واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: مربي نامقتدر در باب دعواي مرفاوي و مجيدي عصر ايران ورزشي، پرناز صديق - درگيري صمد مرفاوي و فرهاد مجيدي در حين ديدار استقلال – راه آهن، بار ديگر از ضعفهاي شخصيتي مرفاوي پرده برداشت. در آن بازي مرفاوي مثل هر مربي ديگري كه به هر دليلي مي تواند از عملكرد بازيكنش ناراحت شود، از فرهاد مجيدي آزرده خاطر شد.
او به عنوان مربي موظف بود كه خشم خود را فروخورد و به كاپيتان تيمش توهين نكند. اما مرفاوي درحضور بازيكنان استقلال و راه آهن به كاپيتان قديمي استقلال توهين كرد و ظاهراً ناسزاي مرفاوي چنان ركيك بود كه مجيدي نيز متقابلاً به او توهين كرد. چنين اتفاقي در تاريخ فوتبال ايران شايد بي نظير باشد: توهين مربي و كاپيتان يك تيم به يكديگر در حضور 21 بازيكن ديگر، سه داور و هزاران تماشاگر. هر چند كه فحاشي مربيان به بازيكنان در فوتبال ايران مسبوق به سابقه است و در اين زمينه، علي پروين يد طولايي دارد، ولي حتي همان پروين هم اين قدر درايت داشت كه به كاپيتان تيمش، آن هم در وسط زمين، توهين نكند. اما مرفاوي در حالي كه قهرماني ليگ برتر را از دست داده و سهميه آسيا را نيز بدست آورده، در يك ديدار نه چندان حساس، پرده اي را دريد كه دوختنش چندان آسان نيست. همه به ياد دارند كه در دهه 70 حمله ناصر حجازي به يكي از بازيكنان استقلال، پس از اتمام بازي، چگونه شخصيت و كلاس مربيگري وي را مخدوش كرد؛ به گونه اي كه حميد رضا صدر در كتاب " روزي روزگاري فوتبال"، از حجازي به عنوان مربي اي عصبي نام برده است.به هر حال صمد مرفاوي در جايي كه هيچ ضرورتي نداشت، به بدترين شكل ممكن با كاپيتان تيم خود برخورد كرد تا بار ديگر به همه ثابت كند كه در كار و بار وي سياست و كياستي وجود ندارد. اين فحاشي و پرخاشگري البته ذره اي نيز بر اقتدار مرفاوي نيفزود؛ چرا كه از يكسو مجيدي به مرفاوي ناسزا گفت و از سوي ديگر در حالي كه مرفاوي از سر عصبانيت تصميم داشت مجيدي را از زمين بيرون بكشد، نامجو مطلق مداخله كرد و مانع از تعويض مجيدي شد. بدتر از همه اينكه، تماشاگران استقلال در واكنش به اين اتفاق، مجيدي را به شدت تشويق كردند و در پايان بازي عليه مرفاوي شعار " مرفاوي حيا كن ... " سر دادند. بنابراين سرمربي جوان استقلال با يك حركت نسنجيده، از سه جهت ضرر كرد: از كاپتان تيمش ناسزا شنيد، دستيارش مانع از عملي شدن تصميمش شد و از تماشاگران تيمش نيز ناسزا شنيد.
شخصيت ضعيف صمد مرفاوي از وي مربي اي ساخته است كه به رغم دوران نسبتاً پرفروغ بازي اش در تيم استقلال، اكنون شايسته حضور در اين تيم، لااقل به عنوان سرمربي، نيست. ادبيات غيرجذاب، بيان ضعيف و عدم خويشتنداري مرفاوي در حين حرف زدن، سه مولفه اساسي در شكل گيري شخصيت نامقتدر وي به عنوان سرمربي تيمي بزرگ در فوتبال ايران است.نوع حرف زدن مرفاوي هيچ كس را مجاب نمي كند كه " او مي تواند. " حتي حركت بدن مرفاوي در حين حرف زدن نيز عاملي است كه به تضعيف اقتدار وي در ذهن مخاطب او تاثير بسزا دارد. مرفاوي در حين حرف زدن دائماً تكانهاي زائد به بدنش مي دهد و اين تكانها، با اين سبك و سياق، به هيچ وجه از او سيماي يك انسان مقتدر را در ذهن بيينده ترسيم نمي كند. در واقع ضعف بيان مرفاوي يكي از علل حركات زائد او در حين حرف زدن است چرا كه بيان او در حين حرف زدن بوفور دچار وقفه ميشود و بسيار پيش مي آيد كه به جاي كلام، سعي مي كند از بدن خود براي القاء معنا استفاده كند. مجموع عوامل مذكور، صمد مرفاوي را به مربي اي تبديل كرده است كه هرنتيجه اي هم بگيرد، كسي روي او حسابي باز نمي كند. يعني كسي صمد را جدي نمي گيرد. اگر دايي يا حتي قطبي مربي استقلال بود، محال بود كه واعظ آشتياني بتواند نامجو مطلق ومحصص را به او تحميل كند اما از آنجايي كه مرفاوي اساساً در موضع ضعف است، واعظ به راحتي با او چنين مي كند. مرفاوي تنها در صورتي مي تواند براي خود اقتداري جدي دست و پا كند كه استقلال را قهرمان آسيا كند و يا اينكه در سال بعد، استقلال را در ليگ برتر به مقام قهرماني برساند. اما از آنجايي كه او چيزي بيش از يك مربي متوسط نيست، بسيار بعيد است كه بتواند فقدان اقتدار ناشي از ويژگيهاي شخصيتي اش را با اقتدار ناشي از توفيقات فني تعويض كند. هر چند كه اساساً اين فرض، فرض مشكوكي است كه يك مربي ضعيف به لحاظ شخصيتي و مديريتي، بتواند در يك تورنمت بزرگ بين المللي تيم خود را بر قله قهرماني بنشاند. خيلي وقت است كه بر ضرورت وجود يك روانشناس در كنار تيم هاي فوتبالمان تاكيد مي كنيم. كاركرد روانشاس هم ظاهراً اين است كه بازيكنان را براي حضور موفق در زمين بازي مهيا كند. اما بدون ترديد روانشناس به كار سرمربي تيم هم مي آيد. براي صمد مرفاوي استفاده از يك روانشناس بسيار ضروري به نظر مي رسد؛ روانشناسي كه در تمامي اجزاي گفتار و رفتار مرفاوي تامل كند و با او بر سر يكايك اين اجزاء گفتگو كند تا بلكه كاراكتر مرفاوي از وضعيت رقت بار و بي اقتدار كنوني خارج شود. براي يادگيري هيچ وقت دير نيست حتي در سن 46 سالگي.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 283]