تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص): هرگاه سفره پهن مى‏شود، چهار هزار فرشته در اطراف آن گرد مى‏آيند. چون بنده ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1821231816




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به عملکرد موسسات تبليغي آ مر يکا يي ها در ايران


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به عملکرد موسسات تبليغي آمريکايي ها در ايران
نگاهي به عملکرد موسسات تبليغي آمريکايي ها در ايران نويسنده:دکتر عبدالله متولي(1) پيشينه فعاليت هاي تبليغي در ايرانگروههاي تبشيري مسيحي در ايران تا پيش از شکل گيري دولت مقتدر و منسجم صفويه به صورت پراکنده فعاليت مي کردند. اوضاع نامساعد داخلي ايران در سالهاي پيش از قرن دهم هجري، نبود دولتهاي مقتدر مرکزي و نابسامانيهاي ناشي از تهاجم قوم مغول و تيمور به ايران، حضور جدي گروههاي مبلغ را محدود و حتي غير ممکن ساخته بود. گزارشهاي موجود تنها به حضور شمار اندکي از مبلغان مذهبي اشاره دارد که البته از نتايج کارکرد آنان نيز خبري در دست نيست.با شکل گيري دولت مرکزي و نيرومند صفوي در ايران به ويژه در دوره شاه عباس اول، مبلغان مذهبي انگيزه بيشتري براي حضور در ايران يافتند. علاوه بر اين، علاقه متقابل بين ايران و اروپا براي ايجاد ارتباط مستمر سياسي و تجاري زمينه ساز گسيل مبلغان به ايران شد. پيشروي سريع عثمانيها در خاک اروپا و شکل گيري دولت شيعه مذهبي صفوي در ايران، اروپاييان را بر آن داشت تا براي نا امن نمودن پشت جبهه عثماني، ايران را به متحد خود تبديل کنند. در کنار نمايندگان متعدد سياسي که در دوره صفويه به ايران مي آمدند، ورود دسته هاي مختلفي از هيئتهاي تبليغي به ايران از دوره شاه طهماسب آغاز شد. سياست تساهل مذهبي شاه عباس به ويژه درباره مسيحيان، فضاي مناسبي در اختيار مبلغين قرار داد. اين گروهها در ابتدا مي بايست تنها در ميان گروههاي مسيحي ساکن در ايران تبليغ نمايند و حق تبليغ در ميان مسلمانان را نداشتند. ولي با تثبيت موقعيت آنان، دامنه فعاليتشان مسلمانان را نيز در بر گرفت و پا از دايره تعهد بيرون گذاردند.با تغيير فضاي داخلي ايران پس از صفويه، از شدت فعاليتهاي تبليغي کاسته شد، اما هرگز متوقف نشد و مجدداً در دوره قاجاريه با جديت بيشتر و با برنامه هاي گسترده تري ادامه يافت. تا آن زمان اغلب گروههاي تبليغي را کاتوليکها تشکيل مي دادند. اما در پي تحولات اروپا، بر تعداد و تنوع مبلغان نيز افزوده شد به گونه اي که شاخص ترين آنها مبلغان مذهبي آلماني بودند که بيشتر در آذربايجان تمرکز مي يافتند. دوم گروههاي تبليغي انگليسي بودند که به عناوين مختلف و وابسته به کليساهاي متعدد پروتستان عازم ايران گرديدند و سوم مبلغان آمريکايي بودند که آنها نيز محل اوليه تمرکز کاري خود را در اروميه قرار مي دادند. به جز اينها، فعاليتهاي ديگري توسط مبلغان به صورت انفرادي يا در قالب کليساهاي وابسته به کشورهاي ديگر صورت مي گرفت.شيوه هاي تبليغدر قرن سيزده و چهارده هجري با افزايش شمار گروههاي تبليغي، بر فعاليت آنها نيز افزوده شد. در حالي که تا پيش از اين ، به دليل بهره گيري از شيوه هاي مستقيم، امکان نفوذ وجذب مسلمانان وجود نداشت. بنابراين شيوه ها و روشهاي جديد متناسب با جامعه ايران در راس برنامه هاي تبيلغي قرار گرفت.مجموعه فعاليتهاي اين گروهها در چند بخش قابل تفکيک است که در پس اقدامات بشر دوستانه و خيرخواهانه صورت مي گرفت. اما دورنماي اين اقدامات به خوبي جلوه هاي تبليغي و ترويجي آن را نشان مي داد. اين طبقه بندي به قرار زير است:1ـ کارهاي فرهنگي، شامل احداث مدارس، ايجاد چاپخانه ها، انتشار کتاب و روزنامه.2ـ فعاليتهاي سياسي، شامل حضور در رده هاي مختلف اداري و سياسي کشور در قالب هيئتهاي مختلف.3ـ اقدامات اقتصادي ، ورود در کارهاي تجاري.4ـ کارهاي عام المنفعه شامل ايجاد بيمارستان و طبابت.سابقه حضور هيئتهاي تبليغي آمريکادو نفر از اولين مبلغان مذهبي آمريکا به ايران آمدند. اسميت(2) و دوايت(3) بودند. زمان دقيق حضور اين گروه مذهبي به درستي مشخص نيست. اما بين سالهاي 1830 تا 1835 به ايران آمده اند.(4)هدف اين گروه، ارزيابي اوضاع ايران و مسيحيان ساکن در کشور بود. آنها از طرف «کميته آمريکايي هيئتهاي خارجي» عازم شده بودند و طي چند ماه حضور در ايران، از برخي از شهرها به ويژه مناطق ارمني نشين ديدن کردند. آنها هنگام بازگشت از اين ماموريت يک کشيش آشوري را نيز با خود به آمريکا بردند. گزارش نسبتا مفصلي نيز در خصوص ايران و ارمنستان و به خصوص درباره آشوريان ساکن اروميه ارائه دادند.(5) در گزارش آنان، چشم انداز مثبتي از فضاي داخلي شهرهاي ايران ارائه نشده بود. در بخشي از آن آمده است «روزنه بسيار باريکي از اميد در تهران براي فعاليت ميسيونري موجود است ولي وضع اصفهان از اين حيث به نيمه هاي يک شب تاريک و ظلماني شباهت دارد» ظاهراً هنگام ورود اين گروه به اصفهان، شورشي عليه آنان شکل مي گيرد که با حمايت نيروهاي دولتي، نجات مي يابند.دو سال پس از بازگشت اين گروه و در واپسين سال حيات فتحعلي شاه، هيئت مذهبي ديگري به سرپرستي يک کشيش آمريکايي به نام پرکينز (6) به ايران آمدند. اعضاي گروه شامل چند کشيش، تعدادي معلم و پرستار بودند. آنها اروميه را محل فعاليت خود قرار دادند، اما به مرور بر گستره فعاليتشان افزودند و ساير شهرهاي آذربايجان را نيز زير پوشش خود در آوردند. آنچه که در مراحل آغازين راه گشاي گروه آمريکايي بود، جلب نظر محمد شاه و دريافت تاييديه از او بود. پرکينز با استفاده از نفوذ ملک قاسم ميرزا، عموي محمد شاه که در آذربايجان قدرتي داشت، توانست به سال 1255 قمري فرماني براي آزادي فعاليت آمريکاييها در آذربايجان به دست آورد. در اين فرمان بيشتر به مسئله تعليم و آموزش جوانان توجه شده بود. مبلغين آمريکايي اين فرمان را مجوزي رسمي براي تثبيت موقعيت و تداوم فعاليت خود تلقي کردند و براي تحکيم وضعيت خود، اين فرمان را بعدها به مهر يکي از شيخ الاسلامهاي تبريز رسانيدند.(7)به هر روي آمريکاييها توانستند در رقابت با ساير مبلغان مذهبي، جايگاه خود را در برخي از شهرهاي ايران تثبيت نمايند. آنها در ابتداي فعاليت براي کاستن از حساسيتها، منکر هر گونه تبليغ مذهبي شدند و حتي در ميان مسيحيان نيز اين ايده را ترويج مي کردند که فقط قصد اصلاح گري داشته، به مذهب مسيحيان ساکن ايران تعرضي نخواهند کرد. طرح اين شعار باعث شد تا کشيشان محلي ضمن استقبال از آنها، مخالفتي نيز با حضور آنان ابراز نکنند. ولي اين وضعيت ديري نپاييد و با آشکار شدن برنامه هاي مذهبي ميسيونهاي آمريکايي و تبليغ براي تغيير کيش کاتوليکها به پروتستان، زمينه اختلاف و درگيري بين مسيحيان ايران را فراهم نمود و حتي به خصومت بين گروههاي تبليغي نيز انجاميد.(8)دامنه اين اختلافات به گونه اي فراگير بود که در برخي شهرها، ارامنه ساکن براي خنثي کردن فعاليت مذهبي آمريکاييها اقدام به ايجاد مدارس محلي کردند؛ از جمله در تهران مدرسه اي به نام« هايگازيان» در کوچه معير الممالک تاسيس شد که هدف آن آموزش کودکان و نوجوانان ارمني و مبارزه با ميسيونهاي خارجي از جمله هيئت مذهبي پروتستان آمريکا بود. زيرا مدارس آمريکايي در مناطق ارمني نشين صورت گرفته کتاب و لباس و لوازم التحرير رايگان در اختيار دانش آموزان قرار مي دادند و حتي به صورت هفته اي به اطفال پول پرداخت مي کردند.(9)شيوه هاي تبليغي آمريکاييها و عکس العمل مردم در برابر فعاليتهاي مذهبي آنان در خور توجه است.الف ـ مدارسبخشي از فعاليتهاي ميسيونرهاي مذهبي، ايجاد مدارس جديد در نقاط مختلف ايران بود. بناي اوليه اين مدارس ابتدا در مناطق ارمني نشين صورت گرفت و به مرور در شهرهاي ديگر نيز گسترش يافت.اروميه و روستاهاي اطراف آن به دليل استقرار آسوريها، پيش از ساير نقاط مورد توجه اين هيئتها قرار گرفت. آمريکاييها نيز هم زمان با گروههاي تبشيري در اروميه استقرار يافتند. اولين مدرسه آمريکايي اين منطقه در حدود سال 1254 قمري توسط« پرکينز» تاسيس گرديد.(10)پرکينز در کنار تاسيس مدرسه به تدوين متون درسي نيز مي پرداخت. عدم تطابق مذهبي اين مدارس با ساخت مذهبي سنتي جامعه ايران سبب شد تا موقعيت اين مدارس در معرض خطر قرار گيرد که پرکينز با دريافت فرمان محمدشاه سعي در حل اين مشکل کرد. (11)با وجود اين مردم از فرستادن فرزندان خود به چنين مدارسي امتناع مي کردند . پرکينز به منظور جلب نظر خانواده ها ماهيانه مبالغي پول بين آنها توزيع مي کرد. (12)تلاش گروه پرکينز در اروميه به تثبيت موقعيت و گسترش فعاليت آنان انجاميد. در دوره ناصرالدين شاه تعداد زيادي از روستاهاي اروميه، تبريز و منطقه سلماس نيز تحت پوشش فعاليت اين گروه قرار گرفت(13)در اين دوره، آموزش انجيل يکي از دروس اصلي مدارس محسوب مي شد. ايجاد تمايل به پروتستان بين شاگردان اين مدارس و کاستن از تعلقات آنها نسبت به ايران و فرهنگ ايراني از ديگر برنامه هاي تبليغي آنان محسوب مي شد. هر چند که مرکز ثقل فعاليت آمريکاييها در اروميه قرار داشت اما با به بارنشستن فعاليتهايشان در اين منطقه توجه خود را به برخي ديگر از شهرهاي ايران از جمله تهران، همدان، اصفهان و رشت معطوف کردند. از دوره ناصري به بعد فعاليت اين مدارس در آن شهرها آغاز شد. جکسن سياح آمريکايي که در حدود سال 1903 ميلادي از ايران عبور کرده است در هنگام گذر از برخي شهرهاي ايران با استقبال و پذيرايي اين گروههاي مذهبي رو به رو شده بود که به شدت از عملکرد آنها دفاع کرده است. او هنگام رسيدن به همدان به مبلغان مذهبي اين شهر اشاره کرده مي نويسد: «عده ي اروپاييان اين شهر اندک است. بيشتر آنان در هيئت مبلغين آمريکايي خدمت مي کنند و اين هئيت در سال 1880 ميلادي (1297 قمري) دو مدرسه ي پسرانه و دخترانه در همدان تاسيس کرده است »(14)همان گونه که جکسن مي نويسد، مدارس به صورت تفکيکي، دخترانه و پسرانه، فعال بودند. به نظر مي رسد درک حساسيت جامعه ايران، اين هيئتها را به سمتي کشانيد که مدارس را به اين شکل اداره نمايند. مدرسه پسرانه رشت نيز در سال 1289 قمري فعال بوده است، تعداد دانش آموزان اين مدرسه را 103 نفر ذکر کرده اند. در همين زمان مدرسه دخترانه اي نيز با حدود 87 دانش آموز داير بوده است. تمرکز آموزش مدارس آمريکايي رشت بر مسلمانها بود و ارمنيها کمتر در اين مدارس حضور داشتند(15). در دهه پاياني قرن سيزدهم ، مدارس پسرانه و دخترانه تبريز هم فعال بوده است.(16)تهران به عنوان پايتخت به صورت خاص مورد توجه آمريکاييها قرار داشت با اين حال در مقايسه با ساير شهرهاي ايران فعاليت آمريکاييها با تاخير همراه بود. مدرسه پسرانه آمريکايي در سال 1292 قمري و مدرسه ي دخترانه آنها در 1313 قمري فعاليت خود را آغاز کرد.(17)درباره زمان آغاز فعاليت مدرسه دخترانه آمريکايي در تهران، اندکي ترديد کرده اند. علاوه بر سال 1313 قمري، سال 1293 قمري نيز در منابع ذکر شده است و اينکه ظاهرا ناصر الدين شاه شخصا به اين مدرسه تعلق خاطر خاصي داشته است و علاوه بر کمک مالي به اين مدرسه، خود از نحوه فعاليت آن نيز بازديد مي کرد(18) اما در دوره بعد، مظفر الدين شاه در فرماني، دختران را از حضور در مدارس آمريکايي منع مي کند. او دليل اين ممنوعيت را نوع پوشش دختران مي داند. اما اين فرمان صورت اجرايي به خود نگرفت و دايره فعاليت مدارس در اين دوره رونق بيشتري يافت به گونه اي که در نيمه هاي عصر مظفري، تعداد محصلان دختر مدارس آمريکايي تهران را 145 نفر ذکر کرده اند.(19)يکي از فعال ترين و ديرپاترين آموزشگاههاي آمريکايي در تهران «کالج البرز» بناي اين مدرسه در سال 1291 ش توسط هئيت آمريکايي به رياست «باست» در دروازه قزوين پايه ريزي شد. اين مدرسه در سالهاي بعد به مکانهاي ديگري انتقال يافت و رياست آن نيز به همين ترتيب تغيير مي کرد تا اينکه در نهايت در سال 1292 شمسي / 1332 ق بناي مدرسه آمريکاييها که بعدها به البرز شهرت يافت، در مکان فعلي يعني املاک قديمي بهجت آباد و خيابان حافظ امروزي ساخته شد. بسياري از چهره هاي شاخص و فرزندان اشراف در اين مدرسه و تحت نظر معلمين آمريکايي آموزش مي ديدند. از نکات مهم و جالب توجه، مکان نسبتا وسيع اين مدرسه بود که تا مدتها مورد منازعه قرار داشت. آمريکاييها مدعي بودند اين زمين را براي احداث مدرسه خريده اند و اين در حالي بود که ميرزا هاشم آشتياني مدعي بخشي از اين املاک بود. ظاهراً اين موضوع به مجادله اي جدي بين گردانندگان مدرسه و آشتياني مبدل شده بود. به گونه اي که نخست وزير وقت، قوام السلطنه، وزارت خانه هاي امور خارجه و عدليه گرفتار اين مسئله شده براي حل آن کميسيوني در وزارت امور خارجه تشکيل دادند که متشکل از محمد علي فروغي و نماينده بانک ايران، مستر بوکار نمايند سفارت و منصور السلطنه معاون عدليه بود. (سندهاي شماره 1،2،3).آمريکاييها معتقد بودند که اين املاک را بر اساس قانون، از مستوفي الممالک خريده اند و اين در حالي بود که آشتياني بر اساس اسناد و مدارکي که ارائه مي کرد، بخشي از اين املاک را متعلق به خود مي دانست. اسنادي که در ادامه به آنها اشاره خواهد شد هر چند تمام ابعاد اين موضوع را آشکار نمي کند اما به نوعي بخشي از مکاتبات اداري و ادعاهاي نماينده سفارت آمريکا به عنوان حامي حقوق مدرسه البرز و ديدگاههاي ديوان عالي و در نهايت به نتيجه رساندن موضوع را ارائه مي کند.با اينکه اسناد موجود خبري از تشکيل کميسيون حل اختلاف نمي دهد و نتيجه اقدام کميسيون نيز نامشخص است اما اسناد نشان دهنده آن است که تلاش سفارت آمريکا براي ناکام گذاشتن اقدامات آشتياني فاقد نتيجه ي لازم بوده است.بخشي از اسناد، متن نامه مفصلي است که از سفارت خانه ي آمريکا خطاب به قوام السلطنه، رئيس الوزراء، به سال 1922 ميلادي صادر شده است. در اين مکتوب، آمريکاييها سعي داشتند تا بي اعتباري اسناد مورد نظر آشتياني را اثبات نمايند.در اين نامه، سفارت معتقد است آشتياني با اتکا بر محتويات پرونده، تلاش کرده موضوع را به ديوان عالي برده از طريق افراد صاحب نفوذ، راي مثبت را به نفع خود به دست آورد. نويسنده در پايان نامه لحن خود را تهديد آميز نموده، رونق و ثبات روابط تجاري ايران و آمريکا را منوط به دقت در حل اين پرونده و البته به نفع آمريکا دانسته است. (سند شماره 4).با وجود تهديدي که توسط سفارت به عمل آمده است، دو نوشته ي کوتاه از دفتر نخست وزير موجود است که در يکي از آنها به آقاي نظم الملک رئيس محکمه وزارت امور خارجه تاکيد شده که نتيجه تشکيل کميسيون حل اختلاف را جستجو کند و اگر کميسيون به نتيجه اي نرسيده با سرعت بيشتري در خصوص دعوا حکم صادر شود.(سند شماره 5) در مکتوب ديگر، دفتر رئيس الوزراء، ظاهراً تاييد مي کند که اسناد و مدارک در اختيار آشتياني از استحکام و اعتبار بيشتري برخوردار بوده است و تاکيد مي کند بايد بررسي ديگري در پرونده نامبرده صورت گرفته حکم جديدي صادر شود.(سند شماره 6)وزارت امور خارجه در پاسخ به نامه سفارت آمريکا و نيز خواسته دفتر رياست وزراء جوابيه نسبتا مفصلي براي قوام السلطنه ارسال مي دارد. بخش هايي از متن يادداشت به دليل ناخوانا بودن و خط خوردگيهاي مکرر، مفهوم نيست با اين حال نويسنده به تحليل پرونده آشتياني پرداخته از سال 1333 قمري که ظاهراً پرونده در خصوص اين املاک در جريان بوده است ريشه يابي و چگونگي نقل و انتقال زمين و افراد موثر در پرونده و همچنين سير بررسي آن را توضيح مي دهد. به نظر مي رسد جوابيه در جهت پاسخ گويي به ادعاهاي سفارت آمريکا تنظيم گرديده، پس از توضيح مفصل درباره ي پرونده نهايتا چنين نتيجه مي گيرد که آشتياني در اظهارات خود صادق بوده است و ربع اراضي که مدرسه اشغال نموده، ملک قانوني مشاراليه است. (سند شماره 7)پس از صدور اين حکم ، عدليه حدود پنجاه و چهار هزار ذرع مربع از ضلع جنوب غربي اراضي را که در اختيار مدرسه بود به ميرزا هاشم آشتياني واگذار کرده و موضوع خاتمه مي يابد (20)علي رغم اين اختلافات، مدرسه آمريکايي در ميان ساير آموزشگاههاي اروپايي موقعيت مطلوب تري داشت. رياست مدرسه تا مدتها در اختيار «مستر ادوارد» بود و اواخر دوره يقاجاريه جاي خود را به «مستر جردن» داد. از نکات جالب توجه اينکه دکتر جردن ظاهراً به فعاليت داخل مدرسه قناعت نمي کرد و درصدد ايجاد مراکز جنبي براي جلب جوانان بوده است.در ميان اسناد موجود مکتوبي از دکتر جردن به سردار سپه به چشم مي خورد که وي ضمن بر شمردن مزاياي ايجاد مدرسه و مراکز علمي و فرهنگي براي جوانان و اينکه وجود چنين مراکزي از بيکاري و فساد اخلاق جوانان جلوگيري خواهد نمود، به احداث مرکزي تحت عنوان «مجمع جوانان ايران» اشاره دارد. رياست اين مرکز بر عهده «دکتر شرک» آمريکايي قرار گرفته و در پايان نيز خواستار ملاقات با رضا خان شد تا فوايد ايجاد چنين مرکزي را براي او تشريح نمايد. (سند شماره 8) عکس العمل رضا خان که در اين زمان پست رياست وزراء را در اختيار داشت معلوم نيست اما با عنايت به اينکه مدارس آمريکايي تا اواخر سلطنت او همچنان در ايران فعال بودند خود حکايت از عدم مخالفت با خواسته آنها دارد.اما عکس العمل مردم در برابر فعاليت تبليغي مراکز آموزشي آمريکايي نيز قابل توجه است. هر چند اسناد و مدارک در اين خصوص اندک و محدود مي باشد اما همين تعداد آثار نيز نشان دهنده ي آن است که بعضا جامعه ايران به رويه ي مدارس و مراکز آموزشي خارجي آگاه بوده نارضايتي خود را به حاکميت وقت انتقال مي داده است. در اسناد حاضر نامه اي به امضاي تجار و اصناف تهران وجود دارد که دقيقاً به فعاليتهاي تبليغي اين مدارس تاکيد نموده و مي نويسد:«آنچه تا کنون از اين مدارس بالاخص مدرسه ي آمريکايي مشهود و ملحوظ گرديد به غير از نشر ميکرب فساد اخلاق و کوشش در ايجاد نفاق و اختلافات و تزريق اوهام و خرافات در افکار و دماغهاي نوباوگان و دوشيزگان ايراني وبالاخره اضمحلال قوميت و مليت که قهراً منتهي به تسلط اجانب و تخريب اساس دين مبين اسلامي است مقصود ديگري ندارد» در ادامه براي حل اين مشکل توصيه هايي نيز مطرح نموده اند (سند شماه 9).درکنار اعتراض مستقيم به عملکرد مدارس آمريکايي، ارسال نامه براي علماي وقت نيز از ديگر راههاي مقابله با وضع موجود محسوب مي شد. نامه اي به امضاي آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني و آيت الله نائيني در دست است که حکايت از نارضايتي مردم نائين از فعاليت مدرسه آمريکايي در اين شهر دارد. اين دو عالم شهير جهان اسلام از طريق آيت الله زاده خراساني خواستار انعکاس موضوع به دولت شده، مضرات فعاليت تبليغاتي ـ مذهبي آموزشگاههاي آمريکايي را يادآور شده اند. آنها در اين نامه تاکيد کرده اند که اروپاييان براي تخريب اساس اسلام، هزينه هاي زيادي مي پردازند و چون به نتيجه ي لازم نمي رسند از طريق مکاتب و مدارس، راه خود را هموار مي نمايند. همچنين يادآور شده اند که افراد آموزش ديده از اين مدارس به مرور ايام اداره کننده مدارس اسلامي خواهند شد و مطمئناً تحت تاثير آموزشهاي آنها به تربيت جوانان خواهند پرداخت. ( سند شماه 10)عکس العمل دولت نسبت به اين خواسته ها انعکاس مطلب به وزارت معارف بود که خواستار تحقيقات و پيگيري در خصوص صحت ادعاها و اقدام لازم شده بود.(سند شماره 11)ب ـ خدمات پزشکي و اقدامات تبليغي يکي ديگر از راههاي موثري که اکثر گروههاي تبشيري برا ي فعاليت خود در ايران برگزيدند، اقدامات درماني و طبابت بود. پايين بودن سطح بهداشت عمومي در ايران و شيوع بيماريهاي واگير و مرگ و ميرهاي ناشي از اين بيماريها، عملاً فضاي مناسبي را در اختيار اين گروهها قرار مي داد. عدم اهتمام جدي دولتهاي وقت در سامان بخشي به امور پزشکي نيز مزيد بر علت شده بود تا هيئتهاي تبليغي پزشکاني را نيز همراه خود کنند که البته بعضاً برخي مبلغان، خود اندک مايه اي از دانش پزشکي داشتند و با استفاده از کم دانشي جامعه ايران در قالب اطباء ظاهر شده، به داير کردن درمانگاه و يا مطلب مي پرداختند.(21)هيئتهاي آمريکايي از همان زماني که فعاليتهاي خود را در اروميه شروع کردند اقدامات پزشکي را در کنار ايجاد مدارس، در زمره ي فعاليتهاي اصلي خود قرار دادند. اگر چه نمي توان نقش اين پزشکان و درمانگاههاي آنان را به ويژه در روستاهاي دور افتاده ناديده گرفت اما علي رغم ظاهر خير خواهانه حرکت آنان، نبايد بهره برداري تبليغي آمريکاييها را در کنار اين اقدامات از نظر دور داشت.«دکتر گرانت» سر پزشک هيئت آمريکايي در اروميه، اولين بيمارستان آمريکايي را در اين شهر پايه گذاري کرد. «دکتر چرال» از اعضاي اين هيئت نيز مسئوليت بيمارستان را بر عهده گرفت (22)پس از احداث بيمارستان اروميه بويژه در جريان جنگ اول جهاني، آمريکاييها بيمارستانهاي متعددي در ديگر شهرهاي ايران تأسيس کردند.(23)از مهم ترين اين بيمارستانها، بيمارستان رشت در حوالي باغ محتشم بود که حتي پس از شهريور 1320 ش نيز به فعاليت خود ادامه مي داد. در تهران نيز آنها ابتدا در منطقه آب سردار، بيمارستاني احداث کردند که پس از مدتي به بلوار کشاورز انتقال يافت تا اينکه بعدها بيمارستان ساسان جاي آن را گرفت. آنها درمانگاهي نيز به نام «دريفوس» در تهران داشتند که مدتها بعد از جنگ جهاني دوم فعال بود.(24)در هر صورت گستره ي فعاليتهاي پزشکي هيئتهاي آمريکايي همپاي ديگر کارهاي آموزشي آنها تداوم يافت. البته تبليغات مذهبي در اين اماکن شايد به شکل محدودتر و غير مستقيم تري نسبت به مدارس اعمال مي شد؛ ولي همين شيوه هاي محدود نيز از چشمان تيز بين جامعه پنهان نمي ماند.مردم مي دانستند که در زير لواي خير خواهي اطباي آمريکايي، تمايلات مذهبي نيز نهفته است. سندي با مهر «جامعه اسلاميه» در دست است که از فعاليتهاي تبليغي پزشکان آمريکايي شکايت مي کند. بر اساس سند موجود، گروهي از پزشکان آمريکايي در محله قنات آباد تهران درمانگاهي به نام «دارالشفاي اميد» بر پا کرده به طبابت مشغول شده اند. اين سند مي گويد سر برگ نسخه هاي مورد استفاده ي اين پزشکان با آيات انجيل طراحي شده است. (سند شماره 12) از اين رو شکواييه اي تنظيم و به دفتر رياست الوزراء که در سال 1302 شمسي در اختيار رضا خان بود، ارسال مي شود. به نظر مي رسد عکس العمل دولت در قبال اين اعتراض، صريح تر و بارزتراز اعتراضات پيشين بود. دولت ضمن ارجاع شکايت نامه به وزارت امور خارجه تأکيد مي کند که فعاليتهاي تبليغي انها را متوقف نموده و به آنها توصيه نمايد براي حفظ مناسبات دو جانبه از اقداماتي که شائبه تبليغاتي دارد خودداري نمايند.(سند شماره 13)سفارت آمريکا در پاسخ به اين شکايت نامه، ضمن بر شمردن مزاياي فعاليت پزشکان آمريکايي و تاکيد بر خير خواهانه بودن اقدامات گروههاي آمريکايي در ايران، اعتراض مربوطه را ناشي از تنگ نظري اطباي ايراني دانسته است که حضور پزشکان آمريکايي را مخل فعاليت خود مي دانند و البته تصريح مي کند که از انتشار برگه هاي پزشکي با آيات انجيل خودداري خواهد شد.( سندهاي شماره 14 و 15)به نظر مي رسد فشارهاي اجتماعي نسبت به فعاليتهاي تبليغي آمريکاييها در ايران به نوعي بر عملکرد دولت تاثير گذار بوده در فضا سازي براي فعاليت آنها، محدوديتهايي را قائل مي شده اند. در سال 1304 شمسي در آستانه تغيير سلطنت، مکتوبي از وزارت امور خارجه در اختيار است که به رضا خان به عنوان رياست وزراء يادآور مي شود که گروه پزشکي آمريکايي در اروميه براي توسعه بيمارستان، زمنيهاي بيشتري را لازم داشته ، مدتها پيش قول آنها را از رضا خان گرفته اند . اما با پي گيريهاي به عمل آمده ، او با واگذاري زمين مخالفت مي کند. در اين ميان وزارتت امور خارجه اصرار دارد که رضا خان را بر واگذاري اين زمينها ترغيب نمايد. ( سند شماره 16)آنچه تا کنون آمد، بخشي از اقدامات گروههاي تبشيري آمريکايي بود که در ايران شکل گرفت. در نوشته حاضر تنها به دو بخش مدرسه و طبابت اشاره شد و قطعا فعاليتهاي اين گروهها در قالبهاي ديگري نظير کميته هاي اعانه و يا انتشار روزنامه و چاپ کتاب نيز برقرار بوده است.در کنار فعاليت اين بخش آمريکاييها در زمينه هاي ديگري از جمله سياسي، مالي و باستان شناسي در اواخر دوره قاجار و دوره پهلوي در ايران فعال بودند. ورود گروههاي مالي مانند شوستر و ميلسپو، فعاليتهاي باستان شناسي آنها نظير اقدامات پرفسور پوپ که بخش زيادي از اکتشافات خود را تحت حمايت دولت و با استفاده از معافيتهاي گمرکي از ايران خارج کرد از جمله کارکردهاي نمايندگان اين کشور است که بررسي و تحليل عملکرد آنها از موضوع اين مقاله خارج است.پي نوشت1. استاد يار دانشگاه اراک 2.Smith3.Dwight4.نوايي معتقد است آنها در سال 1244 قمري و براي بررسي وضعيت مسيحيان آذربايجان به ايران سفر کردند. ( ايران و جهان، ج 2، تهران، نشر هما، 1369، ص 441). کرزن از سال 1830 ميلادي سخن مي گويد که يک سال با ديدگاه نوايي اختلاف دارد. ( ايران و قضيه ايران، ج 1 ، ترجمه غلامعلي وحيد مازندراني، تهران، علمي و فرهنگي، 1373، ص 688). اين در حالي است که جکسن سياح آمريکايي سال ورود اين هئيت را 1835 ميلادي مي داند که با نظرات پيش گفته اختلاف اساسي دارد. ( سفر نامه ، ترجمه منوچهر اميري و فريدون بدره اي ، تهران، خوارزمي ، 1369 ، ص 125) هما ناطق تمام تاريخهاي ذکر شده را اشتباه تلقي کرده به استناد اسناد مبلغان، سال 1831 ميلادي را به دست مي دهد. ( ايران در راهيابي فرهنگي 1834 ـ 1848، لندن، نشر پيام، 1988، ص 180).5 . ناطق، هما، ايران در راهيابي فرهنگي 1834 ـ 1848 ، لندن، نشر پيام، 1988 ، ص 180.6.Justin Perkins7. نوايي، عبدالحسين، ايران و جهان ، ج 2 ، تهران، نشر هما، 1396 ، ص 442.8. کرزن، جرج، ايران و قضيه ايران، ج 1 ، ترجمه غلامعلي وحيد مازندراني، تهران، علمي و فرهنگي، 1373.9. هوويان، آندرانيک، ارمنيان ايران، تهران، هرمس، 1380، ص 40.10 ـ قبال، عباس؛ « داستاني از مبلغين عيسوي در ايران» يادگار، س سوم، شماره 6 و 7، ص 60.11ـ محبوبي اردکاني، حسين، تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران، ج1؛ تهران، دانشگاه تهران، 1386، ص 240.12ـ ناطق، هما، کارنامه فرهنگي فرنگي در ايران، تهران، معاصر پژوهان، 1380، ص 179.13 ـ ايران و قضيه ايران، ص 689.14 ـ سفرنامه، ص 171.15 ـ فروحي، علي و طالبي، فرامرز؛ ارمنيان گيلان، چ 2، رشت، گيلکان، 1377، ص 102.16ـ قاسمي پويا، اقبال، مدارس جديد در دوره ي قاجاريه ، تهران، مرکز نشر دانشگاهي، 1377،ص 521.17 ـ اسنادي از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوي، به کوشش سهيلا ترابي فارساني، تهران، سازمان اسناد ملي ايران، 1378، ص 42.18 ـ تاريخ موسسات تمدني جديد در ايران، ص 368.19ـ رامتين، حسين، آمريکاييها در ايران، تهران، با ما، 1341، صص 30 و 31.20 ـ دبيرستان البرز و شبانه روزي آن، به کوشش مير اسدالله موسوي ماکوبي، تهران، بيستون، 1378، ص 14.21 ـ الگود، سيريل؛ تاريخ پزشکي ايران، ترجمه محسن جاويدان، تهران، اقبال، 1352، ص 586.22 ـ تاج بخش، حسن، تاريخ بيمارستانهاي ايران، تهران، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1379، ص 210.23 ـ مکي، حسين، تاريخ بيست ساله ايران، ج 3، تهران، علمي، 1374/ صص 90 و 91.24ـ تاريخ بيمارستانهاي ايران، ص 311.منبع: فصلنامه مطالعات تاريخي/خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن