تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 9 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):همّت مؤمن در نماز و روزه و عبادت است و همّت منافق در خوردن و نوشيدن؛ مانند حيوانات...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

سود سوز آور

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

مبلمان اداری

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1802689735




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

قهرمان مصر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
قهرمان مصر
قهرمان مصر (بازخوانی یک حماسه - به مناسبت 26 فروردین، سالروز شهادت خالد اسلامبولی)او سالها پیش درعصر بیداد و تاریکی در آشیانه فرعونهای تاریخ‏ندای اسلام ناب را سرداد و در مقابل دژخیمان شب رست‏با چهره‏ای‏مصمم قلب سیاه فرعون مصر را نشانه گرفت و به حیات خفاشی پلیدپایان داد. مردی که سمبل مبارزه ونشانه خشم مقدس دینی مردم‏مسلمان مصر بود، خالد اسلامبولی است که در این مقاله ضمن آشنایی‏با پیشینه تاریخی سیاسی مصر و تحولات جاری این کشور که به ترورسادات رئیس جمهوری منفور این کشور انجامید، می‏پردازیم و باچهره مصمم مجاهد مصر آشنا می‏شویم. مصر در سلطه استعمار در سال 1882 میلادی انگلستان، رسما مصر را مستعمره خود اعلام‏کرد; اما به دلیل فشارهای ملت مسلمان و شریف مصر در سال 1922میلادی استقلال این کشور امضا شد; هرچندبا به سلطنت رسیدن ملک‏فواد اول در سال 1936 میلادی، رسما استقلال خود را بازیافت، اماعملا تا سال 1952 انگلیس از نفوذ همه جانبه‏ای در مصر برخورداربود; تا این که گروهی از افسران جوان مصر علیه ملک فاروق دست‏به کودتا زدند و به این ترتیب چهره دست نشانده استعمار از میان‏رفت و رژیم پادشاهی مصر، به رژیم جمهوری تبدیل شد. در این دوره، «محمدنجیب‏» و «جمال‏عبدالناصر» از رهبرانی‏بودند که دم از اسلام می‏زدند; اما در حقیقت طرفدار ناسیونالیزم‏عربی و سوسیالیسم بودند. جمال عبدالناصر اقدام به ملی کردن کانال سوئز کرد(نقش شهیدنواب صفوی در این اقدام بسیار موثر و قابل مطالعه است.)که این‏اقدام خشم آمریکا و صهیونیزم را برانگیخت و در نهایت‏به حمله‏آمریکا، اسرائیل و انگلیس علیه این کشور منجر شد. جنگهای شش روزه، اعراب و اسرائیل تلخ‏ترین واقعه دوران جمال‏عبدالناصر بود; که در سال 1967میلادی صورت گرفت و به شکست اعراب‏انجامید. پس از مرگ جمال، انورسادات، رئیس جمهور منفور و خائن مصر به‏حکومت رسید که سرآغاز دور جدیدی از مبارزات ملت مسلمان مصرگردید. فرزندان خلف مصر سرزمین مصر از دیرباز مرکز مبارزات اسلامی علیه سلطه استکبارو حکومتهای ظالم داخلی بود و قهرمانان و اندیشمندانی مانند حسن‏البناء، سید قطب، عبدالقادر عوده، صالح عبدالله نسریه، کارم‏اناضولی، طلال الانصاری، احمدشکری مصطفی و... در تاریخ جهاد وشهادت این کشور درخشیده‏اند. این کشور همواره صحنه اعدام و زندان و شکنجه برعلیه مبارزان‏بوده و طاغوتیان سعی داشتند نور دفاع از شرف اسلام را خاموش‏سازند و به حکومت‏خفاش گونه خود ادامه دهند. اما آنچه قابل‏مطالعه است این که، پیروزی انقلاب اسلامی درایران و ناتوانی‏استکبار جهانی درسرکوبی آن از یکسو، بحرانهای سیاسی اجتماعی‏مصر و انزجار عمومی نسبت‏به انعقاد پیمان کمپ دیوید، از سوئی‏دیگر زمینه ساز سقوط حکومت فرعونی سادات شدند. در این میان‏پیمان کمپ دیوید به معنای تسلیم شدن مرزبانان جبهه اسلامی در خطمقدم نبرد با اسرائیل ارزیابی شد که 4 سال پس از نبرد خونبارصهیونیستها علیه کشورهای اسلامی از جمله مصر(در سال 1352)به‏امضاء رسید. تاسیس سازمان الجهاد «محمد عبدالسلام فرج‏» به تاسیس سازمان جدیدی به نام‏«الجهاد» همت گماشت و با کوششهای فراوان با همراهی «طارق‏الزمر» و بعد از آن سرهنگ دوم نیروی هوایی «عبداللطیف‏عبودالزمر» ، افسر اطلاعات و متخصص در امنیت نظامی، را به‏همکاری دعوت کرد. و از آن پس به سازماندهی و جذب جوانان پرداخت‏و در نهایت‏به تاسیس سازمان الجهاد اقدام کرد. فرج ضمن تحقیق و مطالعه در علوم اسلامی کتابی تحت عنوان‏«الجهاد فریضه‏الغائبه‏» (جهاد وظیفه فراموش شده)تالیف کرد. وی در کتابش با توجه به این حقیقت که اسلام دین برتر است وآینده از آن اسلام خواهد بود، به این واقعیت تلخ تاریخی اشاره‏کرد که مسلمانان به علت رهاکردن وظیفه اسلامی «جهاد در راه‏خدا» به سستی و فتور گراییده‏اند و علت اصلی ضعف امت اسلامی رادر ترک جهاد و جنگ با کفار حاکم برسرنوشت آنان دانست. این کتاب در مدتی اندک به عنوان تفکرات ناب مورد توجه‏اندیشمندان و رهبران نهضتهای اسلامی مصر قرار گرفت و رهبران‏الجهاد برپایه نظریات فرج، مترصد فرصتی شدند تا علیه فرعونیان‏قیام کرده، آنان را به هلاکت‏برسانند. تشکیلات الجهاد پی در پی طرحهای مختلفی را برای سرنگونی رژیم‏برنامه ریزی می‏کرد. اما هیچ یک برای نابودی سادات اطمینان بخش‏به نظر نمی‏رسید. در همین اوضاع و احوال، سادات پس از بازگشت از آمریکا، دراوایل سپتامبر 1981، دستور دستگیری چندهزارتن از شخصیتهای‏سیاسی مذهبی را صادر و آنها را روانه زندان کرد که محمداسلامبولی برادر خالد اسلامبولی نیز جزو آنان بود. به این ترتیب‏بار دیگر فرزندان رشید مصر در زنجیر سادات آمریکایی گرفتارشدند. خالد که توسط محمد با عبدالسلام فرج آشنا شده بود، با سازمان‏«الجهاد» ارتباط برقرار کرد و زمینه‏های فکری و اعتقادی وی‏بیش از پیش تقویت گردید. مدتی بعد خالد از این تصمیم سازمان که‏باید «فرعون‏» را به هلاکت‏برسانند، آگاهی یافت. علاوه برآن‏مفتی و مرشد الجهاد «شیخ عمر عبدالرحمن‏» نیز بر وجوب قتل‏حاکم کافر فتوا داده بود که خالد را در مبارزه علیه کفر مصمم‏ترمی‏ساخت. خالد اسلامبولی و احیای وظیفه دینی خالد احمد شوقی اسلامبولی در سال 1337 ه’.ش متولد شد. وی درمدرسه فرانسوی نوتردام قاهره به تحصیل پرداخت و آنگاه که به سن‏20 سالگی رسید، با درجه ستوانی در توپخانه ارتش مصر مشغول به‏کار شد. خالد همواره از راهنماییهای برادرش محمد، سود می‏برد. محمدعضو جماعت اسلامی در اسیوط برای آنکه برادرش دچار اغفال سیاسی‏نشود، همواره در تربیت و رشد معنوی خالد نهایت دقت را به خرج‏داد تا آنجا که خالد به خاطر رفت و آمد زیاد به مساجدی که‏مسلمانان در آنجا اقامه نماز می‏کردند، مورد بازجویی فرماندهان‏نظامی قرار گرفت و به خاطر مظنون بودن برادرش در پرونده‏اش‏نوشتند: «نباید در رژه نظامی شرکت کند.» آنچه خدا بخواهد چهار شنبه 23 سپتامبر 1981 خالد اسلامبولی به دفتر فرماندهی‏ارتش مصر احضار شد و به وی ابلاغ گردید که باید خود را برای‏شرکت در رژه 6 اکتبر آماده کند. خالد تقاضای مرخصی برای ایام‏عید قربان را کرد که به دلیل عدم حضور همکارش امکان مرخصی برای‏وی فراهم نشد و او موظف به حضور در رژه نظامی شد. در همان‏لحظات فکر اعدام سادات در ذهنش نقش بست و خطاب به فرماندهش‏گفت: هرچه خواست‏خدا باشد همان می‏شود. فرمانده توجهی به گفته‏خالد نکرد، ولی او می‏دانست که خداوند تقدیر دیگری برایش اراده‏کرده است. مدتی در این باره فکر کرد و به این نتیجه رسید که‏باید چنین کاری صورت پذیرد. به همین جهت‏خود را به عبدالسلام‏فرج، رساند و موضوع را با وی در میان گذاشت. عبدالسلام با تردیدپیشنهاد خالد را پذیرفت، زیرا باورکردنش برای وی مشکل به نظرمی‏رسید. خالد پس از تنفیذ طرح عملیات توسط فرج، از وی خواست‏چند نفر را برای شرکت در عملیات به همراه مقداری اسلحه و مهمات‏در اختیارش بگذارد که فرج این خواسته را در مدت کمتر از 24ساعت عملی ساخت و سه نفر را در اختیار وی گذاشت: 1- عبدالحمید عبدالسلام عبدالعال افسر سابق پدافندهوایی; که‏به علت آن‏که حضور در ارتش را خدمت‏به حاکم کافر می‏دانست ازارتش استعفا داده بود. 2- عطا طایل حمیلو رحیل، افسر احتیاط ارتش، مهندس. 3- حسین عباس محمد، گروهبان ارتش، که هفت‏سال پیاپی قهرمان‏تیر اندازی ارتش مصر بود. این افراد از چنان شایستگی و عظمت روحی برخوردار بودند که‏وقتی عبدالسلام فرج به آنان گفت: آیا مایلید در عملیات شهادت‏شرکت کنید؟ بدون درنگ هرسه در پاسخ جواب مثبت دادند. روز مرگ فرعون ششم اکتبر 1981 به مناسبت‏سالگرد جنگ رمضان رژه نظامی درحومه شهرک نصر منطقه اعیان نشین قاهره برگزار شد و انورسادات در کنار مقامات مصری و مستشاران آمریکایی و اسرائیلی‏برای شرکت در این مراسم حضور یافت. تمام شخصیتهای طراز اول مصرنیز در این مراسم حاضر بودند. سادات در جایگاه ویژه با لباس‏نظامی فرمانده عالی مصر(فیدل مارشال)در ردیف اول پشت‏سر دیوار5 / 1 متری قرار گرفته بود. حسنی مبارک، معاون وی نیز در سمت‏راست و عبدالعلیم ابوغزاله وزیر دفاع در سمت چپ و آلفرد سفیرآمریکا پشت‏سرسادات در ردیف بعدی قرار داشتند. آمریکا و سازمان سیا یکی از بهترین و پرهزینه‏ترین سیستم‏حفاظتی را که از پیش رفته‏ترین و پیچیده‏ترین سیستم‏ها بود، تدارک‏دیده بودند و سادات در حلقه حفاظتی و شدیدترین تدابیر امنیتی‏قرار داشت. به مدت سه روز نیروهای امنیتی تمام تفنگ‏ها و زره‏پوشها را بازرسی کرده بودند تا مطمئن شوند گلوله‏ای در آنهانیست ولی اسلامبولی و یارانش توانستند وسایل و مهمات لازم را درمیدان رژه وارد سازند. در روز رژه، خالد به سربازان مرخصی داد و به جای آنان سه یارخود را به طور سری وارد کرد تا جای سربازانی را که قرار بود درخودرو سوار شوند، بگیرند. در ساعت 5 / 11 غریو تانک‏ها و خودروها برخواست. مراسم نظامی‏آغاز شد. ساعتی از انجام رژه می‏گذشت که ابوغزاله وزیر دفاع‏توجه سادات را به 6 فروند جت میراژ که ضمن عملیات اکروباتیک‏در ارتفاع پایین، پرچم مصر را در آسمان نقش می‏کردند. جلب کردو توضیحاتی را ارائه نمود. همه نگاهها به آسمان دوخته شده بود. بی آنکه کسی متوجه شود، کامیونی که یک تفنگ 130 میلی متری تانک‏روس را به دنبال می‏کشید، در برابر جایگاه توقف کرد و رانندگان‏دیگر به گمان این که خودرو دچار نقص فنی شده است، مسیرشان راکج کرده، از کنار آن عبور می‏کردند. ناگهان صدای مسلسل سه مبارزدر لباس نظامی از عقب کامیون که جایگاه سادات را نشانه رفته‏بودند، چشمها را از آسمان به زمین دوخت. خالد رهبر عملیات ازصندلی جلو بیرون پرید و به سوی سادات دوید و یک نارنجک به سوی‏او پرتاب کرد. اما در جلو پای ابوغزاله افتاد و عمل نکرد. بدون‏فاصله نارنجک دوم نیز پرتاب شد. رهبر عملیات به سرعت‏به سوی‏خودرو رفت و مسلسلش را برداشت و بی‏امان به سوی جایگاه‏تیراندازی کرد. به دنبال او سه نفر به سادات نزدیک شدند وفریاد برآوردند: الله اکبر! پاینده باد اسلام... این حمله، چنان گارد امنیتی سادات را که در آمریکا تعلیم‏دیده بودند شوکه کرد که کاملا دست‏پاچه و وحشت زده شده بودند که‏ارباب خود را در خطر رها ساختند. پس از انجام موفقیت‏آمیز عملیات، 5 نفر کشته و 28 نفر زخمی‏برجای ماند که چهار افسرآمریکایی نیز در بین این عده دیده‏می‏شدند. در بیمارستان سادات در حال اغما به سر می‏برد. گلوله‏ها وترکش‏ها جانب چپ قفسه سینه او را درهم شکسته و کمر و گردن وزانوی او به شدت مجروح شده بود. یکی از یاران خالد شهید شد اما مابقی را که به شدت مجروح شده‏بودند، دستگیر کردند. این دومین بار بود که در تاریخ مبارزات مردم مصر، حکومت‏فرعون مورد اصابت ضربات خشم مقدس واقع شد و لرزه بر اندام حکام‏منطقه انداخت. شیر در قفس خالد اسلامبولی و یارانش ظرف چند ماه، در بیدادگاه نظامی مصرمحاکمه شدند و همگی اعتراف کردند که در اعدام انقلابی سادات دست‏داشتند. اسلامبولی در یکی از دادگاههای نظامی فریاد زد: ظالم را من‏کشتم، فرعون را من نابود کردم. ما پرچممان را به خاطر خدابرافراشتیم، ما معتقد به دینی هستیم که به پیروان خود درس‏فداکاری و از خودگذشتگی می‏دهد. او طی دفاعیه‏ای در دادگاه،اهداف و آرمانهای گروه «الجهاد» و نیز انگیزه‏های قتل سادات‏را روشن ساخته است. او پس از آنکه توسط رئیس دادگاه از سخن‏گفتن در دادگاه محروم شد، این دفاعیه کتبی را تسلیم دادگاه‏کرد: بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله و الصلوه و السلام علی رسول‏الله. شما امروز تنها ناظر تصفیه خالد اسلامبولی و عبود رمزی و غیرآنها نیستید; بلکه ناظر قضیه اسلام هستید که برسرآن مورد آزمایش‏قرار گرفته‏ایم و شاهد ایمانی هستیم که توسط کسانی که آنان رامسلمان می‏پندارید، مورد حمله قرار گرفته است. امروز سه سوال که نه تنها به ذهن شما، بلکه به ذهن بسیاری ازکسانی می‏رسد که دیدند و شنیدند که رگبارهای مسلسل حق، چگونه‏قلبهای جنایتکاران را سوراخ کرد و چگونه بمبهای قصاص عادلانه‏برسر ستمگران فرو ریخت. آری سه سوال است که بدین گونه مطرح‏می‏گردد: من کیستم؟ چرا کشتم؟ و بعد از من چه کسانی هستند؟ پاسخ سوال اول این است که من جوانی هستم که قلبش به عشق‏میهنش می‏تپد و خون ایمان در عروقش جریان دارد و روح اسلام درفکر و اندیشه او، موج می‏زند. من امروز چه صحنه‏هایی را در کشور خود می‏بینم؟ صحنه‏های ویرانی‏و فساد; ویرانی‏هایی که آن را عاملان به اصطلاح انقلاب 23 ژوئیه‏1952 به وجود آوردند، که از نخستین عنصر سفاک آن یعنی «جمال‏عبدالناصر» آغاز شد و تا آخرین فرد سفاک، یعنی «انور سادات‏»ادامه یافت. این فساد و ویرانی، تمام شئون داخلی و خارجی کشوررا فراگرفته است، که به یکایک آنها اشاره می‏کنم: فساد در ایمان و عقیده; سران‏این‏انقلاب فرمایشی، تلاش کردندکه نور عقیده را در دلها خاموش و کاخ ایمان را ویران سازند ودر این زمینه از وسایل ارتباط جمعی و سیستم فاسد و نارسای‏آموزشی و ارایه الگوهای فاسد و احیانا جنایتکار، که طبقه حاکم‏بود، سود جستند. شکست اقتصادی; اینان اقتصاد کشور را به نابودی کشاندند ودر اثر قوانین خلق الساعه و احیانا قوانین دراز مدتی که صرفابه منظور ویرانی اقتصاد کشور، تنظیم شده بود، به هدف پلید خودرسیدند. و اخیرا هم اموال و ثروتهای عمومی کشور را طبقه حاکم وخویشان و بستگان نزدیک آنها غارت کردند. وابستگی در سیاست‏خارجی; اینان پلهای ارتباط با کشورهای‏برادر و مسلمان را ویران کردند و در مقابل، با دشمنان اسلام طرح‏دوستی ریختند. اینان از یک دشمن کافر بریدند و به دشمن بدتر وکافر و کینه توز دیگری پیوستند... من کیستم؟ اینک من جوانی هستم که در زمان این خرابیها و خیانتها یعنی‏در زمان ناصر و سادات زندگی کرده و نتوانسته‏است در برابر این‏فسادها سکوت کند; زیرا دلی لبریز از ایمان در سینه و دستی درقبضه سلاح دارد و به این نتیجه رسیده است که آهن را جز آهن شکست‏نمی‏دهد و پاسخگوی قدرت، تنها قدرت است. اینک من آن جوانی هستم که خود را فدای حیثیت و شرف کشورش‏کرده است واین در زمانی است که شایع گشته است که «مصر تن به‏ذلت و خیانت وخرابی داده است.» من جوانی هستم که خدا و پیامبر را دوست می‏دارد و می‏داند که‏کشته شدن در راه خدا، بهتر از زندگی توام با ذلت و خواری وعصیان است. من به اذن خدا شهید خواهم شد. شهیدی که(به گفته‏قرآن)پس از شهادتش به قوم خود چنین پیام می‏فرستد: (یالیت قومی یعلمون بما غفرلی بی وجعلنی من المکرمین ) (ای کاش قوم من آگاه بودند که چگونه پروردگارم مرا موردآمرزش و کرم قرار داد.) (یس،26 و 27) اینک این منم، شما چه کسانی هستید؟ آیا شما بردگان تحت‏سلطه این رژیم نیستید که اوامر او رابی‏چون و چرا اجرا می‏کنید؟ اگر چنین نیست پس چگونه قاضی‏شده‏اید؟! دفاع از حق ملتدر پاسخ سوال دوم، با صدای بلند اعلام می‏کنم که من قاتل نیستم‏گرچه او را من کشته‏ام; زیرا کسی که حق دفاع شرعی را اجرا می‏کندنه شرعا قاتل محسوب می‏شود و نه قانونا. و شما خود ادعا می‏کنیدکه دولت مصر پیرو اسلام است و آئین اسلام، منبع اساسی برای تمام‏مقررات و قوانین کشور به شمار می‏رود. آری من حق دفاع شرعی از جانب عموم ملت را اجرا کردم. همان‏حقی که قاضی «عبدالقادر عوده‏» در کتاب خود «التشریع الجنائی‏فی الاسلام‏» (قوانین کیفری در اسلام)آن را بیان نموده و دلایل آن‏را از قرآن و سنت و فتاوای فقها و گذشتگان صالح، اقامه کرده‏است. آری دفاع شرعی از جانب عموم ملت، نه تنها یک حق است‏بلکه دربرابر کسانی که احکام و مقررات خدا را زیر پانهاده یا قانون‏خدا را به قانون دیگر تبدیل نموده‏اند و یامرتکب خیانت‏به ملت وتوطئه با یهودیها و آمریکا شده‏اند، واجب است و زمامداران مصر،مصداق چنین افرادی هستند و من نماینده ملت در اجرای این کیفردرباره آنها هستم. قصاص خون شهدا از این گذشته، من دارای حق قصاص در مورد این زمامداران‏خیانتکار هستم، حقی که اسلام آن را به وارث خون مقتول داده است. من وارث خون عبدالقادر عوده و همراهانش هستم. من وارث خون سید قطب و همراهانش هستم. من وارث خون «کارم اناضولی‏» و یارانش هستم. من وارث خون «شاکر مصطفی‏» و یارانش هستم. من وارث خون «یحیی هاشم‏» وکیل مدافع مسلمان هستم که قتل اورا اعلام نکردند ولی با نقشه قبلی، در کمین او نشستند و مخفیانه‏او را به قتل رسانیدند. من وارث خون این بیگناهان هستم که وارثی ندارند. من حق قصاص‏را که شرعا مسلم است و قانون کشور نیز می‏گوید: «آئین اسلام‏منبع اساسی قوانین مصراست.» اجرا کردم، آری او را من کشتم ولی‏قاتل نیستم، زیرا من حقی را که اسلام و قانون به آن تصریح نموده‏اعمال نمودم. اینک آیا مرا به جرم اجرای این حق، کیفر می‏کنید؟ اینها آخرین رگبار نخواهد بود اما در پاسخ سوال سوم یعنی اینکه بعد از من چه کسانی هستند،باید بگویم: بعد از من افراد زیادی هستند، اگر مرا بکشید، طولی‏نخواهد کشید که آنان انتقام خون مرا خواهند گرفت و من اعلام‏می‏کنم که در این مورد کوتاهی نخواهم کرد. آری بعد از من افراد فراوانی هستند، همه ارتش، همه جوانان وحتی همه ملت هستند و من امروز از شما دعوت می‏کنم که این قدرهمه پرسی که تاکنون کرده‏اید بیایید یک همه پرسی دیگری هم بکنیدو از ملت که به آن پشت گرمید، بپرسید که آیا قتل سادات حق‏نبود؟ آیا قاتل سادات را بکشیم؟ آیا حکم عادلانه اسلام رامی‏خواهید یا حکم طاغوتها را؟ ولی در هر حال این را بدانید که رگبارهایی که به عمر سادات‏خاتمه بخشید آخرین رگبار نخواهد بود. همچنان که این شیوه،یگانه طرح و شیوه‏ما نخواهد بود. اگر امروز نفس‏های ارتش را در سینه خفه کرده‏اید و بسیاری ازآنها را از حالت آمادگی نظامی بیرون آورده‏اید، بدانید کسانی‏هستند که در داخل و خارج، منتظر فرود آوردن ضربت نهایی برسرشما هستند. خداوند می‏فرماید: «و لشکر پروردگارت را جز او نمی‏داند.» اگر امروز از چنگال کیفر ملت فرار کردید، خداوند می‏فرماید: «بگو او(خدا) توانااست که عذابی از آسمان یا زمین برشمابفرستد و یا شما را به اختلاف و پراکندگی گرفتار ساخته و طعم‏عذاب بعضی را بر بعضی دیگر بچشاند. بنگر که آیات خود راچگونه(به طرق گوناگون)بیان می‏کنیم تا مردم(حقایق را)بفهمند.» اینک یکی از دو چیز را برگزینید حق را برگزینید یا باطل را. دنیا را برگزینید. خورشید شرف را کشتند آریل شارون، وزیرمسکن و کشاورزی اسرائیل بلافاصله بعد از صدورحکم اعدام به مصر آمد تا از اعدام انقلابیون اطمینان یابد. دولت‏اسرائیل نیز خروج اسرائیل از صحرای سینا را منوط به اجرای حکم‏اعدام در مورد آنان کرد. و بالاخره در سحرگاه 26 فروردین 1361خالد اسلامبولی; خورشید شرف مصر و حسین عباس محمد با دستها وچشمانی بسته، توسط خودروی نظامی به منطقه کوه سرخ برده شدند. هنگامی که جلیقه سرخ اعدام را برتن آنان پوشاندند، صدای قرائت‏قرآن در فضا پیچید و وقتی آنها را برای تیرباران بردند، آخرین‏خواسته‏شان نماز بود و چه نماز باشکوهی را اقامه کردند و چه عزت‏و سربلندی برای کشور خود به یادگار گذاشتند. وقتی محمدعبدالسلام‏فرج عقلیه را به پای دار آوردند، گفت: سپاس خدای را که شهادت‏را به ما ارزانی داشت. خوشا به بهشت که نزدیک است. خوشا به‏دیدار خداوند بخشنده. مصر بعد از خالد موفقیت‏سردار شرف در عملیات نابودی فرعون مصر نقطه امیدی دردل مردم این کشور و سازمانهای اسلامی به وجود آورد و آنان را به‏این باور رساندکه حاکمان ظالم نیز آسیب‏پذیر هستند. از این‏روروز به روز برگستره مخالفتها علیه رژیم مصر افزوده شد. تنها دریک مورد دادستان مصر سیصد مسلمان انقلابی را به جرم تلاش برای‏برقراری حکومت اسلامی، شبیه ایران در قاهره محاکمه کرد. دادستان‏ادعا کرده بودکه سیصد متهم که 22 تن از آنها فراری هستند،توطئه کرده بودند همزمان با قتل سادات، در ششم اکتبر 1981 قیام‏مسلحانه‏ای راه انداخته حکومتی اسلامی ایجاد کنند. به این دلیل‏تقاضای اعدام برای همه متهمان(غیر از سه نفر)را کرده بود. اغلب‏متهمان شعار می‏دادند و از داخل قفس سخنرانی می‏کردند و می‏گفتند: «شمشیرها شکسته خواهند شد و مردم از دنیا خواهند رفت امااسلام همیشه پابر جاست. هیچ کس بیت المقدس را جز ما آزاد نخواهدکرد و صهیونیستها به هوش باشید که ارتش اسلام می‏آید.» یکی از مسلمانان انقلابی ضمن اشاره به سخنان دادستان کل امنیت‏مصر که آنان را به تلاش برای سرنگونی رژیم مصر و برقراری حکومت‏اسلامی متهم کرده بود، گفت: «کوشش در راه برقراری یک حکومت‏اسلامی، اتهام نیست، افتخار است.» او با اشاره به نام کسانی که اعدام سادات را به اجرا درآوردند، گفت: «آنها بهترین شهدای قرن هستند و ما بی‏صبرانه درانتظار آن هستیم که در بهشت‏به آنها ملحق شویم.» و یکی دیگر در حضور خبرنگاران و مقابل دور بین تلویزیون گفت: «شاید عده‏ای این سوال را از ما بکنند که شما برای چه منظورقیام کردید و اکنون به چه اتهامی محاکمه می‏شوید؟ ما پاسخ‏می‏دهیم: علت قیام ما احیای دین محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم)است و این اتهام نیست;بلکه شرافت است. اگر ما را اعدام کنند، به خالد اسلامبولی دربهشت می‏پیوندیم.» البته موج اسلام خواهی و اصولگرایی از آن تاریخ تا به امروزشادابتر و عمیقتر شده و حکام مصر را در نگرانی فرو برده است وآنان برای رهایی از وحشت‏به طرز وحشیانه‏ای مسلمانان را سرکوب‏کرده مبارزین را برای گرفتن گواهی دروغ شکنجه داده، در مقابل‏شوکهای الکتریکی و شکنجه‏های رذیلانه قرار می‏دهند. از ورود آنان‏به مساجد در شهرهای اسیوط، اسکندریه و الفیوم جلوگیری می‏کنند. اینک رژیم مصر عاجز از هر نوع اقدامی کشورهای خارجی مانندایران را عامل شورشهای داخلی می‏داند. غافل از اینکه روح صدهاشهید همچون خالد اسلامبولی وجدان آگاه مردم مصر را راحت نخواهدگذاشت و به کوری چشم آنان نام خالد اسلامبولی را نه تنها درخیابانهای ام‏القرای اسلامی که، در سرتاسر جهان اسلام با خط زرین‏برلوح دلها خواهند نگاشت. نشانه‏های شادابی مبارزه و ستیز با سیاستهای پلید انور سادات‏و حسنی مبارک را امروز نیز می‏توان به روشنی مشاهده کرد. آنجاکه روزنامه «الاهرام‏» براساس یک نظر سنجی می‏نویسد: هنوز 97درصد مردم با قرار داد «کمپ دیوید» و برقراری رابطه با ژریم‏صهیونیستی مخالفند. این امر می‏تواند هم اینک پشتوانه سیاست‏خارجی ما قرار بگیردو همچنان ایران را در خط ملت مسلمان مصر نگاه دارد و برخلاف‏دیدگاه سیاستمداران مصرکه انتظار دارند ایران اسلامی با حذف نام‏خیابان شهید خالد اسلامبولی سمبل فاصله گرفتن از مردم و پیوستن‏به رژیم مصر را علم کند، همچنان برآرمانهای میلیونها مسلمان‏مصری پای فشارد. آنچه هم اکنون در مطبوعات مختلف می‏خوانیم‏حکایت از فشار تبلیغی روز افزون سیاستمداران مصری بر دولتمردان‏ما دارد. اسامه بن‏الباز مشاور حسنی مبارک می‏گوید: جمهوری اسلامی ایران باید قبل از هرچیز نام خالد اسلامبولی رااز روی یک خیابان در تهران که به نام اوست‏بردارد تا بتواندطرف مذاکره با دولت مصر باشد، این کمترین کاری است که ایران‏می‏تواند و باید انجام دهد زیرا وجود اسم یک قاتل بریک خیابان‏نشانه هتک حرمت و ناسزاگویی به همه مردم است و حسنی مبارک ضمن‏اشاره به مسلمانان انقلابی مصر می‏گوید: می‏خواهم در این مورداطمینان یابم که از این روابط برای جمع‏آوری تروریست که بعدااغتشاش درکشور ایجاد کنند استفاده نخواهد شد. ما به تازگی‏دورانی را که ایرانی‏ها در آن از صدور انقلاب و دادن نام قاتلان‏انور سادات به خیابانها صحبت می‏کردند به پایان برده‏ایم. منبع: سایت حوزه/س





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 289]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن