واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اخلاق و سیاست در اندیشه نراقی نويسنده: نجمه کیخا فهم چگونگی اخلاق و سیاست در اندیشه ملا احمد نراقی، تنها با در نظر گرفتن تحولات تاریخی و فکری زمانه او ممکن است. با چنین شیوهای و با بررسی کتاب معراج السعاده و روش اخلاقی نراقی، میتوان راه حلی اندیشمند، برای رفع معضلات فکری و سیاسی جامعه اندیشید.در باب تحولات زمانه نراقی، همین اندازه کافی است بدانیم که از فروپاشی صفویه تا حکومت فتحعلی شاه قاجار، حکومتی قدرتمند، با ثبات و دیرپا در ایران شکل نگرفت. نراقی خود در اواخر دوره زندیه به دنیا آمد و شاهد دست به دست شدن قدرت سیاسی در دوره پادشاهی جانشینان کریم خان زند و کشمکشهای داخلی در آغاز سلطنت قاجار بود. حکومت فتحعلی شاه نیز هنوز نتوانسته بود، مشروعیت و اقتدار لازم را به دست آورد؛ از این رو جامعه وضعیتی متزلزل و ناآرام داشت.در این دوره، از سویی وسوسه کسب جایگاه و قدرت وجود دارد و از سویی گروههای مختلف، هر یک خود را بر طریق مسلمانی و دینداری می دانند. در آن زمان جریان های فکری با سابقه در ایران، همچون صوفی گری و اخباری گری وجود داشتند و جریان های جدیدی مانند شیخیه نیز در حال رواج بودند. نراقی که خود فیلسوفی متأثر از مکتب فلسفی حکمت متعالیه، و اصولگرایی پرورده عالمانی چون وحید بهبهانی بود، سعی کرد تا از رواج این گونه افکار در جامعه جلوگیری کند. بسیاری رفتارها و کنشهای سیاسی و اجتماعی نراقی، در همین راستا قابل فهم است؛ برای مثال، علت نزدیکی او به فتحعلی شاه قاجار را میتوان به ممانعت از نزدیکی و محبوبیت زیاد این جریانهای به زعم او انحرافی در نزد شاه دانست؛ به خصوص اینکه جریان هایی چون شیخیه در آن روزگار، گسترش، نفوذ و اهمیت زیادی یافته و روابطی نیز با درباریان برقرار کرده بودند. نراقی در برخی آثار خود، همچون معراج السعاده و مثنوی طاقدیس، به مذمت چنین گروههایی پرداخته است:هیچ دانی چیست صوفی مشربی؟ ملحدی، بنگی، مباحی مذهبی قید شرع از دوش خود افکندهایکهنه انبانی ز کفر آکندهای من ندانم چیست این صوفی گریکش سراسر حقهاس چون بنگری(1) نراقی همچنین در معراج السعاده، برخی منکرات شایع زمانهاش را برمی شمرد؛ همانند فتوا دادن غیر اهل، دروغ در معاملات، بدعت و ظلم، معامله با ظلمه، جهل به اصول دین و... .وضعیت خاص جامعه نراقی که پس از دورهای طولانی از جنگ، هرج و مرج، قتل و خونریزی فاقد معیار و مبنای صحیح بود، نراقی را بر آن داشت که تلاش کند تا تعادلی در اخلاق و رفتار مردم و پادشاه ایجاد کند. او حتی افراط و تفریط در اصولی و اخباری بودن را نیز مذمت میکرد. واقع بینی نراقی در طرح اندیشههایش، با مقایسه نظرات وی در معراجالسعاده و عوائد الایام به خوبی روشن میشود. او که به عنوان فقیه و مجتهد اصولی مذهب، ولایت فقیه را به نحو مستقل و جامع مطرح میکند و با مبانی روشن عقلی و دلایل عقلی و نقلی، ضرورت وجود آن را اثبات میکند، در معراج السعاده سخن از سلطان عادل به میان میآورد.(2)نراقی از منصبی حکومتی برخوردار نیست. برخلاف شاهان صفوی که مقاماتی حکومتی همچون صدر و شیخ الاسلامی را به علما واگذار میکردند، سلاطین قاجار، جایی را در حکومت برای علما باز نکردند؛ از این رو نراقی برای رفع مشکلات جامعه، فاقد ابزار سیاسی بود و به همین جهت مبحث ولایت فقیه او، تنها به صورت تخصصی برای طلاب علوم دینی طرح شد. نراقی در کتاب سیف الامه نیز که در پاسخ به شبهات مبلغی مسیحی نگاشته است، نیاز به حاکم و قانون را با مبانی محکم عقلی به اثبات رسانده است؛ اما این مباحث نیز جنبه تخصصی دارد.(3)عدم دسترسی به جایگاهی سیاسی برای تدبیر مستقیم امور و تغییر اوضاع سیاسی جامعه، نراقی را بر آن داشت تا حل مشکلات را در طرح مباحث اخلاقی ببیند؛ به عبارتی نراقی به دو صورت، میان اخلاق و سیاست پیوند میزند: نخست اینکه سعی دارد بحرانهای مختلف سیاسی و فرهنگی جامعه را به شیوه اخلاقی حل کند و دیگر اینکه مسائل اخلاقی او آمیخته با مباحث سیاسی است. مطالعه معراج السعاده نشان میدهد که این کتاب برای مردم عادی نگاشته شده است؛ به ویژه اینکه او برخلاف کتب اخلاقی مطرح، مانند اخلاق ناصری، تألیف خواجه نصیر الدین طوسی که ابواب کتب خود را بر اساس تقسیم مشهور حکمت نظری و عملی پیش برده، متن معراج را تنها بر بخشی از حکمت عملی، یعنی علم اخلاق استوار ساخته است؛ در واقع او شاه را نیز که کتاب معراج السعاده را به او هدیه کرده، همچون عوام الناس مورد وعظ و نصیحت قرار داده است و به اصلاح او امید میبندد. از سوی دیگر، معراج السعاده ترجمه بخشهایی از جامع السعادات ملا مهدی نراقی است و نراقی بخشهای فلسفی را در این کتاب ترجمه نکرده است. این مطلب نیز نشان آن است که نراقی این کتاب را برای عموم مردم در نظر گرفته و قصد اصلاح اخلاقی جامعه را داشته است.اخلاق مطرح در معراج السعاده، تنها به جزئیات اخلاقی نمیپردازد. نراقی قوای چهارگانه موجود در نفس انسان را با نیروهای موجود در جامعه تطبیق میدهد؛ برای نمونه، وزیر را با قوه عقلیه مقایسه میکند، عامل خراج را با قوه شهویه و شحنه را با قوه غضبیه، و سعی میکند همچون نفس انسان، در جامعه نیز تعادل بر قرار کند.بحث عدالت در معراج السعاده، بزرگترین حلقه اتصال میان اخلاق و سیاست در اندیشه نراقی است. وی از میان انواع عدالت، عدالت پادشاه را مهمتر دانسته و عدالت و تهذیب نفس سایر انسانها را به آن منوط کرده است. از نظر او «تهذیب و تحصیل معرفت و کسب علوم و تهذیب اخلاق و تدبیر منزل و خانه و تربیت عیال و اولاد، موقوف به فراغ بال و اطمینان خاطر و انتظام احوال است و با وجود ظلم پادشاه، احوال مردم مختل و اوضاع آنها پریشان میشود.»(4)؛ به عبارتی، نراقی تهذیب اخلاق را منوط به تأمین امنیت و تأمین امنیت را در گرو عدالت سلطان قرار داده است. امور کشورداری و رسیدگی به مسائل مردم نیز به تمامی در غالب بحث عدالت و منوط به عدالت سلطان دانسته شده و وحدت و الفت در جامعه، از نتایج این مسئله تلقی شده است.(5)عادل واقعی از نظر نراقی، کسی است که دانا به قواعد شریعت الهی و عالم به نوامیس نبوی باشد و کسی که قوا و صفات خود را اصلاح نکرده باشد و در مملکت بدن خود عدالت را ظاهر نکرده باشد؛ نه قابلیت اصلاح دیگران و اجرای حکم عدالت در میان سایر مردم را دارد و نه سزاوار سروری مملکت است.(6)عدالت در تمام زوایای زندگی انسان، از نفس آدمی تا جامعهای که در آن زندگی میکند، وجود دارد. نراقی خواهان حد وسط و پرهیز از افراط و تفریط در تمام بخشهاست. میان علم و عمل، حفظ ظاهر و باطن، تحصیل علوم باطنی و علوم ظاهری شریعت و حتی در اخباری گری و اصولیگری، باید تعادل وجود داشته باشد. از نظر او، نه باید همچون اخباریان به قواعد اصول عقلی و نقلی و اجماعات قطعی بی التفات بود و نه همچون برخی اصولیان آرا و گمانهای خود را حجت قاطع شمرد. این نشان می دهد که نراقی بیش از گلهمندی از جریانی خاص، از افراط و تفریط موجود در این زمینه ناراضی بوده است.علاوه بر بحث عدالت که جنبه سیاسی پیدا کرد. و هم به شاه و هم به مردم ناظر است، مطالب دیگری نیز در معراج السعاده وجود دارد که به ابعاد سیاسی قضایا توجه دارد یا مردم را به انتقاد از وضع موجود فرا میخواند؛ برای نمونه در بحث امر به معروف و ناهی از منکر، از طرفی تبحر در علوم دینی و فقه که صفاتی همچون تقوا، زهد، آشنایی با احکام کتاب خدا، جامع شرایط حکم و فتوی بودن و امثال آن را میطلبد، از ویژگیهای آمر به معروف و ناهی از منکر دانسته شده است و از سوی دیگر، اهتمام به این امر نیاز به قدرت و نیرو داشته و از وظایف سلطان برشمرده شده است.از نظر نراقی باید در هر زمان، عالمی عامل یا سلطانی عادل بر این امر همت گمارد. این در حالی است که نراقی بر اهمیت نقش امر به معروف و نهی از منکر و عدم ترک آن تأکید بسیار کرد. و آن را از بزرگترین شعایر و علامات شریعت دانسته است که هدف کلی بعثت انبیا و نصب امامان و اوصیا و نیابت علمای متدین است.(7)محقق نراقی در ذیل شرح و بیان صفت بغی، مردم را به اطاعت از فقهای زمان دعوت می کند. بغی، سرکشی از کسی است که اطاعت از او لازم است. این کسان از نظر نراقی عبارتند از: خداوند، پیامبر، ائمه، اولوالامر و غیر آنها از فقهایی که در زمان غیبت نایبان او هستند. علاج این رذیله از نظر او، در خضوع و خشوع قولی و عملی از این افراد است تا زمانی که ملکه فرد گردد.نراقی همچنین به مواردی از همراهی نکردن مردم با ظالم اشاره و بیان میکند که هر کس ظالمی را در ظلمش اعانت کند یا راضی به فعل و عمل او باشد یا سعی در برآوردن حاجات او کند، در گناه و عقوبت همچون آن ظالم خواهد بود.(8) در مواردینیز به تکلیف مردم در برابر ظلم میپردازد و متذکر میشود که اگر برای موءمن دینداری میسر شود که بعضی مظالم را دفع کند، برای او جایز نیست که از مردم کناره جوید، بلکه بر او واجب است که دین خدا را اعانت کند.(9)پىنوشتها: 1. احمد نراقی، مثنوی طاقدیس، تهران: امیر کبیر، 1362، ص 120.2. احمد نراقی، حدود ولایت حاکم اسلامی، تهران: وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی، 1365، ص 27. 3. احمد نراقی، سیف الامه و برهان المله، تهران، قدیم، بی تا.4. احمد نراقی، معراج السعاده، تهران، انتشارات رشیدی، 1362، ص 56.5. همان، ص 45.6. همان، ص 55.7. همان، ص 392.8. همان، ص 369.9. همان، ص 520.منبع: سایت حوزه/خ
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 728]