واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آشنایی با اصطلاحات ادبی!(11)
مسبغهر گاه به صامت پایانی هر یک از پایههای عروضی که به دو هجای بلند ختم میشود مصوت بلند "آ" افزوده گردد، پایهی به دست آمده را مسبّغ گویند. مانند فاعلاتان و مفاعیلان که مسبّغ فاعلاتن و مفاعیلن هستند. در این بیت:دام است جهان بر تو ای پسر دام / زین دام ندارد خبر دد و دامدر این جا پایههای آخر مصراعها فاعلاتان و مسبّغ هستند.مسمط" مسمّط" به معنی به رشته کشیدن مروارید است و در اصطلاح ادبی نوعی از شعر است که دارای چند بند است. هر بند مسمط دارای چند مصراع هم قافیه است و در پایان هر بند مصراعی با قافیه ای جداگانه آورده می شود که قافیه مصراع های پایان همه ی بندها یکی است .این قالب شعری ابتکار منوچهری دامغانی شاعرقرن پنجم است .مسمّط ها بر پایه ی شماره ی مصراع های هر بند نام گذاری می شوند، مانند مسمّط مخمس (با بندهای 5 مصراعی)، مسمّط مسدّس (با بندهای6 مصراعی ) و ...منوچهری در مسمط خود می گوید: خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنک از جانب خوارزم وزان است آن برگ رزان بین که برآن شاخ رزان است گویی به مثل پیرهن رنگرزان است دهقان به تعّجب سرانگشت گزان است کاندرچمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار طاووس بهاری را دنبال بکندند پرّش ببریدند و به کنجی بفکندند گویی به میان باغ، به زاریش پسندند با او نه نشینند و نه گویند و نه خندند وین پرّ نگارینش بر او باز نبندند تا آذر مه بگذرد، آید سپس آذار مصراعبه معنی یک لنگه از در دو تختی و در اصطلاح ادبی نیمی از یک بیت است. بیتی که هر دو مصراع آن هم قافیه باشد " مُصَرّع " نام دارد. بشنو از نی چون حکایت می کند وز جدایی ها شکایت می کند سینه خواهم شرحه شرحه ازفراق تا بگویم شرح درد اشتیاق مقطعمقطع در لغت به معنی جای برش، محل قطع و محل جدایی است. در اصطلاح آخرین بیت غزل و قصیده را گویند. در غزل شاعر معمولا تخلص خود را در مقطع میآورد:غزل گفتی و دُر سُفتی، بیا و خوش بخوان حافظ/که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا راکه بیت واپسین ِ یکی از غزلهای حافظ است.ملمعملمّع به معنی رنگارنگ و درخشان است و در اصطلاح ادبی شعری است که یک پاره ی آن (مصراع یا بیت ) فارسی و پاره ی دیگر آن به زبان دیگری است ، (عربی، ترکی ) و درکتاب های سنتی علم بدیع، " زبان دیگر" را تنها عربی گرفته اند. ملمّع معمولا به شکل غزل است .سعدی می گوید: شبم به روی تو روز است و دیده ام به تو روشن وان هجرت سواء عشیتی و غداتی سل المصانع رکباً تهیم فی الفلوات تو قدر آب چه دانی که در کنا رفراتی . . . . . . حافظ می گوید:تو نیک و بد خود هم از خود بپرس چرا بایدت دیگری محتسب /و من یتق الله یجعل له و یرزقه من حیث لایحتسب مناظرهبه شیوه ی پرسش و پاسخ یا گفت و شنود می گویند که در ادبیات فارسی پیشینه ای دراز دارد. درشعر فارسی، اسدی توسی را مبتکر فن مناظره دانسته اند. مناظره ی " فرهاد با خسرو" درمنظومه ی خسرو و شیرین نظامی نشانگر استادی و توانایی شاعر بزرگ گنجه است. از معاصرین استادانه ترین نمونه های مناظره، مناظرات زیبا و آموزنده ی پروین اعتصامی است. به دو نمونه از مناظره در زیر توجه کنید: نظامی می گوید: نخستین بار گفتش کز کجایی بگفت از دار ملک آشنایی بگفت آن جا به صنعت در چه کوشند بگفت اندوه خرند و جان فروشند بگفتا جان فروشی در ادب نیست بگفت از عشق بازان این عجب نیست ... پروین اعتصامی می گوید: محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت:"ای دوست، این پیراهن است افسارنیست" گفت:"مستی، زان سبب افتان و خیزان می روی" گفت:"جرم راه رفتن نیست، ره هموارنیست " موسیقی بیرونیموسیقی بیرونی همان چیزی است که وزن عروضی خوانده میشود و لذت بردن از آن، گویا، امری غریزی است یا نزدیک به غریزی و به همین دلیل هم است که در شعر کودکان و شعر عوام، چشمگیرترین عامل، عامل وزن است که آشکارترین موسیقی را همراه دارد. بنابراین، بحور عروضی یک شاعر به لحاظ حرکت و سکون آنها و به لحاظ تنوع یا عدم تنوع آنها و به لحاظ هماهنگی با زمینههای درونی و عاطفی شعر، قابل بررسی است.موسیقی کناریمنظور از موسیقی کناری، عواملی است که در نظام موسیقایی شعر دارای تأثیر است ولی ظهور آن در سراسر بیت یا مصراع قابل مشاهده نیست. برعکس موسیقی بیرونی که تجلی آن در سراسر بیت و مصراع یکسان است و به طور مساوی در همه جا به یک اندازه حضور دارد. جلوههای موسیقی کناری بسیار است و آشکارترین نمونهی آن ردیف و قافیه است و دیگر، تکرارها و ترجیعها.برای مثال در این بیت:ای یوسف خوشنام ما، خوش میروی بر بام ما/ای در شکسته جام ما، ای بر دریده دام ماتکرار "- ام ِ ما" در چهار مقطع این بیت، از جلوههای موسیقی کناری است که دومی و چهارمی را در اصطلاح قافیه و ردیف مینامند.موَشَحشعری را می گویند که در آغاز هر مصراع یا بیت آن، حرفی آورده باشند که از مجموع آن ها نام کسی یا چیزی یا جمله ای ساخته شود.مونولوگمونولوگ یا تکگویی گفتاری است که گویندهای خطاب به دیگران یا به خود ادا میکند. انواع مهمش شامل تکگویی دراماتیک (مونودرام: نوعی شعر که در آن فرض میشود گوینده به شنوندگانی خاموش خطاب میکند) و خودگویه (که در آن گویی تنها صدای گویندهی را میشنویم) است. بعضی نمایشنامههای مدرن که فقط دارای یک شخصیت است، مثل "آخرین نوار کراپ" (1958م) اثر بکت، را مونودرام یا تکگویی میشناسند. در این داستان، تکگویی درونی، نمایش اندیشههای ناگفته شخصیت داستان است که گهگاه به صورت جریان سیال ذهن او عرضه میشود. گویندهی تکگویی را مونولوگیست مینامند. میانوندعلاوه بر پیشاوند و پساوند، الفاظی وجود دارد که در میان کلمههای مرکب میآید و به آنها میانوند میگویند. مثلا در کلمههای مرکب زیر:سراسر، لبالب، دمادم، کمابیش، بناگوش، پایاپای، سراپا و سراشیب الف میانوند است. همچنین در کلمهی مرکب جورواجور، وا میانوند است.برخی از حروف اضافه نیز همچون میانوند به کار میروند:به: سربهسرتا: سرتاسردر: پیدرپیمیس آن بیماصطلاحی است که نویسنده فرانسوی، آندره ژید، آن را در اشاره به تکرار درونی اثر یا بخشی از اثر، ساخته است. رمان خود ژید موسوم به "سکه سازان" نمونهی شایان آن است. قهرمان این اثر، رمان نویسی است که در حال نگارش رمانی به نام سکه سازان است که سخت شبیه همین رمانی است که خود وی قهرمان آن است. ادامه دارد ...تدوین: آریا ادیبتهیه و تنظیم برای تبیان : مهسا رضایی -بخش ادبیات
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]