واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > عصرآزاد، سحر - سحر عصرآزاد بالاخره پس از همه حرف و حدیثهایی که بر سر اجرای عمومی نخستین تجربه کارگردانی تئاتر شادمهر راستین در میان بود و البته یادآور سرنوشت ناکام تالار مولوی در تیرماه 1389 است، این نمایش کار خود را در سالن انتظامی خانه هنرمندان آغاز کرد. نمایش «هیاهوی همهمه همگانی» اولین حضور فیلمنامهنویس مستقل سینما و صاحب سیمرغ بلورین جشنواره فجر در صحنه تئاتر است. صحنهای پر چالش برای هر هنرمند که البته انتخابهای وی این چالش را پررنگتر کرده است. نویسندهای که به روایت درامهای کمکنش و مدرن با محوریت زنان در سینمای ایران شهره است، این بار کافیشاپ را به عنوان نشانهای از گفتوگو در فضاهای شهری انتخاب کرده است. دغدغهای که به زبان خودش آرمانی ساده و دستیافتنی است و نامش گفتوگو و به تعبیر من دغدغهای که چالش عصر مدرنیته است. چراکه آدمها در حال فاصله گرفتن از هم و پناه بردن به مفهوم مجازی گفتوگو هستند. اما نکته مهم تنها این انتخاب نیست بلکه انتخابی است که کارگردان را واداشته بخش فیلمنامهنویس خود را حذف کرده و با تکیه بر جایگاه کارگردان یک کار تجربی گروهی، زاویه دید خود را به قصههایی که خود بازیگران نوشتهاند در اختیار مخاطب قرار دهد. به همین دلیل شاید سخت باشد که در وهله اول نکات و نقاط ضعف و قوتی را که می تواند در متن باشد بدون پسزمینه فیلمنامهنویسی او در نظر بیاوریم، اما واقعیت این است که «هیاهوی همهمه همگانی» وجهی جدید را از این فیلمنامهنویس ثبت میکند که در حال کشف و تجربه کردن آن است و این حیطه جدید آزمون و خطا و ریسک خاص خودش را دارد. نمایش در شش صحنه یا موقعیت به طور توأمان جریان دارد که میتوانند حلقههای یک زنجیر محسوب شوند، زنجیری به نام رابطه عاطفی که از زوایای مختلف به آن نگاه میشود. در واقع میتوان در این موقعیتهای مختلف از اولین مرحله تولد یک رابطه پشت پیشخوان کافیشاپ، تا شروع رابطهای جدید پس از چهار ماه چت، رابطه ای در مقطع خواستگاری و ازدواج و نهایتاً جدایی را از نظر گذراند. در این میان کفه سنگین طنز در چهار موقعیت با تراژدی که در دو موقعیت دیگر وجود دارد، تا حدی تلطیف میشود تا هم پتانسیل فضای موجود تعدیل شده و هم اینکه این حلقه تکمیل شود. هرچند در این میان قصه شرکت هرمی و رابطه دو زن را نمی توان در حلقه اشاره شده قرار داد، اما شاید با کمی اغماض بتوان مفهوم گفتوگو را در شکلی کلیتر به مجموعه این شش رابطه نسبت داد. نمایش هرچند در کافیشاپهای مختلف از نظر موقعیت جغرافیایی و فضای موجود میگذرد، اما به واسطه جادوی صحنه نمایش این موقعیتها در هم تداخل پیدا کرده و هنگام جاری شدن گفتوگو در یک موقعیت، دیگر شخصیتها را به گوش کردن به گفتوگوهای آنها وامیدارد. همین نکته تمهیدی است که میتواند در اشلی بزرگتر مخاطب را به عنوان یک ناظر کلیتر، بیننده و شنونده مجموعه این گفتوگوها قرار دهد که زاویه نگاه کارگردان به او امکان دخیل شدن در این هیاهوی همهمه همگانی را داده است. همانطور که یک حس ناخودآگاه در چنین مکان عمومی ما را به گوش کردن دیگران وامیدارد. حالا اگر این حس و نیاز ناخودآگاه و درونی را از گوش کردن صرف به سطحی عمیقتر برده و به عنوان یک مخاطب نه تنها گوش کنیم بلکه گفتوگوهای بیواسطه هر یک از این زوجها را ببینیم، حس کنیم و در درون خود این گفتوگو را جاری کنیم... اینجاست که به نظر میآید نمایش «هیاهوی همهمه همگانی» در بازخوانی مخاطبش است که تکمیل شده و راه به جایی میبرد. اگر شنیده شود، اگر دیده شود، اگر حس شود و اگر همراه شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 659]