واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اگر به اين خطبه گوش ميكردنديست و نهم خرداد سال گذشته كه اكنون درست يك سال از آن ميگذرد، روزي بسيار تاريخي، حساس و سياسي بود. يك هفته پس از انتخابات باشكوه رياستجمهوري كه تجلي حضور ملت با مشاركتي بينظير در تاريخ سياسي ايران بود، رهبر معظم انقلاب با حضور در نماز جمعه به مسائل و شبهات پيش آمده پس از اعلام نتايج انتخابات پاسخ دادند و گروهها و جناحهاي سياسي را به حفظ اتحاد و آرامش و رعايت قانون دعوت و از اتخاذ رويكردهاي افراطي و «اردوكشي خياباني» پرهيز دادند تا همه چيز در چارچوب قانون روند طبيعي خودش را طي كند. اين روز به اندازه روز انتخابات در تقويم سياسي ايران از اهميت و حساسيت ويژهاي برخوردار است چرا كه ملاك و معيار كاملي از ولايتپذيري و قانونگرايي نخبگان سياسي ايران به شمار ميآيد.
در اين روز كه بسياري از رسانههاي خارجي نيز به طور زنده آن را پخش كردند مقام معظم رهبري در نماز جمعه تاريخي خود حجت را بر همه تمام كردند و آنچه را كه ميبايست گفته شود را فرمودند. اما متاسفانه سران معترضين نخواستند يا نگذاشتند كه بخواهند، يا به هر شكلي كه بود، به ولايت كه اصليترين ماده قانون اساسي است، گردن ننهادند و به راهي افتادند كه جز خسران و آشوب و درگيري هيچ سرنوشت ديگري در انتظارشان نبود و نيست. اين مسئله در حالي اتفاق افتاد كه مهندس موسوي دو ماه قبل از اين خطبهها در دانشگاه فردوسي مشهد و در پاسخ به دانشجويي كه از وي پرسيد «نظرتان در مورد ولايت فقيه چيست؟» گفته بود: «ما بدون اصل ولايت فقيه در 30 سال گذشته در برابر تهديدات آسيبپذير بوديم و هر لحظه ممكن بود كه كشور به وضعيت گذشته برگردد. بنابراين بايد توجه داشت كه اصل ولايت فقيه ما را در مقابل كودتاها حفظ كرده است.»مهندس موسوي البته در تكميل بحث و در همان جا تاكيد ميكند كه: «بنده با اعتقاد به مسئله ولايت فقيه وارد عرصه انتخابات رياستجمهوري دهم شدهام.» (خبرگزاري مهر – 3/2/88 – ساعت: 16:42)اگر سياستمداري پس از دو ماه نتواند به حرف و عمل خود پايبند باشد چه انتظاري از او ميتوان داشت؟ کدام درست است هنگامي که ولايت فقيه را مي پذيرديا وقتي که نمي پذيرد؟آيا ولايت فقيه تا آنجا خوب است که موافق نظرما باشد؟آيا اين انتظار درستي نبود كه مهندس موسوي و ديگر معترضين، به حرمت قانون اساسي كه اصل مهم ولايت فقيه را در خود دارد و موسوي نيز بر اهميت آن به درستي اذعان كرده بود، دست از اعتراضات خياباني برميداشتند و طرفداران خود را به حفظ آرامش دعوت ميكردند؟ موسوي ميتوانست به عوض يك سال اتفاقات ناگوار و ناخوشايند كه به دليل سركشي در برابر همين اصل رخ داد، يك سال آرامش و مبارزات سياسي قانوني، همراه با خردگرايي بيشتر و بدون عوارضي همچون كهريزك، روز قدس و روز عاشورا، براي كشور تدارك ببيند.اين حداقل انتظار جامعه و مردم از نخبگان سياسي است كه در مواقع حساس تاريخي تصميمات درست و معقول اتخاذ كنند. اگر قرار بود و قرار است كه مرغ سياست فقط يك پا داشته باشد هر كسي و هر فردي ميتوانست و ميتواند سياستمدار شود و نيازي نبود كه «رجل سياسي» به انتخابات وارد شوند. انتظار اين بود كه موسوي پس از خطبههاي تاريخي مقام معظم رهبري در مسير انقلاب ميماند و از در افتادن به وادي ضد انقلاب پرهيز ميكرد. اصلا مفهوم «التزام عملي به ولايت فقيه» كه مهندس موسوي آنرا در وزارت كشور هنگام ثبتنام امضا كرد و بدان گردن نهاد، همين است. اين التزام عملي به ولايت فقيه روايت من و ما و امروز و ديروز هم نيست، روايت و قصه انقلاب است.شهيد رجايي در همان آغاز انقلاب گفت: «اگر رهبري چيزي گفت كه حتي خلاف نظر ما بود بايد به آن تمكين كنيم و همين مفهوم التزام عملي به ولايت فقيه است.» (نقل به مضمون) و اتفاقا همين انتظاري بود كه از اشخاصي همانند موسوي وجود داشت كه به التزام عملي گردن نهند هر چند اگر نظر آنها را تامين نميكرد. اما او و كروبي مسيري متفاوت اتخاذ كردند، مسيري كه اكنون در هجدهمين بيانيه موسوي رسما و علنا تفاوتي آشكار نه تنها با سال گذشته آنها بلكه با كل مسيري كه تاكنون در زندگي طي كردهاند دارد. اگر كسي با اين سرعت بتواند گذشته خود را نفي كند چگونه انتظار دارد كه خلقي به او دل ببندند و با او همراه شوند؟او با اتخاذ مواضع راديكالي نه تنها باعث حذف خودش شد بلكه بسياري از مديران سابق كشور كه از حاميان او بودند و تصور ميكردند موسوي در چارچوب انقلاب و قانون فعاليت خواهد كرد را نيز رسما وارد حاشيه كرد و آنها را زير سوال برد، در كنار اين جوانان بسياري به او چشم دوخته بودند و از او انتظار پختگي يك سياستمدار كهنهكار را داشتند كه با درايت سياستورزي ميكند و اسير احساسات و روياهاي غير واقعي نميشود. او اما پاسخ مناسبي به اين انتظارات نداد چرا كه مواضعاش نشاني از سياستورزي در چارچوب قانون نداشت بلكه يكسر سويه سياهنمايي را در پيش گرفته بود.هجدهمين بيانيه موسوي پيش و بيش از آنكه انتقاد به وضعيت موجود از نظر او باشد، نفي كامل هويت و تاريخ خودش را در بر دارد.او پس از 29 خرداد سال گذشته آرام آرام از انقلاب زاويه گرفت و از نفي انتخابات شروع و اكنون به نفي خود رسيده است.او اما ميتوانست تاريخ ديگري براي كشور رقم بزند و به جاي اينكه رسما روياروي نظام بايستد و از پوزيسيون به اپوزيسيون تغيير موضع دهد به فعاليت در چارچوب قانون رضايت دهد و بماند. اما تاريخ را اگرها نميسازند، واقعيتها و تصميمات روشن انساني است كه مسير تاريخ را معين ميكنند. او اكنون در مسير ديگري قرار گرفته، مسيري نافرجام و بيبازگشت. آيا خود او يكسال پيش چنين فرجامي را ميديد؟ سيدجواد سيدپورمنبع: جهان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 213]