واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عقل در محضر استاد
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود كه حمزه و قاتل او در بهشتند: حمزة و قاتله فى الجنة (3) وحشی، از حكم عقل بهره جست كه بهترین و بدترین مردم را تشخیص داد و به پاس جبران این كه خیرالناس (حمزه) را كشته بود، شرّ الناس (مسیلمهٴ كذّاب) یعنی پیامبر دروغین را از پای درآورد. ...نقش عقل در شناخت صحت ...عقل به كمك برهان و اصول و معارف كلّی، بر صحّت محتوای دعوت انبیا (علیهمالسلام) و صدق آن، حكم میكند. اگر محتوای دعوت و گفتار پیامبر و گزارشهای او از جهان غیب و ارزشهای والا، موافق قواعد عقلی و خرد پسند بود، عقل آن را تصدیق میكند؛ وگرنه تكذیب میكند.به مدد براهین عقلی است كه نبیّ صادق از پیامبر دروغین شناخته میشود. متنبّیان دروغین زیاد بودند و ادّعاهایی داشتند، ولی ساختهها و پرداختههای دروغین آنان به جایی نرسید؛ چون برخی، سحر از آب درآمد و برخی نیز فریب و دغلبازی بود، و سرانجام نیز آنان به دامِ تنیدههای خود گرفتار و نابود شدند.در روایات به نقش عقل در تشخیص انسان راستگو و دروغگو اشاره شده است. ابن سكّیت از امام رضا (علیهالسلام) سؤال میكند كه امروز، حجّت خدا بر خلق چیست؟ آن حضرت فرمود: عقل؛ به كمك عقل است كه شناخته میشود، چه كسی از جانب خداوند، سخن راست او را بر زبان جاری میكند و در نتیجه، او را تصدیق میكند. نیز به مدد عقل، آن كسی كه بر خداوند دروغ میبندد، شناخته میشود. لذا، او را تكذیب میكند: فما الحجّة علی الخلق الیوم؟ فقال: العقل، یعرف به الصادق علی اللّه فیصدّقه و الكاذب علی اللّه فیكذّبه(1) بنابراین، برهان عقلی است كه راستگو را از دروغپرداز تشخیص میدهد.شاهد كارساز بودن اینگونه شناخت و معرفتهای خردورزانه، گفتوگوی پیامبران با مردم است. آنان برای صحّت ادّعای خود، برهان اقامه میكردند و مردم نیز، به ویژه ملحدان و منكران، تقاضای برهان میكردند و پس از اقامهٴ برهان قاطع، سرانجام گروهی آن را میپذیرفتند و بر آن گردن مینهادند و گروه لدود و لجوج و عنود، آن را نمیپذیرفتند و لجاجت به خرج میدادند. برای نمونه، حضرت نوح در طیّ استدلالهای عقلی خود برای مردم، چنین میفرماید: ما لكم لا ترجون للّه وقاراً * و قد خلقكم أطواراً * ألم تروا كیف خلق اللّه سبع سمواتٍ طباقاً * و جعل القمر فیهنّ نوراً و جعل الشمس سراجاً * و اللّه أنبتكم من الأرض نباتاً * ثم یعیدكم فیها ویخرجكم إخراجاً * و اللّه جعل لكم الأرض بِساطاً * لتسلكوا منها سُبلا ً فجاجاً(2)یعنی ای مردم! چرا خداوند را به عظمت و وقار یاد نمیكنید! (و او را نمیشناسید) حال آن كه او شما را به انواع خلقت و اطوار گوناگون آفرید (تا نشانههای حكمت با عظمتش را در خود مشاهده كنید؛ یعنی خودشناسی ظاهری و جسمانی، دلیلی است بر وجود آفریدگار). آیا ندیدید كه خداوند، چگونه هفت آسمان را به طبقههای محكم خلق كرد و در آن آسمانها ماه شب را فروغی تابان بخشید و خورشید روز را چراغی فروزان ساخت؟! (در اینجا آفرینش آسمانها و نیز قرار دادن ماه و خورشید در آنها، دو دلیل عقلی جداگانه است) و خدا شما را مانند نباتات، مختلف از زمین برویانید، آنگاه بار دیگر (پس از مرگ) به زمین بازگرداند و بار دیگر در روز حساب، شما را از خاك برانگیزد (در این جا نیز چند دلیل عقلی به كار رفته است) و زمین را برای شما چون سفرهای پهن بگسترانید تا در آن، راههای مختلف بپیمایید (یعنی به كارگیری عقل، در اهدافی كه بر زمین گسترده مترتب است نیز از راهكارهای تبلیغ حضرت نوح (علیهالسلام) است).اگر در سرتاسر قرآن و متون دینی كاوش كنیم، در مییابیم كه محور دعوت همهٴ پیامبران، خرد و خردورزی بوده است و عبارات قرآنی أفلا تعقلون و أفلا یعقلون و لعلكم تعقلون و... گویای همین نكته است.شاهد دیگر، كوشش ملحدان و دشمنان پیامبران برای كم خرد و سفیه و مجنون جلوه دادن آنان است؛ ملحدان لدود و منكران عنود میگفتند: پیامبران عقل ندارند و خردورز نیستند. در مقابل نیز كسانی كه ایمان میآوردند، با عقل و خرد خود میفهمیدند كه چه كسی پیامبر صادق یا پیامبر دروغین (متنبّی) است. وحشی بن حرب حبشی از سپاهیان كفر در جنگ اُحُد، حضرت حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به قتل رساند؛ ولی وقتی اسلام را برگزید، به گفتهٴ خود، در برابر مسیلمهٴ كذاب (پیامبر دروغین) ایستاد و با سر نیزه او را از پای درآورد. وی میگفت: قتلت بحربتى هذه خیر الناس و شرّ الناس. از اینرو، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود كه حمزه و قاتل او در بهشتند: حمزة و قاتله فى الجنة (3) وحشی، از حكم عقل بهره جست كه بهترین و بدترین مردم را تشخیص داد و به پاس جبران این كه خیرالناس (حمزه) را كشته بود، شرّ الناس (مسیلمهٴ كذّاب) یعنی پیامبر دروغین را از پای درآورد.گفتنی است كه عقل، خبر صادق را تنها در محور كلی و جامع از خبر كاذب تشخیص میدهد، ولی در مدار جزئی هرگز توان آن را ندارد؛ زیرا امور جزئی ـ از قبیل خصوصیتهای عبادی، اخلاقی، اقتصادی ـ از محور ارزیابی كلی بیرون و از مدار تجربه حسّی خارج است و در دسترس برهان عقلی قرار ندارد. بنابراین، قدرت داوری برهان عقلی، فقط در مدار مفاهیم كلی است.همچنین، عقل در مورد مُخبر و خبرگزار (نبی) و ادّعای نبوّت او ساكت است. به دیگر سخن، بین صحّت دعوت و صدق خبر ـ كه به اصول عقلی بر میگردد ـ و صحّت ادّعا و صدق مُخبر ـ كه به اصل نبوّت یا به احكام تعبّدی بر میگردد ـ ملازمهای نیست.توضیح آنكه در تشخیص خبر صادق از كاذب، عقل با موضوع و محمولِ گزاره، سر و كار دارد و آن را بررسی میكند و از گویندهٴ خبر جستوجو نمیكند. از اینجاست كه گفتهاند: به گفته بنگر، نه به گوینده: أُنظر إلی ما قال و لا تنظر إلی من قال(4)منبع موسسه اسراتنظیم برای تبیان حسن رضایی گروه حوزه علمیه1.علل الشرایع، باب 99، ح 6؛ اصول كافی، كتاب العقل والجهل، ح 20.2. سورهٴ نوح، آیات 13 ـ 20.3. مجمع البحرین، ج 2، ص 477، ذیل وحشی.4. میزان الحكمة، ج 6، ص 485.وحی و نبوت، ص 33-36
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]