تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فاطمه پاره وجود من است، هر که او را بیازارد مرا آزار داده و هر که او را خوشحا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826134893




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

فقط چشم‌هايت را ببند


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فقط چشم‌هایت را ببند
فقط چشم‌هایت را ببند
 مسیر پرفرازونشیبی كه علیرضا امینی در طول فعالیت فیلمسازی‌اش پیموده، او را بیشتر كارگردانی تجربه‌گرا كه در هر فیلم  به‌دنبال آزمودن فرم‌های تازه و متفاوت است، می‌نمایاند.در این‌مسیر همچنان نخستین ساخته‌اش (نامه‌های باد)  طراوت و تازگی بیشتری دارد تا آثار دیگرش. نامه‌های باد در رویكرد به سینمای واقع‌گرا نوید ظهور كارگردانی خوشفكر را می‌داد كه ساخته‌های بعدی‌اش به‌ندرت توانستند به این انتظار پاسخ مثبت دهند. «دانه‌های ریز برف»‌ و به‌خصوص «كنار رودخانه» تجربه‌هایی ناموفق و ناموزون در گرایش به فرم را به‌رخ می‌كشیدند.در دانه‌های ریز برف فیلمساز محدودیتی را به‌خود و مخاطبش تحمیل می‌كرد بی‌آنكه بتواند از آن بهره‌ای زیبایی‌شناختی گیرد و جز در لحظاتی گذرا نمی‌توانست ظرافت‌های ساختاری نامه‌های باد را تكرار كند. یك ایده اولیه درخشان به‌جای اینكه به‌درستی بسط یابد، با اطناب و تكرار، حاصلی جز ملال را برای تماشاگر به‌ارمغان نمی‌آورد. در كنار رودخانه استفاده از دوربین روی دست چنان با تكان‌های شدید (به قصد مستند‌نمایی) همراه شده بود كه مخاطب را عصبی می‌كرد.در «زمان می‌ایستد» نیز گرایش امینی به بداهه‌پردازی چنان افراطی شده بود كه حتی استفاده از بازیگر حرفه‌ای و شناخته‌شده‌ (هانیه توسلی) نیز نمی‌توانست خلأهای فراوان داستانی را بپوشاند. سینمای ضدقصه برخلاف آنچه در سینمای ایران جاافتاده، آدابی دارد و نمی‌توان به‌صرف اینكه نمی‌خواهیم داستان متعارفی را تعریف كنیم، فیلم را بر مبنای ساختاری دلبخواهی پیش ببریم و حاصل مطلوبی از این رویكرد بگیریم.علیرضا امینی در ساخته‌های اولیه‌اش، كارگردانی بداهه‌پرداز بود كه گویی چنان مفتون طرح اولیه آثارش می‌شد كه بدون فیلمنامه مدون و صرفاً براساس فرایندی كه به‌مرور و جلوی دوربین شكل می‌گرفت، همه چیز را به‌جلو می‌برد. استفاده از فضای اگزوتیك (غریب‌نما) و عموما در شرایط جوی نامطلوب، تنها می‌توانست این نكته را نشان‌دهد كه امینی در شرایطی دشوار فیلم می‌سازد ولی این دشواری به‌تنهایی نمی‌توانست فضیلتی به‌شمار آید.حتی تجربه نسبتا موفق نامه‌های باد نیز نشان می‌داد كه اتكا به ایده اولیه درخشان و بداهه‌پردازی صرفاً تا آنجا كه به تجربه‌های ملموس و عینی فیلمساز بازمی‌گردد، می‌تواند جذاب باشد و از جایی كه این تجربه‌ها ته می‌كشد، خلأهای داستانی به‌صورتی پررنگ خود را نشان می‌دهند. نامه‌های باد تاجایی كه به فضای داخل پادگان می‌پرداخت، حسی از زندگی به‌همراه طنزی خلاقانه و گزنده را منتقل می‌كرد و با خروج از پادگان و ورود به شهر، فیلم نیز دچار افت محسوس می‌شد. در  3فیلم بعدی این افت، خیلی زود و از همان دقایق ابتدایی آغاز و تا پایان نیز ادامه می‌یافت.به‌نظر می‌رسید كه امینی با شتاب می‌خواهد تجربه‌اندوزی كند و با آنكه فیلم‌هایش در شرایط سختی ساخته می‌شدند، پركاری و كوشش او جالب‌توجه بود.«فقط چشم‌هایت را ببند» می‌توانست نقطه عطفی در كارنامه امینی باشد؛ فیلمی شهری با فضایی كاملا متفاوت از آثار قبلی امینی كه اكران نشدنش، ارزیابی میزان توفیق یا عدم‌توفیق امینی را در آزمودن فرمی متفاوت در سینمای ضدقصه امكان‌پذیر نكرد.«استشهادی برای خدا» فیلمی متوسط، با مضمون معناگرایانه مطلوب و مورد‌پسند روز بود. فیلم كه پیدا بود مثل اغلب ساخته‌های سازنده‌اش با سختكوشی فراوان و به‌دشواری ساخته شده و با وجود آنكه داستان خطی‌اش، جزئیات بیشتری داشت و از مرحله طرح اولیه به مفهوم فیلمنامه‌ نسبت به فیلم‌های قبلی امینی، از جدی گرفته‌شدن عنصر روایت حكایت می‌كرد ولی باز هم به‌نظر می‌رسید كه برای فیلمساز، فضاسازی بیشتر از روایت داستان اهمیت داشته است. اما «هفت دقیقه تا پاییز» آخرین ساخته این فیلمساز كه هم‌اكنون روی پرده سینماهاست، امینی را در مقام كارگردانی كه دغدغه روایت در فیلم داستانی داشته و با ساخت اثری حرفه‌ای كوشش برای برقراری ارتباط گسترده با مخاطب را دارد، نشان می‌دهد. فیلم درواقع نخستین تلاش جدی علیرضا امینی برای ورود به سینمای جریان اصلی است؛ سینمایی كه جشنواره‌ها را هدف قرار نمی‌دهد و به اكران در سالن‌های متعدد و حتی فتح گیشه می‌اندیشد. امینی دوربینش را به شهر می‌آورد، با كاراكترهای محدود كار می‌كند و 2داستان از 2خانواده را روایت می‌كند. داستان خانواده‌هایی كه یكی زنگ فاجعه‌اش از همان ابتدای فیلم به‌صدا درآمده و در مورد خانواده‌ای دیگر روی‌دادن حادثه‌ای تراژیك (مرگ فرزند) باعث می‌شود بر تزلزلش تأكید شود و آرامش‌خاطر جای خود را به پریشانی و آشفتگی دهد.نیما (محسن تنابنده) و میترا(هدیه تهرانی) به همراه فرزندشان سارا، زندگی بی‌دغدغه‌ای دارند اما مریم(خاطره اسدی) خواهر میترا كه قصد جدایی از همسرش(فرهاد) كه در زندان است را دارد به خانه آنها نقل‌مكان می‌كند و این مقدمه‌ای است بر وقوع اتفاق‌هایی ناخوشایند و تلخ. در سفری كاری به شمال، اتومبیل چپ می‌كند و نیما نمی‌تواند جان سارا را نجات دهد.
فقط چشم‌هایت را ببند
به موازات این اتفاق، فرهاد(حامد بهداد) نیز كه موقتا از زندان مرخص شده، قصد دارد به كشف رازی درخصوص زندگی خانوادگی‌اش نایل شود و مشكل اساسی هفت‌دقیقه تا پاییز نیز از همین‌جا آغاز می‌شود؛ اینكه امینی نمی‌تواند ماجرای این دو خانواده را به‌خوبی به‌هم متصل كند. طبیعی است كه پس از فاجعه دلخراش مرگ دختربچه كه همراه با تأثر عاطفی فراوان میترا و واكنش غیرمنطقی از سوی او (نگه‌داشتن جسد سوخته سارا پیش خودش)‌ است، ماجرای مشكل زندگی مریم و فرهاد نتواند در هنگامه این مصیبت، به‌درستی مطرح شود.مشكل اصلی مطابق معمول آثار امینی بیشتر به فیلمنامه بازمی‌گردد تا اجرا و كارگردانی؛ فیلمنامه‌ای كه طرح اولیه‌اش از خود امینی‌ است، كیوان نخعی فیلمنامه را نوشته، محسن تنابنده براساس فیلمنامه نخعی نسخه دیگری را به نگارش درآورده و بازنویسی و ادیت نهایی را نیز علیرضا نادری انجام داده است. نكته‌ای كه نشان می‌دهد این‌بار و برخلاف عادت فیلمسازی امینی، داشتن فیلمنامه پروپیمان اهمیت داشته ولی كارگردانی كه تجربه چندانی در تعریف داستان برای تماشاگر ندارد، در نهایت فیلمی با لكنت‌های فراوان روایی ساخته است؛ از ایراد كلی چگونگی تلفیق و تنیده‌شدن داستان 2خانواده در یكدیگر گرفته تا نكاتی كه قرار بوده جزئیاتی باشند كه به‌ درام اثر غنا ببخشند ولی حالا حكم شاخ‌وبرگ‌های اضافی را یافته‌اند. مثلا سارا حاصل ازدواج اول میتراست و نیما درواقع ناپدری‌اش محسوب می‌شود. وقتی میترا، نیما را مقصر مرگ سارا می‌داند (چون او ابتدا پسر مریم را نجات می‌دهد و بعد سراغ سارا می‌رود) به‌نظر می‌رسد كه فیلم می‌خواهد از این نكته استفاده دراماتیكی كند و هنگامی كه شاهد مكالمه رضا، شوهر سابق میترا با نیما می‌شویم، این ظن تقویت می‌شود ولی عملا چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد و خبری هم از رضا نمی‌شود! یا ماجرای همسر جوان سعید، همكار نیما كه خودكشی كرده كه در نسخه جشنواره در پایان فیلم كاركرد می‌یافت و در نسخه فعلی با حذف پایان‌بندی قبلی، تبدیل به عنصری كاملا اضافه شده است.
فقط چشم‌هایت را ببند
وقتی كار به مقایسه هفت‌دقیقه تا پاییز با «درباره الی» می‌رسد. (چنانكه خیلی‌ها به تأثیر‌پذیری امینی از فرهادی اشاره كرده‌اند) ضعف‌های فیلمنامه‌ای فیلم در مقایسه با فیلمنامه مینیاتوری و استادانه الی بیشتر به‌چشم می‌آید.  به‌خصوص در شیوه استفاده از رخ‌‌دادن فاجعه (در فیلم فرهادی غرق‌شدن الی و در فیلم امینی كشته‌شدن سارا) كه فاصله كیفی فیلم‌ها را بیشتر نمایان می‌كند؛ هرچند هفت‌دقیقه تا پاییز به‌لطف اجرای خوب و سروشكل حرفه‌ای‌اش می‌تواند تماشاگر را با وجود قصه آشفته‌‌ای كه تعریف می‌كند، نگه دارد.درخصوص كارگردانی خوب علیرضا امینی مثال‌های زیادی می‌شود زد؛ از شروع هوشمندانه‌ فیلم گرفته كه نیما را در حین انجام كارش، نظافت شیشه‌های یك ساختمان مرتفع نشان می‌دهد و به نوعی مقدمه‌ای برای وضعیت متزلزل در راه است، تا سكانس مواجهه میترا و فرهاد در راه‌پله كه كارگردانی خوب، موقعیتی نه‌چندان منطقی و باورپذیر را تا حد زیادی نجات داده است.هفت دقیقه تا پاییز حتی اگر فیلم چندان خوبی نباشد، اثری امیدبخش است. اینكه امینی در نخستین فیلمی كه برای تماشاگر عادی سینما ساخته، سر از كج‌راه‌های مرسوم درنیاورده و سلیقه سینمایی‌اش را فدای پسند عام نكرده، نكته قابل اتكایی‌است. آشفتگی فیلم هم زیاد به او در مقام كارگردان بازنمی‌گردد. از این فیلمنامه  به‌هم‌ریخته، هیچ كارگردانی نمی‌توانست فیلم درخشانی بسازد.     تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی  





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 764]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن