واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: ببرهای ناف مازندران! هانيه نكويي ببرهاي سيبريايي يك ماه پيش در ميان انبوه عكاسان، خبرنگاران و علاقهمندان به حيات وحش وارد كشور شدند، اما از همان ابتدا سكوتشان در برابر فلاش دوربين و در اصل انسي كه با انسانها داشتند، آن ها را به طبيعي نبودن متهم كرد. اتهامي كه هرچند امروز درستي آن ثابت شده، اما در آن روز كام بسياري را تا حدي تلخ كرد كه شيريني ورود ببرهاي عظيمالجثه روسي را از ياد برد و در نهايت موجب شد مسئولان اين پروژه در موجي ازسؤالات محصور شوند. موجي كه نگاه نگران دوستداران حيات وحش را به پارك ارم برد تا مبادا آنچه «احياي گونه منقرض شده ببر مازندران» ناميدهاند در پيچ و خم گلايهها و شكوائيهها از بين برود، البته همه در آن روز از آمدن ببرهاي سيبريايي به ايران خوشحال شدند، اما دو سؤال اساسي باقي ماند كه اگر در همان روز پاسخي به آنها داده ميشد، امروز اصل اين پروژه بزرگ و حياتي را زيرسؤال نميبرد.باغ وحشي بودن ببرهاي سيبريايي يكي از همان سؤالاتي بود كه در همان شروع كار، اعتراض جانورشناسان را به ادامه اين پروژه برانگيخت، چرا كه به گفته آنها طبيعي نبودن اين دو قلاده ببر موجب نابودي آنها در طبيعت ميشود و از طرفي هيچ منطقهاي در شمال كشور ظرفيت نگهداري از اين ببرها را ندارد.هوشنگ ضيايي، كارشناس سازمان محيط زيست و از مسئولان اصلي پروژه «احياي ببر منقرض شده مازندران» در پاسخ به اين سؤال با صراحت به «ايران» ميگويد كه ببرهاي سيبريايي وارداتي «باغوحشي» است، البته اين موضوع در همان ابتدا نيز مشخص بود، به طوري كه ايران نيز در قبال دريافت ببر در اسارت، پلنگ در اسارت به روسها تحويل داده و در حقيقت اين مبادلهاي برابر در شرايطي يكسان بوده است.اين كارشناس حيات وحش درباره پلنگهاي ايراني ميگويد: «:اين دو قلاده پلنگ در محيط بسته بزرگ شده بودند، بر اين اساس روسها از باغوحش بابلسر و اداره محيط زيست گرگان اين دو پلنگ در اسارت را كه به نوعي باغ وحشي محسوب ميشوند، دريافت كردند و ما نيز در ازاي اين دو قلاده پلنگ، دو قلاده ببر نر و ماده را گرفتيم، با اين توصيف تكليف باغ وحشي و در اسارت بودن هر دو قلاده ببر وارداتي و پلنگ صادراتي مشخص شد، اما ابهام درباره اينكه نژاد ببر سيبريايي همان ببر مازندراني است همچنان باقي ميماند تا هوشنگ ضيايي در اين باره به تحقيقاتي كه اخيراً روي 20 نمونه پوست ببر موجود در موزههاي طبيعي كشورهاي مختلف و از جمله دو قطعه پوستي كه در دارآباد و موزه تاريخ طبيعي سازمان حفاظت محيط زيست ايران موجود است، اشاره كند.او ميگويد: «براساس تحقيقات چند انستيتو بزرگ جهاني مشخص شد كه ببر سيبريايي از نظر ژنتيك 80درصد به ببر مازندران شبيه است و 20درصد تفاوتي هم كه دارد به علت جدايي اين دو نژاد از يكديگر بوده است، به طوري كه ببر سيبري از نظر ظاهري بزرگتر از ببر مازندران است، در حقيقت هر چه از مرزهاي جغرافيايي بالاتر ميرويم جثه پستانداران بزرگ ميشود، براي مثال آهوهاي جنوب نسبت به آهوي شمال كشور بزرگتر و درشتترند كه اين موضوع براي ما خوشحال كننده است، برعكس عدهاي كه ميخواهند ثابت كنند اين گونه، گونه مازندراني نیست از نظر علمي ثابت شده است.»به گفته ضيايي، آخرين بررسيها در سال2009 نشان ميدهد كه همه ببرهاي دنيا مثل انسانها از يك گونه هستند، اما ببر، هشت زيرگونه دارد كه سه گونه آن از بين رفته و پنچ گونه ديگر نيز در جهان موجود است، بر اين اساس در حال حاضر 052 قلاده ببر روسي به طور طبيعي در جهان زندگي ميكنند.»كارشناسان محيط زيست ميگويند: «روسها براي دريافت دو قلاده پلنگ از ماهها قبل در پاركهاي ملي تندوره و گلستان رفت و آمد داشته و همه بررسيها را در اين باره انجام دادهاند، با اين حال از آنجا كه هدف روسها برگزاري المپياد زمستاني با سمبل «پلنگ» است، شايد آنچنان كه بايد موضوع طبيعي يا غيرطبيعي بودن براي آنها اهميت نداشته باشد.البته هوشنگ ضيايي بارها تأكيد ميكند كه پلنگهاي صادراتي نيز از بچگي در اسارت بزرگ شدهاند و ما در اين مبادله ضرر نكردهايم، از طرفي وضع پلنگ در كشور بسيار خوب است، به طوري كه در حال حاضر بين 006 تا 0001 قلاده پلنگ در سراسر ايران وجود دارد و به عبارتي در زيستگاههاي ايران، پلنگ به وفور ديده ميشود.»براي بسياري جالب است كه بدانند چرا نسل پلنگ همچنان در ايران حفظ اما ببر مازندراني منقرض شده است.ضيايي در اين باره به نكته قابل توجهي اشاره ميكند: «از آنجا كه شكار گراز در ايران ممنوع و خوردن گوشت آن حرام است، تعداد اين حيوان در كشور بسيار زياد است به علت اينكه طعمه پلنگ هم گراز است، نسل اين پستاندار در كشور حفظ شده است. در حالي كه به خاطر كمبود گرازدر روسيه، نسل اين حيوان به خطر افتاده است.»كارشناسان ايراني نيز هنگام مبادله اطلاعات در بازديد از منطقه سوچي قفقاز كه محل رهاسازي پلنگ ها تعيين شده است، بر اين نكته تأكيد كردند كه براي حفظ پلنگها بايد نسل گرازها هم حفظ شود.اما سؤال ديگري كه با ورود ببرهاي روسي به باغ وحش پارك ارم قوت گرفت و تعجب بسياري از خبرنگاران را برانگيخت، آماده نشدن زيستگاه ميانكاله براي ورود ببرهاي سيبريايي بود.به راستي چرا وقتي هنوز زيستگاه بيوسفري ميانكاله براي ورود ببرها آماده نشده است، ببرها از روسيه به ايران وارد شدند؟!ضيايي در اين باره به انتخاب دو منطقه براي رهاسازي ببرهاي سيبريايي اشاره ميكند: نخست پارك ملي گلستان كه حدود 05 سال پيش نسل ببردر آن از بين رفته و دوم ذخيرهگاه بيوسفري ميانكاله كه حدود 07 سال قبل زيستگاه ببر مازندراني بوده است كه در آخر از ميان اين دو پيشنهاد، گزينه دوم انتخاب شد.»وي درباره علت انتخاب ميانكاله براي زيست ببر روسي ميگويد: «از آنجا كه ميانكاله يك شبه جزيره محسوب ميشود و عبور و مرور در آن قابل كنترل است ما ترجيح داديم اين منطقه را آمادهسازي كنيم، از طرفي حدود 07 درصد اين زيستگاه در حال نابودي است، چرا كه شكارچي و دامدار در آن بسيار زياد است. به طوري كه اگر شب در اين منطقه اقامت كنيد صداي تير شكارچيان تا صبح شما را اذيت خواهد كرد، در حالي كه اين منطقه يك ذخيرهگاه زيست كره و پناهگاه حيات وحش محسوب شده و داراي تالاب بينالمللي است.»به گفته اين كارشناس محيط زيست يكي از مهمترين علل انتخاب ميانكاله براي اجراي اين پروژه بزرگ، درحقيقت احياي اين ذخيره گاه بيوسفري است چرا كه در اين صورت علاوه بر اين كه توجهات ملي به اين منطقه جلب ميشود، رديف اعتباري نيز براي حفظ ميانكاله پيش بيني خواهد شد. وی ادامه می دهد: البته اين اتفاق تا حدود زيادي هم افتاده است، ما به دنبال بودجه و اسپانسر هستيم، همانطور كه سايپا براي حفظ آهوي ايراني اسپانسر شده است ما نيز درصدد گرفتن اسپانسر براي آماده سازي زيستگاه ميانكاله هستيم.»وي همچنين به تردد دامداران در اين منطقه اشاره كرده و توضيح ميدهد: «دامدارها ميانكاله را به علت تراكم زياد به آغل تبديل كردهاند، به طوري كه به خاطر تخريب پوشش گياهي منطقه، علوفه مورد نياز خود را از بيرون ميانكاله وارد ميكنند، البته دامداران هم از اين وضع خسته شدهاند و حاضرند در ازاي دريافت مبلغي از ميانكاله خارج شوند.چرا ببرها زودتر به ايران آمدند؟ضيايي در پاسخ به اين انتقاد كه چرا قبل از آمادهسازي زيستگاه ميانكاله، ببرهاي سيبريايي به باغوحش پارك ارم منتقل شدند، ميگويد: «روسها براي آمادهسازي المپيك زمستاني از ايران درخواست پلنگ كردند، ما هم براي اينكه مبادلهاي مطمئن و همزمان انجام شود، ناچار شديم ببرها را همزمان با خروج پلنگها به كشور وارد كنيم، در حالي كه زيستگاه ميانكاله هنوز آماده نشده است و در حقيقت احياي اين زيستگاه به زمان بيشتري نياز دارد، هم اكنون بخشي از عمليات حصاركشي انجام شده تا از ورود دامها جلوگيري شود، نقشههاي ساختماني نيز آماده شده و حداكثر تا 02 روز ديگر مرحله ساخت آغاز ميشود.»وي همچنين از مرال به عنوان غذاي اصلي ببرها نام ميبرد و در اين باره توضيح ميدهد كه براي تكثير مرال در ميانكاله، 05 رأس مرال از مجتمع صنعتي زياران كه محل توليد گوشت است و 51 رأس مرال ديگر نيز از پناهگاه حيات وحش «سمسكنده» ساري وارد ميانكاله خواهيم كرد، ضمن اينكه درصدد احياي شوكا در اين منطقه هستيم.اين كارشناس حيات وحش ادامه ميدهد كه براي تكثير گونه ببر در ميانكاله، 4 بچه ببر ديگر را هم از كشورهاي مختلف به اين منطقه وارد ميكنيم تا ببرها زيادتر بشوند. البته اين برنامه زمانبر است كه اگر بخواهيم با موفقيت انجام شود از آمادهسازي ميانكاله گرفته تا تكثير ببرها و پرورش طعمهها به حدود 01 سال زمان نياز است.منبع: ایران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]