تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس رحم نكند به او رحم نشود، هر كس نبخشد بخشيده نشود و هر كس پوزش را نپذيرد، خدا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815246770




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

یک روحانی: طلا و مس شاهکار است


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: یک روحانی: طلا و مس، شاهکار استیک روحانی: طلا و مس، شاهکار استحجت الاسلام محمدرضا زائری، روحانی شناخته شده حوزه فرهنگ و هنر که زمانی هم سردبیر همشهری بود، یادداشتی برای خبرآنلاین نوشته و  در این یادداشت، از فیلم طلا و مس و سه گانه منوچهر محمدی درباره روحانیت دفاع کرده است. بخش هایی از این یادداشت را با هم می خوانیم.
طلا و مس
بدون هیچ ادا و اصولی می‌ خواهم همین اول کار تکلیف خودم را مشخص کنم. این فیلم در شرایط فعلی تولید محصولات فرهنگی و در اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی حاضر یک شاهکار است و همه چیزش از اهتمام تهیه کننده صبور و مخلص و فیلمنامه درست و درمان تا کارگردانی هوشمندانه و بازی نقش‌های اصلی و فرعی عالی  است.فیلم بسیار نرم و خوب شروع می‌شود. تیتراژ هنرمندانه با ظرافت بیننده را در فضای داستان قرار می دهد و به سرعت صدای چند دیالوگ مختصر را جایگزین فاصله طولانی چندین نمای تصویری می‌کند.این فیلم نیز چون دو فیلم قبلی به اخلاق می‌پردازد و این دغدغه ناگفته که چرا از میان ابعاد سه گانه دین یعنی «احکام و مناسک، عقاید و تاریخ دین و اخلاق و رفتار دینی» این بُعد آخر که اتفاقا هم از نظر کمّی و هم از جهت کیفی و رُتبی اولویت دارد تا این اندازه مغفول و مهجور است. البته این دعوای تازه‌ای نیست و از ابتدای تاریخ اسلام - بلکه همه آیین‌ها - تا کنون نزاع پر شروشور قشری‌گری و سطحی‌گرایی و ظاهر نگری با اهتمام مقاصدی به روح شریعت و هدف دین و نگاه شامل و جامع به کلیت دعوت الهی در جریان بوده است.در پایان فیلم وقتی بیننده سالن سینما را ترک می کند - خواسته یا ناخواسته - به لباس روحانیت و این جایگاه و شأن احساس علاقه و احترام دارد. این واقعیت را اگر از درک و فهم طبیعی زبان رسانه و ساختار فیلم هم نپذیریم واکنش مردم به برخی از دوستان روحانی تأیید می‌کندالبته در این میان افراط و تفریط های جاهلانه باعث شده تا این آب گل آلود شود. بسیاری افراد رویکرد عرفانی و اخلاقی را بهانه سستی در التزام و تقید شرعی کرده‌اند و بسیاری نیز با توجه به ظواهر حدود شرعی و فقهی از روح دین که اخلاق و معرفت بوده غافل شده اند و از این رو اندک افرادی که با عقل و اعتدال هر چیزی را به عدل در موضع خود می‌خواسته و کوشیده‌اند تا در عین اهتمام به فقه جواهری از حقایق نورانی دین غافل نمانند در مهجوریت و مظلومیت واقع می شوند. فیلم در نخستین سکانس های خود، مهجوریت اخلاق را به ظرافت در دیالوگ پیرمرد کتابفروش مورد اشاره قرار می‌هد: «بگرد، شاید آن بالاها پیدایش کنی!»فیلم کاملا واقع گراست و از نشان دادن حقایق ملموس و امتزاج میان ابعاد مختلف و گاه متضاد زندگی ابایی ندارد: اینکه به طلبه جماعت راحت زن نمی‌دهند یا دیالوگ پرستار به مرد که آخوند می‌شی؟ و بعد این پرسش که همین یکی رو داری؟ با اشاره به تصور و ذهنیت عمومی برخی از مردم نسبت به روحانیت یا اینکه دختر کوچک یک روحانی از دیده شدن به همراه پدرش نگران است یا اینکه طلبه شهرستانی و طلبه تهرانی فرق می‌کنند (زن بعد از خریدن قبای نو به همسرش می‌گوید: حالا شدی یک طلبه تهرانی) یا اشاره غیر مستقیم به برخی سوء استفاده‌ها (پرستار بیمارستان می‌پرسد: این لباس را چرا همیشه نمی‌پوشی؟ بعضی وقت‌ها به درد می‌خوره!) یا برگشتن دختر کوچک به داخل خانه وقتی مادر را روی صندلی چرخدار می‌بیند در حالی که با لباس نو منتظر مادر بوده است، یا سکانس دعوای زن و شوهر و همچنین دیالوگ طبیعی زن بعد ازاینکه پیشنهاد ازدواج مجدد را به همسرش می‌دهد: ( تورو خدا خیلی هم قشنگ نباشه، از غصه دق می‌کنم!)مونولوگ های مرد جوان هنگام قالی بافی که مخلوطی از افکار درسی و علمی او و عباراتی از گره زدن بافت قالی است به خوبی این امتزاج را نشان می‌دهد. ذهن او میان عالم درس و بحث موضوعات فلسفی منطقی و واقعیت نخ‌های قرمز و آبی قالی در نوسان است و همین عبارات رمز آلود بسیار معنی دار و قابل توجه است. همچنین عوض کردن پوشک بچه در مدرسه و نشستن او به همراه فرزندش پشت در کلاس درس به خوبی این تعارض را نشان می‌دهد (و این صحنه‌ای است که من بارها در برخی درس‌های حوزه قم دیده‌ام) رابطه عاطفی در بستر فضایی به شدت اصیل و ایرانی و شرقی نشان داده می‌شود. حیا و عفاف شهرستانی این زوج که ته لهجه شیرین خراسانی زن آن را آشکارتر می‌کند در این روزگار تلنگری محکم به خیلی از روندهای رو به رشد در زندگی ماست طلا و مس بیش از فیلم‌های دیگر اندرونی و داخل زندگی یک روحانی را به نمایش می‌گذارد. هر چند ورود به داخل زندگی این زوج محدود است و همیشه دوربین هوشمندانه پشت در اتاق خواب توقف می‌کند اما هم عمامه پیچیدن مرد با همکاری زن را می‌بینیم (چنان که در زندگی همه ما طلبه‌ها مرسوم است) و هم بالا پریدنش با طناب و بازی با بچه‌ها و هم مشکلات مالی درونی و پنهان یک خانواده آبرومند. در عین حال شخصیت مرد که به خاطر اشتغالات ذهنی و فکری نسبت به سوختن غذا و کار خانه کم توجه است ( مرد با طنزی شیرین از همسرش می‌پرسد آن موقع که وضو می‌گرفتم گفتی چه کار کنم؟) و شخصیت زن که به خاطر شرایط خاص زندگی ماه‌هاست درد خود را به همسرش نگفته چنان که مرد هم ماه‌هاست از درد چشم و ضعف بینایی رنج می‌برد و به روی خودش نمی‌آورد (و این‌ها همه چیزهایی است که در زندگی روزمره ده‌ها هزار طلبه تکرار می‌شود)  تا جایی که پرستار وقتی به خانه آمده و می‌گوید: خیلی دلم گرفته بود گفتم بیام پیش شما حالم بهتر بشه - که این خود نیاز روحی مخاطب عام به هم‌کلامی و هم‌دلی با روحانیان را نشان می‌دهد - وبعد با اشاره به زن او اضافه می کند: از طرف من ببوسیدش! اصلا تا حالا...؟ این ورود به اندرونی زندگی و شخصیت یک روحانی البته جسورانه است چون به موضوع عشق و رابطه عاطفی این زوج می‌پردازد که بسیار مهم و درعین حال خطرساز است. آیا یک روحانی هم همسرش را دوست دارد؟ این دوست داشتن را چگونه نشان می‌دهد؟ آیا در زندگی یک روحانی هم رابطه عاطفی و عشق جایی دارد؟ من گرچه ممکن است درباره شیوه پرداختن به این موضوع و خط قرمزهای ضروری آن نظراتی داشته باشم اما اصل پرداختن به آن و اساس این جسارت را لازم می‌دانم.این رابطه عاطفی در بستر فضایی به شدت اصیل و ایرانی و شرقی نشان داده می‌شود. حیا و عفاف شهرستانی این زوج که ته لهجه شیرین خراسانی زن آن را آشکارتر می‌کند در این روزگار تلنگری محکم به خیلی از روندهای رو به رشد در زندگی ماست.
زائری
از جایی که زن موهای شوهرش را کوتاه می‌کند تا واکنش زن وقتی که مرد موضوع «نانای نای» کردن او را به رویش می‌آورد: (می‌خوای منو از خجالت بکشی؟) و از دیالوگ مرد بعد از بازگشت همسرش به خانه: (دلم برا لالایی گفتنت تنگ شده بود) تا پاک کردن اشک های زن توسط سید: (دوست دارم جلوی خودم موهاتو شونه کنی) تا وقتی که درنهایت به همسرش می‌گوید: دوستت دارم، خیلی دوستت دارم.لایه‌های متعدد طنز در فیلم مانند رفتار و سخنان رفیق طلبه که راننده وانت است تا دیالوگ پرستار به مرد که: یا الله یادت نره! در لابلای مضامین مختلف و صحنه‌هایی چون فال خریدن جوان در مترو گنجانده شده‌اند و پلان‌هایی چون گریه کردن کاملا طبیعی و به جای او در مناجات الهی و ربی من لی غیرک... در حالی که چشم‌هایش به درستی نمی‌بینند و سختی‌ها از هر سو بر او فشار می‌آورند نیز بسیاری از جاهای خالی را پر می‌کند.قالی بافی انتخابی منطقی و بسیار درست و معنی‌دار است. نقش‌های خالی به مرور شکل می‌گیرند و با سختی کامل می‌شوند. درد و رنج در تاروپود این فرش جای می‌گیرد و کسی که نقش مبلغ دین بر عهده دارد در واقع بافنده‌ای است که باید رسالت بزرگ خود را از این تجربه هنرمندانه بیاموزد. اینجا نمی‌توان از نقشه تخطی کرد و الگو را کنار گذاشت. اینجا نمی‌توان فقط با یک رنگ بافت. اینجا نمی‌توان با چشم بسته کار کرد. اینجا باید درد را تحمل کرد و زخم را پذیرفت. اینجا گل‌ها را باید با حوصله کنار هم نشاند و...در ساختار مضمونی فیلم دو خط کلی واضح‌تر از بقیه خطوط خودنمایی می‌کنند. یکی خط مفهوم فلسفی درد و دیگری خط مفهوم عرفانی محبت. به یاد بیاوریم صحنه گریه‌کردن زن در بیمارستان با بازی درخشان نگار جواهریان (تکلیف بچه‌هام چی می‌شه؟ عاطفه‌م) و صحنه کارکردن او در خانه با سختی و ناامیدی و چندباره بر زمین افتادن و باز برخاستن و دست به دیوار گرفتن و رفتن ( می‌خوام برا بچه‌م ماکارونی درست کنم، از مدرسه میاد گشنشه،‌ ماکارونی می‌خواد...)صحنه‌های زیبایی مانند نشستن جوان روی پله‌ها در کنار آیدا که شمع روشن کرده و دادن هدیه او یا مثلا دیالوگ پرستار به مرد که: (خوشبختی یعنی دیدن چیزهای کوچک، اینو زهراسادات بهم گفت) یا قرآن خواندن آیدا که همیشه از رادیو کاستش ترانه‌های ترکی می‌شنویم و... در این فضا معنی‌دار می‌شوند. نمای زیبای گل کوچک روی درخت و انگشت پانسمان شده جوان نیز از کادرهای شاعرانه و بسیار زیبای فیلم است.درخشان‌ترین و برجسته‌ترین نمای فیلم که اوج و قله تمام این مجموعه با ارزش و تماشایی به شمار می‌رود و با زاویه و حرکت خاص دوربین تقویت می‌شود آخرین صحنه است وقتی که سید جوان گرد از کفش‌های شاگردان درس آقا رحیم می‌گیرد و نعلین‌ها را جفت می‌کند. او که خود هرگز داخل این کلاس نشده است به روح و حقیقت مقصود خود رسیده، خدمت به دیگران و محبت به خلق که لازمه محبت خداست. و هل الدین إلا الحب؟ آیا دین چیزی جز محبّت است؟ از خود عبور کردن و در آستانه پرواز قرار گرفتن. این فیلم در شرایط فعلی تولید محصولات فرهنگی و در اوضاع و احوال اجتماعی و سیاسی حاضر یک شاهکار است و همه چیزش از اهتمام تهیه کننده صبور و مخلص و فیلمنامه درست و درمان تا کارگردانی هوشمندانه و بازی نقش‌های اصلی و فرعی عالی  است‌برخی نکات نیز در فیلم به چشم می‌خورند که می توانست با دقت بیشتر اصلاح شود اما چنان مهم نیستند که به کلیت فیلم لطمه بزنند. ممکن است من روحانی از زاویه دید خودم ایرادهایی به تلفظ حرف صاد در قرائت قرآن سید جوان یا نحوه صدازدن آشیخ هادی درچه‌ای توسط طلبه جوان یا شکل عمامه مدیر مدرسه یا انحصار درس‌های حوزوی یک طلبه در این موقعیت به یک درس اخلاق و امثال اینها داشته باشم همان طور که ممکن است بیننده نیشابوری به لهجه خراسانی بازیگران ایراد بگیرد یا تماشاگر پزشک یا پرستار درباره صحنه‌های بیمارستان حرفی داشته باشد یا حتى بیننده عام از اینکه سید جوان که بر دروغ نگفتن او در فیلم تأکید می‌شود در دیالوگ خود با همسرش که در اتاق بخش بستری است در کلام خود چندان دقیق نیست در حالی که می‌شد دیالوگ را با اندکی ظرافت تغییر داد.اینها اما هیچ کدام در نتیجه نهایی فیلم تغییری ایجاد نمی‌کنند. در پایان فیلم وقتی بیننده سالن سینما را ترک می کند - خواسته یا ناخواسته - به لباس روحانیت و این جایگاه و شأن احساس علاقه و احترام دارد. این واقعیت را اگر از درک و فهم طبیعی زبان رسانه و ساختار فیلم هم نپذیریم واکنش مردم به برخی از دوستان روحانی تأیید می‌کند.در روزگاری که شرایط اجتماعی و سیاسی و مشکلات موجود و روزمره از یک سو و رفتار برخی از صاحبان این لباس دست به دست هم داده و توطئه رسانه ای دشمن برای تخریب این جایگاه را تقویت می کنند فیلم هایی چون «طلا و مس» کار ناکرده حوزه‌های علمیه و بار بر زمین مانده روحانیت را برداشته‌اند و برای تصحیح این چهره و آشتی دادن مردم و خصوصا جوانان با این لباس می‌کوشند.من به عنوان یک طلبه ناچیز با اخلاص و ارادت تمام دست منوچهر محمدی تهیه کننده، حامد محمدی نویسنده فیلمنامه و همایون اسعدیان کارگردان فیلم را می‌بوسم و بر تلاش ارزشمندشان درود می‌فرستم و برای توفیقات روزافزونشان در این جهاد مقدس و مبارک دعا می‌کنم و با تمام وجود آرزو می‌کنم که روزی متولیان حوزوی ما نه تنها چنین فرصت هایی را قدر بشناسند بلکه بی تأمل و تردید از وجوهات شرعی برای حفظ و تقویت طریقه حقه از این مسیر هزینه کنند. چنین باد. درباره طلا و مس، بیشتر بخوانید: روایت یک عشق نجیب شرقی هر چه مبتلا تر، مقرب تر اظهارات رهبر انقلاب درباره طلا و مسگروه هنر تبیان.  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 445]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن