واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: كارناوالی جذاب كه صحنههای اكشناش مثل سكانس تیراندازی به زامبیها از روی ترن هوایی، احتمالاً تماشاگر تینایجر را سر ذوق میآورد. همچنانكه صحنههای كمیك فیلم نیز، میتواند در تركیب با این سكانسها... «سرزمین زامبیها» فیلمی است برای اینكه تماشاگر 2ساعت در سینما به هیجان بیاید، بترسد، بخندد و سرگرم شود؛ فیلمی كه نمونههایش در هالیوود فراوان ساخته میشود.فرمولهای قدیمی كارخانه رویاسازی، با كمی جلادادن و تغییر موقعیتها، میتواند بیشتر وقتها جواب بدهد. «سرزمین زامبیها» هم یكی از میان همه این فیلمهاست كه جز در لحظاتی، آزاردهنده نیست و سیر حوادث و اتفاقاتش به تماشاگر چندان اجازه خستهشدن نمیدهد؛ البته به شرطی كه تماشاگر از فرط تكراریبودن دستمایه دچار ملال نشود. ایدههای آخرالزمانی فیلم بهحساب فانتزیبودن گذاشته میشود و البته این نه انتخابی از سر تفرعن كه بازتاب دیدگاه روبنفیشر، كارگردان «سرزمین زامبیها» است؛ فیلمسازی كه پشت دوربین یك محصول بهشدت متعارف هالیوودی، نخواسته یا نتوانسته خلاقیت چندانی بهخرج دهد و تنها قاعده بازی را رعایت كرده؛ قاعده بازی فیلمسازی برای رفتن به صدر جدول باكس آفیس... . «سرزمین زامبیها» ساخته روبن فیشر را منتقدان در زیرگونه پسا رستاخیزی (post apocalyptic) از زیرمجموعه سینمای علمی- تخیلی ارزیابی كردهاند؛ آثاری كه عموما در آنها انسانیت در آستانه نابودی كامل قرار دارد، بیشتر آدمها از بین رفتهاند و معدود بازماندگان، با تبعات فاجعه درگیر هستند. «سرزمین زامبیها» كه در ژانر كمدی وحشت ساخته شده، آشكارا به نمونههای موفق قبلی نظر دارد و پیداست كه سازندهاش قصد فتح گیشه را داشته. فیلم با بازی كلمبوس (چس ایزنبرگ) آغاز میشود؛ دانشجویی اهل تگزاس كه بهدنبال خانواده خود میگردد. او شروع به توضیح ماجراهای فرارش از دست زامبیها میكند. البته تعقیب و گریز و نزاع با زامبیها بهصورت موتیف در سراسر فیلم تكرار میشود و میتوان آن را جانمایه اصلی فیلم نیز دانست. وقتی كلمبوس با تالاهاسی (وودی هارلسون) آشنا میشود، ماجرا شكل دیگری به خود میگیرد. هدف تالاهاسی پیداكردن آخرین كیكها روی زمین است. آنها وقتی در مغازهای دنبال كیك میگردند با ویچیتا (اما استون) و لیتل راك (ابیگیل برسلین) ملاقات میكنند؛ ملاقاتی كه به تاراجرفتن ماشین و اسلحههایشان میانجامد. كلمبوس برای ازبینبردن زامبیها به شهر اوهایو میرود و پس از ماجراهایی از خانه بیل موری سردرمیآورد.الیاس ساوادا درباره فیلم چنین نوشته است: من شك دارم نقاط قوت زیادی در فیلم سرزمین زامبیها باشد اما بهطور بسیار زیركانهای در صحنههای اكشن و پر از خون، شور و هیجان در رگها جاری میشود، امعاء و احشای زامبیها كه از زخمهای آنان بیرون میریزد به زندههایی كه شمار آنها در پس باقیماندههای تمدن همواره كم میشود، لطمه وارد میكند و در آخر، این 4 تن كه وسیلهای برای نجات بشریت هستند هیچ چارهای برای جلوگیری از غارت زامبیها ندارند. فیلم بهلطف پرداخت زیركانه، زد و خورد و نبرد زامبیها، بسیار اكشن، خندهدار و وحشتناك شده است. سرزمین زامبیها بهترین فیلم بعد از (shaun of the dead)به كارگردانی ادگار رایت در ژانركمدی وحشت است كه سیلی از سینماروها را به سمت سینما روانه كرد. اولین هدف كارگردان روبن فیشر این بوده كه بهترین پاسخ یا در واقع تسكین برای فراموش كردن اقتصاد خراب، افتضاح بیمههای درمانی یا شكست شیكاگو در میزبانی المپیك سال 2016 بدهد. فیشر حتی نمیتوانست تصور كند حس ورزش دوستی او باعث شود در هفته اول اكران «سرزمین زامبیها» به صدر جدول گیشه برسد.كارگردان پذیرفت كه تنها از فیلم «28 روز بعد» به كارگردانی دنی بویل تاثیر گرفته است. فیشر با به تصویر كشیدن صحنههای دور از تفكر و پست زامبیها و دنیای جسدهای دوباره احیا شده كه همه نشاندهنده زجر بشریت و بلای نامعلوم در این دنیاست، نخستین آزمونهایش را در مورد این ژانر انجام داد. قهرمانهای فیلم با حالت عصبیشان، آدمهای عجیب و غریبی هستند كه با ابتكار تمام با بسیاری از اسلحههای ضدزامبی (اسلحه كمری، مسلسل، چوب بیسبال، قیچی باغبانی، ماشین چمنزنی و...) در فضا و مكان امروزی (و نه در قصرها و قلعههای تاریك دوران گوتیك) مبارزه میكنند. این فیلم با دید عامی یك آمریكایی ساخته شده است. سناریو با همكاری دو دوست به نام پاول ورنیك و رث ریز، نوشته شده كه صحنههای موفقیتآمیز خود را از سال 2003با سریالهای تلویزیونی، شوی جو اشمو و تهاجم لوا بهدست آوردند. در میان بازیگران كه نقشی نه جدی نه مهمل دارد؛ چس ایزنبرگ است كه اخیراً یكی از ستارههای درخشان در فیلم سرزمین مخاطره و همچنین نامزد جوایز مختلفی برای بازی بهعنوان قربانی نوجوان طلاق روشنفكران در فیلم تراژدی كمدی قلاب و وال در سال 2006 است. او در فیلم سرزمین زامبیها، كلمبوس نامیده میشود (بازیگران اصلی فیلم خود را به نام شهری كه دوست داشتند به آن سمت بروند نامگذاری كرده بودند) پسری كه خانوادهای ندارد، تنها زندگی میكند و بهطور جدی از عارضه coulrophobia رنج میبرد. همانطور كه فیلم پیش میرود، كلمبوس نقش خود را در فیلم عرضه میكند. فیلم با فلشبكهایی تماشاگر را وارد جهان داستانی خود كرده و میكوشد فضای غریبش را برای مخاطب قانعكننده از كار دربیاورد... كلمبوس عادت دارد همیشه كمربند ایمنی خود را میبندد و همیشه دو ضربه به زامبیها میزند كه با صحنههای پر جنب و جوش دور و برش در تضاد است. تالاهاسی (وودی هارلسون)، نیز مردی اسلحه به دست، احساساتی و دور از سلامت عقلی است كه بازیگرش نقشهای مشابهی در فیلمهای دیگر مثل سگ را تكان بده از لوینسن سال 1997 را بازی كرده است. او نقش خود را بهعنوان كسی كه عقده خوردن كیك را دارد به خوبی بازی كرده است. درمیان بازیگران نقشهای فرعی، حضور بیل موری جایزه ویژه فیلم است كه هم جنبه سرگرمكننده فیلم را افزایش میدهد و در كنار اینكه ارجاع بامزهای است اعتباری نیز به «سرزمین زامبیها» میبخشد. «سرزمین زامبیها» بیآنكه میلی به جدیت نشان دهد، هدف خود را بر سرگرمكردن تماشاگر متمركز كرده است. كارناوالی جذاب كه صحنههای اكشناش مثل سكانس تیراندازی به زامبیها از روی ترن هوایی، احتمالاً تماشاگر تینایجر را سر ذوق میآورد. همچنانكه صحنههای كمیك فیلم نیز، میتواند در تركیب با این سكانسها، آن را به یك اثر پاپكورنی تمامعیار تبدیل كند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 405]