واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اَروی، زنی در عرصههای مردانگی
«اَروی» كیست؟خاندان شریف و ریشهدار «هاشم»، در عصر تاریك جاهلیت هم با چهرههای نورانی و ارزشمند، افتخار میآفرید.عبدالمطلب بزرگ خاندان بود و فرزندان متعددی داشت كه روشنای دیدهاش بودند و بازوی قدرتش. شش تن از فرزندانش دختر بودند. «اَروی» یكی از شش دختر عبدالمطلب، جدّ رسول خدا بود. دخترانِ دیگرش عبارت بودند از:امّحكیم، عاتكه، صفیّه، برّه، امیمه.هر كدام از این دختران، ویژگیها و خصایص ستودنی داشتند. از خاندانی كه سایه پر مهر عبدالمطلب بر آن سایهافكن باشد، جز این هم انتظار نبود. اما در این میان، اَروی كه عمّه پیامبر خدا محسوب میشد، از زنان نامور و سخنور و شاعر بود، زبانی فصیح و بیانی رسا داشت. وی دورانی از بعثت پیامبر و سالهای آغازین آیین اسلام را درك كرده و به نبوت حضرت محمّد ایمان آورده بود. از این رو از زنان بزرگوار صحابی به شمار میآمد كه همواره مدافع مكتب پیامبر و مشوّق فرزندانش به حمایت و یاری رسولالله بود. خود از پیروان خالص آن حضرت بود و فرزندانش را هم به این راه، فرا میخواند.مادرش را به نام «فاطمه بنت عمرو فخرومی» گفتهاند. برخی نیز نوشتهاند كه مادرش صفیّه دختر جندببن حجیر بوده است.وی در عصر جاهلیّت میزیست و شوهرش «عمیربن وهب»، نوه عبدمناف بود.هم در صحنه بخشش و عطا، جوانمردی بزرگ است و در میدان نبرد و خون، شجاعی مقاوم،با آنكه هنوز اسلام حضرت محمّد«ص» در آسمان مكّه ندرخشیده بود، لیكن تبار پاك بنیعبد مناف و سننِ ابراهیمی و آیین حنیفیّت كه در این دودمان ریشه داشت، زمینه را برای پذیرش اسلام، فراهم ساخته بود. به همین سبب علیرغم كارشكنیها و دشمنیهای قریش، افراد این خاندانِ حنیف، مشتاقانه آغوش به روی اسلام میگشودند. از پیشگامان اسلامپیشگامی در كارهای شایسته و پیمودن راههای خیر و نیكی، همیشه و همه جا ارزشمند و ستودنی است. به همین جهت، آنانكه در سالهای آغازین دعوت پیامبر و تبلیغ اسلام، لبیكگوی آن ندای آسمانی شدند، بعنوان مسلمانان اولیّه و پیشاهنگان پذیرش دعوت حق، از احترام خاصّی برخوردارند.«اَروی» نیز یكی از آن چهرههای پیشگام در مسلمانی است.گفتیم كه شوهرش عمیربن وهب بود. از این خانواده، پسری به نام «طلیب» پا به عرصه وجود نهاده بود و همزمان با آغاز اسلام، جوانی بود كه در پی آیین محمّدی«ص» ره سپرد. در روزهایی كه جلساتِ دعوتِ پنهانی در خانه «ارقمبن ابیالأرقم» تشكیل میشد، پای طلیب به آن محفل كشیده شد و دعوت حضرت محمد را پذیرفت و مسلمان شد.از آنجا بیرون آمده و نزد مادرش «اَروی» رفت و به وی گفت: «من پیرو محمّد شدم و مسلمان گشتم.»مادرش گفت: پسرخالهات محمد، سزاوار آنست كه او را حمایت و پشتیبانی كنی و برایش همچون بازویی باشی. به خدا سوگند! اگر ما زنان توان آن كارهایی را داشتیم كه مردان بر آن توانا هستند، ما نیز پیرو محمد میشدیم و از او دفاع میكردیم.طلیب گفت: مادر! مگر چه مانعی دارد كه تو هم مسلمان شده، تبعیّت از رسول خدا كنی؟ برادرت حمزه هم مسلمان شده است.اَروی پاسخ داد: ببینم خواهرانم چه میكنند، آنگاه من هم مانند یكی از آنان خواهم بود.طلیب به مادرش آروی گفت:تو را به خدا، پیش حضرت محمد«ص» برو و بر او سلام بده و رسالتش را تصدیق كن و به یگانگی پروردگار و نبوت محمد گواهی و شهادت بده.اینگونه بود كه آروی مسلمان شد و همواره با زبان رسا و گویای خود، از پیغمبر خدا پشتیبانی میكرد و پسرش طلیب را نیز به حمایت و یاری پیامبر اسلام، تشویق و ترغیب میكرد. فدایی محمّد«ص»مسلمانی «اَروی» و پسرش «طلیب»، تنها به عقیده قلبی، حتی به اعتراف زبانی خلاصه نمیشد، بلكه در صحنههای اجتماعی و حسّاس حمایت از دین، حضور فعّالانه داشتند و نصرت عملی خویش را از پیامبر خدا و دین اسلام دریغ نمیكردند.یكبار كه ابوجهل و جمعی از كفّار قریش، معترض پیامبر شده و او را آزار داده بودند، پسر فداكارش طلیب سراغ ابوجهل رفت و با او درگیر شد و در این منازعه، سر ابوجهل شكست. كافران او را گرفته و بازداشت كردند و بستند. ابولهب (به لحاظ تعصّب خویشاوندی) پا در میانی كرد و طلیب را از چنگ مشركان نجات داد.برخی از بدخواهان، به عنوان طعنه و نیشخند و ملامت، به «اَروی» گفتند:ـ پسرت را نمیبینی كه خود را در راه محمد، مورد آزار و هدفِ دشمنیها قرار داده است؟!آروی، با اعتقاد به اینكه اینگونه سختی كشیدن در راه حق، نه تنها ملامتبار نیست، بلكه افتخارآمیز است، در پاسخِ طعن آنان گفت:ـ بهترین روزهای فرزندم طلیب، روزی است كه از پسرخالهاش «محمّد» دفاع كرده است. مگر نه این كه آن حضرت، از سوی خداوند، حق را آورده است!اعتراض كنندگان كه انتظار چنین جوابی را از این زنِ دلآگاه و حقباور نداشتند، به او گفتند:ـ نكند تو هم پیرو محمد شده و در پی او افتادهای؟گفت: آری!آنان برای خودشیرینی و نیز برای ضربه زدن به این تازه مسلمان، رفته به ابولهب خبر دادند كه چه نشستهای كه «اَروی» هم به اسلام گرویده است.ابولهب پیش او آمد و گفت: تعجب از توست كه دین عبدالمطلب را رها كرده، به آیین محمد گرویدهای!«اَروی» نه تنها از موضع اعتراضآمیز ابولهب سست نشد، بلكه كوشید تا او را هم به جبهه حق فراخواند و از او كه مدافع بت و شرك بود، سربازی به نفع جبهه ایمان بسازد.از این جهت به ابولهب گفت:ـ تو هم به دفاع و حمایت از برادرزادهات محمّد برخیز و یاریش كن و از آسیب مخالفان جلوگیری نما. اگر كار محمد بالا گرفت و قدرت یافت، اختیار داری كه دین او را بپذیری یا نه، و اگر با شكست روبرو شد، حدّاقل تو معذوری. چون حمایت خود را كردهای.ابولهب گفت: ما را توان ایستادگی در مقابل همه عرب هست، و لیكن وی دین تازهای آورده است... آنگاه راهش را گرفت و رفت.آروی، كه ذوق شعری و فصاحتِ ادبی داشت، همان روز در این باره چنین سرود:اِنّ طَلیبا نَصَرَ ابنَ خالِهِآساهُ فی ذی ذِمّةٍ وَ مالِهِو از حمایت و یاری پسرش طلیب، نسبت به پسرخالهاش حضرت محمد و نیز مواساتِ همه جانبه و فداكاری در راه او، ستایش كرد.آروی و خواهرش صفیّه، هر دو از زنان مسلمانی بودند كه دعوت پیامبر را پذیرفتند. در سوگ پدرقریحه و ذوق شعری، هم در آروی بود و هم در خواهران دیگرش. البته شعر گفتن، خصیصهای بود كه در روح عرب وجود داشت، چه مردان و چه زنان، شعرهایی در ستایش یا سوگ، در تفاخرات یا حماسهها میسرودند.از نكات جالب آن بود كه آروی و خواهران دیگرش، به درخواست پدر، در حال حیات پدرشان برای او مرثیه گفتند.عبدالمطلب بیمار بود. در حال بیماری همه دخترانش را جمع كرد و به آنان دستور داد كه در حال حیات من برایم مرثیه بگویید، همان چیزی را كه میخواهید پس از مرگم بسرایید، تا بشنوم كه هر كدامتان در سوگ پدر چه مرثیهای میگویید؟هر یك از دخترانش در مرثیه پدر ابیاتی سرودند.از جمله «اَروی»، در حالی كه برای پدر گریه میكرد، مرثیهای به این مناسبت سرود كه مطلع آن چنین است:بَكَتْ عَیْنی و حَقَّ لَهَاالْبُكاءُعَلی سـمـْعٍ سـَجِیـّتُهُ الْحَیاءُمضمون این مرثیه كه به ده بیت میرسد، از این قرار است:«چشمم گریست، و سزاوار است كه این چشم بر كسی بگرید كه «حیا»، سجیّه و خوی اوست.گریستبرآنسیّدابطحی،كهخوشخلق ونیكورفتارو والاهمّت است.بر آن فیضبخشی كه بزرگوار و نیكوكار است و او را همتایی نیست. اَروی كه عمّه پیامبر خدا محسوب میشد، از زنان نامور و سخنور و شاعر بود، زبانی فصیح و بیانی رسا داشت. وی دورانی از بعثت پیامبر و سالهای آغازین آیین اسلام را درك كرده و به نبوت حضرت محمّد ایمان آورده بود. دست دهنده دارد و خویی نرم و چهرهای پرفروغ.سالاری نامدار و سیمایی چشمنواز، دارای فضل و بزرگی و درخشش دیرین.قدرتمندی پرتوان و گشادهرو و خوشسیما، كه مجدی كهن و بینهان دارد.در صحنه بخشش و عطا، جوانمردی بزرگ است و در میدان نبرد و خون، شجاعی مقاوم،آنجا كه شجاعان، از بیم مرگ، آشفته و نگران میشوند، گویا كه دلهایشان خالی میگردد، او گامهایی استوار و پابرجا دارد، و وقتی به او نگاه كنی، هیبت و شكوه بر او سایه افكنده است.»******ایمان و فداكاری و بصیرت و صبرش، الگو و راهنمای زنانی باد كه شرافت را در دین باوری و ارزش را در اخلاق و عقیده میشناسند. جواد محدثیشکوری - گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]