آیا عروس خوبی هستید؟ : با همسرم مشکل دارم چون ...

واضح آرشیو وب فارسی:آشپز آنلاین: سلام دوستان

میخواستم اگه موافق باشید موضوع جدیدی اینجا باز کنیم با این عنوان که آیا فکر میکنید عروس خوبی برای خانواده همسرتون هستید یا نه؟ اگه جواب مثبت به چه دلایلی؟ و اگه منفی چطور؟ البته تا حدی در موضوع ازدواج به این نکته اشارهایی کردین منتها بد نیست این هم بحث جداگانه‌ای باشه. نظرتون چیه؟

این هم مقاله جالب در مورد همین موضوع, از ضمیمه چاردیواری روزنامه جام جم: راه‌هاي كنار‌ آمدن با خانواده همسر
چگونه عروس يا داماد خوبي باشيم؟
براي بسياري از زوج‌هاي جوان، برقراري روابط حسنه با خانواده همسر كار مشكلي است، اما
نكته‌هاي زير به شما كمك مي‌كند كه آسانتر بتوانيد با خانواده همسرتان كنار بياييد. تجربه نشان داده است با درايت و فهم بيشتر مي‌توان خانواده همسر را نيز مانند خانواده خود دوست داشت و به آن احترام گذاشت و احترام گرفت.

1- عقايدتان را براي خودتان نگه داريد

بنا به تيپ شخصيتي‌تان ممكن است خاموش ماندن و اظهار نظر نكردن براي شما سخت يا آسان باشد، اما در هر حال نهايت تلاشتان را بكنيد و در مواقعي كه با نظريات خانواده همسرتان مخالف هستيد، اظهار مخالفت نكنيد. بهتر است حتي اگر نظر شما را هم جويا شدند، شما با سياست و ادب از جواب دادن طفره برويد. اين‌كار اصطكاك بين شما و خانواده همسرتان را كم مي‌كند.

2- بيشتر گوش كنيد و پر حرفي نكنيد

معمولا وقتي آدمها پر حرفي مي‌كنند حواسشان كاملا به آنچه مي‌گويند جمع نيست. براي اين‌كه هميشه سنجيده سخن بگوييد بايد بيشتر شنونده باشيد.گاهي فضاي صميميت ، شما را به پرگويي تشويق مي‌كند؛ هميشه در مقابل اين وسوسه مقاومت كنيد.

3- مودب باشيد

لطفا، خواهش مي‌كنم و متشكرم كلمات جادويي هستند. هميشه از آنها استفاده كنيد.

4- ملاقات‌هايتان را كوتاه اما شيرين كنيد

هر چه بيشتر كنار خانواده همسرتان باشيد احتمال ايجاد برخورد هم بيشتر مي‌شود. اگر حس كرديد فضاي اتاق پر تنش شده است، بدون آن كه به روي خود بياوريد به آرامي ‌اتاق را ترك كنيد به آشپزخانه برويد و يك ليوان آب بخوريد. اين كار شما تنش را كمتر مي‌كند. ضمنا كمك در كارهاي خانه هم به روابط شما و خانواده همسرتان كمك زيادي مي‌كند. چيدن ميز غذا،خشك كردن ظرف‌ها يا هر كار ديگري كه باعث ايجاد تحرك در محيط شود از اوج گرفتن تنش جلوگيري مي‌كند.

5- كارت تبريك و هديه فراموشتان نشود

مناسبات را هميشه يادداشت كنيد.مي‌توانيد با تهيه يك كارت قشنگ يا يك هديه كوچك دل اعضاي خانواده همسرتان را به دست بياوريد. اگر بچه داريد ،هر چند ماه يكبار يكي از عكس‌هاي قشنگ او را انتخاب كنيد و در يك قاب زيبا آن را به مادر و پدر همسرتان هديه بدهيد.

6- بخشي از تعطيلات را در كنار آنها بگذرانيد

اگر در طول تعطيلات به خانواده همسرتان سر نزنيد و آنها را تنها بگذاريد، اين حس به آنها القا مي‌شود كه شما فرزندشان را دزديده‌ايد! حتي اگر به خودتان هم خوش نمي‌گذرد به خاطر همسرتان بخشي از تعطيلات را در كنار خانواده او باشيد و با خوشرويي تلاش كنيد به همه خوش بگذرد.

7- به نصايح آنها با حوصله گوش كنيد

اگر شما را نصيحت كردند يا از شيوه زندگي‌تان انتقاد كردند، به جاي حاضر جوابي و اخم كردن با آرامش به حرف‌هايشان گوش كنيد. قرار نيست اگر درست نبود شما حتما به آن نصيحت عمل كنيد. فقط به آن گوش دهيد، لبخند بزنيد.

8- لباس مناسب بپوشيد

سعي كنيد هميشه در جمع خانواده همسرتان لباس خوش دوخت و مناسب بپوشيد. از پوشيدن تي‌شرت و گرمكن گشاد به شدت خودداري كنيد. لباس خوش دوخت هم اندام شما را بهتر نشان مي‌دهد و هم ظاهرتان را آراسته‌تر مي‌كند. با چنين ظاهري ديگر اظهار نظرهايي مثل «واي چقدر چاقي يا لاغري» را كمتر مي‌شنويد.

9- خانه تان را تميز كنيد

حتي اگر هيچ وقت خانه تميز و مرتبي نداريد،پيش از آمدن خانواده همسر همه جا را تميز كنيد. حتي كمدها را هم مرتب كنيد.چون ممكن است آنها از سر كنجكاوي سري هم به آنجا بزنند!

مرجان عزیز سلام
ببینم منکه عروس خوبی نیستم چی باید بنویسم؟

با احترام ـ ندا

ندا جان سلام

کی همچی حرفی زده که عروس خوبی نیستی؟ مثلا چکار میکنی که به نظر خودت درست نیست؟ البته یه نکته: اکثر مادر شوهرا و خواهر شوهرا اگه آزشون بپرسین, میگن از عروسمون راضی نیستیم! ! ! حالا نمیدونم دلیلشون چیه؟ ولی مهم اینه که ما سعی خودمون رو بکنیم.

مرجان گلم
این رشته سر دراز دارد و اگه دوستای دیگه لطف کردن و چیزی راجع به خودشون نوشتن شاید منهم دست به کار شدم و نوشتم. همینقدر بگم که وقتی به گذشته برمیگردم و یاد اون اتفاقات می افتم اونقدر ناراحت میشم که حتی نمیتونم نسبت به کسی که منو به بدترین شکل ممکن از خودش راند احساس ذره ای دلسوزی بکنم. همینقدر بدون وقتی مادری نسبت به خوشحالی پسرش با همسرش اونقدر حسادت بکنه که توقع انجام همون کارها رو از پسرش داشته باشه و همیشه میخواد حتی تو زندگی پسر و عروسش اون اولین باشه یعنی موقعیت خودش رو نشناخته راه اشتباهی رو در پیش گرفته که سرانجامش میشه سرانجام ما.

با احترام ـ ندا

سلام مرسي از حرفاي خوبتون من تا حدودي حرفاي مرجان جونو رعايت مي كنم ولي باز منو خانواده شوهرم نمي تونن منو تو جمع خودشون قبول كنن همش از منو و همسرم ايراد مي گيرن بابا هنوز 9ماه ما عقد كرديم اصلا تو جمعشون راحت نيستم

سلام مرجان جون
اكه عروس خوب ديدي حتما سلام من رو هم بهش برسون .البته اين از زبون مادرشوهرهاي گله . من كه خودمو راحت كردم تو حمعشون مي رم البته فقط با شوهرم چون قبلا يه موقع هايي خودم مي رفتم ولي الان به هيچ عنوان اين كارو نمي كنم و تا حد امكان حرف نمي زنم البته اينا جزو تجريبات خودم هستش كه به مرور زمان به دست آوردم !!! آخه وقتي تو جمعشون هستم اگه الان روز باشه و من بگم روزه اونا مي گن نه نه نهههههههههههه الان شبه اولا ناراحت مي شدم ولي الان سعي مي كنم حرف نزنم در ضمن رابطه مو باهاشون قطع نكردم . شنيدين مي گن دوري و دوستي هر چي بيشتر قاطي شي حرف بييشتر در مي ياد .مادر شوهرم هم كه وقتي شوهر منو مي بينه از خود بيخود مي شه لباس شيك و آرايش و ... من هم ديگه عادت كردم در ضمن وقتي شوهرم به تنهايي ميره خونه مامانش مي ياد دم در استقبالش و موقع رفتن بدرقه اش مي كنه ولي وقتي دوتاپي كه مي ريم اونجا مي شينه روي مبل پا رو پا و از جاش پا نمي شه و من مي رم باهاش روبوسي مي كنم بدرقه هم كه تو كارش نيست ولي جلوي بقيه بيا و ببينننننننننننننننننننننننننن

واي واي واي واي مادرررررر شوهررررر
چرا همه عروسها با مادر شوهر مشكل دارن؟؟
مگه مادر شوهر چي مي خواد
غير از اينكه مي خواد اينها تو خونشون خوش باشن ؟؟
زن داداش من يه عروس خوبه
مادرم هم يه مادرشوهر خوب
من خودم هم يه روز شوهر خوبي ميشم (‌باور كنيد ... از دست ميرم بعد پشيمون ميشيدا از ما گفتن بود)
دختر خانمها وقتي ازدواج مي كنن به نظر خودشون همه چيز تموم هستند بعد وقتي مادر شوهر دهنش رو باز مي كنه به اولين انتقاد ديگه ميشه ....
شرمنده تو كار بزرگترها و خانمها دخالت كردم
عزت زياد

سلام ، من حدود 2سال و نيمه كه ازدواج كردم و تو اين مدت خيلي خوب فهميدم كه چطور بايد با خانواده شوهر برخورد كنيم كه نه بي احترامي به كسي بشه و نه اينكه خيلي باهاشون گرم بگيرم كه ........ پس حد اعتدال رو هميشه رعايت مي كنم . با وجود اينكه مادرشوهر من علاقه خيلي زياد و حتي افراطي به اين پسرش يعني همسر من داره تا اين حد كه دوست نداشت پسرش ازدواج كنه و از پيشش بره . من هم خاطرات خيلي خيلي تلخي از اوايل ازدواجم دارم كه مادرشوهرم باعث همه اونا بود ولي با خودم فكر كردم ديدم اگه بخوام تمام بديها و دشمني هايي كه اونا با من و خانواده من كردن رو تلافي كنم تو اين دنيا وقت كم ميارم پس با اونا رفت و آمد كردم اما فقط همراه همسرم نه تنها . بهشون احترام مي زارم ، هر چند وقت يه بار دعوتشون مي كنم اما هيچ وقت به قول معروف باهاشون ريلكس نمي شم كه بخوام از زندگي خودم چيزي بهشون بگم . يه رابطه خيلي سنگين و رنگين و در عين حال محترمانه . مي خوام با اين كار شرمنده شون كنم و همين طورم شد ....
اميدوارم روزي بشه كه همه مادرشوهرها به عروسشون به چشم دخترشون نگاه كنند و اون زمانه كه عروس ها هم بايد مادرشوهر رو مادر خودشون بدونند .

نیمای عزیز سلام
چرا اینقدر زود جوش آوردی؟ من خودم هم عروسم و هم خواهر شوهر ولی خانم برادرم رو مثل خواهری که هرگز نداشتم دوست دارم و امیدوارم اونم همین حس رو نسبت به من داشته باشه. بحث مادر شوهر و عروس مثل بحث مادرزن و داماد میمونه که حتی اگه با هم به خیر و خوشی هم کنار بیان باز یه حرفی توشه.
از اینکه تو پسر خوبی هستی حرفی درش نیست ولی آقای از خود راضی کی گفته تو شوهر خوبی هم میشی ؟(تو رو خدا یه وقت ناراحت نشی خون به پا کنی)
ثمین عزیز، آیلی جان و پروین گل
منم مثل شماها وقتی دیدم در هر حال یه موجود خبیث به نظر میام که گل پسر مردم رو از دستشون در آوردم قید همه چیز رو زدم. دیگه خودم رو هم ناراحت نکردم و به پیشنهاد همسرم منزلمون رو عوض کردیم، شماره همراهمون رو هم عوض کردیم و به طور کلی قطع رابطه کردیم و خدا رو شکر غیر از یکسال اول که تو جهنم زندگی میکردم الان با شوهرم به خوبی و خوشی زندگی میکنم و علیرغم اینکه ما اصلا" با هم ارتباط نداریم (تهران کجا بندرعباس کجا) ولی باز هم ترکشهاش میرسه و جالب اینه که مادر شوهر من با اینکه از اول از من عنوان عروسش خوشش نیومده بود(من و همسرم همکار بودیم) ولی بعد از ازدواجمون همچنان به اذیت و آزارهاش ادامه داد و نکته طلائی اینه که این مادر اونقدر اعتماد به نفس کاذب داشت که فکر میکرد میتونه همسرم رو مجبور کنه تا از هم جدا بشیم.

با احترام ـ ندا

ندااااا داشتيمممم؟؟ !! يعني من شوهر بدي ميشم ؟؟؟
بذار زن بگيرم اونموقع مي بيني چه شوهر خوبي هستم مننننن...

مادر هر چقدر هم عزيز باشه ولي فكر كنم زن چيز ديگه است ( از اون حرفها بودااا اوووخ دسته جارو چي بود خورد تو سرم؟؟؟ مگه اينجا مادر شوهر داريم ؟؟؟)
مهربون باشيد
كساني كه مهربوني مي كنن مهربوني مي بينن
اگر چه من مطمپنم كه نمي تونم حس خانمها رو در اين يه مورد درك كنم (‌در موردمادر شوهر)

سلام.من كه بنظرم عروس خوبي هستم.البته نميدونم كه نظر مادرشوهرم چيه شايد نظر اون اين نباشه.ولي من توي اين چند سال كه عروس خانواده شوهرم هستم بالاي حرف مادرشوهرم حرفي نزدم حتي اگر باهاش موافق نبودم .چون نمي خواستم مشكلي بوجود بياد.فقط دو دفعه با مادرشوهرم بحث كردم كه بتونم دلخوري مادرشوهرم رو نسبت به شوهرم از بين ببرم و به نوعي وساطت شوهرم رو كردم.البته مادر شوهرم گاهي حسادت ميكنه.بعضي وقتها هم هر چي دلش مي خواد ميگه ولي من به خاطر شوهرم و به خاطر دريده نشدن پرده حرمتها وهمين طور احترام به موي سپيد مادرشوهرم تا به حال جوابشو ندادم و حرفي نزدم ولي راستشو بخواهين از اين قضيه خيلي هم راضي نيستم چون احساس ميكنم اينطوري ادم ناديده گرفته ميشه و به نظراتش بموقه اهميت داده نميشه.الان مادرشوهرم احساس ميكنه كه چون هر چي از اول گفته من گفتم چشم ديگه هر چي ميگه تا ابد من بايد بگم چشم و الان طوري شده كه بهش نه نميتونم بگم چون ناراحت ميشه و قهر ميكنه و هي بايد بهش تلفن كنيم و اينقدر نازش رو بكشيم تا راضي بشه و مثلا اشتي كنه.متاسفانه كاريست كه شده و ديگه هم كاري نميتونيم بكنيم

سلام
دوستان
بحث عروس و مادر شوهر داغه داغه

مرجان عزيز نكات خوبي را نوشت و من با اينكه همين عيد امسال دل خوري از طرف مادر همسرم داشتم ولي هنوز معتقدم كه اگر هر مردي به يك زن در زندگيش احترام گذاشت و با او بي ادبي و درشتي نكرد به عنوان همسر آن مرد يك عمر احترام و رفتار مناسب را از همسرتان دريافت خواهيد كرد و اون زن مادر شوهره بالاخره سن و سال ماهم بالامي رود و روزي خودمان مادر شوهر و يا مادر زن مي شويم خواهش مي كنم چشمانتان را هم بگذاريد فرزندانتان را بزرگ شده ببينيد خدا وكيلي اگر پسريا دختر شما در خانه هايشان خوش باشند و كاري به شما نداشته باشند خوشحال مي شيد محاله اولين چيزي كه به ذهنتان مي رسه اينه كه اين همه زحمت كشيدم بچه بزرگ كردم حالا تنهام .و.........

پس اين حس كه ديگران از مهمترين دستاوردهاي زندگي شما (فرزندان )استفاده مي برند امري طبيعيه منتها در بعضي ها برخورد با اين قضيه شديد و برخي با ملايمت بيشتري است .

هيچ خواهر شوهري زن براردرش رامثل خواهرش نمي داند اين فقط يك تمثيله واقعا من خيلي از مساپل دروني زندگيم را به خواهرم مي گم ولي به خانم برادرم با وجود احترام زيادي كه برايش قاپل هستم و عروس نمونه اي است نمي گم چون يك جور حجب مانع اين مي شود چون بالاخره يك فاز عقب تر از برادر و خواهرمه و اصلا دوست ندارم بواسطه ي آگاهي از برخي مساپل من ديدگاهش نسبت به همسر و يا خودمن عوض بشه

در مورد مادر شوهر و عروس هم همينطوره حتي در نزديك ترين ارتباطات مادر شوهر و عروس هم باز يك پرده و حاپلي بين آنها وجود داره

فكر مي كنم هر كدام از ما اگر روشي را كه مرجان عزيز نوشتن را با دقت بخوانيم و با وسواس سعي در پياده كردن اونها داشته باشيم عروس خوبي خواهيم شد

جالبه در جمعي از عروس يك خانواده تعريف مي كردند و مادر شوهر اين خانم گفت من خوب هستم كه اين عروس خوبه و عروس هم گفت ومن خوبترم كه جواب خوبي را با بدي نمي دهم

در زندگي هر عروسي حتي مادر شوهر شما زمان هايي پيش آمده كه آنها هم از مادران همسرانشان زخم زبون خورده اند و شايد به جبران آنها امروز اين كار را مي كنند و تنها راه براي بخشيدن آنها داشتن يك حس مثبت و يك خورده بد جنسي است يعني پيدا كردن يك نوع حس ترحم اخي بيچاره چقدر احتياج به جلب توجه داره اخي چقدر تنهاست آخي كور رنگي داره روز روشن را تاريك مي بينه و.......

مهم اينه كه شما مثبت باشيد و مثبت ديده شويد و هيچ كس از اطرافيان همسرتان هيچ آتويي از شما نداشته باشند

نيما جان اصولا اعتماد به نفس آقايون زياده و خيلي خودشون را تحويل مي گيرند تازه نمي دانم اگر خداوند اول حوا را خلق مي كرد آقايون چه كار مي كردند فكر مي كردند قبل از بوجود آوردن آدم خداوند كسي را افريده كه براي آدم فقط بايد كار كنه و بس كه مبادا مشكلي براي اقاي ادم بوجود بياد
موفق باشيد

متاسفانه بهترين مادر شوهر ها هم يك وقتهايي دلشون طاقت نمياره و نيششونو ميزنن.مادر شوهر من يكوقتهايي كه جوگير ميشه خيلي مادرشوهر خوبي ميشه ولي باقي اوقات اينطور نيست البته تميگم ادم بديه ولي خوب .مادرشوهره ديگه.به هرحال قبل از اينكه مادرشوهر باشه يك زنه.و بالطبع حس حسادت داره اونهم نسبت به كسي كه داره با پسرش زندگي ميكنه.من اگه بخوام از حرفهايي كه مادرشوهرم ميزنه(البته در لفافه.مادرشوهر من هيچوقت مستقيم حرفش رو بيان نميكنه)و ادا و اطوار هاش بنويسم يك كتاب ميشه ولي سعي ميكنم كه اهميت ندم .و هميشه ميگم از مادرشوهر من بدتر هم هستند پس بهتره كه زياد بهش فكر نكنم و زندگي خودمو تلخ نكنم.بنظر من همين كه شوهر هامون درك كنند كه مادرشوهر هامون چه جور ادمهايي هستند برامون كافيه.

سلام سلام به همگي

ميبينم كه بحث حسابي داغه اينجوري كه شما ميگين ادم ميترسه
من فكر ميكنم اگر حريمها حفظ بشه و دوري و دوستي باشه كمتر مسپله اي پيش مياد و فكر ميكنم بهر حال هر دختري مجبور بعضي چيزهارو تحمل كنه
ولي خودمونيما خيلي سخته من خيلي صبرم كمه در اين جور مساپل و فكر ميكنم خيلي اذيت ميشم

این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: آشپز آنلاین]

[مشاهده در: www.ashpazonline.com]

[تعداد بازديد از اين مطلب: 1942]