محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846560281
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر نويسنده:حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی(دامت برکاته) انسان، لذت و رنجانسان بدون لذت و درد نیست، از برخی امور، لذت میبرد و از بعضی رنجور میشود و در تنظیم این امور، اخلاق سهم مؤثری دارد. در سایه مسائل اخلاقی، لذت و درد صحیح از نا صحیح، تشخیص داده میشود تا انسان به سراغ لذت صحیح برود و از ناصحیح آن برحذر باشد، و اگر برای رسیدن به لذت صحیح، دردی لازم باشد دردمندانه آن را تحمل کند که این درد، رواست و موجب نشاط و رفاه است و اگر گفتند رنج، زمینه گنج است، این گفته در مسائل اخلاقی، معنای روشنتری دارد؛ یعنی رنج بدن، گنج جان خواهد بود.برای بررسی مسائل لذت و درد، نخست باید معنای لذت و درد و سپس تقسیمات آن بیان شود، مشخص شود که کدام لذت و درد، درست و کدام ناروا و نادرست است. لذت، ادراک ملایم است . درک چیزی که ملایم به حال انسان باشد، لذت آور است یا لذت، همان درک ملایم است و درک چیزی که ناگوار باشد، درد آور است و چون انسان، دارای شئون فراوان است، برای هر شأن خود، هم گوارا بودن و هم ناگوار بودن، هم ادراک گوارا و هم ادراک ناگوار دارد.اقسام لذتلذت، به معنایی که گفته شد، به شئون علمی و عملی تقسیم میشود. انسان از یک جهت، عالم است و میفهمد و از جهت دیگر، عامل است و کار میکند و جهاتی که در انسان هست، گرچه مربوط به کار هم باشد، چون جزو روح به شمار میآید و شئون روح با ادراک همراه است، جنبههای علمی روح مانند جنبههای عملی آن، با ادراک همراه است.از طرفی چنین نیست که جنبههای علمی روح بیکار یا جنبههای عملی روح، بی درک باشد. وقتی موجودی مجرد شد، علم او با کارش و کار او با ادراکش آمیخته است. در نتیجه، هر کدام از این شئون، اگر به مطلوب گوارای خود برسند، لذت میبرندو اگر به ناگوار برسند، رنجور میشوند. بنابر این، حوادث دردناک برای این نیروها درد آور و حوادث گوارا برای آنها لذت بخش است.از سوی دیگر، قوای علمی به اقسام چهارگانه حس، تخیل، وهم و عقل نظری و قوای عملی نیز به شهوت، غضب و عقل عملی تقسیم میشوند و هر کدام از آنها زیر مجموعه فراوان دارد. قهرا لذت، هم به لذت حسی، خیالی، وهمی و عقلی و هم به شهوت، غضب و لذت عقلی تقسیم میشود . گاهی حس یا خیال یا وهم یا عقل نظری لذت میبرد و گاهی نیروی شهوت یا غضب یا عقل عملی لذت میبرد.در صورتی لذت، لذت علمی است که مطابق با واقع باشد؛ یعنی چیزی را که انسان میفهمد، اگر مطابق با واقع باشد، لذت راستین و اگر جهل مرکب باشد، لذت دروغین است و داوری راست یا دروغ بودن را وحی و عقل نظری بر عهده دارد؛ همان گونه که لذت شهوت و غضب را هم عقل عملی تعدیل میکند.لذت فعلی و لذت انفعالیانسان در عین حال که دارای قوه علمی و عملی است از جهتی، کارهای او به دو دسته تقسیم میشود: فعلی و انفعالی؛ یعنی گاهی انسان، کار میکند و لذت میبرد و گاهی کار میپذیرد و لذت میبرد. به همین اعتبار، لذت به دو قسم فعلی و انفعالی تقسیم میشود.اگر به انسان بگویند: لذتی که شما میبرید، لذت منفعلانه است، دست از آن بر میدارد؛ این مطلب پیچیده است که انسان خیال میکند لذت فاعلی دارد، ولی بعدا معلوم میشود که لذت او منفعلانه بوده؛ یعنی اگر نیروی فعال او کار را درست انجام بدهد، دارای لذت فاعلی است و اگر نیروی پذیرای او درست اثر بپذیرد، لذت انفعالی دارد.رابطه فعل و انفعال با وجودوقتی انسان به مراحل عالیه میرسد، میبیند گرچه کار، فعل یا انفعال و نیز لذت، گاهی فعلی و گاهی انفعالی است، ولی هرچه موجود، برتر و درجه وجودی آن کاملتر باشد، انفعال صوری او فعل واقعی است و هرچه ضعیفتر و به ماده نزدیکتر باشد، فعل صوری او انفعال واقعی است.کسی که به نشئه عقل و تجرد تام نزدیک شود، میفهمد که موجود برتر، منفعل و اثر پذیر نیست؛ بلکه همواره اثر بخش است و اگر موجود ضعیف را بررسی کند، میبیند که همواره اثر پذیر است و اثر بخش نیست. او گرچه خیال میکند کار کرده، ولی در حقیقت، پیک و ابزار کار بوده نه صاحب کار.برای روشن شدن مطلب، باید در باره اوصاف فعلی ذات اقدس اله که زاید بر ذات اوست، تأمل کرد. اوصاف فعلی خدا بر دو گونه است: برخی به صورت تأثیر و فعل و برخی به صورت تأثر و انفعال است. آنجا که به صورت تأثیر و فعل است، میگویند: خدا خلق یا عطا کرده است، خدا جواد و سخی است و... که اینها فعل است و آنجا که صورت انفعال دارد، میگویند: خدا عذر پذیر است و توبه را قبول میکند و تقوا و عمل متقیان را میپذیرد:«إنما یتقبل الله من المتقین» (1).ولی وقتی شما کار خدا را تحلیل میکنید، میبینید فعل و انفعال خدا، فعل است. آنجا که قبول یا عفو میکند و تقبل دارد، به این معناست که پاداش میدهد؛ نه این که چیزی را دریافت کند.بنابر این، اگر فرموده:«ان الله هو یقبل التوبة عن عباده و یأخذ الصدقات» (2)یعنی، خدا صدقات را میگیرد؛ معنایش این نیست که صدقه دهنده میدهد و خدا آن را میگیرد؛ بلکه این اخذ، همان قبول و این قبول، همان پاداش دادن و این پاداش دادن در حقیقت، فعل است. اینکه خدا از گناه گناهکار، با توبه او صرف نظر میکند، در حقیقت، بخشش است که به سخا و جود او بر میگردد؛ نه این که او منفعل باشد و چیزی را بپذیرد. اگر خدا صابر، عفو و حلیم است و کظم غیظ دارد، روح این اوصاف به فعل او بر میگردد، نه به انفعال وی .عدم انفعال انسان کاملانسانهای کاملی که در اثر تهذیب روح و تزکیه آن در مراحل اخلاقی، مظهر ذات اقدس اله شدهاند، فاعل محض هستند؛ یعنی فعل و انفعال آنها فعل است و از چیزی که پایینتر از آنهاست، اثر نمیپذیرند. البته انسان کامل از ذات اقدس اله اثر پذیر است؛ ولی نسبت به جهان فروتر، اثر پذیر نیست؛ مثلا، اگر کسی او را عصبانی کند و او غضبناک گردد، سپس کظم غیظ در او ظهور کند، این کظم غیظ تحمل و صبر، به حسب ظاهر، انفعال و در حقیقت، فعل و کار است، نه پذیرش.چنانچه آتشی در جایی مشتعل شود و آتشنشان آن را خاموش کند، این در حقیقت، کار و فعل است. اگر شعله شهوت یا غضبی سر بکشد، ولی عقل نگذارد شخص شهوتران عصبانی و غضبناک شود و سخنی بر خلاف عقل و وحی بگوید یا کاری بر خلاف رضای خدا کند، این پذیرش، در اثر تأثیر عقل بر غضب است. گرچه به حسب ظاهر میگویند این شخص، ساکت، ساکن و صابر شد و غضب را فرو نشاند و عفو کرد، ولی بازگشت همه این اوصاف به فعل است، نه به انفعال.اصولا این گونه انسانها لذت فاعلی دارند و مظهر ذات اقدس اله هستند که همواره جواد و بخشندهاست و اما دیگران که نمیتوانند شهوت یا غضب را رام کنند، گرچه به مقتضای شهوت و غضب، قیام و اقدام میکنند و دست به کاری میزنند که آنها را ارضا کند و ظاهرا فاعلاند، ولی آنان منفعلاند، نه فاعل؛ یعنی نیروی خشم دستور میدهد و آنان اجرا میکنند و پیک خشم هستند و پیک و فرمانبر، کار انفعالی دارد، نه فعلی و لذت او هم لذت انفعالی است، نه لذت فعلی.لذت فعلی اخلاقییکی از پیچیدهترین مسائل اخلاقی این است که بدانیم آیا به گونه اسیری خدمتگزار، لذت میبریم یا مانند فرمانروایی حاکم؟ تهذیب اخلاق آن است که انسان لذت فرمانده و امیر را ببرد؛ نه لذت فرمانبر و اسیر را. چون لذت اسیر، لذت دروغین و درد راستین، و لذت امیر، لذتی راستین است و اگر رنجی هم داشته باشد، ثواب دارد، چون مقدمه گنج است.تعبیرات دینی، نشانه این تحلیل است:الف. اگر کسی به مقام شجاعت نفسانی برسد، بر دشمن درون خود پیروز میشود:«أشجع الناس من غلب هواه» (3):شجاعترین انسانها کسی است که در نبرد با هوا و هوس فاتح باشد. یعنی شهوت یا غضب او چیز باطل طلب میکند، ولی او بر شهوت و غضب خود مسلط میشود. گاهی شهوت، شهوت حلال است، انسان، عمر خود را در این کار مباح و حلال صرف میکند و از کار مهم یا اهم، باز میماند یا غذایی مباح و خوردن آن حلال است، ولی اگر انسان کمتر غذا بخورد، بهتر درک میکند و اگر سیر شود، ناچار است بیشتر بخوابد و کمتر بفهمد.دشمن درون، انسان را در اثر تحریک شهوت غذا، وادار میکند که منفعلانه لذت ببرد. چنین شخص پرخوری در کنار سفره، به حسب ظاهر لذت میبرد، ولی لذت او لذت انفعالی است، نه فعلی؛ ولی اگر کمتر غذا بخورد و بهتر بفهمد، لذت عاقله او لذت فاعلی است؛ نه انفعالی.ب. کسانی که نه بر اساس عقل و وحی که بر طبق دستور شهوت و غضب حرکت میکنند؛ در قیامت به انفعال خویشتن اعتراف دارند؛ زیرا روز قیامت، روز ظهور حقیقت است. تبهکاران، در قیامت تصریح میکنند و میگویند: خدایا! ما مغلوب بودیم:«ربنا غلبت علینا شقوتنا» (4)شقاوت ما بر ما غالب شد و ما اسیر و فرمانبر شقاوت بودیم. پس، در موارد شهوت و غضب، شیطان مسلط است و لذت فاعلی میبرد و انسان که اسیر اوست، لذت انفعالی دارد.خدای سبحان در قرآن کریم، دسیسه شیطان را تشریح میکند و میفرماید:«و لأزینن لهم فی الأرض و لاغوینهم أجمعین» (5):من آدمیان را در اثر آمال و آرزوها و نشان دادن زر و زیور و زرق و برق فریب میدهم. مضمون آن به همین امر بر میگردد؛ زیرا فریب خورده اگر هم لذت ببرد، لذت انفعالی دارد و شیطان، لذت فعلی میبرد، گرچه او هم گرفتار دشمن دیگری است.در بخشهای علمی نیز چنین است، گاهی انسان گرفتار مغالطهای فکری است و در بحث و جدال، رقیب را از پا در میآورد و لذت علمی میبرد؛ در حالی که این لذت، لذت انفعالی است، نه لذت فعلی. اگر انسان با برهان سخن بگوید، لذت فاعلی و اگر با مغالطه سخن بگوید، لذت انفعالی دارد.بنابراین، لذت فعلی و انفعالی در هر دو بخش اندیشه و کار راه دارد؛ اما قسمت مهم بحثهای اخلاقی، در بخش کار است؛ زیرا اگر کسی واقعا از قید هوی و هوس برهد و به عقل عملی که همان اخلاص و محبت تام حق باشد، راه یابد، میتواند بخشهای عقل نظری خود را هم کنترل کند. گرچه زیربنای مسائل عملی، همان مسائل نظری است، ولی طهارت روح، مسائل علمی را هم کاملا تنظیم و تعدیل میکند.برای رهایی از این مشکلات اخلاق یا کم کردن آن راههایی ارائه شده است که یکی از بهترین آنها «اربعینگیری» است که در جای مناسب تبیین خواهد شد.لذت امساکبرخی میخورند تا لذت ببرند و برخی امساک میکنند تا لذت ببرند، که اولی لذت انفعالی است و دومی لذت عملی. یکی از اقسام روزهای که به حرمت آن فتوا دادهاند «صوم الوصال» است. از تفاسیر صوم الوصال یکی این است که کسی نیت کند از اول اذان صبح امروز تا اول اذان مغرب فردا، یعنی دو روز و یک شب، روزه بگیرد که جمعا یک عبادت شود و شب هم جزو روزه او قرار بگیرد.مرحوم ابن بابویه قمی (رضوان الله علیه) به طور «مرسل» از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل میکند که«نهی رسول الله عن صوم الوصال» (6)ولی دیدند خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم این کار را میکند، چون رسول خدا مختصاتی دارد؛ مثل اینکه، نماز شب بر پیغمبر واجب است و بر دیگران واجب نیست، به آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردند: چطور شما مردم را از صوم وصال نهی میکنید، ولی خودتان آن را انجام میدهید؟ آن حضرت طبق این نقل، فرمود:«إنی لست کأحدکم إنی أظل عند ربی فیطعمنی و یسقینی» (7):من مانند یکی از شماها نیستیم؛ من نزد پروردگار خودم به سر میبرم و او مرا طعام و آب میدهد و از این رو احساس گرسنگی و تشنگی نمیکنم؛ ولی شما چنین نیستید، اگر دو روز، و یک شب پشت سر هم، روزه بگیرید و در این مدت متصل غذا و آب نخورید، برای شما درد آور است.این سخن حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود:«من مانند یکی از شماها نیستم»به این معناست که شما از خوردن لذت میبرید، ولی من از نخوردن لذت میبرم. البته نسبت به «ماسوی الله» او لذت فاعلی دارد، و گرنه نسبت به ذات اقدس اله، از آن جهت که بنده او و مستفیض است، لذت انفعالی دارد.این حدیث، تفسیر لطیفی برای آیاتی است که قرآن کریم از زبان ابراهیم خلیل ( علیه السلام)، نقل میکند:«الذی خلقنی فهو یهدین و الذی یطعمنی و یسقین و اذا مرضت فهو یشفین» (8)خدا خالق، هادی، مطعم، ساقی و شافی من است.این آیات، درجات گوناگونی را تحمل میکند که همه آنها صحیح است. درجه ظاهریش، این است که خدا، مطعم این غذای ظاهری است که ما میخوریم:«... یرزق و لا یرزق و یطعم و لا یطعم» (9)نیز خداوند دستگاه جهاز هاضمه و گوارش و نیروی لذت بردن را به ما عطا کرده است؛ اما معنای لطیفی را که در حدیث رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آمده، میتوان در باره ابراهیم خلیل ( علیه السلام) بیان کرد که ابراهیم خلیل، تنها نمیخواهد بگوید که غذا و آب ظاهری مرا خدا میدهد و بیماری ظاهری مرا خدا شفا میدهد، بلکه میگوید همان گونه که او غذا و آب ظاهری را عطا میکند و بیماری ظاهری را شفا میدهد، غذا و آب باطنی را نیز میدهد و بیماری باطنی را هم شفا میدهد.روشن شد که گاهی انسان از نخوردن و گاهی از خوردن، لذت میبرد. غالب انسانها که گرفتار لذت بری از خوردن و نوشیدن هستند، این لذتها، انفعالی است، نه فاعلی؛ ولی کسانی که از نخوردن و ننوشیدن و روزه گرفتن لذت میبرند، لذتهای آنها لذتهای فاعلی است.اشتباه در مصداق لذت و دردهمه ما میدانیم لذت ریاست و فتح و پیروزی، خوب و درد مرئوس بودن و شکست، بد است؛ ولی مهم، تطبیق این مفاهیم بر مصداق است. کسی که عالم است، هم معنای لذت را به خوبی تحلیل میکند و هم مصداق آن را میچشد و کسی که جاهل است، معنای آن را درست تحلیل نمیکند و درد را به جای لذت میچشد، انسان عاقل معنای ریاست را خوب تحلیل میکند و لذت ریاست را میچشد؛ اما غیر عاقل در تحلیل معنای ریاست، عاجز است و درد مرئوس و زیر فرمان بودن را به عنوان لذت ریاست تلقی میکند.تهذیب اخلاق برای این است که انسان، هم در تحلیل این معانی و مفاهیم عقلی به مقصد برسد و هم در تطبیق این معانی بر مصداقها اشتباه نکند.اگر حقیقت ما مرکب از روح و بدن نبود یا اصالت از آن روح نبود، همه لذتها و دردهای ما در محور بدن خلاصه میشد؛ اما وقتی انسان، دارای روح و بدن است و اصالت از آن روح اوست، لذتها هم از آن روح بوده، لذایذ روحانی اصیل و لذایذ بدنی فرع است. آن لذتی را باید امضا کرد که مستقیما روح و به تبع آن بدن از آن بهرهمند شود و اگر کاری، مایه لذت بدن باشد، ولی روح را برنجاند در حقیقت درد است نه لذت؛ مثلا لذت معتادی که به خیال خام خود از مواد مخدر لذت میبرد، لذت کاذب است که سلامت او را به مرض تبدیل کرده و حیات او را به مرگ تهدید میکند؛ گرچه در ذائقه و شامه او موقتا ایجاد تخدیر کند.ریاست یا اسارت روحآنها که عاقل، زاهد، عارف، عابد و بنده خدا هستند و طعم ریاست را به خوبی چشیدهاند، قبل از این که در باره مسائل اجتماعی، سیاسی و... سخن بگویند، در محیط داخلی روح خود، تکلیف رئیس و مرئوس را مشخص میکنند و میگویند روح، باید فرمان بدهد و بدن باید اطاعت کند و این گونه ریاست، لذت است؛ مثلا، روح دستور میدهد که شما روزه بگیرید، ولی بدن رنج میبرد و اطاعت میکند و روح از این فرمانروایی بر بدن لذت میبرد یا روح در حالت دفاع و جهاد و نبرد با بیگانهها به بدن دستور میدهد و بدن اطاعت نموده و از جایی به جایی حرکت و جهاد را آغاز و رنج تیر و دشنه را تحمل میکند و زخمی میشود. اینجا روح، خدا را شکر میکند که من فرمان دادم و بدن اطاعت کرد. نیز چنین است در نگاه نکردن به نامحرم یا گوش ندادن به آهنگهای حرام و یا نخوردن مالهای حرام و صدها دستورهای دینی دیگر.ولی جاهل، که معنای ریاست واقعی را نمیداند، هم در تحلیل و تبیین حقیقت آن اشتباه میکند و هم در تطبیقش بر مصداق در میماند. او بدن را بر روح، مسلط کرده و آن را امیر و رئیس میکند و بر کرسی ریاست مینشاند و روح الهی را تحت اسارت بدن میگیرد. بدن، لذت جسمانی طلب میکند و بدین جهت روح را وادار میکند که برای تأمین رفاه بدن بیندیشد و راه حل ارائه کند تا بدن به آن لذت جسمانی برسد. از آن به بعد نقشههایی که کشیده میشود، برای آن است که بدن، فرمان دهد و روح اسیر شده، باید اطاعت کند؛ به عنوان مثال، روح نقشه میکشد هر درس و بحثی را که خوانده، به پای لذت بدن بریزد و بدن را اطاعت کند.اگر درس خواندهها بخواهند به نظام اسلامی خیانت کنند و به جامعه مسلمین آسیب برسانند، بیشتر از درس نخواندهها آسیب میرسانند. همه سلاحهای خانمانسوز توسط درس خواندهها اختراع و شناخته شده است. بدیهی است که انسان درس خوانده آشنا به مسائل حقوق، وقتی در تحت اسارت بدن قرار بگیرد، همه رشوهها، کارشکنیهاو اختلاسها را قانونی میکند.پیروزی روح یا بدن؟فتح و پیروزی، بسیار خوب، و شکست و ذلت، بسیار بد است، اما قبل از اینکه به بیگانهها بپردازیم، باید از درون خود شروع کنیم. در جنگ روح و بدن، آیا روح باید شکست بخورد یا بدن؟گاهی کسی مانند علی ( علیه السلام) صریحا اعلام میکند:«و إنما هی نفسی أروضها بالتقوی» (10)من این نفس اماره را با تقوا، ریاضت میدهم و قهرا آن را شکست خواهد داد. این طرز فکر علوی است و شاگردان آن حضرت نیز این راه را ادامه میدهند.راه دیگر، راه اموی است، راه کسانی که دانش، فرزانگی و همه علوم دوران تحصیل خود را به کار میگیرند تا خواستههای بدن را فراهم کنند.برخی میگویند من هرچه بخواهم میگویم یا هرچه بخواهم میکنم من هر دستوری که بدهم، روح و اندیشه من اطاعت میکند؛ یعنی در جبهه داخلی بدن را فاتح کردهام و روح من مغلوب بدن است، ولی مردان الهی در جهاد اکبر، بدن را شکست میدهند.فرجام ایستادگی در برابر دینباید توجه داشت که علاوه بر آنچه آینده در معاد صورت میگیرد، جریان دنیا هم، راه آموزش خوبی است؛ در همین دنیا هم هیچ کس از راه باطل به مقصد نرسیده، زیرا با دین و عقل جنگیدن، گویا با «دوا» جنگیدن است. شمشیر، وسیله خوبی برای زدن دشمن است، اما اگر کسی با خود شمشیر بجنگد، سرانجام سرش میشکند. دین، شمشیر خداست تا انسان با آن، دشمن درون و بیرون را بشکند:«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم» (11)و درافتادن با دین جنگیدن با شمشیر است.ابو الحسن عامری از نصوص دینی لطیفه شیرینی استخراج کرده که شرح آن چنین است:انسان در برابر آب سه حالت دارد: عاقل، نیمه عاقل و جاهل محض. عاقل، قدر آب را میشناسد و میداند که آب مایه حیات است، لذا سعی میکند هنگام تشنگی به اندازه لازم از آن استفاده کند و هرگاه و هرجا هم که تشنه نیست آب را ذخیره میکند.انسان نیمه عاقل، وقتی در کنار سفره چرب مینشیند، اصلا در این فکر نیست که چگونه غذا بخورد. برای اینکه زودتر تهاجم کند، تمام تلاشش این است که لقمههای چرب را بخورد، اما دفعتا غذا در گلویش گیر میکند و در این هنگام او به سراغ آب میرود و با، غذایی که در گلوی او گیر کرده فرو میبرد، اما آب را فقط برای این که غذا گلوگیر نشود میخورد .گروه سوم کسانی هستند که حتی وقتی که غذا گلوگیر میشود، روش آب خوردن را هم نمیدانند . از این رو تمام فضای دهان را باز میکنند و تمام آب را در آن میریزند.انسان جاهلی که نمیداند چگونه آب بنوشد، آن را یکجا در دهان خود خالی میکند و در نتیجه، آب گلوگیر او میشود. غذای گلوگیر با آب، فرو میرود؛ آب گلوگیر، با چه چیز پایین میرود؟آنگاه میفرماید: کسی که دین را سبک میشمرد و در برابر آن میایستد، مانند کسی است که در برابر آب میایستد. آب حیات در حقیقت، همان دین است و انسانها در برابر آن بر سه گونهاند: انسانهای عاقل، دستورهای دین را میشناسند و به موقع آنها را انجام میدهند (12).کسانی که متدین محض وعاقل صرف نیستند، اما بی ارتباط با مسائل دینی هم نیستند، به مجرد این که فشاری بر آنان وارد شود فشار بدنی، روحی، اقتصادی و... به اهل بیت ( علیهم السلام) متوسل، میشوند و نماز حاجت میخوانند؛ در حالی که به ما گفتهاند قبل از اینکه مشکلات دامنگیر شما شود، ارتباط خود را با خدا و احکام و حکم او قوی کنید؛ وگرنه هنگامی که مشکلی برای کسی پیش آید و مراجعه کند، فرشتهها میگویند: خدایا! ما این صدا و صاحب آن را نمیشناسیم.گروه سوم کسانی هستند که به گونهای تنگاتنگ در برابر دین ایستادهاند در این صورت دین، مهلک آنان میشود؛ زیرا آنها با آب حیات میجنگند.شرط ریاستکسی که در درون خود به مقام ریاست رسیده، مجاز است که خود را برای ریاست بیرون عرضه کند. این شرط در موارد گوناگون، در تعبیرات دینی ما آمده است که اگر کسی میخواهد امام جماعت شود، نخست باید ببیند بین خود و خدای خود «ذنب مطالب» دارد یا نه؟ اگر دارد، اقدام نکند!در زمینه تجلیل از معلم نیز، در بیانات نورانی امیرالمؤمنین ( علیه السلام) آمده است که:«و معلم نفسه و مؤدبها أحق بالإجلال من معلم الناس و مؤدبهم» (13)باید از کسی که قبل از دیگران، خودش را تربیت کرده، بیشتر تجلیل کنیم؛ زیرا همان ادب او آموزنده افراد فراوانی است:«و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس» (14)حرکت او در جامعه ادب و هنر میآموزد.آن کس که میخواهد ریاست جامعهای را بپذیرد، حتما باید بکوشد قبل از ریاست جامعه، در درون خود ریاست بر همه قوا را فراهم کند در بخشهای ادراکی بر وهم و خیال، و در بخشهای تحریکی بر شهوت و غضب فرمانروا باشد.امیرالمؤمنین ( علیه السلام) فرمود:«اگر من بخواهم، عسل مصفا و گندمهای خالص و حلال از دسترنج خود فراهم کنم، میتوانم، ولی نمیخواهم» .آنگاه فرمود:«این راهی نیست که شما بتوانید آن را طی کنید» (15)ما هم آن را از خود و دیگران توقع نداریم ولی باید بکوشیم تا نخست خودمان آن راه را طی کنیم و دست ما به حرام، دراز نشود.معیار تشخیص خیرمؤمن در فکر خیر است؛ نه لذت حسی و سود دنیایی. البته این خیر گاهی لذیذ و نافع و گاهی تلخ و زیانبار است؛ اگر نسبت به حس و طبیعت بررسی شود، برای ذائقه و نیز از نظر منافع مادی، لذیذ و سود آور نیست، ولی عقل آن را خیر میداند. از این بالاتر، گاهی برخی از کارها، نه تنها برای ذائقه و حس، لذت و از لحاظ مسائل مادی، سودی ندارد، بلکه عقل هم در تشخیص خیر بودن او «راجل» و درمانده است؛ اما وحی که اشراف بر عقل دارد و معلم آن است و آن را شکوفا و دفینههای آن را آشکار و شکفتهتر میکند، به عقل میفهماند که فلان کار خیر است و آنگاه عقل، خیر بودن آن را میفهمد و میپذیرد و دستور انجام آن را به بدن صادر میکند.در قرآن کریم آمده است که باید معیار کارها، خیر باشد و لذت و سود ظاهری نباشد و خیر را هم باید وحی بیان کند:«عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی أن تحبوا شیئا و هو شر لکم» (16)چه بسا شما چیزی را دوست دارید، از این جهت که به ذائقه شما گواراست یا به منافع مادی شما لطمهای وارد نمیکند، بلکه اثر مثبتی هم نسبت به آن دارد؛ ولی در حقیقت آن چیز به حال شما ضرر دارد و خیر نیست.از این آیه کریمه، معلوم میشود حقیقت ما را همان جان و فطرت تأمین میکند و بدن و منافع بدنی، ابزاری بیش نیست. ضمیر «کم» در آیه کریمه برای مخاطب است، در حقیقت همان است که انسانیت انسان را میسازد. از این رو قرآن میفرماید، برخی خیال میکنند که هنگام مرگ، در زمین گم میشوند و به همین جهت میگویند:«أءذا ضللنا فی الأرض ا کانا لفی خلق جدید» (17).خدا به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید در جواب آنها بگو:«یتوفیکم ملک الموت الذی وکل بکم» (18)حقیقت شما را فرشته مرگ، قبض میکند و چیزی از حقیقت شما در زمین گم نمیشود.در اینجا دو نکته استفاده میشود: یکی این که مبنای انتخاب کارها، باید خیر باشد و دیگری اینکه آن چیز برای حقیقت آدمی جان و فطرت خیر باشد، نه جسم و نیروهای جسمانی او.ذات اقدس اله در آیه مورد بحث میفرماید: قتال و جنگ با دشمن برای شما تلخ است، اما خیر شما در آن است. در باره جهاد اکبر هم این معنا صادق است؛ همان طور که جنگ با دشمن بیرون، دشوار است و نفع و لذت حسی و مادی ندارد، ولی خیر است؛ زیرا لذت و نفع حقیقی را به همراه دارد؛ جنگ با دشمن درونی هم چنین است.درون انسان متشکل از نیروهای ادراکی یا تحریکی است که همواره انسان را تعقیب میکند . مقام خواهی و برتری طلبی، چنین است. مقام خواهی، لذت زودگذری را به همراه دارد و خود دشمن دیرپایی در کمین است. مبارزه با هوس و جنگ با دشمن درون برای انسان تلخ است؛ زیرا باید از مقام خواهی تنزل کند و از تکبر بپرهیزد و متواضع شود و ایثار را بر «استئثار» ترجیح دهد؛ یعنی به جای این که خود را بر دیگران مقدم بدارد، دیگران را بر خویشتن مقدم سازد. البته این کار، برای فطرت و جان انسان، خیر است، گرچه برای وهم و خیال لذتی ندارد یا شرم آور است.در مسائل خانوادگی ممکن است کسی با تصمیمی عجولانه، همه اعضا را از خود گلهمند و اساس خانواده را متلاشی کند؛ این کار از نظر شهوت یا غضب، لذیذ است، ولی از لحاظ فطرت، لذتبخش نیست و در نتیجه نافع و خیر هم نیست.گاهی انسان «احول» و دوبین است و گاهی هم، چون محقق و بینا نیست، سراب را آب میپندارد؛ در این صورت بصیری محض لازم است که به انسان بگوید در کجا دوبین و در کجا سراب زده هستی و آب نما را آب تلقی میکنی. ذات اقدس اله خود را به عنوان بصیر محض معرفی کرده است :«إنه بکل شیء بصیر» (19)بصیر بودن خداوند نکات آموزنده فراوانی را در بر دارد که یکی از آنها دستور حیاست که خدا شما را میبیند.گذشته از این نکته تربیتی، مطلب اخلاقی دیگری را هم به ما یاد میدهد که گاهی انسان نابیناست و اصلا نمیبیند و تفریط در دید دارد. گاهی افراط در دید دارد که دوگونه است : گاهی یکی را دو و گاهی هیچ را چیز میبیند.کسی که از نظر دید کور باشد، نیازمند به بصیر است تا او را راهنمایی کند و اگر بینا باشد، ولی بینش او معتدل نباشد، احول و دو بین باشد یا سراب را آب پندارد، نیز نیازمند به بصیر حاذق است تا او را معالجه و هدایت کند. از نظر مسائل اخلاقی خیلی چیزهاست که انسان در مورد آنها بصیرت ندارد، انسان در نهانخانه قلب خود یا کور یا احول یا سراب زده است و نیازمند به راهنمای بصیری است.برخی اصلا در تشخیص راه نابینایند. از این رو، قرآن کریم میفرماید:«لا تعمی الأبصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور» (20)که اینها گرفتار تفریط در دید راه هستند و برخی دیگر، احول و تندرو هستند و در کنار راه اصلی، راه دیگر را هم میبینند و بعضی هم سراب زدهاند، چیزی را که راه نیست راه میپندارند.در هر سه حال، انسان نیازمند به خدای بصیر و درون بین و برون بین است. هم گناه چشم و هم گناه دل را میبیند:«یعلم خائنة الاعین و ما تخفی الصدور» (21)آنچه را چشم یا دل خیانت میکند، خدا میبیند. چون بصیر و علیم مطلق است. بنابر این بشر در تشخیص خیر که مبنای کار در تهذیب روح و اخلاق است، نیازمند به وحی است.عقل، شاگرد وحیاگر عقل را شاگرد خوبی برای وحی بدانید، عقل به شما دستور میدهد که هرگز در سیر و سلوک مدارج عرفانی توقف نکنید. در این فکر نباشید که فقط به جهنم نروید و نسوزید یا فقط به بهشت بروید؛ زیرا اینها درجه ضعیفی از همت بوده و لازم است، ولی کافی نیست؛ بلکه در این فکر باشید که حیات ابد تهیه کنید و «عند الله» باشید و هماره مرزوق حق بوده و در حد فرشته و برتر از آن زندگی کنید.قرآن کریم فضایل فراوانی را برای شهدا یاد میکند:«و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتا بل أحیاء عند ربهم یرزقون فرحین بما اتیهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم» (22)کسی که در راه دین کشته میشود، زنده است و از رزق خاص عنداللهی بر خوردار است و از فضل خدا هماره مسرور و با نشاط است و از راهیان راه حق با خبر است و خوشحال میشود و مژده دریافت میکند.فضایل مزبور در باب جهاد اصغر گفته شده است، اما چون جهاد اکبر، مهمتر از جهاد اصغر است، همه فضایل پنجگانه به نحو کمال، برای مجاهد در جهاد اکبر حاصل است. کسی که در جهاد اکبر پیروز شد به خدا نزدیکتر است و از رزق خاص برتر یا رزق اخصی استفاده میکند و شادمانتر از شهید است و از حال کسانی که ادامه راه او را در سر میپرورانند آگاه است و از تداوم راه خود، لذت میبرد و نشاط و بشارت دریافت میکند.کسانی که در جهاد اکبر فاتح و پیروز شدهاند، از احوال سائران و سالکان کوی حق باخبرند و از این که در سایه رفتار صحیح آنها عدهای هم مشغول سیر و سلوک هستند، لذت میبرند؛ مثلا، مرحوم علامه بحر العلوم (23) ، سید ابن طاووس (24) و ابن فهد (25) (رضوان الله علیهم اجمعین) که کوی تهذیب نفس را پیموده و در جبهه جهاد اکبر فاتح و پیروز شدهاند، هم اکنون میدانند که در بین علما یا اقشار مردم، چه گروهی راه آنها را ادامه میدهند، ولی برای اینکه انسان در آن راه در جهاد اکبر نلغزد، باید کاملا شاگرد وحی باشد.امام صادق (صلوات الله و سلامه علیه):«ما زاد خضوع الجسد علی ما فی القلب فهو عندنا نفاق» (26):اگر خشوع بدن کسی بیش از خشوع قلب وی باشد، این در نزد ما نفاق محسوب میشود. انسان موظف است در پیشگاه خدا، به ویژه در نماز، خاضع و خاشع باشد و علامت هراس، تواضع و ادب و ترس در تمام بدن او ظهور کند، ولی این ترس باید از دل نشأت بگیرد. وقتی ترس از دل، نشأت بگیرد و خشیت قلب مایه خشوع جسم شود، در این صورت خضوع قلب یا بیشتر از خضوع جسم یا دست کم، مساوی با آن است و هرگز کمتر از خشوع بدن نخواهد بود. زیرا منشأ خضوع بدن، خشوع دل است چگونه میشود، منشأ کمتر از ناشیء باشد؟ ولی وقتی خشوع تن از جان نشأت نگیرد، قهرا ممکن است خشوع و خضوع بدن، بیش از خشوع قلب باشد.شخصی که خشوع بدن او بیش از خشوع قلب اوست، مسلمان و مؤمن است و ان شاء الله به بهشت راه مییابد، اما او شاگرد ضعیفی برای اهل بیت (علیهمالسلام) است و عقلش را آن طور که باید به وحی نسپرده است. البته ممکن است دیگران این را خلوص بپندارند، ولی این کار نزد اهل بیت ( علیهم السلام) نفاق است؛ زیرا آنان خالص محض هستند و در بارگاه خلوص محض، جا برای دیدن غیر نیست و اصولا دو رنگی با خلوص هماهنگ نیست. انسان باید، مدتها «مخلص» به کسر باشد تا «مخلص» به فتح گردد.مخلص و مخلصقرآن کریم، مخلصین را در یک جا و مخلصین را در جای دیگر یاد میکند و میفرماید: «وما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین» (27) گاهی انسان برای رضای خدا نماز میخواند و روزه و اعمال عبادی دیگر را انجام میدهد و چیزی منظور او نیست؛ ولی گاهی حتی خود را هم نمیبیند و همه شئون حیاتی خود را برای خدا میخواهد که صورت اولی «إخلاص العبادة لله» و دومی «إخلاص النفس لله» است. اگر مراحل اخلاص عبادت برای خدا و بعد از آن، مراحل اخلاص نفس برای خدا هم پایان رسد، آنگاه خدا در بین این مخلصین عدهای را مخلص میکند (28).مخلصین سه وصف دارند که مهمترین آن این است که فقط آنان میتوانند خدا را وصف کنند؛ چنانکه قرآن کریم میفرماید:«سبحان الله عما یصفون الا عباد الله المخلصین» (29).این معنا، بسیار بالاتر از آن است که:«لا یحصی نعمائه العادون و لا یؤدی حقه المجتهدون» (30)و مربوط به مقام شکر و فعل است؛ چون مقام وصف، مقام دیگری است. بنابراین، باید مخلصین به جایی رسیده باشند که مجاری ادراکی آنان با نور حق، تأمین شده باشد:«کنت سمعه... و بصره... و لسانه» (31).از این رو آنان با زبان، چشم و گوش سخن حق میگویند و تماشا میکنند و میشنوند و لذا در وصف او مأذون هستند.حاصل آنکه: گاهی انسان ظاهرا مسلمان و باطنا کافر است که«هم للکفر یومئذ أقرب منهم للإیمان» (32)یا«و اذا لقوا الذین امنوا قالوا امنا و إذا خلوا إلی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزؤون» (33)این قسم منافق، خارج از بحث است، اما حدیث معروف که میگوید:«اگر ظاهر کسی، بهتر از باطنش باشد، او پیش ما منافق است» (34)در باره مسلمانها و مؤمنان است. همان گونه که اکثر مؤمنان مشرکند:«ما یؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون» (35)اکثر آنان نیز منافقند و میتوان گفت:«و ما یؤمن أکثرهم بالله إلا و هم منافقون» !گاهی شخصی، مسلمان و ارادتمند به اهل بیت طهارت ( علیهم السلام) است و در مراسم سوگ و ماتم آنان نیز حضور دارد، به وظیفهاش هم عمل میکند، واجبها را انجام میدهد و محرمات را ترک میکند و در یک کلام، در مسیر دین است، اما ظاهرش بهتر از باطن اوست. این رویه یک نوع نفاق مرموزی است که در درون او وجود دارد، چنین انسانی به مخلصین نمیرسد، چه رسد به مخلصین.پینوشتها:.1 سوره مائده، آیه .27.2 سوره توبه، آیه .104.3 بحار، ج 74، ص 112، ح .2.4 سوره مؤمنون، آیه .106.5 سوره حجر، آیه .39.6 مستدرک الوسائل، ج 7، ص .552.7 مستدرک الوسائل، ج 7، ص .552.8 سوره شعراء، آیات 78ـ .80.9 از فقرات دعای افتتاح..10 نهج البلاغه، نامه .45.11 سوره انفال، آیه .60.12 الأمد علی الأبد، ص .104.13 نهج البلاغه، حکمت .73.14 سوره انعام، آیه .122.15 «ولو شئت لاهتدیت الطریق إلی مصفی هذه العسل و...» (نهج البلاغه، نامه 45) ..16 سوره بقره، آیه .216.17 سوره سجده، آیه .10.18 همان، آیه .11.19 سوره ملک، آیه .19.20 سوره حج، آیه .46.21 سوره غافر، آیه .19.22 سوره آل عمران، آیات 169ـ .170.23 سید محمد مهدی بن سید مرتضی طباطبایی (1154ـ 1212) جامع معقول و منقول، صاحب کرامات عدیده و اخلاق فاضله، مشهور به علامه بحرالعلوم که فیضیابی او به محضر امام عصر (عج) متواتر است، شیخ جعفر کاشف الغطا با آن همه جلالت و فقاهت مطلقهای که داشت خاک نعلین سید را با تحتالحنک خود پاک میکرد. (ریحانة الأدب، ج1، ص 234) ..24 رضی الدین ابو القاسم علی بن طاوس (589ـ 664) نوه دختری ابن ادریس، در کلمات اجله به «قدوة العارفین» و «مصباح المتهجدین» موصوف است. (همان، ج 8، ص 76) ..25 احمد بن محمد بن فهد اسدی حلی، از اکابر علمای امامیه، فقیه، فاضل، محدث و مرتاض، متوفای 841 هجری است. (همان، ج 8، ص 145) ..26 کافی، ج 2، ص 396، ح .6.27 سوره بینه، آیه .5.28 رجوع کنید به رساله سیر و سلوک، منسوب به بحرالعلوم..29 سوره صافات، آیات 159ـ .160.30 نهج البلاغه، خطبه .1.31 کافی، ج 2، ص 352، ح .8.32 سوره آل عمران، آیه .167.33 سوره بقره، آیه .64.34 کافی، ج 2، ص 396، ح .6.35 سوره یوسف، آیه .106منبع: مبادی اخلاق در قرآن، آیت الله عبدالله جوادی آملی(دامت برکاته)/الف
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 371]
صفحات پیشنهادی
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر نويسنده:حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی(دامت برکاته) انسان، لذت و رنجانسان بدون لذت و درد نیست، از برخی امور، لذت میبرد و از ...
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر نويسنده:حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی(دامت برکاته) انسان، لذت و رنجانسان بدون لذت و درد نیست، از برخی امور، لذت میبرد و از ...
هنگام عصبانيت گرايش به خواندن خبر...
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر نويسنده:حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی(دامت .... به جهان فروتر، اثر پذیر نیست؛ مثلا، اگر کسی او را عصبانی کند و او غضبناک .
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر نويسنده:حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی(دامت .... به جهان فروتر، اثر پذیر نیست؛ مثلا، اگر کسی او را عصبانی کند و او غضبناک .
رِد ـ آي به همراه 70 مقاله دیگر
رِد ـ آي به همراه 70 مقاله دیگر- وقف فرهنگ حقوقي وقف نگاهي به تاريخعالم مجاهد شيخ فضلا. ... نقش اخلاق در گرایش به لذات برترلطایف و حکایتهای اخلاقیشناخت نفسمواعظ اخلاقیکعبه ... وزارت جهاد كشاورزي مقام برتر را در نمايشگاه عملكرد ستاد حراس.
رِد ـ آي به همراه 70 مقاله دیگر- وقف فرهنگ حقوقي وقف نگاهي به تاريخعالم مجاهد شيخ فضلا. ... نقش اخلاق در گرایش به لذات برترلطایف و حکایتهای اخلاقیشناخت نفسمواعظ اخلاقیکعبه ... وزارت جهاد كشاورزي مقام برتر را در نمايشگاه عملكرد ستاد حراس.
امام سجاد فاتح قلبها: 2- خدمتگزاری به نیازمند
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر در نتیجه، هر کدام از این شئون، اگر به مطلوب گوارای خود برسند، لذت میبرندو اگر به ... الصدقات» (2)یعنی، خدا صدقات را میگیرد؛ ...
نقش اخلاق در گرایش به لذات برتر در نتیجه، هر کدام از این شئون، اگر به مطلوب گوارای خود برسند، لذت میبرندو اگر به ... الصدقات» (2)یعنی، خدا صدقات را میگیرد؛ ...
اخلاق، فضيلت، گوهر جامعه ي ديني (3)
او محرک تمام اعمال را گرايش به سوي خير مي داند و رسيدن به خير اعلي را براي ... نيچه توجه به تن و زندگي زميني را فضيلت اساسي بشر تصور کرد و نقش عقل را در ... توهم پنداشت؛ پس پايه ي اخلاق را از معيارهاي متعالي الهي به لذت هاي زميني و قدرت هاي ... را تکميل مکارم اخلاق بيان فرمودند و از آن حضرت پرسيدند: «از مومنان کدام برتر است؟
او محرک تمام اعمال را گرايش به سوي خير مي داند و رسيدن به خير اعلي را براي ... نيچه توجه به تن و زندگي زميني را فضيلت اساسي بشر تصور کرد و نقش عقل را در ... توهم پنداشت؛ پس پايه ي اخلاق را از معيارهاي متعالي الهي به لذت هاي زميني و قدرت هاي ... را تکميل مکارم اخلاق بيان فرمودند و از آن حضرت پرسيدند: «از مومنان کدام برتر است؟
پرسشها و پژوهشهاى قرآنى در زمينه فلسفه اخلاق(2)
آنچه راجع به سقراط مى دانيم، ازمكالمات افلاطون به دست آمده است. ... نقش و تأثير ثواب و عقاب در انگيزشهاى اخلاقىثواب و عقاب ونقش آن در رويكردهاى ..... اپيكور، ضمن سعادت انگاشتن لذت پايدار شخصى، لذت عقلى را برتر و والاتر از لذت جسمى و دنيوى مى داند. ... گرايش درمسير سعادت معنوى وى، به ارزشهاى پايدار وسعادت آفرين آخرت اشاره دارد.
آنچه راجع به سقراط مى دانيم، ازمكالمات افلاطون به دست آمده است. ... نقش و تأثير ثواب و عقاب در انگيزشهاى اخلاقىثواب و عقاب ونقش آن در رويكردهاى ..... اپيكور، ضمن سعادت انگاشتن لذت پايدار شخصى، لذت عقلى را برتر و والاتر از لذت جسمى و دنيوى مى داند. ... گرايش درمسير سعادت معنوى وى، به ارزشهاى پايدار وسعادت آفرين آخرت اشاره دارد.
مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى معنوى سرزمين هند (1)
مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى معنوى سرزمين هند (1)-مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى ... در گوشه گوشه عرفان اوشو انسان تشويق به زندگى مادى شده و لذت بردن از لذايذ زندگى مادى و ... آنها در كنار هم زيبايى و زندگى برتر و كامل ترى مى آفرينند 10. ... به دنبال لذت بردن از زندگى شخصى خود باشد و در گام بعد منسب سياستمدار و نقش سياست ...
مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى معنوى سرزمين هند (1)-مسلك عرفانى اوشو در گرايش هاى ... در گوشه گوشه عرفان اوشو انسان تشويق به زندگى مادى شده و لذت بردن از لذايذ زندگى مادى و ... آنها در كنار هم زيبايى و زندگى برتر و كامل ترى مى آفرينند 10. ... به دنبال لذت بردن از زندگى شخصى خود باشد و در گام بعد منسب سياستمدار و نقش سياست ...
نقش ازدواج در سلامت روان جوانان
نقش ازدواج در سلامت روان جوانان چنانكه پیشتر اشاره شد ،ازدواج یك امر طبیعی و فطری و یكی ... كسی كه به این نیاز طبیعی پشت كند بدون تردید، احساس كمبود خواهد كرد وچون برخلاف ... همین فواید ازدواج و تشكیل خانواده ، یعنی ایجاد اخلاق نیكو در افراد ، سلامت و .... و گرايش به الگوهاي سلامت روان زمينه ساز تمايل جوانان به تشكيل زندگي شوند.
نقش ازدواج در سلامت روان جوانان چنانكه پیشتر اشاره شد ،ازدواج یك امر طبیعی و فطری و یكی ... كسی كه به این نیاز طبیعی پشت كند بدون تردید، احساس كمبود خواهد كرد وچون برخلاف ... همین فواید ازدواج و تشكیل خانواده ، یعنی ایجاد اخلاق نیكو در افراد ، سلامت و .... و گرايش به الگوهاي سلامت روان زمينه ساز تمايل جوانان به تشكيل زندگي شوند.
قوانين حاکم برنفس انسان وتربيت ديني (1)
ازکلمات شيخ الرئيس در نمط نهم به خوبي استفاده مي شود که لذت معنوي ارتباط با ... کدام يک از آنها نقش بيشتري در گرايش انسان به دين دارد وچگونه مي توان اين قوا يا قوه .... لذت ها نه تنها با دين داري رويارويي دارد، بلکه قطع نظر از دين داري، اگر اخلاق غير ... هاي برتر وجودي انسان برجسته شود، اختيارانسان نيز بايد دراين جهت باشد تا به ...
ازکلمات شيخ الرئيس در نمط نهم به خوبي استفاده مي شود که لذت معنوي ارتباط با ... کدام يک از آنها نقش بيشتري در گرايش انسان به دين دارد وچگونه مي توان اين قوا يا قوه .... لذت ها نه تنها با دين داري رويارويي دارد، بلکه قطع نظر از دين داري، اگر اخلاق غير ... هاي برتر وجودي انسان برجسته شود، اختيارانسان نيز بايد دراين جهت باشد تا به ...
مبانى اخلاق نظرى از ديدگاه ملا مهدى نراقى (4)
قرآن كريم از رهبانيتى سخن به ميان آورده كه به ملت نصارا توصيه شده، اما آنها آن را به ... تواضع در برابر كبر قرار دارد و مفهوم آن برتر ندانستن خود از ديگران و فروتنى در ... آخرتى باشد و نه راهى به سوى آن به شمار آيد، و تنها لذت بردن از گناهان و بهره جستن از ... و آن چه به نظر رسيده آن است كه گرايش ايشان به عرفان نظرى مصطلح، قابل ملاحظه ...
قرآن كريم از رهبانيتى سخن به ميان آورده كه به ملت نصارا توصيه شده، اما آنها آن را به ... تواضع در برابر كبر قرار دارد و مفهوم آن برتر ندانستن خود از ديگران و فروتنى در ... آخرتى باشد و نه راهى به سوى آن به شمار آيد، و تنها لذت بردن از گناهان و بهره جستن از ... و آن چه به نظر رسيده آن است كه گرايش ايشان به عرفان نظرى مصطلح، قابل ملاحظه ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها