تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 10 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر با اين شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه مرا دشمن بدارد با من دشمنى نمى كند و اگر هم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802986126




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نظام‏های ایدئولوژیک«قسمت‏سوم‏»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نظام‏های ایدئولوژیک«قسمت‏سوم‏»
نظام‏های ایدئولوژیک«قسمت‏سوم‏» نويسنده:محمدرضا خاکی قراملکی «هابرماس‏» با اقرار به اینکه نظام اخلاقی‏ای که از سوی ایدئولوژی‏های بورژوایی به‏کارگرفته می‏شود، تاثیر اطمینان‏بخش آن، در نظام سیاسی و اقتصادی، واضح‏تر از تاثیرهای اطمینان‏بخشی است که با مرجعیت علمی پدید آمده، بر این باور است که نظام اخلاقی و حقوقی باید به عنوان بخشی از چهارچوب تفسیری جهان‏بینی‏ها، باقی بماند . لذا هنجارهای صادر از آن نظام اخلاقی، در حوزه اقتصاد نیروی الزام‏آوری است‏برای برانگیختن کنش‏های اقتصادی مورد نظر . به همین جهت، می‏توان همین اخلاق سودانگاری را به عنوان ایدئولوژی خردی قلمداد که کارکردهای ویژه‏ای را به منصه ظهور می‏رساند . هابرماس با توجه به نکته فوق، با تحلیل و تشریح اصول سازمانی نظام‏های اجتماعی و با اشاره به صورت‏بندی و شکل‏بندی‏های اجتماعی، آن را به چهار جامعه متفاوت تفکیک می‏کند: 1 . ابتدایی; 2 . سنتی; 3 . سرمایه‏داری; 4 . پست‏سرمایه‏داری (post capitalist) وی اصل سازمانی حاکم بر صورت‏بندی اجتماعی سرمایه‏داری لیبرال را، رابطه موجود بین کار دستمزدی و سرمایه می‏داند; زیرا که اصل سازمانی نوین، حوزه گسترده و وسیعی را بر توسعه نیروهای تولیدی و ساختارهای هنجاری می‏گشاید . از رهگذر این اصول سازمانی در اقتصاد که می‏توان آن را ایدئولوژی حاکم بر اقتصاد تلقی کرد، وحدت و یکپارچگی اجتماعی در بخش فعالیت‏های اقتصادی مردم تامین می‏شود . وی می‏نویسد: (1) روشن است که ایجاد چنین یکپارچگی و وحدتی در عرصه فعالیت‏ها و رفتارهای اقتصادی، به لحاظ نیروی آمرانه و الزام‏آوری است که از سوی هنجارهای اخلاقی و حقوقی ناشی می‏شود . لذا بایدها و نبایدهای رفتاری و عملی خاصی را در حوزه اقتصاد تجویز می‏کند که با ایدئولوژی اقتصادی آن - که در حکم منطق درونی یک نظام اقتصادی است - هماهنگ می‏باشد . هابرماس بر این باور است که این نیروی الزام‏آور را برای اولین بار سرمایه‏داری لیبرال به نظام‏های ارزشی کلی، اعطا کرد . سرمایه‏داری لیبرال، برای نخستین بار، نیروی آمرانه و الزام‏آور به نظام‏های ارزشی کلی و جهان‏شمول بخشید; به خاطر آنکه مبادله اقتصادی باید به صورت کلی تنظیم شود و مبادله هم بتواند ایدئولوژی بنیادی مؤثری را فراهم آورد برای آنکه حکومت را از وضعیت‏سنتی حقانیت رهایی بخشد . (2) البته این نگاه بر این اصل استوار است که میان هنجارها و حقیقت جدایی وجود دارد . لذا با جداانگاری بین دو حوزه جهان‏نگری‏ها و هنجارها و ایدئولوژی‏های صادره از آن، تمام کنش‏ها و فعالیت‏های انسان در همه زمینه‏ها دچار اختلال گشته و هویت آن به هیچ مرجع فکری و نظری قابل ارجاع نمی‏تواند باشد . هابرماس نیز نسبت‏به هماهنگی و رابطه منطق بین دو حوزه، دچار تردید گشته، رابطه تولیدی آن دو را نسبت‏به جوامع ماقبل مدرن، قابل ملاحظه می‏داند . اما این پرسش در نظریه وی به قوت خود باقی است که آیا در جوامع پیچیده، هنوز تکوین انگیزه واقعا به هنجارهایی پیوند می‏خورد که مستلزم تصدیقند; با اینکه نسبت نظام‏های هنجاری با حقیقت از میان برداشته شده است؟ (3) البته پوشیده نیست که نگاه وی در این رابطه، دارای اشکال‏های بنیادی می‏باشد . در نقد نگاه فوق، می‏توان دیدگاه «توماس اسپریگنز (4) را ارائه کرد که «شکاف بین آنچه که هست و آنچه که باید باشد» گمراه‏کننده می‏داند و آن را انکار یکی از معمول‏ترین و بدیهی‏ترین حقایق زندگی تلقی می‏کند . زیرا رفتارهای انسان بر بینشی از واقعیات استوار است . لذا هنجارهای رفتار انسان بدون بازگشت‏به واقعیت‏ها، امری، بی‏معنا و غیر عقلایی است . «حتی ساده‏ترین عبارت درباره حقایق، رگه‏هایی از تجویز را در خود نهفته دارد» . (5) سخنی که وی از «تئودورو زاگ‏» نقل کرده، بسیار درخور توجه است و می‏تواند نقد فوق را قوت بخشد: «رفتارها در واقع بازتاب بینش کلی از زندگی، یعنی از شخص خود و موقعیتمان در جهان خارج است . برای بیشتر ما این جهان‏بینی در کلمات کم می‏شود و ممکن است هرگز مستقیما به آن توجه نکنیم . این جهان‏بینی، که مداوما برداشت‏ها و یا شرایط و انگیزه‏های ما را تعدیل می‏کنند، احتمالا همیشه در مرحله نیمه‏خودآگاه می‏باشد . قبل از اینکه این جهان‏بینی ما را در تشخیص بین خوبی و بدی رهنمون باشد، ما را وا می‏دارد تا حقیقت را از غیر حقیقت، درستی را از نادرستی و با معنی را از بی‏معنی ممتایز بدانیم . قبل از اینکه دست‏به عملی بزنیم، باید برداشتی از جهان داشته باشیم تا رفتارمان را با این الگوی معنادار تطبیق دهیم‏» . (6) ایدئولوژی سودانگاری افزون بر آنچه گفته شد، همچنین غایات اقتصادی توده‏ها را بر اساس محور معین، نظامند می‏کند . لذا رفتارهای اقتصادی که از سوی مردم صورت می‏گیرد، بر این اساس می‏باشد که بتواند چرخه سودآوری و بازدهی شخصی را پویا نگه دارد، و در سطح کلان این خصلت و اخلاق، به صورت یک رفتار اقتصادی کلان در جامعه رواج دارد . در غیر این صورت، چنین رفتارهایی غیر عقلانی و ناهنجار محسوب می‏شود . در این رابطه‏ای ک . هانت (7) ، در بررسی ایدئولوژی‏های اقتصادی غرب، رشد و تکامل نظام سرمایه‏داری را ناشی از حضور یک ایدئولوژی که برای توسعه اقتصادی آن جامعه به کار گرفته شده، تلقی می‏کند . از این روی فردگرایی معطوف به سودانگاری، در سیستم اقتصادی سرمایه‏داری را به عنوان مبانی ایدئولوژیک لیبرالیسم کلاسیک (8) تلقی می‏کند . «از آنجا که روحیه فردمحوری و سودمحوری در تعارض با اخلاق پدرسالارانه مسیحی (9) قرار داشت، با ظهور مذهب پروتستان، (10) یک فلسفه فردگرایی (11) به‏واسطه تعبیر و تاویل خودسرانه از متن دین مسیح، ظاهر می‏شده است; به گونه‏ای که ماکس‏وبر (12) یکی از زمینه‏ها و بسترهای مؤثر در ایجاد روح سرمایه‏داری مدرن را، همین نهضت پروتستان می‏داند . با ظهور فلسفه فردگرایی، ایدئولوژی اقتصاد سرمایه‏داری پایه‏گذاری شد . خود ای . ک هانت می‏نویسد: «فلسفه فردگرایی که اساس لیبرالیسم کلاسیک را تشکیل داد، از نظریات سرمایه‏داران درباره طبیعت انسان و نیاز به آزاد بودن از قید محدودیت‏های شدید اقتصادی که مانع انجام کسب و کار روز مرده بود، ریشه گرفت ... . «یکی از مهم‏ترین نمونه‏های این فلسفه فردگرایی، اصول مذهبی پروتستان بود که از نهضت اصلاح دین، ناشی می‏شد . طبقه متوسط سرمایه‏دار جدید، نه تنها خواهان آزادی از قید محدودیت‏های اقتصادی بود که تجارت و تولید را دشوار می‏ساخت; بلکه برای رهایی از سرزنش‏های اخلاقی کلیسای کاتولیک، در مورد انگیزه‏ها و فعالیت‏های خود نیز می‏کوشید و مذهب پرتستان آنان را نه تنها از سرزنش مذهبی رهایند، بلکه انگیزه‏های خودپسندی، خودخواهی و مال‏اندوزی را که کلیسای قرون وسطی به شدت مردود می‏دانست، به تدریج‏به فضائل مبدل ساخت‏» . (13) در مقابل، در سیستم اقتصادی اسلام نیز ایدئولوژی دینی، تمام رفتارها و عملکردهای اقتصادی و ساختارهای اقتصادی را شکل می‏بخشد و هم نظام درونی سیستم اقتصادی را همگون می‏کند و هم نظام برونی سیستم را شکل می‏دهد . لذا مردم دیندار نیز رفتارهای خاص اقتصادی خود را به دور از سودانگاری محض در مسیر رشد و تعالی آرمان‏ها و ایده‏آل‏های جامعه دینی و در جهت پرورش شخصیت‏برتر انسانی هماهنگ می‏کنند . در این سیستم، منحنی رشد و تکامل بر اساس سود انگاری فردگرایانه مبتنی نشده است; بلکه هر گونه سودآوری و بازدهی اقتصادی که بدون سازگاری با معیارها و ملاک‏هایی که از سوی ایدئولوژی حاکم عرضه می‏گردد، حاصل شود، مشروعیت نداشته و به عنوان یک رفتار ناهنجار اقتصادی تلقی می‏گردد . از نگاه دین اسلام، سودانگاری محض بدون توجه و ملاحظه معیارها و ملاک‏های دینی، در حکم آفتی است که مانع تکامل روحی و معنوی فرد و جامعه می‏باشد . نیز به عنوان مانعی که نظام عادلانه توزیع و تولید سرمایه اقتصادی را در جامعه دینی به هم می‏زند . در نظام اقتصادی اسلامی، «مسائل مادی‏» با «ارزش‏های معنوی و اخلاقی‏» چنان گره خورده است که همانند تار و پود یکپارچه، دست در گردن هم دارند . برخلاف اقتصاد در مکتب‏های غرب و شرق که صرفا از دیدگاه مادی بررسی می‏شود، ... اقتصاد از شئون زندگی انسان‏هاست و ابعادش باید همچون ابعاد وجود انسان باشد . ما چگونه می‏توانیم انسانی را که وجودش ترکیبی از بعد مادی و بعد معنوی است، در یک مکتب اقتصادی محصور کنیم که تنها ارزش‏های مادی در آن مطرح است . محال است مشکلات اقتصادی جامعه را بر اساس یک مکتب اقتصادی صددرصد مادی حل کرد . حتما باید دست‏به دامان ارزش‏های معنوی زد و از آن کمک گرفت . (14) در حقیقت در سیستم اقتصادی اسلام، ایدئولوژی به عنوان نظام اندیشه و عقیده حاکم بر عمل در بخش اقتصاد، رفتارها و عملکردهای اقتصادی را در محور دنیوی محض نمی‏بیند; بلکه آن را در نسبت و رابطه بین این جهان و آخرت می‏بیند . لذا وحدت و انسجام حاصله، بوسیله ایدئولوژی بر این منوال است که هم در ساختارها و هم در نهادها و سیستم‏های اقتصادی و هم در رفتارهای مربوط به آن می‏بایست‏برنامه‏ریزی برای مدیریت معاش و اقتصاد اسلامی بر اساس ملاحظه ارتباط بین دو بخش هستی (جهان و آخرت) باشد و با هماهنگی آن دو می‏توان کنش‏ها و واکنش‏ها اقتصادی افراد را از حیث هنجار و غیرهنجار ارزیابی کرد . شهید صدر در پژوهشی که در رابطه با اقتصاد اسلامی دارد، بر این باور و اعتقاد است که در هماهنگی بین سیستم با مبانی آن - که در این جا می‏توان از آن به ایدئولوژی یاد کرد - نمی‏توانیم اقتصاد اسلامی را بدون ملاحظه و دیدن نسبت و ارتباط بین اجزاء آن مورد مطالعه قرار دهیم; بلکه سیستم اقتصاد اسلامی بایستی بتواند با کل نظام دینی هماهنگ و همسو باشد تا بتواند تمام جوانب مختلف زندگی را در جامعه نظم و ترتیب دهد . شهید صدر در بیان ارتباط و پیوستگی‏های سیستم اقتصاد اسلامی، نمونه‏هایی را بیان می‏کند و می‏نویسد: ارتباطی است که بین اقتصاد اسلامی و عقیده بر قرار بوده، بدانسان که سرچشمه تغذیه روحی «سیستم‏» می‏باشد . عقیده، مسلمانان را بر می‏انگیزد که طبق خواسته «سیستم‏» شکل بگیرند . زیرا سیستم از آن عقیده سرچشمه گرفته، با قطع نظر از چگونگی نتایج عینی سیستم اقتصاد اسلامی در زمینه تطبیق عملی پدید می‏آورد و در سایه «سیستم‏» در روح مسلمانان احساس اطمینان و آرامش روحی را می‏آفریند . ارتباط عقیده یا سیستم اقتصاد اسلامی باعث می‏شود که «سیستم‏» رنگ اعتقادی و ارزش ذاتی به خود بگیرد . (15) با توجه به همین کارکرد ایدئولوژی در بعد اقتصادی، که توانایی انسجام و وحدت را در همگون کردن رفتارهای اقتصادی و هماهنگ کردن سیستم درونی و بیرونی اقتصادی داراست، می‏توان به کارکردهای دیگری نیز اشاره کرد . 2 . جهت‏گیری گرایش‏ها و گزینش‏ها در حوزه سیاستبا توجه به آنچه در بحث کارکرد وحدت و انسجام گفته شد، کارکرد وحدت‏گرایی، همزمان و همراه با تحقق دیگر کارکردهای ایدئولوژی ممکن می‏گردد . لذا در کنار کارویژه انسجام‏آفرینی، کارکرد دیگر آن، یعنی جهت‏دهی کلی و جهت‏دار کردن ظاهر می‏گردد . بنابراین ایدئولوژی، در عرصه سیاست، موضع‏گیری‏های رهبران و حاکمان سیاسی و نیز ساختارهای سیاسی و رفتارهای توده‏های یک جامعه و نظام را، جهت و سمت و سوی خاصی می‏دهد . «توماس اسپریگنز» می‏گوید: نظریه‏های سیاسی، فلسفه‏های عملی هستند که با تجویز و توصیه‏های خود، راه‏حل‏ها و معیارهایی در اختیار می‏گذارند تا وظایف و تکالیف افراد یک جامعه به واسطه آن هدفمند گردد . از این روی یک جامعه سیاسی به واسطه ایدئولوژی حاکم بر آن، دارای جهت و هدف معین می‏گردد . وی می‏نویسد: جامعه سیاسی همچنین چارچوبی است‏برای روابط نظام یافته که در آن افراد با هم روزگار را می‏گذرانند و خواسته‏ها و نیازهای اجتماعی‏شان را برآورده می‏کنند . به طور خلاصه جامعه سیاسی، تکاپوی انسانی هدفمند است، و صرفا یک واقعه و یا یک رویداد نیست . جامعه سیاسی مخلوق آگاهی بشر است که به منظور به انجام رساندن اهداف مهم و عملی، تشکیل و اداره می‏شود . وی در فراز دیگر، هدف نظریه‏های سیاسی را ارائه بینش همه جانبه از جامعه سیاسی می‏داند . لذا بر این باور است که رسیدن جامعه سیاسی به اهدافی که در راستای آن جهت‏گیری شده است، بدون چشم‏اندازهای وسیعی که از سوی نظریه‏های سیاسی به عنوان ایدئولوژی سیاسی ارائه می‏شود، ممکن نخواهد بود . لذا این چشم‏انداز گسترده به اعتقاد وی هم توصیفی است و هم هنجارمند: گفتیم که هدف نظریه‏های سیاسی فراهم آوردن «بینش همه‏جانبه‏» از جامعه سیاسی است . نظریه‏پرداز سیاسی می‏کوشد با قرار دادن سیاست در چشم‏اندازی گسترده، «تصویری جامع‏» به مخاطبان خود ارائه دهد ... . چنین بینش همه‏جانبه‏ای هم توصیفی است و هم هنجاری . از نظر توصیفی، نظریه سیاسی مهم‏ترین بازیگران، عوامل و چارچوب‏های سازنده زندگی سیاسی را شناسایی می‏کند ... . طبعا هر گونه توصیف همه‏جانبه فعالیت‏بشری از این دست‏به علت وسعت نظر و گستردگی آن یک بعد مهم هنجاری نیز دارد . (16) «پس هدف نظریه‏های سیاسی این است که جهان سیاست را بر ما قابل فهم کند تا با آن هدایت‏بشویم . یک نقشه جغرافیایی از سیاست‏برای ما ترسیم می‏کند تا به ما بگوید کجا هستیم و چه راهی ما را به مقصود می‏رساند . (17) این جهت‏دهی به این موضع‏گیری نیز با خصلت صف‏بندی سیاسی و صف‏آرایی در کل این موضع‏گیری‏ها و واکنش‏های سیاسی همراه می‏گردد . از این روی این صف‏آرایی و موضع‏گیری خاص که به واکنش‏های سیاسی معین دامن می‏زند، ناشی از جهت‏دار بودن حوزه سیاست - به واسطه ایدئولوژی و یک نظام فکری و عقیدتی معطوف بر جریان سیاسی - می‏باشد . لذا کارکرد وحدت و انسجام‏آفرین، بدون جهت‏دار کردن کل موضع‏گیری و جبهه‏بندی‏های سیاسی در تمامی سطوح ممکن نمی‏گردد . از این روی کارکرد ایدئولوژی در جهت‏دار کردن حوزه سیاست، وحدت و انسجام یک نظام را مقید و پایبند به قید و عنوان خاص می‏کند . به همین خاطر می‏توان گفت تاثیر ایدئولوژی دینی در جهت‏مندی سیاسی، وحدت و یکپارچگی سیاسی، جامعه را - با توجه به آنچه گفته شد - متصف به وصف و قید دینی می‏کند . ایدئولوژی از سوی دیگر برای جهت‏دار کردن موضع‏گیری وصف‏بندی‏های سیاسی، می‏بایست گرایش‏ها و گزینش‏های سیاسی متناسبی را با خود همراه می‏کند . لذا ایدئولوژی به گرایش‏ها و تمایلات مشخصی شکل می‏دهد . با هدایت تمایلات و گرایش‏ها، گزینش‏ها و انتخاب‏های سیاسی نیز آسان و ممکن می‏گردد . البته این ویژگی و کارکرد ایدئولوژی، در فراتر از حوزه سیاست نیز می‏تواند مورد نظر باشد که به یک جریان تاریخی جهت‏خاص ببخشد . گی‏روشه در این‏باره می‏نویسد: «ایدئولوژی به صورت بسیار واضح و مشخص سعی در جهت دادن به جریان تاریخ دارد . بنابراین چه این گرایش در قالب جبرگرایی باشد یا به صورت باز و آزاد و بدون گرایش به جبر تاریخی، می‏کوشد کنش تاریخ و جامعه را تهییج و تحریک نماید .» (18) در هر حال ایدئولوژی با شکل دادن به گرایش‏ها و تمایلات خاص سیاسی، لزوما گزینش‏های سیاسی متناسبی را می‏طلبد . گزینش‏ها و انتخاب‏ها نیز به موضع‏گیری‏ها وصف‏آرایی خاص منتهی می‏گردد . ایدئولوژی سیاسی با توجه به هدف و غایت مشخصی که دارد، می‏تواند سیاست را جهت‏مند کند . هدف‏مندی یا غایت‏مندی، بدون جهتداری معنا ندارد . لذا نظام‏های سیاسی با هدف‏مندی، جهت‏مند است . در این زمینه، اندیشمندان سیاسی با اختلافی که در نوع وظایف نظام‏های سیاسی دارند، را به سه دسته طبقه بندی کرده‏اند: 1 . وظیفه‏گرایی انتخابی; 2 . وظیفه‏گرایی تجربی; 3 . تجزیه و تحلیل ساختی - وظیفه‏ای . (19) «وظیفه‏گرایی تجربی‏» از نگاه «رابرت ک . مرتون‏» مربوط به وظایف دستگاه‏های سیاسی است که حصول و نگهداری و کنترل سیاسی را بر عهده دارند و برای موجودیت مستمر یک ساخت اجتماعی، ضروری است درباره وظایف نظام‏های سیاسی، مواردی را ذکر کرده‏اند که متفاوت است . «تالکوت پارسوتر» ، دانشمند برجسته وظیفه‏گرایان علوم سیاسی، چهار وظیفه را ضروری می‏شمارد: 1 . حفظ الگو، 2 . تطبیق با محیط، 3 . کسب هدف، 4 . یکپارچگی . دو مورد اخیر، به بحث ما مربوط است . به این صورت، هر دستگاه یا نظام سیاسی تا وقتی دارای هدف و جهت نباشد، نه موجودیت‏یک جامعه حفظ می‏شود و نه به آن می‏تواند ادامه دهد . افراد، حداقل از دید نظریه (تئوری) برای کسب هدف‏های معین جوامع را تشکیل می‏دهند . بدون کسب هدف‏های دفاعی، غذا و محیطی مناسب برای خلاقیت، یک جامعه نه می‏تواند حفظ شود و نه به موجودیت‏خود ادامه دهد . (20) البته روشن است که حصول چنین هدفی نیز بدون یکپارچگی که با هماهنگی سایر وظایف پدید می‏آید، حاصل نمی‏گردد . برای مثال جامعه‏ای که در آن نقش‏های مختلف به طور ضعیفی هماهنگ می‏شود، در حفظ الگو، کسب هدف و وظیفه تطبیق، با مشکلات زیادی روبرو خواهد شد; برخلاف جامعه‏ای که در آن تمام نقش‏ها در یک مجموعه هماهنگ ادغام شده است . بدون یک سطح از بافت‏یکپارچگی، سایر وظایف به هیچ وجه نمی‏توانند به مرحله اجرا درآیند . (21) با توجه به آنچه گفته شد، اهمیت جهت‏داری و هدف‏مندی انتخاب‏ها و گزینش‏های سیاسی روشن می‏گردد . «آلموند» یکی دیگر از دانشمندان علوم سیاسی با گرایش به دسته سوم از نوع وظایف نظام‏های سیاسی (یعنی تجربه و تحلیل ساختی - وظیفه‏ای) بر این باور است که: هر نظام سیاسی بر ادامه بقای خود حداقل باید هفت وظیفه را انجام دهد: یکی از آن وظیفه‏ها را جامعه‏پذیری سیاسی و گزینش سیاسی ذکر می‏کند . به این معنا که یک نظام سیاسی با توجه به فلسفه سیاسی درونی خود، گزینش‏های سیاسی را ممکن کرده، جامعه‏پذیری سیاسی را محقق می‏کند . برای اینکه یک نظام سیاسی به طرز مؤثری اداره شود باید اعضای جامعه تحت تاثیر گرایش‏ها و ارزش‏های حامی نظام قرار گیرند . هرچند به نظر می‏رسد که گزینش وظیفه جداگانه‏ای است، اما آلموند متذکر شده که گزینش ادامه جامعه‏پذیری است . (22) «گابریل آلموند» همچنین به موضع‏گیری‏ها و گرایش‏های خاص سیاسی، که در یک نظام سیاسی تحت تاثیر ایدئولوژی صورت می‏گیرد اشاره و از آن به فرهنگ سیاسی یاد می‏کند . وی تصریح دارد: «اصطلاح فرهنگ به موضع‏گیری خاص سیاسی ناظر است; یعنی گرایش‏های سیاسی و قسمت‏های مختلف آن و گرایش‏ها سبت‏به نقش خویش در نظام . مراد از فرهنگ سیاسی، از مجموعه‏ای از موضع‏گیری‏ها نسبت‏به اهداف خاص و روندهای اجتماعی و ... است .» (23) در اینجا ما می‏توانیم فقط تاکید کنیم که مفهوم فرهنگ را در یکی از معانی متعدد آن به خدمت می‏گیریم: «موضع‏گیری روانی نسبت‏به هدف‏های اجتماعی‏» . زمانی که از فرهنگ سیاسی یک جامعه صحبت می‏کنیم، به نظام سیاسی آن اشاره می‏کنیم که در شناخت‏ها، حساسیت‏ها و ارزیابی مردمش درونی شده است .» (24) البته موضع‏گیری‏ها و گرایش‏های سیاسی مربوط به یک هدف و جهت، در صورتی تحقق‏پذیر می‏باشد که در یک نظام سیاسی - ایدئولوژی، بتواند وضعیت موجود و ایده‏ال فرد و جهان و جامعه را تبیین کرده و هنجارها و تجویزهای خاصی را با توجه به جهت و هدف صادر کند . «گی روشه‏» در رابطه با تاثیر ایدئولوژی در گزینش‏ها و تمایلات می‏نویسد: «ایدئولوژی، معرف خصوصیات بارز مشترکی مثل جنبه‏های فرهنگی، ملی، گرایش‏ها، تمایلات طبقه‏ای و خصوصیات منطقه‏ای یک جامعه است، که در مواجهه با دیگر جوامع مشخص و متمایز می‏شود . بدین ترتیب می‏توان گفت ایدئولوژی به‏ویژه در درک و فهمی که از حقیقت‏به‏دست می‏دهد، کاملا گزیننده است ...» . (25) در مجموع، گرایش‏ها و گزینش‏ها و موضع‏گیری‏ها در یک فرایند خاص، ساختارهای سیاسی، روابط سیاسی و رفتارهای سیاسی را در یک جهت‏خاص هدایت می‏کند . با تحقق عینی دین، جهت‏گیری معین، وحدت و انسجام در تمامی سطوح و ارکان سیاسی جامعه ظاهر می‏شود . ژان بشلر نیز در این رابطه می‏نویسد: «ایدئولوژی با تعارض و هم‏ستیزی سیاسی همراه است . زمانی تعارض سیاسی پدیدار می‏شود که حق انتخاب وجود داشته باشد . موضع‏گیری در اینجا یعنی انتخاب یک موضع از بین چند شق ممکن . پس اگر افراد، گروه‏ها و جامعه‏ها نتوانند دست‏به انتخاب بزنند، موضع‏گیری هم انجام نخواهد شد . در نتیجه در حالت‏بلا تکلیفی باقی می‏مانند، تنها ایدئولوژی است که انسان را به گزینش تشویق می‏کند» . (26) «بشلر» در ضمن بیان کارکردهای ایدئولوژی یکی از آنها را صف‏آرایی و جبهه‏گیری ذکر می‏کند . وی بر این باور است که اولین کارکرد ایدئولوژی، شناساندن دوستان به یکدیگر و معرفی دشمن به آنها است; زیرا سیاست‏به خاطر ماهیت تعارض آمیزش، حداقل دو طرف دعوا دارد . در نتیجه اولین کارکرد ایدئولوژی، شناساندن دوستان به همدیگر، یعنی تمام کسانی که در یک جبهه واحد هستند و معرفی دشمن به آنها . (27) بشلر در فراز دیگری می‏نویسد: در جدال‏های سیاسی سازمان یافته، ایدئولوژی است که قدرت دوستان را در زیر یک پرچم، داراستدر مقابل جدال سیاسی سازمان‏یافته و صلح‏آمیز، ایدئولوژی نیاز دارد تا دوستان را دور هم جمع کند و از صف دشمنان جدا کرده و آنها را طرد نماید . (28) 2 - 1 . جهت‏گیری گرایش و گزینش‏ها در حوزه اجتماع ایدئولوژی در سطح اجتماع، قدرت و توانایی خود را در ایجاد وحدت و انسجام، مرهون کارکرد جهتدار کردن افکار عمومی و روان‏شناسی اجتماعی می‏داند; یعنی ایدئولوژی برای ایجاد چنین وحدت و انسجامی در جامعه، می‏بایست‏بخش‏های مختلف اجتماع و نهادها و ساختارهای اجتماعی و روابط و مناسبات اجتماعی و نیز رفتارهای اجتماعی را در یک هدف و جهت هدایت کند تا بتواند، روند تغییر و تکامل اجتماعی را میسور سازد . لذا قواعد و هنجارهای اجتماعی که در قالب ایدئولوژی اجتماعی عرضه می‏شوند، در شعور اجتماعی جامعه متجلی گشته، به وحدت ایدئولوژیکی و سیاسی منجر می‏گردند و می‏توانند اهرم نیرومندی برای دگرگون کردن جامعه باشند . برای پی‏بردن به چگونگی عملکرد قوانین عینی جامعه، باید دانست که این قوانین، چگونه در شعور اجتماعی تجلی می‏کنند . در جامعه بعد از سرمایه‏داری که در آن منافع اکثریت عظیم مردم با روندهای اجتماعی مطابقت دارد، شعور اجتماعی که در وحدت ایدئولوژیکی و سیاسی متجلی می‏شود، اهرم نیرومندی برای دگرگون کردن جامعه است ... . (29) لذا با تجلی ایدئولوژی اجتماعی در شعور اجتماعی، جهت و سمت و سوی ترقی و پیشرفت جامعه نیز معین می‏گردد . شناخت قوانین عام و خاص حاکم بر کارگزاری و تکامل جامعه و اشکال تجلی آنها، تعیین جهت عمده ترقی اجتماعی را ممکن می‏کند . برای اینکه راهنمای علمی تکاملی اجتماعی را به‏دست آوریم، نخست لازم است‏بدانیم آن بخش از قوانین اجتماعی که در روابط مادی و معنوی مردم تجلی می‏یابند چگونه عمل می‏کنند ... . در نتیجه رفتار اجتماعی و فعالیت‏های آنان را تعیین می‏نمایند . جامعه‏شناسی، انگیزه‏های ایدئولوژیک فعالیت‏های اجتماعی مردم را تجلی ضروریات قوانین عینی حاکم بر تکامل نظام روابط اجتماعی، می‏داند . (30) پیروان جامعه‏شناسی علمی معتقدند که جامعه باید انسانی بشود و شرط لازم تغییر انسان، تغییر جامعه است . شناخت ماهیت و جهت تغییر جامعه تنها بر اساس نظریه علمی جامعه‏شناسی میسر است . (31) روشن و آشکار است که نظریه‏های جامعه‏شناسی نیز در تحلیل نظری خود، قواعد حاکم بر نظام‏های اجتماعی را بررسی و ارزیابی می‏کنند . آنچه بیش از همه می‏تواند به عنوان متغیر اصلی در تکامل جامعه مطمح نظر باشد، نظام ارزشی و هنجارهایی است که در حقیقت کانون واقعی و مرکزی فرهنگ کلان یک جامعه تلقی می‏شود . می‏توان به چنین نظام ارزشی، ایدئولوژی اطلاق کرد; زیرا ارزش‏ها نیز مجموعه‏ای از باورها هستند که در سه سطح مورد توجه قرار می‏گیرند . در این رابطه «دکتر عبداللطیف محمد خلیفه‏» می‏نویسد: اعتقادات و باورها به سه نوع تقسیم می‏شوند: توصیفی که می‏توان درست‏یا نادرست را به آن نسبت داد; ارزشی که موضوع باور بوده و به حسن و قبح توصیف می‏شود و در نهایت آمرانه و نهی‏آمیز که فرد به مقتضای آن بر برخی از ابزار و یا هدف‏ها، به صلاحیت‏یا عدم صلاحیت‏حکم می‏کند . «روکیش‏» (32) معتقد است ارزش، باوری از نوع سوم است; یعنی آمرانه و نهی‏آمیز . او ارزش را چنین تعریف می‏کند باوری است که به طور نسبی ثابت، و در محتوای آن ترجیحی شخصی یا اجتماعی وجود دارد .» (33) باتوجه به اینکه ارزش‏ها از نوع باورهایی است که نظام بایدها و نبایدهای خاصی را مورد توجه قرار می‏دهند می‏توان نقش و کارکرد مؤثرش را در جهت‏دهی و جهت‏گیری رفتارها و داوری‏ها ملاحظه کرد . در این رابطه «عبداللطیف‏» می‏نویسد: از خلال بررسی ارزش‏ها در هر جامعه‏ای، می‏توان به اعتقاد یا فلسفه کلی آن جامعه دست‏یافت . ارزش‏ها، چیزی بیش از انعکاس و بازتاب روشی که افراد به آن در فرهنگی مشخص و در مرحله زمانی مشخص می‏اندیشند، نیست . ارزش‏ها به جهت‏دهی رفتار افراد و داوری‏ها و جهت‏گیری‏های آنان، در ارتباط با اموری می‏پردازند; از جمله: انواع رفتار در پرتو قوانین و معیارهایی که جامعه در برابر او می‏نهد و علاقه‏مندی یا بیزاری فرد از انهاو گاهی اهداف مستقیم یا مبانی رفتار، به تعیین هدف‏های مطلوب در زندگی می‏پردازد و این، با توجه به بیان «روکیش‏» یکی از نشانه‏های نوع زندگی، سطح پیشرفت‏یا تمدن در یک جامعه می‏باشد . (34) دکتر حمید حمید نیز در یک تحلیل جامعه‏شناختی، از نقش شعور اجتماعی در حرکت و جهت کلی جامعه و تاریخ، شعور اجتماعی را بخش وسیع و بزرگ حیات روحی جامعه می‏داند و آن را به دو میدان و حوزه متفاوت، ولی وابسته به هم تفکیک می‏کند: یکی روان‏شناسی اجتماعی و دیگری ایدئولوژی . وی ایدئولوژی را مرحله عالی شعور اجتماعی می‏شمارد که حاوی فرضیه‏ها، جهان‏بینی‏ها و نظامات فکری است . با توجه به هت‏بخشی شعور اجتماعی به حرکت و تکامل جامعه و تبعا ایدئولوژی سهم وافری در جهت‏مندی بعد اجتماعی ایفاء خواهد کرد . وی می‏نویسد: شعور اجتماعی از لحاظ نقشی که در جهت‏بخشی به سیر تاریخی یک ملت دارد، واجد قدر و اهمیت درجه اول است . «بلاشک هر جامعه‏شناسی پیش از هر چیز برای آنکه بتواند تصور کاملی از ترکیب یک جامعه به دست آورد، ملزم است، تا از شعور اجتماعی حاکم بر مردم یک جامعه تصور روشن و صریحی داشته باشد . به همین روال برای نقش آن در زندگی جامعه توضیح صریحی ارائه کند .» (35) اگر چه در نگاه دکتر حمید حمید که رویکرد مارکسیستی دارد، شعور اجتماعی (ایدئولوژی) بازتاب واقعیت و هستی اجتماعی و مناسبات اقتصادی اجتماعی می‏باشد، ولی تاثیر آن را در عقب افتادگی تکاملی جامعه یا تسریع حرکت تکاملی آن مورد تاکید قرار می‏دهد . شعور اجتماعی (ایدئولوژی - روان‏شناسی اجتماعی) تنها عامل عقب‏افتادگی نیست; بلکه از سویی نیز نیروی محرکی است‏برای تسریع و باروری و شکوفایی جامعه ... . (36) با توجه به آنچه گفته شد، ایدئولوژی تمام بخش‏های اجتماعی را در جهت معین سامان می‏دهد; به همراه جهت‏دار کردن تمایلات و گرایش‏ها و تبعا انتخاب گزینش‏ها . لذا ایدئولوژی در بخش اجتماع به واسطه نظریه‏های اجتماعی، افکار عمومی، امیال عمومی و گزینش توده‏ها را سرپرستی می‏کند . همچنین با حضور و وجود ایدئولوژی، روند گزینش و انتخاب‏های اجتماعی نیز تسهیل می‏شود و طبیعی است که موضع‏گیری و جبهه‏گیری اجتماعی و طبقه‏بندی اجتماعی با توجه به آن شکل می‏یابد . در رابطه با نقش ایدئولوژی در نوع انتخاب‏ها و گزینش‏ها، «بشلر» در ضمن بیان یکی از کارکردهای ایدئولوژی می‏نویسد: وقتی جامعه یا گروه یا فردی در برابر انتخاب قرار گرفت، به ایدئولوژی نیاز پیدا می‏کند . جامعه و گروه و فرد نمی‏توانند ارزشی را از بین ارزش‏ها برگزینند، مگر نظام فکری و عقیدتی به آنان بگوید کدام را انتخاب کنند . (37) چنانکه جان پلامناتس می‏گوید: ایدئولوژی علاوه بر انسجام جامعه، انتخاب را نیز ممکن می‏کند: ایدئولوژی همچنین مبین ترجیح بعضی از اقسام هدف بر دیگر اقسام است . بدون شک اکثر مردم وقتی از ایشان سؤال شود، مقصودتان از عدالت اجتماعی چیست، پاسخ مبهم می‏دهند . (38) ولی ایدئولوژی می‏تواند ابهام در مقصود را رفع کند و گزینش را ممکن سازد . اساسا بشر برای جهت‏گیری و هدفمندی خود نمی‏تواند از اعتقادات و باورها و نظریات بنیادین خود چشم‏پوشی کند . نظریات بنیادین در بازگشت‏خود به حوزه رفتارهای عینی و عملی که ایدئولوژی ترجمان رسا و کاملی برای آن می‏باشد، آراء و نظرات انسان را جهت‏دار می‏کند . «گوستاولوبون‏» (39) دانشمند فرانسوی (1895) در اثر پرآوازه و معروف خود «روان‏شناسی توده‏ها» در این صدد بود که بتواند زمینه‏های پنهان روانی و قوانین کلی مربوط به ابعاد روحی و اخلاقی و اجتماعی انسان را کشف و تبیین کند . در واقع هدف او، پی بردن به قانونمندهای زندگی مشترک انسان بود . وی در روان‏شناسی توده‏ها که امروزه از آن به روان‏شناسی اجتماعی نیز تعبیر می‏شود، هدف و مقصدی را که «دوتراسی‏» با تاسیس ایدئولوژی در نظر داشت، دنبال می‏کرد . به همین خاطر وی نظریات و اعتقادات بنیادین زندگی را که همواره به آراء و نگاه انسان جهت می‏بخشند و زندگی و حیات جمعی انسان را هدفمند می‏کند گریزناپذیر می‏داند . «ولوبون‏» با تفکیکی که بین نظریات و اعقتادات متغیر و بنیادی می‏کند، زوال و فقدان چنین نظریات بنیادی را فرا رسیدن موعد سقوط یک جامعه و تحقق یک جامعه آنارشی می‏داند . وی در این رابطه می‏نویسد: «تا به حال هیچ ملتی نتوانسته است نظریات بنیادی خود را تغییر دهد; بدون آن که به دگرگون کردن همه جزئیات فرهنگ خود محکوم باشد . آن ملت نظریات بنیادی خود را آنقدر تغییر می‏دهد تا نظریات بنیادی کلی جدیدی به دست آورد . تا رسیدن به این پایه، الزاما در حالت آنارشی به سر می‏برد .» (40) وی در ادامه تاثیر و کارکرد نظریات بنیادی را در جهتدار کردن آراء و به تبع جهتداری رفتارها و فعالیت‏های اجتماعی، یادآور می‏شود و می‏نویسد: نظریات بنیادی، ارکان ضروری فرهنگ هستند و به آرای انسان‏ها جهت می‏بخشند و نیز همان‏ها هستند که وجدان را بیدار می‏سازند و احساس وظیفه را به وجود می‏آورند . (41) روشن است که این نظریات و اعتقادات بنیادی در صورتی که به نظام و فلسفه عملی (ایدوئولوژی) بازگشت کند، می‏تواند وظایف و هنجارهای عملی را تهییج نماید . در همین رابطه «آنتونی گیدنز» در بحث تجدد و تشخص خود، با بیان اینکه شیوه‏ها و برنامه‏های زندگی در نظام‏های سنتی و مدرن متفاوت است، به موضوع انتخاب و گزینش و جهت‏گیری حاکم در این نظام می‏پردازد و آن را مورد مداقه قرار می‏دهد . وی با تاکید بر اینکه یکی از مؤلفه‏های اساسی کنش‏ها و فعالیت همیشگی انسان انتخاب و گزینش‏ها است، بر این باور است که در نظام‏های سنتی به عنوان نظام‏های ایدئولوژیکی ماقبل تجدد که همواره بر معیارها و مرجعیت‏برونی (وحی) متکی می‏باشد - به لحاظ پیچیده نبودن زندگی و عدم تعدد و تکثر در شرایط آن - انتخاب و گزینش‏های انسان بر اساس الگوی خاصی که از سوی آن نظام صادر می‏شد، به سهولت انجام می‏گرفت . برخلاف نظام مدرن و متجدد که در آن فعالیت‏های اجتماعی، به سبب پویایی و ماهیت متغیر و سیار آن با مشکلات بسیاری روبه‏رو است . از این روی در این شرایط، انتخاب و گزینش انسان در نظام تجدد، همچون گزینش بین «دنیاهای ممکن‏» است . (42) لذا عملا انتخاب و گزینش به آسانی تحقق نمی‏یابد . ... هیچ فرهنگی انتخاب را به طور کلی در امور روزمره حذف نمی‏کند و همه سنت‏ها در حقیقت، انتخاب‏هایی میان انبوهی از الگوی رفتاری ممکن هستند . با این وصف سنت‏یا عادات و رسوم جا افتاده بر حسب تعریف، زندگی را در محدوده کانال‏هایی تقریبا از پیش تعیین شده، به جریان می‏اندازد . تجدد اما فرد را رو در روی تنوع غامضی از انتخاب‏های ممکن قرار می‏دهد . و به دلیل آنکه دارای کیفیتی غیرشالوده‏ای است، کمک چندانی به فرد در گزینش‏هایی که باید به عمل بیاورد، نمی‏کند . (43) شیوه زندگی (lifestyle) به گفته وی که اصطلاحی نو است، به مجموعه‏ای کم و بیش جامع از عملکردهای قابل اطلاق است که شخص علاوه بر آنکه نیازهای جاری خود را از آن طریق تامین می‏کند، به واسطه این طرح جامع، تبیین و قرائت‏خاصی از هویت و شخصیت‏خود را برمی‏گزیند . شیوه زندگی در عصر تجدد که همانند استراتژی عملی زندگی است و مستلزم رفتارها و عادت‏ها و جهت‏گیری‏های خاصی است، در حقیقت‏یک کارکرد ایدئولوژیکی را ارائه می‏کند: تعدد الگوهای کلی شیوه زندگی، البته بسیار کمتر از تعدد انتخاب‏های موجود در تصمیم‏گیری استراتژیک روزمره یا حتی دراز مدت است . هر شیوه زندگی مستلزم مجموعه‏ای از عادات و جهت‏گیری‏ها و بنابراین برخورداری از نوعی وحدت است که علاوه بر اهمیت‏خاص خود از نظر تداوم امنیت وجودی، پیوند بین گزینش‏های فرعی موجود در یک الگوی کم و بیش منتظم را نیز تامین می‏کند . شخصی که خود را متعهد به شیوه زندگی معینی می‏داند، انتخاب دیگر را لزوما «خارج از موازین و معیارهای خویش‏» می‏بیند، همان طور که آنهایی هم که با او در کنش متقابل قرار می‏گیرند، عین همین عقیده را دارند . افزون بر این، گزینش با ایجاد شیوه‏های زندگی تحت تاثیر فشارهای گروه و مدل‏های رفتاری آنها، و همچنین زیر نفوذ اوضاع و احوال اجتماعی و اقتصادی صورت می‏گیرد . (44) گفتنی است که «گیدنز» در تبیین علت چندگانگی انتخاب و کثرت گزینش‏ها، آن را به چند ویژگی مستند می‏کند: یکی از آن ویژگی‏ها این است که انسان در عصر مدرن، فاقد آن مکانیسم‏ها و الگوهای راهنمای نظام‏های سنتی است که بتواند جهت‏حرکت و شیوه رفتارها و عملکردها را تعیین کند . به اعتقاد وی در عصر تجدد، علامت‏یا دستورالعملی در فرا راه انسان نقش نبسته تا بتواند انتخاب و گزینش را آسان کند . «... علت هم این است که ساختکارها و تابلوهای راهنمایی که طرز کار و جهت افراد را در جوامع سنتی تعیین می‏کنند، در جوامع امروزین وجود ندارد; یا سپید مانده‏اند و علامت‏یا دستورالعملی روی آنها نقش نبسته است .» (45) البته روشن است که چنین نگاهی نسبت‏به جوامع مدرن که در آن رسانه‏های ارتباط جمعی و تبلیغی فریبنده، همچون دستگاه‏های ایدئولوژیک، راهنمایی و جهت‏دهی گزینش‏ها و انتخاب توده‏ها را به عهده دارند، چندان قابل پذیرش نیست . رسانه‏های ارتباط جمعی هر چند با کثرت‏گرائی و ایجاد تنوع، انتخاب‏ها و گزینش‏ها و جهت‏دهی را دچار مشکل می‏کنند . اما باز این رسانه‏ها و ابزارهای تبلیغاتی در چهارچوب نظام ایدئولوژیکی خاص، همواره گزینه‏های مورد مطلوب نظام را به توده‏ها القاء می‏کنند . در حقیقت افراد به یک اعتبار، امکان تعدد انتخاب و گزینش ندارند; بلکه در مسیر و جهت مشخصی هدایت می‏شوند . البته خود گیدنز در عبارت‏های بعدی، اجمالا به این تکثر اشاره کرده است . (46) 2 - 2 . جهت‏گیری گرایش‏ها و گزینش‏ها در حوزه اقتصادی کارکرد ایدئولوژی در عرصه اقتصادی، جهت‏دهی کلی و کلان به کل نظام اقتصادی است; یعنی ایدئولوژی هم نظام اقتصادی و هم فعالیت‏های اقتصادی را جهت‏دار می‏کند . بنابراین می‏توان آن را از دیگر نظام‏های اقتصادی متمایز کرد . این جهت‏دار کردن، یک نظام اقتصادی را مقید و متصف به وصف و قید خاصی می‏کند . بر اساس این نوع جهت‏گیری نظام اقتصادی، موضع‏گیری و کنش و واکنش‏های خاص در حکم و اقتصاد رقم می‏خورد . نیز باعث‏شکل‏گیری رفتارهای اقتصادی توده‏های مردم می‏گردد . اساس تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی، تصمیم یا انتخاب است . مصرف‏کنندگان، تولیدکنندگان و تجار کالاهای اقتصادی و سیاسی را باید از میان شقوق مختلف انتخاب کنند و درمورد اقدامات خود، تصمیماتی اتخاذ کنند . گرچه تصمیم‏گیری تنها به دلیل اقتصادی نیست، اما ایده انتخاب از میان شق‏های مختلف بر مبنای ارزش آنها یا سودمندی انتخاب موجود، در حقیقت قلب روند اقتصادی است . (47) مثلا در نظام اقتصادی سرمایه‏داری، تولید، توزیع و مصرف به عنوان سه رکن گردش عملیات اقتصادی، رفتار و کردارهای متناسب با هر سطح را اقتضاء می‏کند . در نظام سرمایه‏داری غرب، تولید فقط در جهت رفع نیازهای اولیه نیست; بلکه جهت تولید و هدف آن، بیشتر ایجاد روحیه مصرف گرایی و دامن زدن به حرص و ولع مصرف کننده است . اساسا ایدئولوژی اقتصادی سرمایه‏داری که بر توسعه رفاه و سودانگاری مبتنی است، سعادت و خوشبختی را نیز در دایره تنگ مادی معنی می‏کند . لذا نظام اقتصادی، سعادت را به معنای بیشترین بهره‏مندی از لذت‏های حسی و مصرف کالاها و خدمات رفاهی می‏داند و این مبدا و غایت، فلسفه عملی تمامی رفتارهای جامعه سرمایه‏داری است . در لیبرالیسم، سرمایه‏داری غرب، نظام اقتصادی در راس هرم همه نظام‏های اجتماعی قرار می‏گیرد و از اولویت اول برخوردار است و سعادت اجتماعی به معنای رضایت‏مندی و لذت حسی برای بیشترین افراد است . رضایت‏مندی و لذت حسی را عمدتا مصرف کالاها و خدمات به‏وجود می‏آورد، و نظام اقتصای متکفل تنظیم تولید، توزیع و مصرف کالا و خدمت است ...» . (48) جهت‏گیری و هدفمندی تمام شئونات حیات اجتماعی و سیاسی به اهداف اقتصادی، نتیجه حاکمیت ایدئولوژی اقتصادی سرمایه‏داری است . لذا میزان مصرف افراد را در جامعه سرمایه‏داری سیستم‏های تبلیغاتی تعیین می‏کنند . این تفاوت رفتارها حاکی از حضور پیش‏فرض ایدئولوژیک در نظام و سیستم اقتصادی می‏باشد . در نهایت می‏توان گفت، کارکردهای ایدئولوژی در جهت‏دار کردن ساختار اقتصادی و رفتارهای اقتصادی و نهادهای مربوط به آن، به گرایش‏ها و گزینش‏های خاصی در عرصه اقتصاد دامن می‏زند . بر اساس حاکمیت‏یک نوع ایدئولوژی، در همه زیرمجموعه‏های یک نظام اقتصادی می‏توان شاهد، گزینش‏ها و گرایش‏ها و رفتارهای اقتصادی متفاوت بود . لذا با حضور آن، گرایش‏ها در این حوزه دارای سمت و سوی خاصی می‏گردد و گزینش‏ها نیز به آسانی صورت می‏گیرد . پي نوشت ها:1) بحران مشروعیت، ص 84 . 2) همان، ص 189 . 3) بحران مشروعیت، ص 240 . 4) thomassprgens. 5) فهم نظریه‏های سیاسی، 154 - 155 . 6) فهم نظریه‏های سیاسی، ص 156 . 7) E . K . Hunt. 8) classicakliberalism. 9) christian, paternalististic, ethic. 10) . 11) . 12) Max Wever. 13) تکامل نهادها و ایدئولوژی‏های اقتصادی، ص 25 . 14) خطوط اصلی اقتصادی اسلامی، ص 211 . 15) اقتصاد ما، جلد اول، ص 374 . 16) فهم نظریه‏های سیاسی، ص 21 و 22 . 17) فهم نظریه‏های سیاسی، ص 24 . 18) تغییرات اجتماعی، ص 85 . 19) نگرشی جدید به علم سیاست، ص 66 . 20) نگرشی جدید به علم سیاست، ص 67 . 21) نگرشی جدید به علم سیاست، ص 67 . 22) نگرشی جدید به علم سیاست، ص 70 . 23) همان، ص 101 . 24) همان، ص 101 . 25) تغییرات اجتماعی، ص 95 . 26) ایدئولوژی چیست؟ ، ص 81 . 27) ایدئولوژی چیست؟ ، ص 62 . 28) همان، صص 63 - 64 . 29) نقدی بر جامعه‏شناسی، ص 46 . 30) نقدی بر جامعه‏شناسی، ص 36 و 37 . 31) نقدی بر جامعه‏شناسی، ص 56 . 32) Rokish. 33) بررسی روان‏شناختی - تحول ارزش‏ها، ص 59 . 34) بررسی روان‏شناختی - تحول ارزشی، ص 23 . 35) علم تحولات جامعه، ص 250 . 36) علم تحولات جامعه، ص 253 . 37) ایدئولوژی چیست؟ ، ص 83 . 38) جان پلامناتس، ایدئولوژی، ص 161 . 39) Gustavelebon. 40) روان‏شناسی توده‏ها، ص 165 . 41) روان‏شناسی توده‏ها، ص 165 . 42) تجدد و تشخص، ص 51 . 43) همان، ص 119 . 44) تجدد و تشخص، صص 121 - 122 . 45) تجدد و تشخص، ص 122 . 46) همان ، ص 124 . 47) نگرشی جدید به علم سیاست، ص 110 . 48) کتاب نقد، شماره 11، ص 72 . منبع:www.hawzah.net/خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن