واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: روشهای متقاعدسازی مخاطب
اطلاعیه مسابقه سیر مطالعاتی آثار شهید مطهری(ره) یکی از پیش نیازهای اساسی زندگی اجتماعی، درک و فراگیری شیوههای ارتباط و پیامرسانی و متقاعدسازی مخاطب در جهت اهداف و مأموریتهای مهم انسانی و فطری میباشد. همه ما به نوعی در بستر تعاملات اجتماعی در پی جلب نظر و دعوت دوستان، آشنایان و همنوعان خود به راه و روش و مسیری هستیم که حقانیت آن را پذیرفتهایم. بدیهی است این امر بسیار مهم در صورتی محقق خواهد شد که شرایط و شیوههای کلیدی آن را مورد تاکید و توجه جدی قرار داده و با موانع مهم پیام رسانی آشنا شویم. در این میان آیات و روایات و سیرهی مقدس رسول گرامی اسلام اصلیترین و روشنترین اسناد معتبری هستند که در فرآیند دعوت و پیامرسانی میبایست مورد بازخوانی و بازکاوی قرار گیرند. ارزش پیام رسانی و تبلیغدر این بخش از مباحث، ابتدا اهمیت و ارزش تبلیغ و دعوت، و سپس پیش نیازهای موفقیت در امر پیامرسانی و متقاعدسازی را مورد بحث قرار میدهیم. در قرآن کریم، زمانی که موسی(علیهالسلام) برای دعوت فرعون و فرعونیان به حقانیت و وحدانیت حرکت مهمی را آغاز میکند از خداوند شرح صدر یعنی ظرفیت روحی بسیار وسیع و تحمل فوقالعاده زیاد را درخواست میکند. و در ادامه میگوید: «(واحلل عقده من لسانی) گرهی را (یا گره را) از زبان من (ربّ اشرح لی صدری) باز کن.» (سیری در سیره نبوی، مرتضی مطهری، صص 179 و 180)... و «بعد میفرماید: یفقهوا قولی تا سخن مرا درک بکنند. و من بتوانم پیام تو را وارد فهم مردم بکنم. (و آنان را متقاعد کنم تا راه حق را بپذیرند) فهم کردن یعنی روشن شدن، درک کردن، واضح شدن مطلب برای شخص»(همان) و حتی از خداوند میخواهد که به جهت سنگینی این رسالت، وزیر و معاونی (برادرش هارون را) برای یاری او قرار دهد. «در جای دیگر، قرآن خطاب به رسول اکرم ... یک کار انجام شده را ذکر میفرماید: الم نشرح لک صدرک - آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟ موسی تقاضای شرح صدر میکند، ولی نسبت به پیغمبر اکرم به صورت یک امر داده شد، قرآن میفرماید: آیا ما به تو شرح صدر ندادیم؟ ظرفیت فراوان ندادیم؟ یعنی ظرفیت فراوان شرط این کار است، و ما این شرط را به تو دادهایم. و وضعنا عنک وزرک. (پیامبر میخواهد) بشر را از درون خودش علیه خودش برانگیزد. نه تنها شمای مظلوم را علیه من ظالم برانگیزد، من ظالم را هم احیاناً و در خیلی موارد علیه خودم برانگیزد که اسمش میشود توبه. بازگشت، حرکت دادن انسانها از خودی و از نفس پرستی به سوی حقیقت پرستی، کار مشکل این است.آنجا موسی میگفت: و یسّرلی امری. این بار سنگین را برای من آسان و سبک کن. اینجا قرآن به پیغمبر اکرم میفرماید که این بار سنگین را از دوش تو برداشتیم. الذی انقض ظهرک. این خیلی حرف است: این بار سنگین که آن چنان سنگین بود که داشت پشت تو را میشکست.» پیامبر اکرم نیز علی (علیهالسلام) را به یاری میطلبد و خطاب به او میفرماید: تو نسبت به من مثل نسبت هارون به موسی هستی. یعنی همچنان که هارون معاون و شریک موسی در این کار بود تو هم یکی از آن دو پدر امت هستی. «ممکن است افرادی بپرسند چرا قرآن این همه امر دعوت و تبلیغ(و متقاعدسازی) را کار دشواری تلقی کرده است؟ ... (چون) حرکت دادن بشر است آن هم به کجا؟ ... به سوی منافعش؟ ... این که حرکت کوچکی است ... این هم جزء حرکتهایی است که انبیاء دارند ... (پیامبر میخواهد) بشر را از درون خودش علیه خودش برانگیزد. نه تنها شمای مظلوم را علیه من ظالم برانگیزد، من ظالم را هم احیاناً و در خیلی موارد علیه خودم برانگیزد که اسمش میشود توبه. بازگشت، حرکت دادن انسانها از خودی و از نفس پرستی به سوی حقیقت پرستی، کار مشکل این است.»(همان، از صفحات 184 تا 188)ویژگیهای پیام رسانی (و ارتباط) موثر 1- استدلالی و عقلانی بودن پیام گاهی پیام رسانی و ابلاغ «فقط ابلاغ به حس است. بدیهی است(که این پیام رسانی) کار آسانی است ... شما اگر ... وظیفهتان فقط این باشد که به حس طرف برسانید به رؤیت و سمع او برسانید (این) کار مشکلی نیست. میشود به گوش و چشم مردم حرفی را رساند. ولی آیا پیغمبران که ابلاغ مبین دارند وظیفهشان فقط این است که مطلب را به گوش مردم برسانند و همین کافی است؟ ... نه بالاتر از ابلاغ به حس و ابلاغ به چشم یا گوش، ابلاغ به عقل و فکر است. یعنی مطلب را آنچنان بیان کردن که تا عقل نفوذ کند ... (چرا که عقل) جز با ابزار و مرکب برهان و استدلال و به تعبیر قرآن حکمت، پیامی را در خودش نمیپذیرد. پیغمبران میخواهند سخن خودشان را در درجه اول به عقلها ابلاغ بکنند. اگر میبینید مسیحیت بر ضد این سخن قیام کرده است و میگوید: کار ایمان با عقل ارتباط ندارد، این در اثر تحریف مسیحیت است، مسیح اصلی هرگز چنین سخن نمیگوید ... (لذا) قرآن میگوید: ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه. (سوره نحل/125) اول چیزی که بیان میکند حکمت است. مردم را به راه پروردگارت بخوان (با حکمت و ...) این داعی الی الله.»(همان، از صفحات 188 تا 190)آیا با خواب مردم پیام را میپذیرند؟ خداوند میفرماید: «حالا که تو داعی الی الله هستی، به چه وسیله میشود مردم را دعوت کرد؟ میشود مثلاً انسان خواب ببیند و با خواب مردم را دعوت الی الله بکند؟ هر روز صبح بیاید بگوید امروز خوابی دیدم برای این کار، مردم بیایید چنین کنید؟ نه، قرآن راهش را معین کرده، دعوت به خداست، دعوت به بزرگترین حقایق عالم است، دعوت به چیزی است که عقلهای بشر را میشود هدایت کرد و حرکت داد به آن سو، دعوت به چیزی است که باید عقلها آن را بپذیرند. با چه؟ با دلیل، برهان، حکمت، سخن منطقی.»(همان، ص 192)مثلاً انسان خواب ببیند و با خواب مردم را دعوت الی الله بکند؟ هر روز صبح بیاید بگوید امروز خوابی دیدم برای این کار، مردم بیایید چنین کنید؟ نه، قرآن راهش را معین کرده، دعوت به خداست، دعوت به بزرگترین حقایق عالم است، دعوت به چیزی است که عقلهای بشر را میشود هدایت کرد و حرکت داد به آن سو، دعوت به چیزی است که باید عقلها آن را بپذیرند. با چه؟ با دلیل، برهان، حکمت، سخن منطقی.2- پیام باید بر دل بنشیند «آیا در ابلاغ پیامبران و ابلاغ دعوت الهی کافی است که این پیام بر عقلها رسانده شود؟ حس (چشم و گوش) که گفتیم کافی نیست، باید این پیام به مرحله عقل هم برسد. آیا این کافی است؟ نه، این تازه مرحله اول مطلب است یک معلم وظیفهاش فقط همین است که سخن خودش را و علم خودش را به عقل دانش آموز برساند ... (مثلاً) مسئله ریاضی را برایش طرح میکند ... بعد که معلم برهان و دلیل ریاضی را اقامه کرد، ... مدعایی او وارد عقل دانش آموز شده - (و دانش آموز میپذیرد). اما پیغمبران نیامدهاند که فقط مدعاهایی را وارد عقل مردم بکنند. فلاسفه کاری که دارند، هر اندازه موفق بشوند این است که سخن را تا عقل مردم نفوذ میدهند. پیام الهی گذشته از این که در عقلها باید نفوذ بکند، در دلها(هم) باید نفوذ بکند، یعنی در عمق روح بشر وارد بشود و تمام احساسات او یعنی تمام وجودش را در اختیار بگیرد، و لهذا پیغمبرانند که میتوانند بشر را در راه حقیقت به حرکت درآورند نه فیلسوفان.»(همان، صص192 و193) 3- پیام باید ساده و روشن باشد بعضی کلمات سرنوشتهای شومی دارند... کلمه تبلیغ در زمان ما - البته در اصطلاح متجددین سرنوشت بدی پیدا کرده. الآن در میان متجددین «تبلیغ» معنایش این است که: یک چیزی حقیقت ندارد، با دروغ پراکنی میخواهیم آن را به خورد مردم بدهیم ... (لذا) بعضی میگویند این کلمه را به کار نبرید ...» در حالی که «قرآن، هم کلمه بلاغ (تبلیغ) را به کار برده است و هم گفته است بلاغ مبین، آشکار و آشکارکننده ... آن مبلّغی، در هدف خودش به نتیجه میرسد که بلاغش (پیامش و ارتباطش با دیگران) مبین باشد بیانش در عین این که در اوج حقایق است ساده باشد، روشن باشد، عمومی فهم باشد، مردم حرفش را بفهمند و درک بکنند. آن آدمی که قلمبه سلمبه حرف میزند و مردم هم در آخر به به میگویند(بلاغش بلاغ مبین نیست) گفت (شخصی بعد از بلند شدن از پای سخن یک سخنران) خیلی به به میگفت که نمیدانید چقدر خوب بود! از او پرسیدند، بسیار خوب، خوب بود، چه گفت؟ گفت: من که نفهمیدم ... در سخن، اساس مطلب این است که مستمع وقتی که بلند میشود چیزی فهمیده باشد، یکی از بزرگترین شرایط داعی و مبلّغ این است که مستمع وقتی که برمیخیزد با دامنی پر برمیخیزد.»( همان، از صفحات 196 تا 198) 4- پیام و ارتباط موثر، باید خالصانه باشد «در قرآن راجع به ابلاغ و دعوت، کلمه "نُصح" از زبان داعیان الهی زیاد آمده است، نُصح یعنی خیرخواهی به معنی خلوص است، نصح در لغت عربی در مقابل غشّ است. وقتی که در یک جنس، در یک کالایی از غیر خودش قاطی بکنند، اصطلاحاً میگویند غِشّ داخلش کردهاند. نصح که در مقابل غش است یعنی سخن باید خلوص داشته باشد، یعنی از کمال خیرخواهی طرف و از سوز دل برخاسته باشد. یعنی هیچ انگیزهای جز خیر و مصلحت مردم نداشته باشد ... سخن کز جان برون آید نشیند لاجرم بر دل" و سخنی که فقط از زبان بیرون بیاید و دل از آن بی خبر باشد از گوشهای مردم تجاوز نمیکند. هی پیغمبران میآیند میگویند: وانصح لَکُم، انا لکم ناصحٌ، و انی لکما لَمِن النّاصحین (سوره اعراف/21)»(همان، ص199) موسی در مقابل فرعون از خدا میخواهد که در رسالتش منیّتی، انانیتی وجود نداشته باشد. در نهایت خلوص باشد. سید صالح زاهدی، گروه دین و اندیشه تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2272]