تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 15 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر کـس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راض...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1838105844




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نفخه صور ابراهیم


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ابراهیم خدا پرست برای مرده ها می دمدنفخه صور ابراهیم
نفخه صور ابراهیم
وقتی از مرگ حرف می زنیم، ابراهیم فقط می خندد. سرش را نردبانی بالا می برد و به آسمان ابری خیره می شود،ابرهایی که چند روزی است فقط زمین را نگاه می کنند و از سایه سنگین شان چیزی نمی بارد.شیپور را محکم توی دستش گرفته است.حاضر نیست بزند، می ترسد. می گوید مسوولیت دارد. می خندد. می گوید مردم فکر می کنند ابراهیم خدا پرست مرده است. شیپور را در انبار بیرون خانه نگه می دارد.شیپور را توی خانه نمی برد.می گوید نحسی دارد.حتی آنها که برای خبر کردنش می آیند،حق تو رفتن ندارند.اگر حرمت شیپور را نگه دارند،اگر همان بیرون خانه بایستند و بگویند که عزیزشان مرده ،ابراهیم شیپورش را بر می دارد،دنبالشان می رود،وسط حیاتشان می ایستد و به چهار جهت می دمد، همان طور که پدرش در کرنا می دمیده است و مردم در خانه ها و باغ ها و شالیزارهای سیاهکل به شنیدن صدای کرنا برای کسی که نمی دانستند کیست، فاتحه می خوانده اند. حالا وضع فرق می کند. دختر ابراهیم می گوید گاهی مردم بعد از شنیدن صدا، تلفن می زنند که بپرسند چه کسی مرده است. به قبرستانی می رویم پر از قبرهای فامیل او از کنار سنگ هایی رد می شویم که در این 47 سال برای صاحبانشان شیپور زده است. در حاشیه سنگ قبر قدیمی خزه بسته ای می نشیند. مورچه له شده ای را کنار می زند و شیپورش را روی سنگ می گذارد. به قبر های دور و برش نگاه می کند و می گوید.: آنهایی که اعتقاد دارند سراغم می آیند و وصیت می کنند که وقت مرگ برایشان شیپور بزنم. روز موعود وقتی شیپور زن می آید اطرافیان فریاد می زنند که مثلا مادرم،پدرم! برایت شیپور آورده ایم. شیپور بیرون از دست های درشت ابراهیم بزرگ تر به چشم می آید. جنسش برنج است. روی تنش حک شده : ساخت اسلواکی. در امامزاده اصلی شهر به یک تشییع جنازه می خوریم. ابراهیم سراغ خانواده عزادار می رود. یکی را کنار می کشد و می گوید: اوستا کریم ،مامور کرده بیام این جا شیپور بزنم. خانه خواب بودم. اینها برای کارشان مرا این جا آوردند. اگر می خواهید برایتان بزنم، اگر نه که نمی زنم. پول هم نمی خواهم. خانواده قبول می کنند و ما بالاخره از نزدیک صدای شیپورش را می شنویم.
نفخه صور ابراهیم
لوله شیپور را می گذارد وسط لب هایش،انگشت شست را کنار پرده راست بینی تکیه می دهد و در شیپور می دمد.صورتش سرخ می شود،رگ هایش بیرون می زنند و جیغ ها گر می گیرند. عزادارها انگار که تازه خبر مرگ را شنیده باشند شیون می کنند.جوانی پرخاش می کند که نزن، همه ر ا کشتی، بزرگترها آرامش می کنند. تابوت را بیرون می آورند و درون امامزاده می چر خانند و ابراهیم جلوی جمعیت در سازش می دمد. شکوفه های سفید،سوار بر باد روی لباس های سیاه می نشینند. تابوت را که زمین می گذارند ابراهیم با بستگان مرده دست می دهد و از امامزاده بیرون می زند، انگار کاری را که باید،انجام داده است. از امام زاده که بیرون می رویم ابراهیم شیپورش را مخفی می کند. می گوید شاید مردم بترسند. کنار شالیزارش شروع می کند نظامی راه رفتن، به چپ چپ ، به راست راست. می ایستد. درد توی تنی که چند بار زیر تیغ جراحی رفته است می دود. خم می شود که نفسش بر گردد. می گوید: چهار ماه اول سربازی در پادگان سلطنت آباد (پاسداران) دوره شیپور دیدم. پنج صدا(ا.ا.ا.ای)برای 47 فرمان نظامی، پاسدار پیش، آتش بس، راحت باش...سال 42 سربازی ام تمام شد. پدرم کرنا می زد. کرنایش را دزدیدند. کسی به اسم صفر کفاش شیپورش را داد به هیات حسینی. همین شیپور را. از آن سال تا امروز هر سال دهه محرم شیپور زده ام برای امام حسین. یا ما را بکشد یا زودتر شفا دهد. می گوید من آخرین ابراهیمم. بعد از من کسی نیست بزند. کسی حوصله این کار ها را ندارد. و اضافه می کند که البته کار من تک است . قدیمی ها فقط در صور می دمیدند ولی من با صدای شیپور مرثیه می خوانم. بالای سر مرده که می رسم با صدای شیپور می گویم آهای ،تو مرده ای یا زنده / اگر زنده ای بیدار شو / و اگر مرده ای خدا بیا مرزدت / مردم بدوید / مرده است ... حامد هادیانتهیه و تنظیم : مهسا رضایی - بخش ادبیات تبیان  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1937]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن