تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه انسان چهل ساله شود و خوبيش بيشتر از بديش نشود، شيطان بر پيشانى او بوسه م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826192480




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عذرخواهی خرس کوچولو از زنبورها


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عذرخواهی خرس کوچولو از زنبورها
تصمیم بزرگ خرس کوچولو
در قسمت گذشته خواندید خرس كوچكی كه علاقه نداشت برای غذا خوردن زحمت بكشد پس از دوستی با زنبورها از آنان عسل می ‌خواست. زنبورها تا مدتی حاضر شدند به دوستشان عسل بدهند ولی پس از مدتی از او تقاضا كردند كه برای یافتن غذا به جنگل برود. خرس تنبل یك روز وقتی زنبورها كندو را ترك كرده بودند به سراغ كندو رفت و تمام عسلی را كه در كندو بود، خورد. زنبورها پس از بازگشت به كندو به سراغ او رفتند و اینك ادامه قصه را بخوانید. خرس کوچولو با سر و صدای زنبورها از خواب بیدار شد. زنبور مهربان به او گفت: -  تو خبر نداری که چه کسی به کندوی ما حمله کرده و تمام عسل‌ های ما را خورده است؟ خرس کوچولو با تعجب گفت: - تمام عسل ‌ها را خورده است؟ چه کسی جرأت کرده خودش را به کندوی شما برساند؟ مگر شما در کندو نبودید؟ زنبور مهربان تمام اتفاقاتی را که افتاده بود، برای خرس کوچولو تعریف کرد. خرس کوچولو اخم هایش را درهم کشید و گفت: نمی ‌توانم حرف‌ هایی را که می ‌زنید، باور کنم چطور می ‌شود که کسی بیاید و هر چه که در کندو عسل داشته ‌اید بخورد. بعد هم نگاهی به زنبورها کرد و گفت: نکند می ‌خواهید با این حرف ‌تان به من بگویید که من عسل ‌هایتان را خورده‌ ام. خرس کوچولو با گفتن این حرف شروع به گریه کرد. زنبورها به او گفتند: ما اصلاً منظورمان این نبود. ما از تو می ‌خواستیم به ما کمک کنی تا بتوانیم دزد عسل‌ ها را پیدا کنیم. خرس کوچولو به زنبورها گفت: اگر می‌ خواهید شما را ببخشم باید مقداری عسل به من بدهید. زنبورها که دیگر در کندو عسلی برایشان باقی نمانده بود، با ناراحتی به او گفتند: ما هیچ عسلی در کندو نداریم و از تو هم معذرت‌ خواهی کردیم و اگر هم عسل داشتیم هرگز حاضر نبودیم بی ‌دلیل به تو عسل بدهیم. زنبورها با ناراحتی به طرف کندو پرواز کردند. آن روز آن ها دور هم جمع شدند و تصمیم گرفتند نوبتی پرواز کرده و شهد گل‌ها را جمع کنند.
تصمیم بزرگ خرس کوچولو
خرس کوچولو تا چند روز آهسته خود را به کندو نزدیک کرد ولی هر بار می‌ دید که عده ‌ای از زنبورها در اطراف کندو در حال پرواز هستند. او حالا مطمئن شده بود که دیگر دستش به عسل‌ ها نخواهد رسید. زنبورها هم دیگر حاضر نبودند که به او عسل بدهند. او آخرین بار خیلی بد با دوستانش حرف زده بود و تمام زنبورها از حرف‌ ها و برخوردهای او دلگیر بودند. خرس کوچولو بشدت احساس گرسنگی می‌ کرد، او دیگر طاقت گرسنگی نداشت. به همین دلیل تصمیم گرفت هرطور شده غذایی برای خوردن پیدا کند. او بعد از چند ساعت تلاش بالاخره موفق شد یک ماهی از درون رودخانه برای خوردن صید کند. وقتی خرس کوچولو تمام ماهی را با اشتها خورد احساس کرد که تا حالا غذایی به این خوشمزگی نخورده است. از اینکه می ‌دید می ‌تواند غذای خودش را صید کند، خیلی خوشحال بود. هر روز خرس کوچولو به رودخانه می ‌رفت و برای خودش غذا تهیه می ‌کرد. او از منطقه ‌ای که زنبورها در آن کندو داشتند، دور شده بود. خرس کوچولو که متوجه شده بود هر کسی باید برای تهیه کردن غذا زحمت بکشد، تصمیم گرفت به نزد دوستانش برگردد و از رفتار گذشته‌ اش نسبت به آنها عذرخواهی کند. منصوره رضاییگروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطتصمیم بزرگ خرس کوچولو آواز بزغاله ماهی گُلی مغرور و پسرك بازیگوش پرواز 3 جوجه در آسمان آبی ماجرای مزرعه‌دار تنبل و مرد زرنگ ماجرای دوستی زنبور کوچولو با پروانه ها ما دیگه مدرسه نمی ریم!!! ماجرای توپ بازی 2 برادر بازیگوش تلاش 3 سنجاب کوچولو در جنگل ماجراهای ناپدید شدن چوپان قلعه





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3140]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن