت روز به روز از فوتبال ايراني! دلزده تر مي شوند و جذب فوتبال با نظم اروپا مي شوند.بايد از آن روز ترسيد كه بارسلونا و رئال مادريد در ايران بيشتر از پرسپوليس و استقلال طرفدار داشته باشند.اين اتفاق در حال افتادن است و همه ي حواس ها جاي ديگري است.جايي جداي اين فوتبال؛ كجا معلوم نيست!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 219]