واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بالاترین ریاضت
1. بالاترین ریاضتمرحوم علامه طباطبایى قدس سره مى فرمودند: «بزرگ ترین ریاضت دین دارى است؛ لذا کارى که مرتاضان هندى انجام مى دهند و بعضى قوایشان را نابود مى کنند، این هنر نیست؛ هنر آن است که شهوت و غضب و سایر قوا باشند، اما تحت کنترل دستورات دین و عقل قرار گیرند.»2. خدا شاه منمیرزا مهدى الهى قمشه اى نقل فرمود که روزى در زمان رضا خان پهلوى تنى چند نزد من آمدند و گفتند: شما قصیده اى یا غزلى در مدح شاه سروده اید؟ گفتم: من در این باره چیزى نگفته ام. از من خواستند و من عذر آوردم، ولى نپذیرفتند. گفتم: پس اجازه بدهید تا امشب غزلى بسازم و فردا به شما تقدیم کنم. اگر مورد قبول افتاد، فبها و نعمة.فرمود: در آن شب غزلى گفتم بدین مطلع:جهان کشور من خدا شاه من نداند جز این قلب آگاه منفردا آنان آمدند و همین که مطلع یاد شده غزل را براى آنان خواندم، گفتند: این که نشد. گفتم: من اینها را یاد گرفته ام؛ «چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم.»3. بر شاه لعنتاز علاّمه شعرانى نقل شده که در زمان فتحعلى شاه قاجار، نور على شاه معروف، به تهران آمده بود. انبوه مردم نزد او گرد آمدند و خیلى سر و صدا برخاست و گاهى در اثناى سخنهایش به اوضاع کشور نیز اشاراتى داشت. واقعه را به شاه خبر دادند و گفتند که اگر ایشان اشاره اى به این جمعیت بکند، چه بسا خطرى پیش بیاید. شاه دستور داد نور على شاه را نزد او آوردند و بدو گفت: شنیده ام شما مردم را بر من مى شورانى؟ گفت: چنین نیست. گفت: اگر راست مى گویى، خودت را لعنت کن اگر آن کار را انجام دهى. نور على شاه در جواب شاه گفت: من اسمم نور على شاه است. نور را که نمى توان لعنت کرد؛ زیرا که «اَللَّهُ نُورُ السَّمَواتِ وَ الْاَرْضِ»، على را هم که نمى شود لعنت کرد؛ زیرا که «حجة الله» و سید اوصیاست [مى ماند کلمه شاه]، بر شاه لعنت، اگر من چنین کارى کنم.4. ماه رمضانى با نان و پیازمرحوم فاضل تونى در دوران تحصیل در امر معاش، سختى بسیار کشیده و چشیده است.وى مى فرماید: «سالى در مشهد مقدّس که مشغول تحصیل بودم، در ماه مبارک رمضان آن سال، فقط سه تا سحر را با نان و ماست به سر بردم و بقیّه را بر اثر تنگدستى با نان و پیاز [گذراندم]؛ ولى صفاى باطن و لذّت روحى و معنوى را در همان سال یافته ام.»5. نام حضرت زهراء علیهاالسلاماستاد حسن زاده آملى مى نویسد: یکى از اساتیدم ( قدس سره ) برایم نقل کرده است که جناب آقاى سید احمد کربلایى روزى کلید حجره اش را گم کرده بود و درب حجره مقفّل بود. مرحوم سید گفت: مگر جدّه ام فاطمه زهراء علیهاالسلام از مادر موسى علیه السلام کمتر است؟ نام او را به زبان آورد و گفت: یا فاطمه! و قفل را کشید و باز شد.قابل ذکر است که نام مادر موسى علیه السلام یُوکابِد (جلال خدا) بوده که به عبرى مى شود یوخِوِد «jochebed» و گویند: اگر بر هر قفل بسته اى این نام را ببریم، قفل گشوده مى شود.6. عصمت بى شک و تردیدگویند فخر رازى در هر مسئله اى از مبدأ تا معاد تشکیک و اعتراض کرده است؛ لذا او را امام المشککین خوانده اند؛ ولى در معصوم بودن سیدة نساء عالمین، فاطمه بنت رسول الله صلى الله علیه و آله که داراى مقام عصمت بوده، تسلیم محض است که آن حضرت بلا منازع معصوم بوده است و در عصمت و طهارتش جاى شک و تردید نیست.7. درس با وضومرحوم آیة الله آقاى قمشه اى مى فرمود که شرح فصوص قیصرى را در محضر جناب عارف بزرگوار آقا شیخ اسد الله یزدى تلمذ مى کردیم. به ما سفارش مى کرد که «بى وضو در این درس حاضر نشوید!»یقینا فقه و تفسیر کمتر از شرح فصوص نیست و خوب است طلاّب عزیز این امر را در تمامى دروس مراعات کنند.8. درس در روز برفىآیت اللّه حسن زاده آملى مى نویسد: در مدرسه مروى تهران حجره داشتم. از آنجا به سه راه سیروس (چهار راه سیروس فعلى) براى درس به منزل استاد علاّمه شعرانى ـ جانم به فدایش ـ مى رفتم. روزى از روزهاى زمستان که برف سنگین و سهمگین آن کوى و برزن را هموار کرده بود، دو دل بودم که درس بروم یا نه؟ هم به لحاظ مراعات حال استاد و هم به لحاظ وضع طلبگى خودم... بالاخره روى شوق فطرى و ذوق جبلى به راه افتادم و برهه اى از زمان بر در سرایش مکث کردم و با انفعال، حلقه بر در زدم.چون به حضورش [مشرف] شدم، عذرخواهى کردم که در چنین سرماى سوزان مزاحم شدم. فرمودند: از مدرسه تا بدینجا آمده اى، آیا گدایان روزهاى پیش که در کنار خیابانها و کوچه ها مى نشستند و گدایى مى کردند، امروز تعطیل کردند؟ عرض کردم: بازار کسب و کار آنان در چنین روزهاى سرد، گرم[تر] است. فرمود: گداها دست از کارشان نکشیدند، ما چرا تعطیل کنیم و گدایى نکنیممنبع حوزه نت تنظیم برای تبیان گروه حوزه علمیه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]