واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: یك لحظه دیرتر به لحاظ مضامین اخلاقی و درونمایه انسانی خود بر لحظههای سرنوشتسازی تاكید میكرد كه تصمیمگیری و اراده آدمی در آن لحظه بسیار سرنوشتساز و حیاتی بود و خیر و شر زندگی را رقم میزد... حالا بعد از تكرار برخی سوژههای داستانی كه در سریالهای تلویزیونی در سالهای اخیر شاهد بودیم این مدگرایی در فرم و ساختار روایی سریالها در حال اتفاق است. مجموعه خستهدلان و جستجوگران نمونههایی از سریالهای موجود هستند كه به شیوه اپیزودیك قصه خود را روایت میكنند، البته با داشتن چند بازیگر ثابت و برخی بازیگران مهمان در قسمتهای مختلف به این مجموعهها اضافه میشوند و البته یك كارگردان ثابت. اما مجموعه 13 قسمتی «یك لحظه دیرتر» در این شیوه نیز ساختارشكنی كرد و با سپردن اپیزودهای مختلف به كارگردانهای متفاوت دست به یك نوآوری زد كه كمتر در سریالسازی تلویزیون سابقه داشته است و شاید به جرات بتوان گفت هیچ سابقهای نداشته است. این سریال در هر قسمت یا اپیزود نیز یك داستان مستقل داشت و قصه خطی را دنبال نمیكرد، اما درونمایه و مضمون اثر و مفاهیم اخلاقی و انسانی كه در تار و پود قصهها تنیده شده بود از یك سرچشمه نشات میگرفت و در واقع به زبانهای مختلف بیان میشد. این خط مشترك را میتوان نوع عبرتآموزی انسان از رفتارهای گذشته خود قلمداد كرد كه اینك در زندگی اكنون آنها تاثیرات خود را میگذارد یا در آینده خواهد گذاشت. به عبارت دیگر سریال روایتگر سایه بلند گناه و اشتباهاتی بود كه آدمی در زندگی مرتكب میشود و پیامد و عقوبتش دامن خودش را میگیرد منتهی همین مفاهیم و انگارههای اخلاقی هر بار در قالب یك قصه و البته با كارگردانی یك كارگردان مستقل بازنمایی میشد كه قطعا جذابیت داستان نیز علاوه بر فیلمنامه به شیوه كارگردانی آن اپیزود برمیگشت. این شیوه از سریالسازی كه در یك لحظه دیرتر شاهدش بودیم البته دارای معایب و مزایای خاص خود است. معایب آن یكی اینكه سریال یكدستی و انسجام خود را در قصهگویی و شخصیتپردازی تا حدود زیادی از دست میدهد و البته فقدان بازیگران ثابت نیز به این مساله دامن میزند و گویی هویت اثر را از بین برده یا كاهش میدهد بدین معنی كه مخاطب هربار با یكسری آدمهای جدید مواجه میشود كه از پیش درباره آنها شناختی ندارد و نتوانسته است با آنها ارتباط برقرار كرده و درونیشان كند.بخش عمدهای از جا افتادن یك سریال به مجموعه عوامل مشخص آن برمیگردد كه شناسنامه اثر را میسازند و مخاطب با ذهنیت آشنا و از پیش روشن شده به تماشای آن مینشینند. مثلا با دیدن پرویز پرستویی و فاطمه معتمدآریا تماشاگر میداند كه با سریال آشپزی مواجه است كه داستان دعوا و اختلاف یك زن و شوهر را روایت میكند و پرسوناژهای دیگر نیز برای آنها شناخته شده است، اما در یك لحظه دیرتر این اتفاق رخ نمیدهد و شاید تنها نام اصلی سریال باشد كه وجه مشترك قسمتهای مختلف آن است چرا كه هر اپیزود علاوه بر كارگردان، عنوان مستقلی هم داردكه مخاطب مجبور نیست تا همه قسمتهای سریال را دنبال كند یا برای فهم قسمتهای در حال پخش از قسمتهای دیگر هم اطلاعاتی داشته باشد. خوب كارگردانی مستقل هر اپیزود نیز توانایی فیلمسازان مختلف را محك میزند و انواع متفاوتی از كارگردانی و روایت قصه را در برابر دیدگان مخاطب میگذارد.فیاض موسوی با 5 اپیزود، ایرج كریمی با 3 و رضا بهشتی هم با 2 قسمت جزو پركارترین كارگردانهای این سریال بودند. از طرف دیگر این سریال توسط گروهی از نویسندگان نوشته شد و فیلمنامهنویس مشخص و واحدی نداشت. یك لحظه دیرتر را میتوان تجربه تلویزیون در انجام كار تیمی و گروهی در سریالسازی دانست كه هرچند چندان موفق نبود و نتوانست نظر تماشاگران رسانه ملی را به خود جلب كند، اما یك خلاقیت و نوآوری قابل تاملی بود كه به تجربهكردنش میارزید. ضمن اینكه باید سوژه اصلی سریال و پیرنگهای اخلاقی آن را هم در نظر گرفت كه دارای جاذبه لازم نبود بویژه اینكه در اینگونه سریالها درباره ارزشهای انسانی یا تحول اخلاقی آنقدر گل درشت و مستقیم صحبت میشود كه گاهی به ایجاد دافعه میانجامد و مخاطب نه تنها از روایت قصه متحول نمیشود حتی گاهی نسبت به آن جبههگیری لجبازانه هم میگیرد. حواس تهیهكنندگان این سریالها باید باشد كه انتقال مفاهیم و ارزشهای اخلاقی به همین سادگی و آسانی اتفاق نمیافتد و به ظرافت و ظرفیتهای هنری و روانشناختی مخاطب، سخت محتاج است. مثلا در قسمت آخر این سریال كه «پل» نام داشت هم در به تصویر كشیدن شخصیت اصلی داستان كه نزولخوار بود و هم در تحول ناگهانی و دگرگونی اخلاقی وی آنقدر اغراق و یكسونگری صورت گرفته بود كه باورپذیری خود را از دست داده بود.یك لحظه دیرتر به لحاظ مضامین اخلاقی و درونمایه انسانی خود بر لحظههای سرنوشتسازی تاكید میكرد كه تصمیمگیری و اراده آدمی در آن لحظه بسیار سرنوشتساز و حیاتی بود و خیر و شر زندگی را رقم میزد. اینكه گاهی یك لحظه فقط یك لحظه دیرتر اقدام كردن میتواند یك عمر بر زندگی یك انسان تاثیر سوء بگذارد. این سریال به نوعی بر تدبیرگرایی در برابر تقدیرپرستی تاكید كرده و اینكه آدمی میتواند به دست خویش سعادت یا بدبختی خود را تعیین كند و لذا آنچه كه در پس همه این قسمتها به عنوان یك پیام به مخاطب منتقل میشد دریافت لحظههای حساس زندگی و پرهیز از غفلت بود.كاش این پیام و انگاره اخلاقی در قالب یك ساختار داستانی ظریفی بستهبندی و روایت میشد تا در كنار بصیرت از زیبایی بصری و تكنیكی نیز برخوردار میشد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 385]