واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: ناسخ و منسوخقسمت سوم: ارکان نسخ
آنچه گذشت:در شماره اول بحث آمد که: اهمیّت شناخت نسخ و توجه به این امر، از سخن بزرگان دین به خوبى مشهود است. در مورد قرآن، كه كتاب قانون اسلام است، آشنایى با ناسخ و منسوخ آن تأكید و توصیه شده است.ابوعبدالرحمن سُلَمى از علىبن ابىطالب نقل مىكند كه آن حضرت در برخورد با یك قاضى از او پرسید:هَلْ تَعْرِفُ النّاسِخَ مِنَ الْمَنْسوخِ؟ فقال: لا، فقال: هَلَكْتَ واَهْلَكْتَ؛آیا ناسخ و منسوخ قرآن را مىشناسى؟ گفت: نه. حضرت فرمود: خودت را هلاك نمودى و دیگران را به ورطه هلاكت افكندى. در شماره دوم گفتیم این بحث، تاریخی بوده و آن را هزارساله نامیدیم و سیر تطور آن و نظرات دانشمندان در آن باره را برایتان آوردیم و اکنون: ارکان نسخاركان نسخ عبارتند از: 1- منسوخ (حكم اول)؛ 2- منسوخٌبهِ (حكم دوم)، و 3- ناسخ، كه هریك داراى شروطى هستند.بسیارى از دانشمندان پیشین بر اثر بىتوجهى به حقیقت نسخ، آن را بر تخصیص و تقیید و... اطلاق كردهاند.1زرقانى معتقد است كه براى تحقق نسخ، چهار شرط لازم است:1. منسوخ حكم شرعى باشد؛2. دلیل رفع حكم، دلیلى شرعى باشد؛3. دلیل رافع، متأخر از دلیل اول بوده همانند اتصال قید به مقید به دلیل اول متصل نباشد؛4. میان دلیل اول و دلیل دوم تعارض حقیقى وجود داشته باشد.2سه شرط اولى را كه زرقانى براى تحقق نسخ بیان مىكند، در تعریفى كه پیشتر از وى ذكر كردیم، رعایت شده است. او همانند ابنحاجب معتقد است كه نسخ «رفعُ الحكمِ الشرعىِ بدلیلٍ شرعی»، است.از تعریف فوق نمىتوان شرط چهارم نسخ را استنباط نمود؛ به همین خاطر نمىتواند تعریف كاملى از نسخ باشد.اما این كه شرط چهارم به چه میزان در تحقق نسخ دخیل است، خود محل بحث است. با مراجعه به آیاتى كه در نظر عموم قرآنشناسان از آیات ناسخ و منسوخند، مواردى یافت مىشود كه تعارض میان دو دلیل، تعارض حقیقى نیست.3 به عبارت دیگر، هر دو دلیل (دلیل اول و دلیل دوم) ذاتاً قابل جمعند، و آنچه باعث شده، میان آن دو تنافى افتد، ورود نص و دلیل خاص بوده است، و این امر، همان نكته دقیقى است كه التمهید (آیت الله معرفت) به خوبى به آن توجه نموده و در تعریف خود آن را گنجانیدهاست.بنابراین یكى از شرایط تحقق نسخ، وجود تعارض میان دو دلیل است؛ خواه تعارض ذاتى و حقیقى، و خواه تعارض به دلیل خاص. از اینرو مىتوان مدعى شد كه همه تعاریفى كه فاقد این خصوصیت باشند، جامع نیستند.مطلب دیگرى كه لازم است به آن توجه شود این است كه تعارض میان دو دلیل، باید تعارضى تام و كلى باشد و در مواردى كه تعارض جزئى است، نظیر مطلق و مقید، عام و خاص، مبهم و مفسر و مجمل و مبین، نسخ تحقق نمىیابد. تقابل میان ناسخ و منسوخ از نوع تضاد است، كه امكان اجتماع هر دو وجود ندارد، بلكه یكى جایگزین دیگرى مىگردد.در بعضى موارد یاد شده در بالا گرچه نوعى تعارض مشاهده مىگردد، ولى چون امكان اعمال هر دو نص وجود دارد، از دایره بحث ناسخ و منسوخ خارجند.4شباهتى میان نسخ و تخصیص وجود دارد كه موجب اشتباه بعضى گردیده است. نسخ نوعى تخصیص است؛ با این تفاوت كه یكى (نسخ)، تخصیص اَزمانى است، و دیگرى (تخصیص) را مىتوان نسخ اَفرادى نامید.زرقانى مىگوید:به جهت تشابه میان این دو، بعضى از دانشمندان دچار اشتباه گردیدهاند. گروهى از آنان، وقوع نسخ در شریعت را به زعم آن كه آنچه را نسخ مىنامیم، تخصیص است، انكار كردهاند و عدهاى مواردى از تخصیص را در باب نسخ داخل نموده و بىدلیل در شماره منسوخاتِ قرآن،5 افزودهاند.6 درسنامه علوم قرآنى سطح ۲؛ حسین جوان آراستهتنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان1. ر.ك: البیان فى تفسیر القرآن، ص287.2. مناهل العرفان، ج2، ص180.3. به عنوان مثال: بقره (2) آیه 234 و 2404. ر.ك: مصطفى زید، النسخ فى القرآن الكریم؛ التمهید فى علوم القرآن، ج2، ص279.5. مناهل العرفان، ج2، ص184.6. ر.ك: البیان، ص 288 و 359.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 231]