تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 15 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826099500




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

موسیقی انقلابی دیگر در تاریخ موسیقی ایران تکرار نمی‌شود


واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > سراج، حسام‌الدین  - در موسیقی هر چه که عمق عاطفه هنرمند در خلق اثر بیشتر باشد، تأثیر و ماندگاری‌اش بیشتر است. حسام‌الدین سراج، کار موسیقی را از سال‌های ابتدایی انقلاب شروع کرده و در طول نزدیک به 3 دهه حضور در موسیقی ایرانی، آهسته و پیوسته کارش را پی گرفته و کمتر دچار نوساناتی بوده که همکارانش در طول این سال‌ها گرفتارش بوده‌اند. او در مکتب هنری اصفهان، آواز را آموزش دید و همین موضوع سبب شد که حال و هوای مناسبی را در آثارش ارائه کند. این گرایش به مناسب‌خوانی و آشنایی با تلفیق صحیح شعر و موسیقی سبب نشده است که او به شیوه پیشینیان خود آواز بخواند. او به موسقی سنتی اعتقاد زیادی داد و علت کم شدن اقبال مردم نسبت به موسیقی سنتی را سیاست‌های مدیریتی در حوزه موسیقی بعد از انقلاب می‌داند. از موسیقی پس از انقلاب شروع ‌کنیم. شما تأثیر انقلاب را بر موسیقی چگونه ارزیابی می‌کنید؟ موسیقی انقلابی در حقیقت قبل و بعد از انقلاب هر دو باهم بود و کارهای بسیار قوی در آن زمان انجام شد که فکر نمی‌کنم دیگر در تاریخ موسیقی ایران تکرار شود. مگر یک انقلاب دیگری با آن عظمت اتفاق بیفتد که آن نوع موسیقی و آن نوع از شعر بتواند خودنمایی و جلوه کند. نمونه‌هایی مثل ایران‌ای سرای امید، ‌یا کجایید ‌ای شهیدان خدایی یا کارهایی دیگری که توسط کانون چاووش انجام می‌شد. کانون چاووش هم قبل از انقلاب بود و هم بعد از انقلاب و کارهای انقلابی بسیار زیادی ارائه داد و حالا شاید «همپای جلودار» را هم جزو آنها محسوب کنیم. این دقیقاً به دلیل شرایط انقلاب بود. یعنی فضا یک فضایی بود که کاملاً حماسه می‌طلبید، ‌شاعر شعر حماسی می‌گفت از جان و دل و آهنگساز می‌ساخت و خواننده می‌خواند. کار همه با عشق بود. هیچ‌کس برای آن کاری که انجام می‌داد طلب مزد نمی‌کرد. یعنی فقط عشق و علاقه بود و با کارهای دیگر خیلی فرق می‌کرد شما شرایط اجتماعی را خیلی مؤثر می‌دانید؟ مسلماً، ‌شرایط اجتماعی کاملاً مؤثر است. یعنی هنرمند هم از اجتماع اثر می‌گیرد و هم بر اجتماع اثر می‌گذارد. اما هیچ وقت نباید دنباله رو باشد. هنرمند در حقیقت باید ذهنش فراتر از جامعه باشد، در عین حال اینکه برای جامعه دارد کار می‌کند؛ مثل دانشمند، مثل یک پزشک حاذق که به دلیل توانایی‌هایش به این مرتبه رسیده و اگر به مردم خدمت کند مردم قبولش می‌کنند ولی اگر بخواهد فقط کار خودش را بکند و مردم را در نظر نداشته باشد شامل مرور زمان می‌شود و از بین می‌رود. هنرمند هم همین‌طور است. هنرمند از جامعه تأثیر می‌گیرد و بر جامعه تأثیر می‌گذارد. آنچه را که زبان مردم است از هنرمند می‌شنوید. اوایل انقلاب را تا آنجایی که من به خاطر دارم یک مدتی برخی از موسیقی‌های سنتی و انقلابی پخش می‌شد تا زمان جنگ، که موسیقی رادیو تلویزیون کاملاً شد موسیقی مارش و اکثر کسانی که به سفارش رادیو کار می‌ساختند کارهایی ارائه می‌دادند که بیشتر حالت مارش داشت و بیشتر در قالب موسیقی کلاسیک بود. بعد از اتمام جنگ، رویکرد رادیو به سمت موسیقی سنتی بود و در زمان مسئولیت آقای کلهر موسیقی صدا و سیما شد پاپ و آنقدر به آن بها و ارزش دادند و بعد هم آقای معلم آمدند که دیگر فضا به گونه‌ای شد که موسیقیدانان سنتی، کلاسیک و مقامی صدایشان درآمد که همة موسیقی ما این شده، یعنی همه چیز به سود موسیقی پاپ مصادره شد. این گرایش مسئولان به سمت موسیقی پاپ را متأثر از شرایط جامعه و اقبال مردم به سمت این نوع موسیقی نمی‌دانید؟ این را من برنامه‌ریزی رسانه می‌دانم نه اقبال مردم. ببینید مردم در عین حال روحیاتشان شکل‌پذیر است یعنی اگر الان شما همین امروز موسیقی خوب را چه در باب کلاسیک و چه در باب مقامی و چه در باب دستگاهی پخش کنید قطعاً اقبال می‌کند اما موسیقی خوب را ارائه دهید، موسیقی سنتی پخش کنید، نه آنقدر دورش آرام باشد که جوان خوشش نیاید. نوازنده‌ها، اجرا یا خواننده ضعیف باشد سبب می‌شود که مردم از موسیقی سنتی بدشان بیاید. بهترین چیز برای خراب کردن هر چیزی دفاع بد از آن است، نحوه و کیفیت ارائه کار خیلی مهم است. من بعضی وقت‌ها کارهای پاپ را شنیده‌ام که خیلی خوشم آمده؛ مثلاً همان کاری را که مرحوم عبداللهی با شعر قیصر امین‌پور خوانده بود. من کارهای آقای نوری را هم می‌پسندم به دلیل اینکه ایشان نسبت به کار خودشان شناخت دارد، ملودی کلام و تلفیق کلام را خیلی خوب می‌شناسد و بعد موسیقی فولکلور هم کار کرده. گاهی شما ملودی‌هایی را که می‌شنوید برخاسته از همان موسیقی مقامی است، موسیقی فولکلور است. در دورة جدید که تکلیف روشن نیست؛ یعنی که ما موسیقی مقامی می‌خواهیم، ‌موسیقی دستگاهی می‌خواهیم...؟شما معتقدید که ذائقه مردم تغییر کرده است؟ بله، خصوصاً اینکه مردم مراتب موسیقی را نمی‌شناسند. اگر رادیو و تلویزیون در جهت شناخت موسیقی برنامه‌هایی داشت که این نوع از موسیقی چه هست، موسیقی دستگاهی و ‌موسیقی کلاسیک غرب چیست و بعد شاخصه‌ها و نمونه‌های خوب را پخش می‌کردند مردم به شناخت درستی می‌رسیدند. جوان اروپایی می‌داند که موسیقی پاپ یک نوع موسیقی است برای سرگرمی و تفنن، ولی موسیقی کلاسیک موسیقی ارزشی است. وقتی هم می‌خواهد موسیقی کلاسیک بشنود معمولاً کت شلوار پوشیده و هزینه بلیت گرانش را هم می‌پردازد و به آن موسیقی احترام می‌گذارد به دلیل اینکه شناخت دارد. ولی در ایران، ‌اینطور نیست.با این توصیفات، کارمدیریت فرهنگی در زمینه موسیقی را بعد از انقلاب قابل قبول می‌دانید؟ زمانی موسیقی موفق بوده، در زمان قبل از انقلاب که مدیریتش با ابتهاج بود. ایشان شعر هم می‌شناخت و هم تا حدودی موسیقی را و هم در این زمینه سلیقه داشت و در تلفیق این دو باهم بسیار موفق بود. الان اشخاصی مثل محمدرضا شجریان، محمدرضا لطفی، مشکاتیان، علیزاده وهمه کسانی که توانستند مؤثر باشند در موسیقی آن دوره، تحت تأثیر ابتهاج هستند، ولی بعد مدیران عوض شدند. ابتهاج مدیر چه دورانی بود؟ ابتهاج قبل از انقلاب و اواخر دوره پهلوی، قبل از ایشان مرحوم پیرنیا بودند که شناختشان از موسیقی خیلی زیاد بود، ‌برگ سبز، یک شاخ گل، گلهای جاویدان اینها مربوط به آن زمان است. اصلاً خود رادیو یا تلویزیون یک متری بود برای اندازه‌گیری، یعنی کسی که می‌توانست آنجا یک کاری ارائه بدهد و پخش شود. در حقیقت به جرگة خواننده‌ها وارد شده بود یعنی خواننده ضعیف آنجا نمی‌توانست کار را ارائه دهد. پس شما نقش بسیار مهمی را برای رادیو قائل هستید؟ بله. به دلیل اینکه آن فردی که آنجا بود خیلی حساب شده عمل می‌کرد. بعد از انقلاب همه کارها مناسبتی است مثلاً فرض کنید به مناسبت یک عید یا یک مناسبت سیاسی این کارها صورت می‌گرفت و در حقیقت می‌شود سفارش؛ ‌سفارش صرف و بدون شناخت. ولی کسی که می‌خواهد اصیل کار کند و پایبند به اصول موسیقی سنتی است نمی‌تواند زیاد کار کند. به جهت آنکه آنجا نمی‌آیند بگویند که موسیقی سنتی خوب عرضه کن، بلکه حتماً در جهت یک مناسبت است. اگر موافق باشید از اینها بگذریم و به بحث آموزش برسیم. در زمینه آموزش موسیقی چه روشی را کارآمد و مؤثر در پرورش استعداد هنرجویان می‌دانید؟ روش سنتی یا آکادمیک و دانشگاهی؟ اصولا هر کاری را که افراد به عنوان وظیفه انجام می‌دهند زیاد خوششان نمی‌آید. مثلاً دانشجوی موسیقی در دانشگاه، قبل از اینکه دانشجو ‌شود، سازش را با عشق می‌نواخته و دوست داشته ساز بزند. رفته کلاس، ساز یاد گرفته و خیلی علاقه‌مند بوده است. ‌پدرش به او می‌گوید برو دانشگاه که این را کامل کنی، وقتی وارد دانشگاه می‌شود تکلیف دارد که ساز بزند. قبلا عشق و علاقه زیادی برای ساز زدن داشته، حالا که شده وظیفه، به این جهت افت می‌کند. ما در دانشگاه شاهد افت کیفی کار بسیاری ازاین بچه‌ها هستیم. قبل از دانشگاه، نوازنده خیلی خوبی بوده اما وقتی وارد این محیط شده فقط به خاطر رفع تکلیف کارکرده است. در عین حال استعدادهایی هم در دانشگاه‌ها هستند که با عشق و علاقه خودشان تحقیق می‌کنند و شیوه نوازندگان قدیم را دنبال می‌کنند. اینها فقط به درس دانشگاه اتکا نمی‌کنند و موفق‌اند ولی تعدادشان کم است. نکته دیگر حرمت موسیقی توسط بعضی از فقهاست که یک مشکلی است برای خانواده‌های مذهبی که کمتر سراغ موسیقی می‌روند. با توجه به نکاتی که اشاره کردید، شما آموزش به روش سنتی را می‌پسندید؟ من البته روش سنتی را می‌پسندم. به جهت اینکه در روش سنتی شما می‌روید کلاس آواز، ‌من کلاس آواز بیرون و داخل دانشگاه را با هم مقایسه می‌کنم. من در دانشگاه کلاس جواب آواز داشتم. کلاسی که بیرون هست مثلاً هنرجو از شهرستان‌های اطراف لرستان می‌آید با عشق و علاقه و آن هفت، هشت نفری که هستند دائماً کار می‌کنند، ‌سؤال می‌کنند، فضای کلاس یک فضای پویا و پر تحرک و زنده‌ای است. دانشگاه اینطور نیست، یعنی دانشجو در دانشگاه به جهت همان رفع تکلیف و انجام وظیفه صرف که عرض کردم چنین شوقی را ندارد. چه عواملی را در ماندگاری یک اثر، موثر می‌دانید؟ در موسیقی هر چه که عمق عاطفه هنرمند در خلق اثر بیشتر باشد، تأثیر و ماندگاری‌اش بیشتر است. یعنی اگر یک هنرمند سطحی شود یا سطحی آواز بخواند یا سطحی آهنگ بسازد، قطعاً ماندگار نخواهد بود. چون قبل از اینکه به دل دیگران بنشیند باید به دل خودش بنشیند. باید خودش واقعاً لذت ببرد از آن موسیقی یا از آن شعر. وقتی که با عمق دل و جان کار شود جاودانه خواهد شد.شما چقدر مخاطب را در کارهایتان دخیل می‌دانید؟ اهمیت مخاطب چقدر است؟ مخاطب خیلی اهمیت دارد، حالا چه حضور داشته باشد چه حضور نداشته باشد. وقتی که حضور ندارد مثلاً کاری که در استودیو ضبط می‌کنیم مخاطب حضور ندارد ولی هنرمند باید خودش را به جای مخاطب بگذارد. یعنی ما این کار را ضبط می‌کنیم و می‌آییم خودمان گوش می‌کنیم اگر به دل خودمان نشست، می‌گوییم خوب است. اگر ننشست، می‌آییم مشکلاتش را رفع کنیم تا درست بشود. یا در موسیقی زنده. جمعیتی که حضور دارند، مردم تشویق می‌کنند و شما با عشق کارتان را انجام می‌دهید. یک موقعی وارد می‌شوید در یک جلسه رسمی، این رسمی بودن جلسه خیلی تأثیرگذار است و شما را سرد می‌کند. بلند می‌شوند و می‌ایستند و یک دستی برای خالی نبودن عریضه می‌زنند برای شما. برایشان موسیقی مهم نیست باید در زمان مشخص تمام بشود. روی کار شما هم اثر می‌گذارد در حقیقت مخاطب بر روی هنرمند انرژی می‌دهد. آیا می‌توان برای مخاطبان موسیقی سنتی رده سنی قائل شد؟ ما این تقسیم‌بندی را نمی‌کنیم. به طور طبیعی این اتفاق می‌افتد. مخاطب موسیقی ما در جاهای مختلف فرق می‌کند مثلاً مردم اصفهان بیشتر سنتی هستند و از ده، دوازده سالگی بچه‌ها با موسیقی سنتی آشنا می‌شوند. بعضی از شهرستان‌ها اصلاً سنتی فکر نمی‌کنند - حالا من اسم نمی‌آورم - ریتم‌های تند و شلوغ و بیشتر موسیقی جاز را می‌پسندند. نمونه‌اش را بگویم؛ من اجرایی داشتم که در آنجا، مخاطب یک طرف و نوازنده و مجری هم یک طرف دیگر بودند، یعنی اصلاً ارتباط برقرار نمی‌شد. در آن جمع هم باز فرق می‌کند، آنجا میانگین سنی خیلی می‌رود بالا؛ در جمعی که صد نفر، دویست نفر مسن یا میانسال هستند و بقیه هم توجه ندارند یا دوست ندارند. به نظر می‌رسد استقبالی که سال‌های گذشته به ویژه در دهه 60 از کارهای شما می‌شد دیگر وجود ندارد، خود شما دلیلش را چه می‌دانید؟ به دلیل اینکه رسانه بر روی ذائقه‌ها کار نمی‌کند. این خیلی نکته مهمی است. رسانه یک وظیفه فرهنگی دارد و آن این است که روی ذائقه‌ موسیقایی مردم کار کند و مواردی را که خوب و اصیل‌اند پخش کند تا مردم بشنوند. وقتی بیشتر موسیقی رادیو، میان برنامه‌ای است، یکسری موسیقی تند با حالت جاز که اسمش را پاپ هم نمی‌شود گذاشت و چون میان برنامه‌ای است فقط استرس ایجاد می‌کند، چه توقعی می‌توان داشت. قائل به چه معیاری برای تمیز کار خوب از بد هستید؟ این دیگر تخصصی است. اگر در مورد آواز می‌پرسید، باید گفت در آواز اولاً انتخاب شعر خوب و مناسب خیلی مهم است. قدیمی‌ها در شیوه اصفهان می‌گویند مناسب خوانی یعنی برای آن فضا و آن مخاطب شعر، کار تناسب داشته باشد. بعد رعایت ملودی کلام است؛ یعنی شما آکسان را در هم نریزید. بعضی وقت‌ها آکسان آنقدر بهم ریخته می‌شود که شما منظور طرف را متوجه نمی‌شوید. بعضی اوقات خواننده چون شناختی نسبت به شعر ندارد به همین نحو می‌خواند و روی ملودی تأکید می‌کند که اصلاً جایش نیست؛ یعنی یک جایی را تکرار می‌کند که جایش نیست، یک جا آکسان می‌دهد که جایش نیست. در یک آواز خوب، ابیات باید با دستگاه همخوانی داشته باشد. مثلاً فرض کنیم اگر اصفهان است، ‌بیات اصفهان است شعری بخواند که با آن متناسب باشد، یا اگر حتماً باید آن را تحویل بدهد دستگاه را عوض کند و در دستگاهی بخواند که با این شعر تطبیق داشته باشد. مواردی دیگری هم هست که باید رعایت کند. شما به نقد موسیقی اعتقاد دارید؟ معتقدم که موسیقی اگر نقد بشود خیلی خوب است ولی اصولاً در جامعه ما نقد نمی‌شود برای اینکه در جامعه ما رودربایستی خیلی زیادی وجود دارد، متأسفانه الان نقد براساس میل و خواسته منقد است. نقاد یک نظری دارد و براساس آن مثلاً می‌خواهد فلانی را بکوبد، مثلاً یکی از هنرمندان را؛ بیست مشکل را که از بیست مشکل، نوزده تای آن مشکل نیست و فقط یکی از آنها مشکل است ردیف می‌کند و شروع به کوبیدن می‌کند. اینجاست که مسئله شخصی می‌شود.نمی‌شود معیاری برای نقد وجود نداشته باشد؟ قطعاً معیاری وجود دارد ولی مراعات نمی‌شود. در موسیقی، متأسفانه شهرت سالاری است. اگر کسی مشهور باشد، دیگران نقدش نمی‌کنند، تعریفش را می‌کنند. ‌چون می‌خواهند خودشان را بزرگ کنند و شخصیت خود را در پرتو آن بروز دهند از او تعریف می‌کنند، حتی زمانی که او یک جاهایی ایراداتی هم داشته باشد. من فکر می‌کنم در عالم استاد و شاگردی خیلی خوب است که استاد شاگردش را نقد کند و خیلی هم مؤثر است؛ چون شاگرد حرف استاد را گوش می‌کند و نیازی هم نیست که علنی شود. شاید در عالم سینما یا در تئاتر و هنرهای نمایشی و برخی هنرهای دیگر وقتی علنی بشود، جالب باشد. اخیراً مد شده یک عده علیه استاد شجریان می‌نویسند. چرا؟ وقتی شما این مقاله و نقد را می‌خوانید می‌بینید نقد نیست، سراپا توهین است و هیچ جایگاه ادبی و هنری ندارد.   منبع:خبرآنلاین




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 556]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن