محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1847212561
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش نويسنده: مرتضى شيرودى اشاره انديشه صهيونيسم به فوريت و سرعت زاده نشد، بلكه همانند هر پديده اجتماعى ديگر، در بستر زمان و بر اثر شكلگيرى حوادث گوناگون تولد يافت . زمينههايى كه به زايش صهيونيسم انجاميد، در گوشه و كنار جهان روى داده، و پيش از آنكه به شكل اسرائيل غاصب (رژيم اشغالگر قدس) ظهور كند، در خارج از فلسطين اشغالى قوام يافت . ممكن استبه ظاهر سهم هر يك از اين حوادث شكلدهنده، يكسان به نظر رسد، ولى بىشك سهم برخى از برخى ديگر افزونتر است . با اين وصف، در مقاله حاضر، هيچگونه ترتيب زمانى و مكانى كه حاكى از سهم بيشتر يكى بر ديگرى باشد، مدنظر نيست . مضافا اينكه تنها به برخى از مهمترين علل و عوامل شكلدهنده صهيونيسم اشاره شده است . همچنين علاوه بر عواملى كه در پيدايش صهيونيسم سهيمند، عوامل ديگر هم در زايش اسرائيل غاصب دخالت دارند كه پرداختن به آنها مجال ديگرى مىطلبد . تعريف و انواع صهيونيسم «صهيون» در زبان عبرى، به معناى پر آفتاب و نيز نام كوهى در جنوب غربى بيتالمقدس است . كوه صهيون زادگاه و آرامگاه داوود پيامبر صلى الله عليه و آله و جايگاه سليمان عليه السلام بود . گاه اين واژه نزد يهوديان به معناى شهر قدس، شهر بزگزيده و شهر مقدس آسمانى به كار مىرود، ولى در متون دينى يهود، صهيون، اشاره به آرمان و آرزوى ملتيهود براى بازگشتبه سرزمين داوود عليه السلام و سليمان عليه السلام و تجديد دولتيهود دارد . به ديگر سخن، صهيون براى يهود، سمبل رهايى از ظلم، تشكيل حكومت مستقل و فرمانروايى بر جهان است و از اينرو، يهوديان خود را فرزندان صهيون مىدانند . (2) صهيونيسم به جنبشى گفته مىشود كه خواهان مهاجرت و بازگشتيهوديان به سرزمين فلسطين و تشكيل دولتيهود است . صهيونيسم، همانند شووينيسم (ناسيوناليسم افراطى) است كه با خوار شمردن ملتها و نژادهاى ديگر و با غلو در برترى خود، در پى نيل به قدرت سياسى است . اين جنبش در نيمه اول قرن 13 شمسى/نيمه دوم قرن 19 ميلادى در اروپا پا به عرصه حيات گذاشت، ولى واژه صهيونيسم، نخستين بار توسط به كار رفت و سپس ناحوم ساكوكو (4) - مورخ صهيونيست - در كتاب «تاريخ صهيونيسم» از آن سخن گفت . (5) صهيونيسم تنها داراى ابعاد و معانى سياسى (صهيونيسم سياسى) نيست، بلكه ابعاد و معانى ديگرى همچون: صهيونيسم كارگرى، فرهنگى، دمكراتيك، راديكال و توسعهطلب را نيز در برمىگيرد . مشهورترين تقسيم صهيونيسم، طبقهبندى آن به دو بخش سياسى و فرهنگى (دينى) است . صهيونيسم سياسى، خواهان بازگشتيهوديان به فلسطين است كه با تدوين كتاب «دولتيهود» توسط هرتصل در 1263 ش/1894 م زاده شد . اما صهيونيسم فرهنگى، مخالف مهاجرت يهوديان در قرن 14 شمسى/20 ميلادى به فلسطين است; زيرا در انتظار انسان رهايىبخش (6) در آخر زمان نشسته كه يهوديان و تمام آدميان را به سرزمين ابراهيم و موسى عليهما السلام يا سرزمين نجات بازگرداند . (7) صهيونيسم به دينى و غيردينى هم تقسيم مىگردد . صهيونيسم دينى، انديشهاى است كه اعتقاد دارد بازگشتبه سرزمين موعود، در زمانى كه پروردگار مشخص نموده و به شيوهاىكه او تعيين مىكند، انجام خواهد شد و اين كار به دستبشر انجامپذير نيست . پيروان اين انديشه، گروهى يهودى (صهيونيسم) و شمارى عيسوى (صهيونيسم مسيحى) (8) هستند . در مقابل، در صهيونيسم غيردينى و غيريهودى، كسانى جاى دارند كه با تكيه بر استدلالهاى تاريخى، سياسى و علمى به اسكان يهوديان در فلسطين مشروعيت مىبخشند . اين همان صهيونيسم لائيك (غيردينى) است كه تنها مفاهيم سياسى خويش را به زبان دين بيان مىكند . بنابراين، صهيونيسم همواره به معناى يهوديت نيست، بلكه گاه به مفهوم حركتى براى غير يهودى كردن يهوديت نيز، به كار مىرود . (9)يهودستيزى صهيونيستها مدعىاند كه صهيونيسم، پاسخى به يهود آزارى است . به عقيده آنها، دولتها و ملتها به بيمارى علاجناپذير يهودستيزى دچار شدهاند . بنابراين، يهوديان را، در هر كجا باشند، عنصر بيگانه به حساب مىآورند و آنان را در آشكار و پنهان آزار مىدهند . حيم وايزمن (11) (متوفى 1331 ش/1952 م) در اينباره مىگويد: «ضديتبا يهود، ميكروبى است [كه] هر غيريهودى هر كجا . . . باشد و هرچند كه خود منكر باشد، بدان آلوده است .» به بيان ديگر، آنانيهودستيزى را بلايى ازلى و ابدى مىدانند، كه تنها در پناه يك دولتيهودى مىتوان از آن رهايى يافت . (12) صهيونيستها، به نمونههايى بسيار از يهودآزارى در طول تاريخ اشاره مىكنند . از نظر آنان، يهود آزارى با شكست دولتيهودى اسرائيل و جهودا (يهودا) (13) ، به ترتيب در 721 و 586 ق . م توسط آشوريان و بابليان آغاز، و در نتيجه با پراكنده شدن يهوديان به نقاط ديگر جهان ادامه يافت و به تدريج، روند روبه رشدى به خود گرفت، به گونهاى كه نقطه اوج آن در آلمان هيتلرى به چشم مىخورد . در اين دوره طولانى، يهوديان در امپراتورى روم، كشور لهستان، روسيه تزارى و . . . بارها سركوب و شكنجه شدند و تنها در سال 770 ش/1391 م . هفتاد هزار يهودى به دليل نپذيرفتن دين مسيح عليه السلام در اسپانيا جان خود را از دست دادند . افزون بر آن، يهوديان همواره از حق مالكيت در برخى از مناطق جهان، و نيز اشتغال در برخى حرفهها محروم بوده و اغلب در «گتو» ها (14) به سر بردهاند . (15) البته اين ادعاهاى صهيونيسم، به هيچ وجه قابل اثبات نيست; زيرا اولا، برخى از نمونههاى تاريخى يهودآزارى، مانند آنچه صهيونيستها درباره يهودسوزى در آلمان مطرح مىكنند، بيش از حد بزرگ شدهاند . صهيونيستها در اين مورد، با سلطهاى كه بر ابزارهاى تبليغى جهان و به كارگيرى آن دارند، به مظلومنمايى پرداختهاند . ثانيا، برخى قصههاى يهودآزارى، ساخته و پرداخته يهوديان و صهيونيستهاست، با اين هدف كه به روند مهاجرت يهوديان به فلسطين و تاسيس يك دولتيهودى شتاب بخشند . ديويد بن گوريون (16) (متوفى 1352 ش/1972 م) اعتراف مىكند: «اگر قدرت داشتم عدهاى يهودى را به كشورهاى مختلف مىفرستادم تا يهودآزارى راتعمدا به وجود آورند .» (17) شواهد ديگرى بر نادرستى ادعاهاى صهيونيسم در اينباره وجود دارد، از جمله: 1 . مهاجرت و پراكندگى يهوديان، اغلب به دلخواه آنان و با هدف اقتصادى به سوى پر رونقترين سرزمينها صورت گرفت . 2 . يهوديان همواره در پهنهاى گسترده از خاك امپراتورى عثمانى، در صلح و آرامش مىزيستهاند . 3 . يهوديان در بريتانيا، فرانسه و آلمان قرون وسطى، تحت آزار نبودهاند و حتى پس از عصرنوزايى، وضع اجتماعى آنان بهبود يافت . 4 . رنج و دردى كه ميليونها برده آفريقايى سياه پوست، در انتقال و اسكان اجبارى به غرب متحمل شدهاند، بيش از رنج و دردى است كه بر يهوديان وارد آمده است . جالب اينكه، صاحبان برخى از كشتىهاى حامل بردگان، سوداگران و بانكداران يهودى بودهاند . 5 . وقوع يهودآزارى را در حد پايينى مىتوان پذيرفت كه آن هم به ويژگىهاى فردى و اجتماعى يهوديان، مانند جمعگريزى و اشتغال در مشاغل غيرمولد، چون رباخوارى باز مىگردد (18) و نيز ريشه در منازعه دائمى كليسا و كنيسه دارد . به هر روى، نقش يهودآزارى ساختگى در تولد صهيونيسم آنچنان بزرگ بود كه هرتصل آن را موهبت الهى ناميد . اگر صهيونيسم محصول يهودآزارى است، پس چرا صهيونيسم به نوعى يهود آزارى از طريق تبعيض بين يهوديان سفاردى و اشكنازى (19) مبدل شده است; سؤالى كه صهيونيست همچنان آن را بىپاسخ گذاشتهاند . (20)نقش امپرياليسم نوين در پديدآيى صهيونيسم صهيونيسم، مولود دوران تحول و انتقال سرمايهدارى غرب به مرحله امپرياليسم نيز به شمار مىرود . در اين دوره، همه قدرتهاى بزرگ براى تامين منافع استعمارى، فعالانه در پى يافتن جاى پايى محكم، در خاورميانه شدند . براى دستيابى به اين هدف، نخستين بار ناپلئون بناپارت (امپراتور فرانسه)، به جلب همكارى يهوديان عليه امپراتورى عثمانى دست زد كه البته در اين كار توفيقى به دست نياورد . سپس، بيسمارك (صدراعظم سابق آلمان) براى پاسدارى از خط راه آهنى كه قرار بود از برن - شهرى در آلمان - به بغداد كشيده شود، به جذب و به كارگيرى يهوديان پرداخت . (21) اما سرانجام، اين انگليس بود كه به آرزوى ديرينهاش، يعنى خلق انديشه صهيونيسم و ترغيب يهوديان اروپاى شرقى، روسيه و غرب، براى مهاجرت به فلسطين و تشكيل يك دولتيهودى كه حافظ منافع آن كشور باشد، دستيافت . (22) دلايل بسيار در تاييد نقش قدرتهاى بزرگ استعمارى، به ويژه انگليس، در پديد آمدن صهيونيسم و رژيم اشغالگر قدس در دست است . به عنوان مثال، در 1219 ش/1840 م روزنامه تايمز لندن اعتراف كرد كه پيشنهاد استقرار يهوديان در سرزمين فلسطين، مورد حمايت پنج قدرت بزرگ جهانى است . سپس هرتصل فاش كرد: «بازگشتبه سرزمين پدرانمان . . . از بزرگترين مسائل سياسى مورد علاقه قدرتهايى است كه در آسيا چيزى مىجويند .» اما همانگونه كه گذشت، انگليس گوى سبقت را از قدرتهاى ديگر اروپايى ربود و با ابداع انديشه صهيونيسم (23) زمينه تاسيس رژيم غاصب اسرائيل را فراهم آورد . به بيان ديگر، پس از يك منازعه طولانى ميان صهيونيستها، سرانجام صهيونيستهاى انگلوفيل (24) ، جناح وابسته به وايزمن، موفق به تثبيت فلسطين - مكان موردنظر انگليس - به عنوان جايگاه نهايى استقرار يهوديان گشتند . (25) يهوديان تنها نامزد تشكيل دولتى حافظ منافع غرب در منطقه حساس و استراتژيك خاورميانه بودند; زيرا به عقيده لرد ارل شافتسبرى هفتم (26) ، كه از رجال سياسى بريتانيا و نيز يك صهيونيست مسيحى بود، اسكان يهوديان در فلسطين، نه تنها براى انگلستان كه براى سراسر دنياى متمدن (غرب) سودمند خواهد بود . هرتصل نيز بر آن بود كه يهوديان مىتوانند حلال مشكل غرب در خاورميانه باشند . ماكس نوردو، از صهيونيستهاى معروف، معتقد بود كه "ما فرهنگ اروپايى را . . . همچنان حفظ خواهيم كرد . . . ما به اين فكر كه بايد آسيايى شويم مىخنديم . " پيشتر نيز يك كشيش مسيحى پيشنهاد كرده بود، كه براى حفاظت از هندوستان زير سلطه انگليس، لازم استيهوديان در فلسطين ساكن شوند . به هرحال، صهيونيستهاخود را مشعلدار تمدن غرب مىدانند كه در تلاشاست دموكراسىرادرخاورميانه وقلب آنحاكم كند . (27) نتيجه اينكه نيازهاى فرهنگى، سياسى، اقتصادى و نظامى غرب، به ويژه انگليس، موجب پديدآمدن جريان فكرى صهيونيسم و اسكان يهوديان در فلسطين گرديد; جريانى كه با غير دينى (سياسى كردن) يهوديت، در پى تحقق و حفظ منافع استعمارى در خاورميانه برآمد، در حالى كه يهوديت ديندار ممكن بود براى غرب خطرآفرين باشد . (28)طبقه سرمايهدار يهود (29)از اواخر قرن دهم شمسى/شانزدهم ميلادى، يهوديان سفاردى از اسپانيا و پرتغال طرد شدند و در كشورهاى عثمانى، هلند و فرانسه سكونت گزيدند . آنان به دليل مهارت در بانكدارى و با بهرهمندى از روابط تنگاتنگى كه با سفاردىهاى عثمانى داشتند، به آسانى به عرصه تجارت جهانى وارد شدند و بدينسان، نخستين گام را در شكلدهى به بورژوازى يهود برداشتند . (30) در قرن يازده شمسى/هجدهم ميلادى نيز با ارتقاى وضع اجتماعى اروپاييان، وقعيتيهوديان، به ويژه در عرصه اقتصادى، بهبود يافت . اين امر منجر به تلاش بيشتر بخشى از يهوديان براى رهايى از نظام گيتو و ادغام در جوامع غربى و روى آوردن به مشاغل مولد و در نتيجه، گسترش و تثبيت قشر بورژوازى يهود گرديد . (31)بورژوازى يهود به صورتهاى گوناگون در پديد آوردن صهيونيسم مؤثر افتاد، كه مهمترين آنها عبارتند از: 1 . بورژوازى يهود، همگام و همراه با رشد و تكامل سرمايهدارى غرب، و همانند آن، همه جهان را بازار مصرف خود مىپندارد . در آن زمان، هرچند امپراتورى عثمانى از ضعف اقتصادى رنج مىبرد، اما به دست آوردن بازار داخلى آن به سادگى امكانپذير نبود، اين امكان با مهاجرت بيشتر يهوديان به عثمانى - سرزمينى كه از نيروى كار ارزان عرب بهرهمند بود - فراهم مىآمد . افزون بر اين، چنين اقدامى يهوديان غيرفعال اقتصادى و بىعلاقه به سرمايهگذارى را به عناصر فعال اقتصادى، در امپراتورى عثمانى تبديل مىكرد و يهوديان باقىمانده در غرب را نيز به سوى فعاليتهاى اقتصادى و سودآور (32) سوق مىداد . (33)2 . سرمايهدارى يهود، براى جلوگيرى از افزايش تقاضاى مالى يهوديان فقير، كه به كاهش ثروت آنان مىانجاميد، خواهان طرد آنها بود، از اينرو، با تشكيل دولت اسرائيل، اداره دولتيهودى را در دست گرفتند . بنابراين، بورژوازى يهود، هم در راندن يهوديان از اروپا و هم در اداره كردن آنان در فلسطين اشغالى، نقش اساسى داشته است . 3 . بورژوازى يهود در آغاز خواهان مهاجرت يهوديان به فلسطين نبود، بلكه به اعتراف حيم وايزمن، اوگاندا بيشتر مورد علاقه بازرگانان يهودى بود . در مرحله بعد نيز بورژوازى يهود در پى مهاجرت همه يهوديان به فلسطين نبود، بلكه خواهان آن بود كه شمار يهوديان به اندازهاى كاهش يابد كه به رفاه اقتصادى آنان در غرب لطمهاى وارد نسازد . ناحوم ساكولو در اينباره اعتراف مىكند كه صهيونيسم نه به عنوان يك نهضت، بلكه به عنوان يك اقدام مالى و سرمايهدارى ظهور كرده است . البته، يافتن مكانى براى خوشگذرانى و نيز دستيابى به كنترل مجدد يهوديان، از ديگر هدفهاى بورژوازىيهود در خلق صهيونيسمشمردهشده است . (34)صهيونيسم و نقش ادبيات سياسى پيش از تولد صهيونيسم سياسى، صهيونيسم ادبى پديد آمد و نخستين جرقههاى سياسى كردن دين يهود را برافروخت . به ديگر سخن، صهيونيسم، نخست در عرصه زبان، گفتار و انديشه و آنگاه در عرصه سياست قد برافراشت . در اين روند، صهيونيسم ادبى، زبان عبرى را به خدمت گرفت و در گسترش آن كوشيد و يهوديان عبرى زبان را مورد تشويق و پاداش قرار داد . به دنبال اين تلاش چند صدساله، زبان عبرى كه به گفته بن گوريون، يك زبان ناگويا بود و در قلبها مىزيست و به نماز و شعر و ادبيات مذهبى اختصاص داشت، به جايگاهى دستيافت كه ديگر تنها زبان زمان گذشته نبود، بلكه زبان آينده، زبان رستاخيز و زبانى بود كه مىتوانستيهوديان را به عنوان يك ملتيگانه در زير بيرق خويش گرد آورد . (35) در عرصه قلم، انديشه و هنر، داستان، رمان و نمايشهاى بسيار پديد آمد، كه به ايفاى نقش در تولد صهيونيسم پرداختند . از جمله، اشعار مذهبى يهود ابن هاله وى (متوفى 519 ش/1140 م) به سود مقاصد صهيونيستى به كار رفت . كتاب «تلمود» (36) (نگارش 1129 ش/1750 م) انديشه بازگشتبه ارض موعود را رواج داد . بنجامين ديزرائيلى، ( Benjamin Disraeli) در رمان «ديويد آلروى» (تاليف 1212 ش/1833 م) شكلى از نژادپرستى افراطى يهودى را به تصوير كشيد . زيگموند فرويد (متولد 1235 ش/1856 م) بر لزوم اجراى تربيت صهيونيستى تاكيد ورزيد . جورج اليوت (Georg Eliot) در رمان «دانيل دروندا» (37) (تدوين 1255 ش/1876 م) كه مهمترين سند ادبى صهيونيسم به شمار مىرود، ناممكن بودن ادغام يهوديان در تمدنهاى ديگر را گوشزد كرد . افزون بر اين تلاشها، نگارش «دائرةالمعارف صهيونيسم و اسرائيل» (تاليف 1259 ش/1880 م) به سهم خويش، زمينهساز صدور اعلاميه بالفور (38) گرديد و آن نيز از زمينههاى اساسى تاسيس اسرائيل به شمار مىرود . (39) برخى از افسانهها نيز در پديدآوردن صهيونيسم دخيل بودهاند . مهمترين اين افسانهها، افسانه «يهودى سرگردان» يا «يهودى دورهگرد» است . اين افسانه براى نماياندن زندگى سراسر آميخته با رنج و محنت و سرگردانى و بىپناهى يهوديان به كار رفت و به تدريج زمينه ذهنى ضرورت تلاش براى رهايى يهوديان صهيونيست را در اواخر قرن دوازدهم شمسى/نوزدهم ميلادى فراهم آورد . (40) ادبيات صهيونيستى تنها به ترسيم چهره يهودى يا يهوديان ناراضى نپرداخته، بلكه گاه كوشيده است چهرهاى نيك و انسانى از يهوديان به دست دهد، تا آنان راه كسب امتيازات اجتماعى بيشترى را بازيابند و آن را براى ظهور صهيونيسم به كار گيرند . در مجموع، ادبيات صهيونيستى كوشيدهاند، با رواج همبستگى يهوديان جهان و مبارزه با تبليغات ضدصهيونيستى، رنج و ستمديدگى يهوديت را به تصوير كشند و به پندار خود، وحشىگرى اعراب عليه يهوديان را نمايان سازند و به ترويج انديشه برترى قوم يهود بپردازند . (41)پيشگامان صهيونيسم شخصيتها و نخبگانى بسيار، در پديد آمدن صهيونيسم نقش داشتهاند . در ذيل به نام برخى از شخصيتهاى سياسى كه در اين زمينه سهم بيشترى از ديگران داشتهاند و نيز عمده فعاليت آنها اشاره شده است: 1 . تئودور هرتصل: وى كه بنيانگذار سازمان جهانى صهيونيسم و پدر صهيونيسم به شمار مىرود، در بوداپست مجارستان به دنيا آمد و در ادلاخ اتريش جان سپرد . هرتصل در هجده سالگى به وين رفت و به تحصيل حقوق پرداخت . وى پس از پايان تحصيلات، به جاى كار وكالت، پا به دنياى ادبيات و مطبوعات گذارد . در اين دوره، او به تاثير از موج تازه يهودستيزى در روسيه، لهستان و برخى از كشورهاى اروپايى در پى مطالعه كتاب «مساله يهودى» و نيز به دنبال مشاهده قضيه دريفوس (42) به اين نتيجه رسيد كه تنها راه حل پايان يافتن يهودآزارى، گردآوردن يهوديان جهان در يك سرزمين است . هرتصل، اين نظريه را در كتاب دولتيهود (چاپ 1275 ش/1896 م)، كه در اصل نامهاى به خاندان روچيلدهاست، (43) مطرح ساخت و يك سال بعد، نخستين كنگره جهانى صهيونيسم را در شهر بال سوئيس تشكيل داد (44) كه هدف آن، ايجاد موطنى براى يهوديان در فلسطين بود، (45) در حالى كه خود او به يهوديت ايمان نداشت، به شعاير مذهبى بىاعتنا بود، زبان عبرى نمىدانست و به فرهنگ غربى خويش (46) مباهات مىكرد . (47)2 . بارون ادموند روچيلد: (48) اعلاميه 1296 ش/1917 م دولت انگليس، درباره لزوم تاسيس دولتيهودى در فلسطين (اعلاميه بالفور) با عبارت "لرد روچيلد، عزيزم! " آغاز مىشود كه خود نشان از سهم ويژه و مؤثر بارون ادموند روچيلد (متوفى 1313 ش/1934 م) در تولد و حيات صهيونيسم دارد . او همچنين مشهور به "پدر اسكان يهوديان در فلسطين" است . اين عنوان، به پاس تلاش مستمر وى در خريد زمين و املاك اعراب فلسطينى و هزينه كردن يك ميليون و ششصد هزار ليره استرلينگ براى احداث دهكدههاى مهاجرنشين در فلسطين، به او داده شد . ادموند روچيلد به خانوادهاى ثروتمند و يهودىالاصل تعلق داشت كه از راه صرافى و بانكدارى به ثروتى افسانهاى دستيافت . از اينرو، اعضاى خانواده روچيلدها به سلاطين مالى مشهورند . اين خانواده ثروتمند، به پاس خدمات مالىشان به دولت اتريش، از سوى آن دولتبه لقب بارون (49) مفتخر شدند . سهم ادموند روچيلد در شكلگيرى اسرائيل نيز بسيار است . خود او در اينباره اعتراف مىكند «بدون من صهيونيستها هيچكارىنمىتوانستند انجام دهند .» (50) دولت اسرائيل نيز به منظور قدردانى از خدمات وى، نام او را بر يكى از بلوارهاى تلآويو (51) نهاده است . (52)3 . حيم وايزمن: وى برجستهترين رهبر صهيونيستى پس از هرتصل است . خدمات او به نيروى دريايى بريتانيا (53) ، زمينه را براى پذيرش نظريههايش درباره لزوم تاسيس يك دولتيهودى در فلسطين، نزد مقامهاى انگليسى و نيز براى صدور اعلاميه بالفور، فراهم آورد . وى پس از هرتصل، به رهبرى سازمان جهانى صهيونيسم و سپس به رياست آژانس يهود (54) در فلسطين و سرانجام به رياست جمهورى اسرائيل (اولين رئيسجمهور اسرائيل) برگزيده شد . (55)4 . لرد ارل شافتسبرى هفتم: وى يكى از برجستهترين رجال سياسى بريتانيا و نيز برادر همسر پالمرستون، نخستوزير اسبق انگليس بود . وى رياست صندوق كشف فلسطين را بر عهده داشت و به پيشنهاد او نخستين كنسولگرى انگليس در بيتالمقدس تاسيس شد . شافتسبرى بر پايه اين استدلال كه هر ملتبايد داراى وطن باشد و سرزمين كهن از آن ملت كهن است، مشوق نظرى و عملى مهاجرت يهوديان به فلسطين گرديد . (56) 5 . بنجامين ديزرائيلى: اين سياستمدار و نويسنده يهودىالاصل انگليسى در 1216 ش/1837 م به عضويت پارلمان و سپس به رهبرى مجلس عوام و حزب محافظهكار انگليس درآمد و آنگاه به نخستوزيرى رسيد . ديرزائيلى، بار دومى كه به نخستوزيرى بريتانيا رسيد، ورود يهوديان به پارلمان آن كشور، در كسوت نمايندگى را قانونى ساخت و مهمتر از آن، به ابتكار شخصى، سهام ترعه (كانال) سوئز (57) را پس از اخذ و دريافت وام چهار ميليون ليرهاى از بارون ادموند روچيلد، از خديو مصر خريد و آن را در اختيار دولت انگليس قرار داد و بدينسان، سلطه انگليس را بر مصر، فلسطين و صحراى سينا فراهم كرد . چهل سال بعد، دولتبريتانيا به پاس قدردانى از زحمات او و ديگر صهيونيستها، فلسطين را به عنوان سرزمين يهوديان در نظر گرفت . بنابراين، تاثير ديزرائيلى در شكلگيرى دولتيهود غيرمستقيم، ولى اساسى بود . (58) وى كه در سال 1223 ش/1844 م . به پل جوليوس رويتر (59) تغييرنام داد، در 1195 ش/1816 م به دنيا آمد و در سيزده سالگى از آلمان به انگليس مهاجرت كرد . او به تدريجبه فعاليتهاى خبرى علاقهمند شد و سرانجام در 1228 ش/1849 م مؤسسهاى براى گرداورى خبر در فرانسه و بلژيك تاسيس كرد تا آلمان را به خطوط تلگراف آن دو كشور متصل كند . بيست و پنجسال بعد، اين مؤسسه به يك خبرگزارى بىرقيب تبديل شد و به اينگونه، رويتر به ثروت و شهرتى فراوان دستيافت . وى از اولين كسانى است كه در اواسط قرن دوازدهم شمسى/نوزدهم ميلادى با خريد زمين در فلسطين، سنگ بناى دولت غاصب و اشغالگر اسرائيل را گذارد . و همچنين، با در اختيار داشتن سازمان عظيم خبرى رويتر، بيشازهريهودى ديگربهشكلدهى صهيونيسم كمك كرد . (60)صهيونيسم و ماركسيسم يكى ديگر از عوامل شكلگيرى صهيونيسم، ماركسيسم (61) و كمونيسم است . برخى از شواهدى كه در اين زمينه مورد استفاده قرار مىگيرند، عبارتند از: الف . در عقايد كارل ماركس (متوفى 1262 ش/1882 م) كه يك يهودى بوده است، آلمان كشورى به شمار مىرود كه گرفتار انقلاب كارگرى خواهد شد و يهوديان در آن انقلاب، همانند انقلابهاى گذشته بشرى، نيروى پيشرو خواهند بود . صهيونيستها به تاثير از ماركس، ملتبرگزيده خداوند، يعنى يهوديان، را همواره عامل هر حركت پيشروانه و مترقيانه به حساب مىآورند . به عقيده آنان، اين نقش پيشتازى در جريان تولد و رشد كمونيسم و نيز در فرايند برپايى و پيروزى انقلاب كمونيستى روسيه وجود داشته است; زيرا بيشتر اعضاى كادر مركزى حزب كمونيستشوروى سابق مانند تروتسكى (62) ، يهودى بودهاند . مضافا اينكه بسيارى از رهبران صهيونيستى چون بن گوريون از روسيه تزارى كه نخستين كشور كمونيستى جهان بوده است، برخاستهاند . (63)ب . صهيونيستها، همانند كمونيستها، از ماترياليسم (64) تاريخى ماركس در تحليل گذشته و آينده خود سود مىجويند . به گمان صهيونيستها، دوران كمون اوليه (65) ، جلوه روزگار يهوديان پيش از حضرت يعقوب عليه السلام است . در دوره بردهدارى، بردهدارانى غيريهودى مانند فروعون، يهوديان را به بردگى گرفتند . در دوران فئوداليسم (66) و سرمايهدارى، زمينداران و سرمايهداران غيريهودى بر مسند قدرت باقى ماندند و يهوديان را به سوى كارهاى كم ارزش و پستى چون صرافى سوق دادند . «در اينجا بود كه يهود لازم . . . [ديد ] كه با انقلاب كمونيستى رقبا را از ميدان به در كرده و با ايجاد يك حزب نيرومند . . . تمامى قدرت اقتصادى و سياسى و اجتماعى را به دست گيرد .» (67) به هر روى، كمونيسم، جهان را با ديدگاه مادىمحض تفسيرمىكند، دينراافيونتودهها مىداند، عواطف و احساسات و اخلاق را روبنا مىشمارد، حركت تاريخ را براساس جبر تشريح مىنمايد، شيرازه جامعه را بر اقتصاد قرار مىدهد، براى نيل به هدف از هر وسيلهاى بهره مىبرد و طبقات و نه شخصيتها را تاريخساز مىداند، صهيونيسم نيز معتقد است: 1 . ثروت، پايه و اساس حكومتهاست . در نتيجه، جهان را بايد از دريچه سكه و سرمايه ديد . 2 . ايمان مذهبى را بايد ريشه كن كرد و به جاى آن ارقام و اعداد را جايگزين نمود . 3 . سياست هيچ وجه مشتركى با اخلاق ندارد و حكومت اخلاقى محكوم به شكست است . 4 . بىگمان، يهوديان براساس مشيت الهى به آقايى و سرورى جهان مىرسند . 5 . طلا، برترين نيروى محرك جهانى، در دستيهوديان است . 6 . از مكر، تزوير و خيانتبراى نيل يا نزديك شدن به هدف مىتوان سود برد . 7 . هيچ تحولى بدون دخالت و نظارت پر قدرت و نفوذ وافر يهوديان انجام نمىشود . (68) 2 . ملىگرايى ناسيوناليسم يا ملىگرايى جديد، محصول انقلاب كبير فرانسه و يكى از آثار تمدن نوين غرب است . پس از انقلاب كبير فرانسه، ميل به وطنخواهى و آرمانهاى قومى در مليتها و اقليتهاى دينى، چون يهوديت، افزايش يافت . از اينرو، صهيونيسم را نمىتوان فرزند درد و رنجيهوديان دانست، بلكه اگر به يهوديان آزار و آسيبى نيز نمىرسيد، باز هم، تولد صهيونيسم برپايه رشد ناسيوناليسم غربى اجتنابناپذير بود . هرتصل هم با بيان اينكه "مساله تشكيل حكومتيهودى بيش از آنكه مسالهاى مذهبى يا اجتماعى باشد، مسالهاى ملى است . " بر تاثير فزاينده ملىگرايى در خلق صهيونيسم تاكيد مىورزد . همچنين مارتين بوبر، يكى از بزرگترين مناديان يهود در قرن حاضر، بر ويژگى ناسيوناليستى صهيونيسم تاكيد مىكند . افزون بر اين، آلبرت اينشتيناززيانهاىگسترش ناسيوناليسم بر يهود، بيمناك بود . (69) اين اعتقاد كه يهوديت ريشه در روح جمعى و گروهى، زبان و دشمن و سرزمين مشترك دارد، همواره ميان يهوديان وجود داشته است . ولى يهوديان در گذشته، قادر به بهرهگيرى از اين عناصر براى خلق دولتيهود نبودهاند . سرانجام گروهى با تاكيد بسيار بر عناصر ناسيوناليستى يهود، زمينههاى ظهور صهيونيسم و تاسيس دولتيهودى را فراهم آوردند . البته ظهور ليبراليسم كه ميل به آزادى و برابرى را شدت مىبخشد، در بهبود وضععمومى، اجتماعىوسياسى يهود و ظهور ناسيوناليسم يهودى (صهيونيسم) تاثير بسزايى داشته است . (70) امروزه برخى انديشمندان، عناصرى را كه يهوديان افراطى يا صهيونيسم، به عنوان عناصر تكشيلدهنده دولتيهود مطرح مىكنند، مورد ترديد جدى قرار دادهاند; زيرا: اولا، صهيونيسم، جريانى غير دينى است و از اينرو، نمىتواند با تكيه بر عناصر سازنده دين، به حيات خود مشروعيتبخشد . ثانيا، يهود، يك نژاد نيست، بلكه يك دين است، آن هم دينى كه پيروان پراكندهاش در هيچ نقطه جهان داراى اكثريت جمعيتى نبودهاند . ثالثا، يهود يك ملت نيست; زيرا يهوديان از عناصر تشكيلدهنده ملت، چون زبان و دشمن مشترك برخوردار نيستند . رابعا، صهيونيسم با طرح قوم برگزيده بودن يهود، در پى سلطه بر جهان است، در حالى كه برترى و برگزيدگى راستين نيز نمىتواند وسيلهاىبرمشروعيتبخشيدنبهرفتارسلطهگرايانهباشد . خامسا، اگر فلسطين قبلهگاه ويژه يهوديان است، پس چرا بيشتر يهوديان آن را نمىشناخته و حتى درباره موقعيت جغرافيايى آن نيز بىاطلاع بودهاند؟ سادسا، ناسيوناليسم صهيونيستى به شكلى افراطى درآمده و بشر امروز به هيچرو پذيراى تحمل ناسيوناليستى نيست كه براى تحقق هدفهاى خويش، به كشتار، خشونت، ازدواج قومى و رفتار ناپسند دست مىزند . (71) قوم برگزيده تفسير و نگرش خاص صهيونيستها از ايده قوم برگزيده به شكلهاى زير در پديد آمدن صهيونيسم دخالت داشته است: 1 . براساس متون دينى يهودى، يهود قوم برگزيده خداوند است; چرا كه خدا به بنىاسرائيل وعده حكومت از نيل تا فرات را داده است . اين آموزه، تفسير كلام خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام است كه فرمود: "به اخلاف تو، اين سرزمين، از رود مصر تا شط بزرگ [يعنى] شط فرات را عطا مىكنم . " در واقع، كتاب مقدس يهوديان، آنان را "قومى كه خداوند كيفرشان داده و در همان حال برگزيده است" معرفى مىكند . به ديگر سخن، براساس متون دينى يهوديان، آنان عطيه الهىاند، و خداوند آنان را دوست مىدارد و از اينرو، آنان را از ميان مردم زمين براى اداره حكومت جهانى برگزيده است . (72)انديشه مذكور در شرايط عادى و در وضعيت طبيعى به پديدآمدن صهيونيسم منجر نشده است، بلكه بزرگنمايى و سياسى كردن آن، زاينده صهيونيسم است; زيرا: الف . هرتصل بنيانگذار صهيونيسم، فردى غيرمذهبى بود، وى اعتراف كرد كه آرا و عقايدش متاثر از مذهب يهودى نيست، بلكه او انسان بىدينى است . در تاييد اين اعتراف، يورى اونرى)، Uri Avnery) عضو سابق مجلس اسرائيل، بر اين نكته پاى فشرد كه اكثريت جمعيت اسرائيل، بىمذهب و حتى ضد مذهباند . (73)ب . درتفسيربرگزيده شدنقومبنىاسرائيلواعطاى حكومت نيل تا فرات به آنان از سوى خداوند، دو نظريه مطرح است: اول . وعده فوق كه به بنىاسرائيل داده شده، مربوط به زمانهاى گذشته است كه خانه به دوش بودهاند، و پس از مدتى اين وعده (تشكيل دولتيهود) تحقق يافته است . دوم . اين وعده مربوط به آينده است، بدينگونه كه يك منجى ظهور مىكند و يهوديان را به ارض موعود مىبرد . و البته، هنوز آن منجى ظهور نكرده است . (74)2 . يكى از ديگر دلايل يهوديان براى اثبات برگزيده بودن خويش، ويژگىهايى است كه به گمان آنان تنها در يهوديان وجود دارد . يهوديان گمان مىكنند كه شباهتى به ملل ديگر ندارند و نژادشان پاكترين و خالصترين نژادهاست، و به اين دليل، در سراسر تاريخ از پذيرش حاكميت و سلطه هر سلطانى جز پروردگار عالم سرباز زدهاند . همچنين يهوديان برآنند كه قوم يهود، ملتى استبىمانند و آنان، نخستين مورخان دنيا، تنها دارندگان فرهنگ مستقل در خاورميانه و جهان، گل سر سبد آفرينش، مردمى كوشا و توانا، اولين كاشفان حكومت جهانى خدا، نژاد برتر و ملت مقدساند و به دليل برخوردارى از اين ويژگىها، بر ديگران مىبالند و خود را شايسته حكومت مستقل و يا مسلط بر جهانيان مىدانند . (75) اگر هم بر فرض، اين گمان و اعتقاد آنان درستباشد، به هيچ روى موجب پديد آمدن حقى براى تشكيل دولتيهود و سلطه بر جهان نمىشود . افزون بر اين، تحقيقات نوين، اولا، برخوردارى يهوديان از ويژگىهاى مذكور را رد مىكند و ثانيا، اگر فرض شود كه اين ويژگىها در يهود هست، اثبات وجود آنها در همه يهوديان ممكن نخواهد بود . چنانكه ساكولو مىگويد: «خلوص و ناآلودگى مطلق [دريهود] وجودندارد .» (76) چگونهمىتوانپذيرفت كه آلودگى دريهودنيست، درحالىكه يكىاز زمينههاى پديد آمدن صهيونيسم، نجات يهود از آلودگى نژادى است؟ از اينرو، ساكولو به عنوان يك صهيونيست، يهوديانى را كه زنان غيريهودى مىگيرند، سرزنش و نفرين مىكندو مىكوشد آنان راازاينكارگناهآلود باز دارد . (77)آرمان مذهبى يهوديان مدعىاند كه خداوند در كتب دينى به آنان وعده داده است كه روزى فرزندان و بازماندگان قوم برگزيده و در همان حال پراكنده يهود از سراسر جهان به دور كوه صهيون اورشليم گرد مىآورد و آنان رابراى هميشهاز آوارگى نجات مىدهد و در فلسطين ساكن مىكند . خداوند اين وعده را توسط يك منجى الهى محقق مىسازد . بنابراين، نتيجه مىگيرند، بازگشتيهوديان به ارض موعود، يك آرمان مذهبى و حاكى از علاقه آنان به فلسطين و نيز نمايانگر تلاش يهوديان در همسانسازى سرنوشت همكيشان است . (78) در اين زمينه، صهيونيستها جايگاه مذهبى فلسطين يا سرزمين موعود را بسيار بالاتر از آنچه هست، نشان مىدهند و از آن بهرهبردارى سياسى مىكنند، به گونهاى كه ژنرال موشه دايان مىگويد: «اگر كتاب مقدس به ما تعلق دارد و اگر خود را به عنوان امت دينى كتاب [مقدس] تلقى مىكنيم، بايستى تمامى سرزمينهاى كتاب مقدس را در تملك خويش داشته باشيم .» و به عقيده روژه گارودى، ايگال امير به امر خداوند و گروه خود، يعنى جنگاوران اسرائيل، اسحاق رابين را ترور مىكند; زيرا رابين برخلاف عقايد دينى، در پى آن بود كه بخشى از سرزمين موعود (كرانه غربى رود اردن) را به اعراب تسليم كند . (79) در نقد اين عقيده مىتوان گفت: اگر وعده بازگشتبه سرزمين موعود، كلام وحى باشد، آن به معناى سرزمين جغرافيايى نيست، بلكه اعاده صهيون به يهود اشاره به انعقاد نوعى پيمان با خداوند است . از اينرو، به نظر مىرسد فلسطين هيچگاه سرزمين موعود يهودى نبوده است . شايد از اينروست كه مجمع اصلاح يهوديت در 1264 ش/1885 م اعلام نمود كه انتظار بازگشتبه فلسطين را ندارد، يا برخى از آنان گفتهاند: آمريكا و آلمان، صهيون يهوديان است . البته حذف كلمه صهيون در ادعيه مذهبى نيز نشان از بىپايگى اين عقيده دارد كه صهيون در فلسطين است . (80) بنابراين، ادعاى صهيونيسم مبنى بر اينكه صهيون در فلسطين است، درست نيست; زيرا صهيونيستها در اواخر قرن سيزده شمسى/اوايل قرن بيستم ميلادى، فلسطين را پس از بررسى و رد مناطقى چون سورينام، كنيا، اوگاندا، قبرس، موزامبيك، آرژانتين، كنگو، آنگولا، طرابلس (ليبى) و صحراى سينا (81) به عنوان مكانى براى تاسيس حكومتيهود برگزيدهاند . نتيجه اينكه آنان حتى به اندازه يهوديان در انديشه فلسطين نبودهاند و اين واقعيت كه صهيون براى صهيونيستها مهم نيست، با اعتراف لئوپنسكر)، Leopinsker) ، صهيونيست مشهور به اينكه "ما فقط به قطعه زمينى نياز داريم كه . . . اعتقاد به خدا و كتاب مقدس . . . را به آن جا ببريم» و نيز با اين اعتراف هرتصل كه تلاش او براى تاسيس دولتيهودى، يك برنامه استعمارى است، روشنتر مىگردد . (82) افزون بر آنچه گذشت، زمينههاى ديگرى نيز در زايش صهيونيسم دخيل بودهاند، كه در ذيل به برخى از آنها اشاره مىشود . الف . ماجراى آلفرد دريفوس: وى (متوفى 1314 ش/1935 م) افسر يهودى ارتش فرانسه بود كه در 1273 ش/1894 م متهم به تحويل مدارك نظامى محرمانه و مهمى به آلمان شد . او در همين سال دستگير، محاكمه و به حبس ابد محكوم گشت، ولى در 1278 ش/1899 م تبرئه و در 1285 ش/1906 م به خدمت فراخوانده شد . اين ماجرا از يك سو، موج تازهاى از يهودآزارى و از سوى ديگر، يهودگرايى را در اروپا شدت بخشيد . اگر چه ماجراى دريفوس نزاعى ميان گروههاى چپ و راست فرانسه تلقى مىشد، اما صهيونيسم، آن را به عنوان يكى از مظاهر آزار و ستم بر يهوديان مطرح ساخت . همين ماجرا، اثرى عميق بر افكار هرتصل گذاشت، چونان كه وى را به يافتن يك راه حل اساسى براى رهانيدن و نجات يهوديان از ظلم و ستم كشاند . در پى آن، وى طرح تاسيس يك كشور يهودى را به عنوان راه حلى براى نجات يهوديان از يهودآزارى، در كتاب «يهود و دولت» خويش به دست داد . (83)ب . جنبشها و گروههاى صهيونى: از ديگر زمينههاى ظهور صهيونيسم، تاسيس و تداوم فعاليتها و جنبشهاى صهيونى است . از مهمترين اين گروهها و جنبشها، گروه عشاق صهيون و جنبش بيلو (84) بودند كه در نخستين سالهاى دهه 1260 ش/18890 م در روسيه پديد آمدند و به سرعت در كشورهاى ديگر گسترش يافتند . جنبش بيلو، متاثر از آرا و نظريههاى پنسكر، رهبر عشاق صهيون بود، اما رنگ صهيونيستى بيشترى نسبتبه عشاق صهيون داشت، به گونهاى كه نخستين مهاجرت گروهى به فلسطين از ابتكارات اين جنبش است . در مجموع، نتيجه تلاشهاى حدود پانزده ساله گروه عشاق صهيون و جنبش بيلو، ظهور هرتصل و نگارش كتاب «دولتيهود» است . هرتصل براى نيل به هدف تاسيس كشور يهودى، جنبشها و سازمانهاى پراكنده صهيونيستى را در كنفرانس بال، زير چتر سازمانى واحد (سازمانى جهانى صهيونيسم) گرد آورد . (85)ج . نگاه منفى اروپا به يهود: اروپاييان با نگاهى منفى به يهوديان مىنگريستند . از نظر آنان، يهوديان موجوداتى پست، ملتى فرومايه، استثمارگران اصلى اقتصاد اروپا، ناتوان در همسانى با ديگران، نژادى با زاد و ولد فراوان و عناصرى فقير و انگل بودند و به عقيده بالفور، آنان دشمنانى بودند كه حضورشان در تمدن غرب به فلاكت آن مىانجاميد . بنابراين، اروپاييان، تاب تحمل آنها را نداشتند و بر آن شدند تايهوديان را از اروپا اخراج و در يك سرزمين خارجى، مانند فلسطين، ساكن كنند . در اين صورت، يهوديان فقير و انگل با حراست از كانال استراتژيك سوئز به ابزار سودمند براى غرب مبدل مىشدند . (86)د . ناتوانى يهود در همسانى اجتماعى: زندگى اجتماعى يهوديان در اروپا، همراه با مشكلات و موانعى بود، يكى از اين مشكلات و موانع اين بود كه يهوديان توانايى هماهنگى و همسانى با جامعه غرب را نداشته و براى پاسدارى از آداب، سنن و عقايد يهودى، علاقهاى به ادغام از خود نشان نمىدادند و چون ناچار بودند توان و نيروى خويش را در بهسازى، عمران و آبادانى تمدن غرب - تمدنى كه در آن عنصرى بيگانه بودند - به كار گيرند، هيچگاه خشنود نبودهاند . از اينرو، به سوى نظريه تاسيس دولت مستقل يهودى كه مىتوانست آنان را از شر غرب رهايى بخشد، گرايش يافتند . (87)ه . ادعاى پاسدارى از دين: در دوره رنسانس (88) و انقلاب صنعتى غرب، حصار زندگى گيتويى يهوديان فرو ريخت . اين امر مواجهه و برخورد يهوديان با فرهنگ غيرخودى و تضعيف عقايد دينى را در پى داشت و از قدرت پاسخگويى يهوديتبه نيازهاى نوين مردم يهودى كاست . در نتيجه، گروهى كه به ظاهر در پى حفظ هويت ملى و مذهبى يهود بودند، تحت تاثير عوامل گوناگون و به ويژه نفوذ استعمارگران، به سياسى كردن يهوديت، يعنى آفرينش صهيونيسم پرداختند . در دستيابى به اين هدف، حفظ انسجام نسبى يهوديان و ممانعت از تفرقه آنها ضرورى بود . (89)و . حقوق و آزادىهاى مدنى: تحولات اجتماعى در غرب پس از عصر نوزايى، به گسترش حقوق مدنى و ترويج آزادىهاى سياسى و توسعه شعارهاى برابرى و برادرى همگانى انجاميد . اين موضوع به يهوديان امكان داد تا در پرتو فضاى ايجاد شده، به تقويت عناصر ناسيوناليستى يهوديت، همچون نژاد، خون، مذهب، وطن و زبان بپردازند . به عنوان مثال، بسط و رشد آزادى سياسى، موجب دست كشيدن يهوديان آلمانى از زبان محلى «يديش» و روى آوردن به زبان عبرى گرديد . خلاصه اينكه بهرهگيرى از عناصر ناسيوناليستى براى خلق صهيونيسم در پرتو گسترش حقوق مدنى غربى به وقوع پيوست . (90)ز . شكست دادن عثمانىها: تجزيه و نابودسازى امپراتورى عثمانى از اهداف استعمارگران بود; زيرا تجزيه يك امپراتورى مسلمان افزون بر اينكه شكست دشمن و حريفى ديرينه به شمار مىرفت، بازار مصرف، مواد اوليه و موقعيت اقتصادى نوينى را براى يكايك استعمارگران، به ويژه بريتانيا به عنوان بزرگترين دولت استعمارى، فراهم مىآورد . به اعتراف سرهنگ جورج گاولر (George Gauler - حاكم انگليسى استرالياى جنوبى - فلسطين به عنوان محور، مركز عصب و قلب دنياست . بنابراين، تصرف و تصاحب آن توسط هر يك از كشورهاى رقيب، ضربهاى هولناك بر پيكر بريتانيا وارد مىساخت . (91) ح . انديشه ملت واحد: ترويج انديشه ملت واحد، در بارورى صهيونيسم سهيم بوده است . در ترويج و ترزيق اين انديشه، كسانى چون اسحاق نيوتن (92) و روسو (93) داراى سهمى بزرگاند . در نوشتههاى كانت (94) و فيخته (95) نيز يهوديان به عنوان يك ملت انداموار (ارگانيك) يا واحد معرفى شدهاند . كوششهاى آنان منجر به نگارش كتاب سرزمين جلعاد (چاپ 1259 ش/1890 م) و تولد سرود هاتيكوه (96) به معناى اميد شد كه اولى بر لزوم اسكان يهوديان در يك سرزمين معين پاى مىفشرد (97) و دومى برحركت صهيونيسم به سوى فلسطين . (98)بديهى است پرداختن به عوامل ديگرى همچون: نقش مهاجرتهاى يهوديان به نقاط گوناگون جهان، تحريف متون دينى و سكوت روحانيان مذهبى و نيز خاموشى و بىتفاوتى مسلمانان و حكومتهاى اسلامى در پديدآمدن صهيونيسم، مجال و فرصت ديگرى را مىطلبد . پي نوشت : 1- Zionism 2- نگارنده مقالهاى تحت عنوان "زمينههاى شكلگيرى رژيم اشغالگر قدس" را در دست تدوين دارد . برخى از اين زمينهها عبارتند از: اعلاميه بالفور، سازمان ملل متحد، قيموميت انگليس بر فلسطين و تركان جوان . 3- تئودور هرتصل - بنيانگذار صهيونيسم - (Thedar herzel) به شكلهاى گوناگون همچون: تئودور هرتزل، هرزل، هرتسل و . . . نوشته مىشود، ولى معمولا آن را به صورت «هرتصل» مىنگارند . 4- ناحوم ساكولو (Nahum sokolow) مورخ صهيونيستى است . 5- عبدالوهاب المسيرى، صهيونيسم، ترجمه لواء رودبارى، ص 7/حميد احمدى، ريشههاى بحران در خاورميانه، ص 3/علىآقا بخشى، پيشين، ص 423/ب . پراهى، فريبخوردگان صهيونيسم، ترجمه ابوالقاسم سرى، ص 27 6- انسان رهايى بخش را در زبان عبرى "ما شياح" مىگويند . 7- حميد احمدى، پيشين، ص 3/روژه گارودى، پرونده اسرائيل و صهيونيزم سياسى، ترجمه نسرين حكمى، ص 5/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 8 8- هر كسى كه خواهان مهاجرت يهوديان جهان به فلسطين باشد، صهيونيست است، خواه يهودى باشد و يا نباشد . بنابراين، هر يهودى، صهيونيست نيست، و به عكس، برخى صهيونيستها غيريهودىاند . 9- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 7- 14/عادل توفيق عطارى، تعليم و تربيت صهيونيستى، ترجمه مجتبى بردبار، ص 50/روژه گارودى، تاريخ يك ارتداد، اسطورههاى بنيانگذار سياست اسرائيل، ترجمه مجيد شريف، ص 23 10- Anti - Semitism 11- «حيم» يا «حيئم» يا «چيم وايزمن» (Chaimweizman) پس از هرتصل، جامعه صهيونيستى را براى نيل به تاسيس اسرائيل رهبرى كرد . 12- يورى ايوانف، صهيونيسم، ترجمه ابراهيم يونسى، ص 74- 71/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 36 13- نام دولت ديگر يهودى، يهودا (يهوذا) بود . 14- «گتو» Ghetto در گذشته به محلهاى در يك شهر گفته مىشود كه يهوديان به اقامت در آن مجبور بودهاند . 15- آلاسداير دراسدل و جرالد اچ . بليك، جغرافياى سياسى خاورميانه و شمال آفريقا، ترجمه دره ميرحيدر، ص 361 16- ديويد داود بن گوريون (David Ben Gurion) در لهستان به دنيا آمد و در اسرائيل مرد . وى نخستوزير اسرائيل در سالهاى نخستين تاسيس رژيم صهيونيستى بود . 17- پراهى، فريبخوردگان صهيونيسم، ص 6/گالينا نيكيتينا، دولت اسرائيل، ترجمه ايرج مهدويان، ص 32 18- يورى ايوانف، پيشين، ص 32 و 40 و 74 و 71/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 75 و 24 19- سفاردى (sepharadi) و اشكنازى (Ashkanase) به ترتيب به يهوديان مهاجر اروپاى شرقى و شمال غرب اروپا به اسرائيل اطلاق مىشود . 20- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 88 21- پيش از جنگ جهانى اول، صهيونيستها به آلمان دل بسته بودند، ولى با مشاهده شكست قريبالوقوع آلمان و پيروزى انگليس، به آن روى آوردند . 22- يورى ايوانف، پيشين، ص 54 و 48، 45، 13 23- به عقيده ماكس نوردو (Max Nordau) يكى از رهبران صهيونيستها در قرن بيستم ميلادى، صهيونيسم اختراع انگليس است . ر . ك . به: يورى ايوانف، پيشين، ص51 24- انگلوفيل به افراد و گروههايى مىگويند كه گرايش و وابستگى شديد به انگليس دارند . 25- يورى ايوانف، پيشين، ص 85 و 51 و 47، 18 26- Seventh Earl shafes bury 27- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 54 و 12، 8، 5/يورى ايوانف، پيشين، ص 69 28- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 29 29- بورژوازى (Bourgeoisie) براى طبقه سرمايهدار نيز به كار مىرود . ر . ك . به: علىآقا بخشى، پيشين، ص 35 30- به عقيده ايوانف، بورژوازى يهود محصول رنسانس نيست، بلكه پيش از آن نيز وجود داشته است . ر . ك . به: يورى ايوانف، پيشين، ص 26- 20 31- عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 8 و 7 و 2 32- ماير ويلنر (Mcir vilner) سياستمدار اسرائيلى مىگويد: «صهيونيسم نماينده ايدئولوژى ارتجاعى يهوديان بورژوازى طرفدار امپرياليست است .» ر . ك . به: پراهى، پيشين، ص 30 33- المسيرى، پيشين، ص 55، 40 و 17، 9 34- يورى ايوانف، پيشين، ص 83 و 82 و 52/نيكيتينا، دولت اسرائيل، ص 31 35- غسان كنفانى، نگاهى به ادبيات صهيونيسم، ترجمه موسى بيدج، ص 23- 13 36- تلمود يا تعليم، كتابى استشامل دو بخش كه يكى را «مشنا» و ديگرى را «گمارا» گويند . مشنا، مجموع تعاليم مختلف يهود است و گمارا، تعليمات و تفاسيرى است كه پس از تكميل مشنا در مدارس عاليه يهود به وجود آمد . ر . ك . به: روژه گارودى، پرورنده اسرائيل و صهيونيسم سياسى، ص 181 37- Daniel Deranda 38- اعلاميه بالفور (Deslavation Balfeur) از سوى لردآرتور بالفور (Lord Arthur James Balfeur) وزير امورخارجه وقت انگليس صادر شد . مفاد اين اعلاميه به پيشنهاد وى در كنفرانس سان ريمو (San Remo) - شهرى در ايتاليا - به تاييد متفقين رسيده بود . 39- روژه گارودى، پرونده اسرائيل و صهيونيزم سياسى، ص 47و 42 و 33 و 28/عبدالوهاب المسيرى، پيشين، ص 17- 14 . در) اينجا بايد به ترجمه عبرى كتاب جلعاد (Gilead) - نام منطقهاى در شرق اردن - اشاره كرد كه ركورد بىسابقهاى در فروش نشريات عبرى برجاى گذاشت . 40-
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 469]
صفحات پیشنهادی
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش نويسنده: مرتضى شيرودى اشاره انديشه صهيونيسم به فوريت و سرعت زاده نشد، بلكه همانند هر پديده اجتماعى ديگر، در بستر زمان و ...
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش نويسنده: مرتضى شيرودى اشاره انديشه صهيونيسم به فوريت و سرعت زاده نشد، بلكه همانند هر پديده اجتماعى ديگر، در بستر زمان و ...
اندیشه صهیونیسم چگونه زاده شد؟(2)
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش (2) صهيونيسم به جنبشى گفته مىشود كه خواهان مهاجرت و بازگشتيهوديان به ... است كه با تدوين كتاب «دولتيهود» توسط هرتصل ...
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش (2) صهيونيسم به جنبشى گفته مىشود كه خواهان مهاجرت و بازگشتيهوديان به ... است كه با تدوين كتاب «دولتيهود» توسط هرتصل ...
اندیشه صهیونیسم چگونه زاده شد؟
... گوناگون تولد یافت. زمینههایی كه به زایش صهیونیسم انجامید، در گوشه و كنار جهان روی داد، و پ. ... صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش مضافا اينكه تنها به برخى از ...
... گوناگون تولد یافت. زمینههایی كه به زایش صهیونیسم انجامید، در گوشه و كنار جهان روی داد، و پ. ... صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش مضافا اينكه تنها به برخى از ...
صهيونيسم پايان قريب الوقوعي دارد
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش در مقابل، در صهيونيسم غيردينى و غيريهودى، كسانى جاى دارند كه با تكيه بر .... وى پس از پايان تحصيلات، به جاى كار وكالت، پا ...
صهيونيسم بسترها و زمينههاى پيدايش در مقابل، در صهيونيسم غيردينى و غيريهودى، كسانى جاى دارند كه با تكيه بر .... وى پس از پايان تحصيلات، به جاى كار وكالت، پا ...
کتاب جريان شناسي بهائيت وارد بازار نشر شد
بخش اول به پيشينه تاريخي بهائيت و سئوالاتي درباره عوامل و زمينه هاي پيدايش بهائيت، نقش استعمار، يهود و صهيونيسم، روابط رژيم پهلوي و بهائيت، رويکرد مردم ...
بخش اول به پيشينه تاريخي بهائيت و سئوالاتي درباره عوامل و زمينه هاي پيدايش بهائيت، نقش استعمار، يهود و صهيونيسم، روابط رژيم پهلوي و بهائيت، رويکرد مردم ...
بسترها و دستاوردهاى قيام 15 خرداد 42
عوامل و بسترهاى چندى در پيدايش قيام 15 خرداد نقش دارد كه در اين نوشتار ابتدا به بررسى و .... در معرض خطر است، استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيستها است. .... عوامل، بسترها و زمينههاى شكلگيرى قيام پانزده خرداد به طور خلاصه مىتوان ...
عوامل و بسترهاى چندى در پيدايش قيام 15 خرداد نقش دارد كه در اين نوشتار ابتدا به بررسى و .... در معرض خطر است، استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيستها است. .... عوامل، بسترها و زمينههاى شكلگيرى قيام پانزده خرداد به طور خلاصه مىتوان ...
چالش ها و بحران هاي دروني اسرائيل (2)
هدف صهيونيست هاي غيرمذهبي در واقع تشکيل دولتي مدرن بر پايه اصول و ارزش ... و فراهم کردن زمينه ظهور باشد، ضمن فاصله گرفتن از يهوديت ارتدوکس، صهيونيسم ... از همان آغاز پيدايش صهيونيسم در صد سال پيش،دو نحله فکري در داخل اين جنبش قرار داشت. ... اين بستر ايدئولوژيک در اسطوره چپ ها، کيبوتيصم (جوامع اشتراکي)، يا نيروي ...
هدف صهيونيست هاي غيرمذهبي در واقع تشکيل دولتي مدرن بر پايه اصول و ارزش ... و فراهم کردن زمينه ظهور باشد، ضمن فاصله گرفتن از يهوديت ارتدوکس، صهيونيسم ... از همان آغاز پيدايش صهيونيسم در صد سال پيش،دو نحله فکري در داخل اين جنبش قرار داشت. ... اين بستر ايدئولوژيک در اسطوره چپ ها، کيبوتيصم (جوامع اشتراکي)، يا نيروي ...
اسطوره صهيونيسم مسيحي و انگاره منجي گرايي (2)
رضا هلال در کتاب هاي خود به نام مسيحيت صهيونيست و بنيادگراي امريکا ومسيح ... زمينه شکل گيري واهداف و برنامه هاي جنبش مسيحيت صهيونيست را به طور خاص در غرب، ... و انعطاف ناپذير يافته اند که سبب پيدايش انسجام، سازمان دهي سريع، برخورداري از .... و کشتار شيعيان عراق توسط امريکا، برا ي بستر سازي جنگ جهاني آرماگدون است ...
رضا هلال در کتاب هاي خود به نام مسيحيت صهيونيست و بنيادگراي امريکا ومسيح ... زمينه شکل گيري واهداف و برنامه هاي جنبش مسيحيت صهيونيست را به طور خاص در غرب، ... و انعطاف ناپذير يافته اند که سبب پيدايش انسجام، سازمان دهي سريع، برخورداري از .... و کشتار شيعيان عراق توسط امريکا، برا ي بستر سازي جنگ جهاني آرماگدون است ...
نقش اروپا و آمريكا در حيات سياسى اسراييل
نقش اروپا و آمريكا در حيات سياسى اسراييل منبع:پرسمان صهيونيسم، مولود دوران تحول و انتقال ... صهيونيسم در بستر عواملى چون بزرگنمايى يهودآزارى، حمايت قدرتهاى اروپايى، .... در سالهاى پيدايش و اعلام استقلال اسراييل، آمريكا اولين كشورى بود كه آن را به ... و در نتيجه، زمينه براى اعلام حكومت موقت، استقلال و تأسيس مدينات سراييل ...
نقش اروپا و آمريكا در حيات سياسى اسراييل منبع:پرسمان صهيونيسم، مولود دوران تحول و انتقال ... صهيونيسم در بستر عواملى چون بزرگنمايى يهودآزارى، حمايت قدرتهاى اروپايى، .... در سالهاى پيدايش و اعلام استقلال اسراييل، آمريكا اولين كشورى بود كه آن را به ... و در نتيجه، زمينه براى اعلام حكومت موقت، استقلال و تأسيس مدينات سراييل ...
فلسطين و صهيونيزم (10) عملكرد كشورهاى عربى
اوليـن مـوضـعـگـيـرى كـشـورهـاى عـربـى در قـبـال تـجـاوزات صـهـيـونـيـسـتـهـا و ظـلم و سـتـم حـكـومـت ..... فلسطين و صهيونيزم (4) زمينه هاى پيدايش صهيونيزم ...
اوليـن مـوضـعـگـيـرى كـشـورهـاى عـربـى در قـبـال تـجـاوزات صـهـيـونـيـسـتـهـا و ظـلم و سـتـم حـكـومـت ..... فلسطين و صهيونيزم (4) زمينه هاى پيدايش صهيونيزم ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها