تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804790828




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شرايط نماز


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شرايط نماز
شرايط نماز نويسنده:حسین انصاریان در كتاب فقهى و عرفانى و اخلاقى آورده اند كه : نماز حقيقى است كه با چهار هزار مسئله بدرقه مى شود . و اين كثرت مسائل ظاهرى و باطنى دليل بر موقعيت ممتاز نماز در ميان عبادات اسلامى است .براى نماز دو نوع شرط بيان كرده اند : ظاهرى و باطنى .شرايط ظاهرى :طهارت كه عبارت است از غسل و وضو و تيمم و رفع آلودگى از بدن و لباس و حتى الامكان تمام محلّ نماز . احتراز از لباس ابريشم ، حرير ، و نيز طلا براى مردان ، و دورى جستن از لباسى كه از پوست و پشم و كرك حيوانات حرام گوشت تهيّه شده است .مراعات وقت نماز ، بخصوص اول وقت ، و ايستادن در محلى كه كسى يا چيزى از جلوى آدمى عبور نكند .قرار گرفتن به طرف قبله با تمام وجود و توجه داشتن به اينكه انسان مى خواهد چه برنامه اى را اجرا كند و در برابر چه قدرت عظيمى ايستاده است .خواندن بعضى از آيات قرآن قبل از ورود به نماز از قبيل :( وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفاً وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ )( انعام ( 6 ) : 79 ) . برداشتن دو دست تا محاذى گوش ، در حالى كه دو كف به طرف قبله باشد .مؤدب و موقّر قرار گرفتن در پيشگاه حضرت حق و چشم به محّل سجده دوختن ، مخصوصاً به قطعه خاكى كه براى گذاردن پيشانى به روى خاك آن آماده شده است .گفتن تكبير و خواندن حمد و سوره با طمأنينه ، زيرا سرعت و عجله در نماز تمام بهره خدايى آن را از بين مى برد .رفتن به ركوع ، قرار دادن پيشانى به خاك در دو سجده همراه با دو كف دست ، دو زانو ، دو سر انگشت پا و تشهد و سلام ، با توجه به اينكه نماز صبح دو ركعت ، ظهر چهار ركعت ، عصر چهار ركعت ، مغرب سه ركعت ، و عشا چهار ركعت است .اين مسئله را هم توجّه داريد كه در هر دو ركعت از نماز پس از قرائت حمد و سوره يك ركوع و دو سجده ، و در دو ركعت آخر نمازهاى چهار ركعتى ، خواندن يك حمد يا سه بار « سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَ اللّهُ اَكْبَر » يا يك بار با توجّه به فتواى مرجعى كه انسان از او تقليد مى كند انجام مى شود .اين است شرايط ظاهرى نماز كه از آن تعبير به مقدّمات و مقارنات شده .شرايط باطنىفيض بزرگوار در كتاب ارزشمند محجة البيضاء (محجة البيضاء : 1 / 270 ) مى فرمايد : روح نماز بسته به شش حقيقت است :1. حضور قلب2. تفهّم3. هيبت4. تعظيم5. اميد6. حياحضور قلب :حضور قلب حقيقتى است كه از تمركز در برنامه هاى نماز و توجّه عميق انسان به حق پديد مى آيد . چنانچه در نماز فكر انسان و حالات قلب مكلف ، ميدان جولانى جز ياد محبوب داشته باشد ، حضور روى نخواهد داد و روى جان به جانب معشوق نخواهد شد و نمازگزار نخواهد توانست از عالم ملكوت كسب نور كند .تفهّم :تفهّم عبارت است از چشيدن معناى نماز و دريافت لطايف الهى آن است ، لطايفى كه به دست آوردنش انسان را مست باده عالم معنا مى كند و قدرت عجيبى براى معراج روح به وجود مى آورد .هيبت :هيبت حالت خوف و ترس از مقام باعظمت الهى است كه مبدأش معرفت حقيقى به حقّ است ، و آن كس كه از معرفت محروم است و به اين خاطر توجّه به مقام دوست قلبش را تسخير نكرده ، نمى تواند داراى هيبت باشد .تعظيم :ممكن است انسان يا مستمعى سخن بگويد و فكرش متوجّه او باشد و مفاهيم كلمات را نيز بداند ، ولى براى او اهميّتى قائل نباشد . مراد از تعظيم اين است كه علاوه بر حضور قلب و توجه به معانى لطيف بايد نسبت به جناب او حالت تعظيم داشته باشد .اميدچه بسا كه انسان از صاحب مقامى بترسد ، اما به عنايت و لطف او اميد داشته باشد . نمازگزار علاوه بر تعظيم نسبت به حق و خوف از مقام صاحب هستى بايد به مولا اميد داشته و از او متوقع لطف و كرم و رحمت باشد .حياتوجّه داشته باشد كه ذرّه اى ناچيز در برابر وجودى عزيز كه بى نهايت است ايستاده ، و سراپاى وجودش غرق در تقصير است و وجودش عين عدم و عبادتش بى مقدار ، و بداند كه حضرت حق بر درون و برونش آگاه است ، و توجه به تمام اين امور را تمرين كند تا حيا از دوست در عرش جانش حاكم گردد .اذانچون صداى مؤذن را شنيدى ، دل از نداى روز قيامت پر از ترس كن و آستين ظاهر و باطن را براى جواب دادن به نداى حق بالا بزن و براى ورود به نماز عجله كن ، زيرا كسانى كه با شنيدن صداى اذان از خود بيخود شده و براى اجراى دستور حق شتاب مى كنند ، روز قيامت مخاطب به نداى لطف و رحمت و احسان و مرحمت و محبّت و عنايت مى شوند .اذان را معيار نجات و عدم نجات خود در روز قيامت بگير : اگر با شنيدن آن دلت شاد شد و غرق در نشاط گشتى اميد اهل نجاتى ، ورنه به علاج خود برخيز كه دل و جان دچار مرض است . به اين معنا توجه داشته باش كه رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) نزديك وقت اذان به بلال مى فرمود :* اَرِحْنا يا بَلالُ . مؤذن من ! با گفتن اذان براى قلب ما شادى به وجود آور .اذان با نام خدا آغاز مى شود و با نام او به پايان مى رسد ، يعنى كه اول و آخر اوست . به وقت شيندن الله اكبر دل را در گردونه تعظيم كردن به حق بياور و بدان كه بزرگى غير او وجود ندارد و غير او چيزى وجود حقيقى ندارد ، كه اگر به اين معنا توجه نكنى در حقيقت تكبير نشنيده و تكبير نگفته اى .وقت به هنگام رسيدن وقت نماز ، توجه داشته باش كه موقعيت بسيار والايى است كه حضرت دوست براى انجام بندگى تو قرار داده و زمان چنگ زدن به عوامل نجات است ، پس گشاده رو و دلشاد باش ، زيرا وسيله نزديكى به حق فراهم شده . بعضى از زنان پيامبر مى گويند : رسول حق با ما حرف مى زد و ما با او سخن مى گفتيم ، چون وقت نماز مى رسيد انگار ما را نمى شناسد ، و ما هم نسبت به او بيگانه ايم .اميرالمؤمنين (عليه السلام) به هنگام دخول وقت لرزه بر اندامش مى افتاد و به خود مى پيچيد . عرضه داشتند : چه شده ؟ مى فرمود : وقت اداى امانتى رسيده كه به آسمانها و زمين و كوهها ارائه كردند ولى آنها از قبولش سربرتافتند .حضرت زين العابدين (عليه السلام) وقت نماز رنگ از چهره اش مى رفت و به زردى مى گراييد .طهارت : تو كه مكان نماز را پاك كردى و لباس و بدن را شستشو دادى و آنچه مربوط به ظاهر بود آراسته نمودى ، آيا توجه به قلب و روح و مغز هم كردى ؟ آنجا طهارت نمى خواهند ؟پاكى جان و طهارت نفس با توبه و پشيمانى از گذاشته غلط و اراده ترك گناه در آينده ميّسر است . پاكى درون را از ياد مبر كه خداوند بزرگ به درون نظر خاص دارد .ستر عورت پوشاندن بدن به خاطر اين است كه خلق از ديدن قبايح و نقايص بدن دور باشند . آرى ! انسان خجالت مى كشد كه بيننده محترمى عيوب ظاهرى او را بنگرد . اينجاست كه از رسواييهاى درون و رذايل اخلاقى و بدفكرى ها و ... انسان بايد با تمام وجود بنالد و از غصّه بميرد . برنامه هايى كه به طور دائم در معرض ديد حق است . بايد آلودگى هاى باطن را با پشيمانى و حيا و ترس از خدا و خوف از عذاب قيامت از مملكت درون زدود . حضرت صادق (عليه السلام)مى فرمايد : * زيباترين لباس براى انسان لباس خويشتشندارى از گناه است .مكانتصوّر كن در پيشگاه عدالت قرار دارى و محّل رسيدگى به حساب است ، اگر پرونده ات سراسر از كثرت گناه سياه بود چه مى كردى ؟توجّه داشته باش كه بهترين مكان براى نماز مساجد و مشاهد مشرّفه است ، زيرا خداوند مهربان اين گونه مكانها را محل اجابت دعا و مركز رسيدن رحمت و لطف و محبت و عنايت به بندگان قرار داده است .امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد :* چون به مسجد رسيدى ، آگاه باش كه اراده ورود بر پادشاه بزرگى دارى . پادشاهى كه جز پاكان بر بساطش راه ندارد و غير راستان و اهل صدق اجازه مجالست با او برايشان نيست .در آنجا به عجز و ناتوانى اقرار كن و به بيچارگى خويش توجه داشته نما و از حضرتش طلب رحمت كن . او وجودى است كه از همه كس به تو مهربان تر است و آماده قبول عمل با اخلاص ، اگر چه كم باشد .قبلهقبله جهتى است كه ظاهر بدن بايد به طرف آن قرار گيرد ، و ظاهر اسوه اى است براى باطن . بنابراين ، فكر و روح و قلب را به طرف صاحب قبله قرار ده و به كلام رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) توجه كن كه فرمود :* هنگامى كه عبد به نماز برمى خيزد و اراده و قلب را متوجه خدا مى كند مانند روزى است كه از مادر متولد شده است .حضرت صادق (عليه السلام) مى فرمايد :* چون به سوى قبله قرار گرفتى از دنيا و هر چه در آن است نااميد شو ، دل از غير او برگردان بزگى حق را بر جان و دل قرار بده ، به ياد روز قيامت باش و بين اميد و ترس قرار بگير .كعبه يك سنگ نشانى است كه ره گم نشود *** حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاستترجمه نماز« نيت » قصد قلب و توجه دل و جهت گيرى روح به سوى حضرت معبود است و اين كه نمازگزار مى خواهد راهى را بپيمايد كه از پاكى جان و رهايى از حقّ النّاس و دورى از رذايل اخلاقى شروع مى شود و به خشنودى و رضايت حق پايان مى يابد .در حقيقت ، نمازگزار قصد دارد نماز را راه رسيدن به اخلاق الهى قرار دهد و خويش را از نظر علم و عمل و كار و كوشش و نيّت و اعتقاد به مقام باعظمت خليفة اللّهى برساند .روشن است كه هر كس از انجام كارش قصد و هدفى دارد ، نمازگزار همه بايد از اجراى اين عمل خدا را قصد كند و حضرت او را هدف قرار دهد ، و به وسيله اين عمل بايد اراده كند كه خود را به اوج حقيقت و به مرز فضيلت برساند و به قول قرآن مجيد در پايان سوره كهف بايد به سبب عمل صالح ( كه يكى ازم مهمترين مصاديقش نماز است ) و نيز با طرد و نفى تمام معبودهاى باطل و بتهاى درونى و بيرونى ، به لقاى حق برسد و در درياى رحمت دوست غرق گردد .اگر چنين نيّتى نماز را تا به آخر بدرقه كند ، آن نماز آدمى را از تمام فحشا و منكرات باز داشته و از انسان موجودى الهى و ملكوتى مى سازد كه با تمام وجود حقوق خدا و خلق را به رعايت برخيزد .راستى اگر انسان نماز بخواند ولى در نيّت و قصدش پذيرفتن واقعيّات نماز نباشد ـ واقعيّاتى كه عبارت است از باور كردن يگانگى حقّ و مالكيّت و كارگردانى او نسبت به تمام هستى ، رحمانيّت و رحيميّت بى نهايت در بى نهايت ، وجوب شكر او ، اعتقاد به روز حساب ، تسليم بودن در برابر ذات مستجمع جميع صفات كمال ، لزوم كمك گيرى از او در تمام شؤون حيات ، وجوب تبعيّت از انبيا و امامان و دورى گزيدن از حالات و اخلاق مغضوبين و گمراهان ـ بى شك با عدم الهام از اين حقايق ، نمازگزار نيّت نماز نكرده و وارد حوزه نماز نشده و در حقيقت زحمات تمام انبيا و اوليا را ناديده گرفته و به خود و ديگران ستم روا داشته است .و اگر از ابتداى نماز در نيتّش باشد كه واقعيّات نماز را در زندگى خود تحقق بخشد ، روح و نفس و مغز و قلب به تدريج آماده قبول تمام حقايق نماز مى شود و پس از مدتى انسان منبع حقايق و ظرف واقعيّات مى گردد .حضرت صادق (عليه السلام) در توضيح نيّت مى فرمايد :* نيّت خالص و پاك كه منشأ آثار پربركت است ، از دل پاك و خالى از وساوس شيطانى توقع مى رود ، چه اين كه سلامت دل از آلودگى ها و رذايل همچون حرص ، بخل ، كبر ، حسد ، عُجب ، نفاق ، كينه و ... علت پاكى نيت و خلوص قصد و اراده است .خداوند در قرآن مجيد مى فرمايد :* ( يَوْمَ لاَ يَنفَعُ مَالٌ وَلاَ بَنُونَ * إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْب سَلِيم )(1) . آنچه در روز قيامت به شما سود مى بخشد دل سالم است نه مال و فرزندان .رسول الهى (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود :* نيّت مؤمن از عملش بهتر است .فلسفه اين سخن اين است كه چون نيّت به منزله ريشه عمل است پس سلامت ريشه است كه مايه سلامت فرع است و در صورتى كه ريشه سلامت نداشته باشد عمل از سلامت بى بهره است .و نيز آن حضرت فرمود :* ارزش اعمال به نيّات شخص بستگى دارد و محاسبه عمل هر انسانى بر محاسبه نيّت او قرار دارد(2) .عبد وقتى مى تواند حقيقت بندگى و آثار عبادت را از خود ظهور دهد كه در تمام حركات و سكنات نيّتش براى خدا باشد ، و اگر نيّت براى خدا قرار نگيرد غافل است و غافل به فرموده قرآن مجيد ( كَالْاَنْعام )است(3) .امام (عليه السلام) در باب نيّت كلام حكيمانه اش را بدين صورت ادامه مى دهد :* نيّت از قلب است ، چنانچه دل خانه نور و پاكى باشد نسبت به خلوص در نيت نزديكتر است ، و اگر قلب از يقين و ايمان و باور و نورانيّت و احوالات الهيّه دور باشد پديد كردن نيّت خالص با چنين قلبى كار مشكلى است .پس نمازگزار قبل از نيت ، لازم است خانه دل را از تاريكى و ظلمت و جايگزينى شيطان و وسوسه پاك كند تا بتواند دل و نيّت را به پيشگاه حق ببرد .حضرت مى فرمايد :* صاحبان نيّت خالص ، به خاطر حق با خواسته هاى غلط نفس در مبارزه اند ، و يكى از آثار فوق العاده نيّتِ خالص حياست ، زيرا آن كس كه در هر كارى قصد خدا دارد ظاهر و باطن خود را براى خدا يكسان سازد و با داشتن قصد پاك ، حيا مى كند كه حق خدا را آنچنان كه هست بجا نياورد .صاحب نيّت خالص در رنج است تا ديگران در راحت باشند ، زيرا آن كس كه در نماز و در هر عملى نيّت قرب الى اللّه دارد بايد خويش را به تمام پاكى ها آراسته كند و از رذايل دور بدارد و در كنار چنين نيّتى مجبور به رعايت حقوق انسان هاست ، و اين نيست جز براى راحت ديگران خود را به زحمت انداختن ، و بدين گونه است كه انسان با رعايت حق خالق و مخلوق ، لايق مقام قرب مى شود .اَللّهُ اَكْبَرخداوند بزرگر از آن است كه به وصف درآيد ، وجود مقدّس او اكبر از كلّ شىء است و چيزى در برابر حضرت او بزرگى ندارد ، و چون چنين است دل برداشتن از او و دل بستن به غير آن محبوب ، عين ضلالت و گمراهى است .راستى ذرّه كوچكى چون انسان در برابر عظمتى بى نهايت در بى نهايت چگونه نيروى وصف و توان تعريف دارد ؟به هنگام گفتن تكبيرة الاحرام بايد محور ديدار و فانى در عظمت دوست شد ، بمانند كسى كه براى حج حقيقى احرام بسته و از همه چيز جز معشوق چشم پوشيده .احرام ببسته ام به كويت لبيك زنان به جستجويتبالا بردن دست تا برابر گوش به وقت گفتن اللّه اكبر به اين معناست : اى اميد همه عالم ! اى پناه هستى ! و اى مالك و مربّى تمام موجودات ! در اين وقت كه به سوى تو در حركتم ، دنيا و هر چه در آن است پشت سر گذاشته و بدون اينكه در راه سفرم مانعى باشد به سويت در پروازم .اگر پس از تكبيرة الاحرام ، باز غرق در خيالات و اوهام و برنامه هاى مادّى و دنيايى باشى از سفر باز مانده اى و به معراج مردم مؤمن و اولياى الهى نخواهى رسيد .چنين نمازى كه مخلوط با برنامه هاى غير حق است بنيادش سست و بنيانش بر الفاظ خشك است ، و تنها سودش ساقط شدن تكليف و خروج از صف بى نمازان و مزدش اندك و بهره اش به حقيقت ناچيز است .بِسْمِ اللّهِ الْرَّحمنِ الْرَحيمِاين آيه مباركه و اين جمله ملكوتى تعليمى است به همه بندگان كه هر كارى را به نام و به ياد حضرت او شروع كنند و بى شك عملى كه به نام اللّه ـ كه داراى جميع كمالات و پاك از هر عيب و نقص و مبدأ تمام حقايق و برنامه هاى مثبت است ـ ابتدا مى شود ، انجامش به خير و سلامت و عامل سعادت دو جهان است .گفتن بِسْمِ اللّه و درك مفهوم آن و اتّصال به مسمّايش ـ كه حضرت محبوب است ـ در حقيقت ، قرار گرفتن در پناهگاهى است كه تمام موجودات در همه زمينه ها نيازمند به آنند . و چه پناهى بالاتر و برتر از خداوندى كه دستگير و يار و مددكار و پناه دهنده و اطمينان بخش به نيازمند و درمانده است ؟راستى عجز و ناتوانى ، فقر و ذلّت ، مسكنت و حيرت ، ندارى و ظلمت و اضطرابى كه با تمام انسان ها همراه است ، آيا جز با پناه بردن به حق و اتصال دادن هر كارى به او و شروع هر عملى به نام و به ياد او قابل جبران است ؟!« اللّه » : ذات پاك و منزّهى است كه صاحب جميع صفات كمال است و جامع همه حقايق و فاقد همه نواقص . آدمى با روى آوردن به او ، به نهايت بزرگوارى و كرامت و شرف و فضيلت و حقيقت و عزّت مى رسد و به رفع و دفع نيازمنديها و عيوب و نقايصش موفّق مى گردد .اين است قدرت نماز و حقيقت اين عبادت ، كه اگر غير اين باشد نماز نيست . به حقِّ حق قسم كه اگر به وسيله نماز دردهاى فكرى و روحى و خانوادگى و اجتماعى و درونى و بيرونى معالجه نشود ، اقامه نماز نشده ، بلكه الفاظى عربى با زبان تكرار شده و به قول فقهاى بزرگ اسقاط تكليفى به انجام رسيده است .اگر ارتباط روحى و قلبى با ذات جامع كمالات برقرار گردد ، تمام عيوب و نقايص رفع مى شود ، كه اين رفع عيوب ، خاصيّت طبيعى اين ارتباط است .اگر ارتباط و اتصال حقيقت داشته باشد ، به تدريج عيوب و نقايص و فحشا و منكرات برطرف مى شود و آثار فيض و عنايت و تحقّق صفات الهى در انسان نمودار مى گردد .چونان كه تشنه با اتصال به آب و گرسنه با خوردن نان تشنگى و گرسنگى اش برطرف مى شود ، ناقص هم در ارتباط با مبدأ كمالات ، نواقص فكرى و روحى و قلبى و اخلاقى اش برطرف ، و با فناى در صفات و كمالات اللّه كامل مى شود .« اَلْرَحْمن »وجود مباركى كه به تمام موجوداتى كه آفريده ، به مقتضاى استعداد و لياقت هر يك ، عنايت و لطف دارد و سفره روزى آنان را بدون هر قيد و شرطى از باب رحمت و محبّت گسترده و بر اين خوان يغما دوست و دشمن را نشانده و به همه اجازه بهره بردارى و سود بردن از اين درياى بيكران نعمت را مرحمت فرموده است .« اَلْرَحْيم » : به مردمى كه داراى ايمان و عمل صالح اند داراى لطف خاص است و به آن انسان هايى كه در دنيا از هدايت او بهره گرفتند و تسليم خواسته هاى انبيا و ائمه شدند ، مزد آخرتى و منفعت ابدى و سود سرمدى عنايت مى فرمايد ، و اين عنايت شامل آنان كه از ايمان و عمل صالح دورند نمى شوند ، چنانكه قرآن مجيد فرموده است :* ( ...إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِنَ الْمُـحْسِنِينَ )(4) . به حقيقت كه رحمت خدا نزديك به نيكوكاران است .در تفسير كشف الاسرار است :اما حكمت در آن كه ابتدا به اللّه كرد ، سپس به رحمان ، پس به رحيم ، آن است كه اين بر وفق احوال بندگان فرو فرستاد ، و ايشان را سه حال است : اول آفرينش ، پس پرورش ، پس آمرزش . الله اشارت است به آفرينش در ابتدا به قدرت ، رحمان اشارت است به پرورش در دوام نعمت ، رحيم اشارت است به آمرزش در انتها به رحمت . چنان است كه اللّه گفتى اول بيافريدم به قدرت ، پس پروريدم به نعمت ، آخر بيامرزم به رحمت .در اينجا بايد توجه داشت كه برابر با قول قرآن و سنّت ، رحمت حق شامل مردمى است كه وجود خود را شامل مردمى است كه وجود خود و نعمت هاى حق را در راه محبوب به مصرف گذاشته و از ايمان و اجراى دستورهاى الهى برخوردار بودند :الهى ! نام تو ما را جواز و مهر تو ما را جهاز . الهى ! شناخت تو ما را امان و لطف تو ما را عيان . الهى ! فضل تو ما را لوا و كَنَف تو ما را مأوا . الهى ! ضعيفان را پناهى ، قاصدان را بر سر راهى ، مؤمنان را گواهى ، چه بود كه افزايى و نكاهى ؟ الهى ! چه عزيز است او كه تو او را خواهى ، ور بگريزد او را در راه آيى ، طوبى آن كس را كه تو او رايى ، آيا كه تا از ما خود كرايى(5) .« بِسْمِ اللّه » آغاز تمام سوره هاى قرآن جز سوره توبه است ، و مردم مسلمان مأمورند در ابتداى تمام برنامه هاى خود آن را بگويند . و گفتن اين جمله و توجه به مفهومش به خاطر اين است كه روى دل و فكر انسان از غير خدا برگردد ، و هر كار و عملى به ياد خدا و به نام او شروع شود ، تا همچنانكه آغاز كار اتصال به خير مطلق داشت ، انجامش نيز به محصول و ثمر بنشيند .اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ« شكر » سپاسگزارى در برابر نعمت است بدون توجه به مقام منعم ، « مدح » ستايش ممدوح است به خاطر جمال و كمالى كه دارد بدون توجه به نعمت و احسان منعم ،« حمد » جامع معناى شكر و مدح است . حمد يعنى سپاسگزارى در برابر تمام نعمت ها با توجه به مقام عالى منعم كه جامع تمام صفات كماليّه است .در اين جمله يعنى هر شكر و مدحى ـ چه با زبان بيان ، و چه با زبان عمل و چه با زبان وجود ـ مخصوص ذات با كمالى است كه مالك و تربيت كننده تمام اجزاء هستى است .بايد حمد و ستايش را تنها براى مبدأيى دانست كه لطف تربيتش سراسر جهان و همه موجودات را فرا گرفته ، هر ناتوانى را توانا مى گرداند ، هر بى جانى را جان مى بخشد و فراخور احتياجش ساز و برگ زندگى به او مى دهد واز آنچه هست برترش مى سازد تا به جمال عقلش مى آرايد ، آن گاه براى تكميل تربيت ، پيامبران را برمى انگيزد و شرايط و قوانين فراراهش مى گذارد و تربيت تكوين را با تشريع تكميل مى كند .بدين جهت در قرآن كريم كه ظهور تربيت و اراده حق است ، آيات تكوين و تشريع با هم آمده و همه را آثار قانون تربيت « ربّ العالمين » مى شمارد .با بيان اين حقيقت ، معلوم مى شود كه حمد به اندازه پهناى جهان بزرگ از نظر مفهوم توسعه دارد .هر چه بيشتر اسرار جهان باز شود و خرد انسان پيش رود ، مجهولات نظام طبيعت بيشتر معلوم مى گردد و حقيقت حمد و توجه به ربوبيّت جهان بيشتر تحقق مى يابد و معنا و واقعيّت آن عميق تر و وسيع تر مى گردد .به راستى توجه به مالك و ربّ عالم و مسئله تربيت موجودات كه وقف حريم كبرياست و سازمان وجودى عالمين ، اعم از جماد و نبات و حيوان و انسان ، امرى بسيار لازم و حقيقى واجب است .كافى است كه درك اسرار وجودىِ كوچكترين ذرّه عالم آدمى را به خضوع و خشوع و شكر و سپاس در برابر مالك و مربّى جهان وادارد ، چه رسد به اينكه واقعيّات بيشترى از جهان بالا يا اسرار نباتات و حيوانات و وجود انسان براى ما كشف شود ، و چه نيكو است كه نمازگزاران عزيز هر يك از چهار جهان حيرت انگيز : جهان بالا و نبات و حيوان و انسان ، مسائل كلى را در نظر بگذرانند تا از اين پس بدانند در برابر چه مالك و مربّى عظيمى به عبادت و خضوع و بندگى مى ايستند !!جهان كيهانفيزيك نجومى به ما مى آموزد كه آسمان صاف و بى ابر ، مجموعه پهناورى است مركب از خورشيدهاى بى شمار كه مانند مولكول هاى گازى كه به جنبش آورند ، در جهان بسيار متفاوت ، به طور شتابان رفت و آمد دارند .« نَسْرِ واقِع » با سرعت ثانيه اى 13 كيلومتر به ما نزديك مى شود ، « اَلْدَبَران » ثاينه اى 53 كيلومتر از ما دور مى شود ، « سِماك رامِح » با سرعت ثانيه اى 135 كيلومتر مسير مورّبى را مى پيمايد ، دو ستاره آخرين دُبّ اكبر به يك سو مى روند ، در عين اينكه ستارگان ديگر اين صورت فلكى با سرعت غير قابل تصورى به جهت مخالف روانند .منظومه شمسى ما نيز از اين سرنوشت مستثنى نيست : خورشيد با سرعت ثانيه اى 19 كيلومتر واله و حيران به سوى كناره كهكشان ما روان است و در اين راه بى پايان زمين و سيارات ديگريرا كه موكب او را تشكيل مى دهند با خود مى برد ، و در همين حين ، يك دستگاه منظومه شمسى همراه كهكشان كه يكپارچه مانند چرخ فلك آتشبازى عظيمى به دور خود مى چرخند ، قوس بزرگى به سرعت ثاينه اى 240 كيلومتر را طى مى كند .خورشيدى كه هم اكنون مقابل ديدگان ماست در حالى است كه نسبت به عمر كهكشان يا عالم هشت دقيقه پيش بوده ، با توجه به اين كه زمين خيلى جوان تر از خورشيد است و در حدود 4 ميليارد و پانصد ميليون سال از عمرش گذشته .شِعْراى يمانى نه سال جوان تر به نظر مى رسد . خوشه پروينى كه تماشا مى كنيم منظره پانصد سال پيش آن است .در شب صاف بى ماه ، با چشم بى سلاح در صورت مرأة المسلسله قطعه ابر مانندى به بزرگى قرص ماه مى توان تشخيص داد كه نور ضعيفى مى پراكند . اين توده ابر مانند ، ستارگان سحابى است . خارج از كهكشان وضعى كه اكنون از آن به نظر ما مى رسد آن چنان است كه در دو ميليون سال پيش داشته . از آن زمان تا كنون بر ستارگان بى شمار آن چه گذشته در اين باره هيچ چيز نمى توان گفت .كهكشان مرأة المسلسله آخرين مرز ديد بشر است ، اما با كمك تلسكوپ مى توانيم ميلياردها سال نورى پيش برويم .انوارى كه اجرام اين جهانِ دور مى پراكنند به « نور فسيل » موصوف شده اند . البته اين انوار بر بيشتر فسيلهايى كه در سرزمين بدست آمده اند مقدمند .شگفت آنكه نورى آنچنان ضعيف كه ورقه شفّاف نازكى يا ذرّه غبارى مانع تابشش مى شود ، با سرعت 300 هزار كيلومتر در ثانيه ، صد ميليون كيلومتر راه پيموده است . ظهور همين انوار كه از بسيار دور به ما مى رسند خلأ نسبى فضا را ثابت مى كند و تصويرى از عظمت دستگاه آفرينش را « كه دخالت عظيمى در كارگردانى حيات همه موجودات دارد » آشكار مى سازد ، و اينجاست كه انسان را با تمام وجود وادار مى كند فرياد بزند : ( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .با تقسيم آسمان به چندين بخش ، و عكسبردارى از هر بخش ، ممكن خواهد بود كه ستارگان گنبد نيلگون را شماره كرد . در رصدخانه ها اين كار مى شود . مثلا در رصدخانه دانشگاه هاروارد ، كليشه اى كه 35 در 45 سانتى متر مساحت دارد بيش از دو هزار كهكشان را نمايان مى سازد ، اما شمار كهكشان هايى كه جهان را تشكيل مى دهند در حدود پانصد ميليون است .در هر كهكشان چند ستاره وجود دارد ؟ قطاعهاى چندى از كهكشان منظومه شمسى را شمرده اند . يك منجّم جوان ، بيش از دو ميليون ستاره جدا از يكديگر شمرده است . به موجب اين رصدها و آزمايشهاى دقيق ، ستاره هاى يك كهكشان ما فقط بالغ بر صد ميليارد است !توجه به اين حقايق از طرف انسان منصف و خردمند است كه او را به تعظيم در برابر جلال و جبروت ربِّ عالمين وامى دارد و از او مى خواهد كه با تمام هستى ظاهر و باطنش بگويد :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .در فهرست كتاب علم و زندگى عناوين شگفت آورى را درباره اوضاع هستى و مسائلى كه در اطراف مى گذرد و آنچه در حيات ما مؤثر است و چيزى جز جلوه ربوبيّت حضرت رب العالمين نيست ، بدين صورت مى خوانيم :آب به چه شكل هايى يافت مى شود ؟ آب از چه چيز تركيب شده ؟ چگونه آب براى ما كار انجام مى دهد ؟ چگونه آب در هوا وارد مى شود و چگونه از آن خارج مى گردد ؟ موجبات وزش باد چيست ؟ چگونه رطوبت هوا در وضع جوى تأثير مى كند ؟ موجب اختلاف آب و هوا در نقاط مختلف چيست ؟عمر زمين چقدر است ؟ چه نيروهايى باعث تخريب زمين مى گردد ؟ چه نيروهايى سبب پيدايش كوهها مى گردد ؟ خاك چگونه تشكيل مى گردد ؟چه فلزات سودمندى از زمين بدست مى آيند ؟ چه سوخت هايى از زمين مى گيريم ؟ كدام مصالح ساختمانى را از زمين بدست مى آوريم ؟حرارت چطور به وجود مى آيد و چگونه اندزه گرفته مى شود ؟ حرارت چگونه اداره مى شود ؟نور چيست ؟ اشياء را چگونه مى بينيم ؟ چرا اشياء رنگ دارند ؟ الكتريسيته ساكن از كجا مى آيد ؟ چگونه از مغناطيس استفاده مى كنيم ؟ جريان برق چگونه توليد مى شود ؟ چگونه جريان برق به ما مى رسد ؟چگونه صوت بوجود مى آيد ؟ صداها با هم چه تفاوت هايى دارند ؟ چگونه مى توانيم بشنويم ؟چگونه در خشكى مسافرت مى كنيم ؟ چگونه روى آب سفر مى كنيم ؟ موجب پيدايش فصول چيست ؟ گياهان و جانواران از چه ساخته شده اند ؟ بدن گياهان و جانوران چگونه ساخته شده است ؟ جانوران و گياهان چه كارهايى مى توانند انجام دهند ؟ گياهان چگونه براى انسان مفيدند ؟ جانوران چگونه تكثير مى شوند ؟ جانوران چگونه توليد مثل مى كنند ؟چرا ما به غذا احتياج داريم ؟ به چه نوع غذاهايى نيازمنديم ؟ چگونه گياهان سبز غذاى ما را مى سازند ؟ غذاى ما چگونه هضم مى شود ؟ غذاى هضم شده چگونه به تمام اعضاى بدن مى رسد ؟ انرژى چگونه در بدن توليد مى شود ؟جواب هر يك از اين سؤالات كتاب مفصّلى لازم دارد ، و به قول فخر رازى عالم بزرگ قرن پنجم براى شمردن نعمت هاى الهى ، يك ميليون كتاب هم كفايت نمى كند .(6) به راستى در برابر اين مالك و مربى ، با كمال معرفت بايد گفت :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .جهان نباتاين جهان ، به حقيقت جهان شگفت آورى است و شرح هر زاويه اى از اين عالم كتاب ها لازم دارد . در اين قسمت نيز به عناوين اوضاع جهان نبات براى توجه بيشتر به جلال و جمال حضرت ربّ العزّه قناعت مى شود :حسّ و حيات نباتات ، سلول نبات ، عناصر تشكيل دهنده سلول ، خاصيت هر از عناصر ، تركيب هسته ، غشاء سلول ، اعمال فيزيكى آن ، كيفيت توليد نيرو ، چگونگى تغذيه نباتات ، اسرار مرموز نموّ متناسب ، توليد و تكثير ، نسوج نباتى ، جهازات داخلى هر يك ، خواص طبيعى آنها ، كيفيت ساختمان ريشه ها با هم ، طبقات ريشه ها ، استوارى آنها ، كيفيت جذب آب و املاح ، جريان شيره خام ، دفع موادّ زائد ، كيفيت دفع مبارزه ريشه ها با هم ، ساختمان كلاهك يا سپر بر سر آنها ، عناصر تركيب كننده آنها ، عمليات فيزيكى هر يك ، تأثير خاص رطوبت و حرارت و نور در نباتات ، دستگاههاى گيرايى اين قوا در گياه ، وسايل تنفس گياه ، ساختمان برگ ، تركيبات و طبقات و انواع آنها ، برگهاى خاردار ،عمل لقاح ، ابزار و وسايل لقاح ، باده ها و امواج مأمور ، حساسيت خاص برخى از نباتات ، تعاون گياهان نسبت به هم ، درختهاى گوشتخوار ، نظام توارث در آبى صحرايى ، مقاومت گياهان در برابر امراض ،امراض گياه ، مرگ گياه .هر يك از اين عناوين خود موضوع علم خاصى است و داراى ميلياردها قانون و نظام مستحكم مى باشد . به حقيقت كه با كمال شعور و معرفت در برابر اين همه عنايت حضرت حق بايد گفت : ( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .جهان حيواناتتنها در قسمت حشره ، تاكنون حشره شناسان نزديك به هفتصد هزار نوع حشره احصا كرده اند . شماره حشرات به اندازه اى است كه ارقام براى بيان آن قاصر است . در يك روز تابستانى كه هوا صاف باشد ، شماره سوسكها ، مگسها و خرخاكيها كه در بريدگى هاى تپه اى براى نظام حيات در تكاپو هستند از عده نفوس يك قارّه بيشتر است . اگر ناگهان نژاد بشر به كلى از روى زمين معدوم شود ، مخلوقات ديگرى كه بر روى زمين مى لولند به زحمت متوجه غيبت او خواهند شد .ژان هانرى فابر دانشمند نامى فرانسه هميشه مى گفت : تدبّر در ساختمان پيكر حيوانى كوچك چون مور و تشكيلات منظم حياتى آن ، ميلياردها انسان را به سوى خدا رهبرى مى كند .همان تحيّر و اعجابى كه در جهان فضا و كواكب و عالم نباتات بر آدمى چيره مى شود ، چندين برابر آن در جهان حيوانات به آدمى دست مى دهد . اين كه مى گوييم چندين برابر آن ، به خاطر آن است كه خورشيد با آن هم عظمت فاقد عنصر حيات و حس و اراده است ، اما در جهان حيوانات عنصر ناشناخته حيات با همه پيچيدگى و ابهامش و با تشكليلات وسيع و عظيمش ، بر ساير عجايب عالم ماده افزون گرديده است .در جهان حيوانات تشكيلات وسيع موجودات ذرّه بينى چون ويروس ها و باكترى ها و ساير موجودات ذرّه بينى يا ميكرب ها ، گروههاى گوناگون آنها ، آثار مختلف حياتى آنها ، نقش يكايك اصناف آنها در سازمان اين عالم خاصه در وضع حالات بشرى ، ميكربهاى امراض ، ميكرب هاى زحمتكش و خدمتگزار ، حشرات ريز ، سازمان حياتى آنها ، قدرت احساس آنها ، كيفيت توالد و تناسل گوناگون سراسر جانداران ، تخم گذارى ، تلقيح يا تركيب تخم نر و ماده ، حمل ، تقسيم ، اسرار اسپرماتوزوئيد ، اسرار اوول ، تشكيلات كرموزوم ها ، ژن ها ، خزندگان ، پرندگان ، پستانداران ، حيوانات آبى ، چهارپايان ، سازمان و ساختمان يكايك آنها ، نظامات زندگى آنها ، عواطف و احساسات آنها ، و ميلياردها ميليارد موضوع ديگر وجود دارد كه هر يك از آنها ،رشته اى است طولانى و بس پرپيچ و خم كه علوم گوناگونى به بيان اسرار و نظامات اين موجودات و سازمانهاى آنها پرداخته اند .اينجاست كه بايد با كمال تواضع و فروتنى در برابر خالق هستى به نماز ايستاد و با فرياد جان به پيشگاه مباركش عرضه داشت :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .جهان انسانبه شاهكارها و تمامى اسرار خلقت آدمى ، تنها آفريدگار بزرگ آگاه است ، ولى تا همان مقدارى كه بشر بر آن علم دارد از صدها كتاب قطور تجاوز مى كند .نظامات و قوانين استخوآنها، اشكال گوناگون استخوان ، استخوان هاى مسطّح ، استخوانهاى دراز و كوتاه ، با مفصل و بى مفصل ، مفصل ها ، حفرات استخوانى ، جدارهاى استخوانى ، نسج اسفنجى استخوآنها ، تغذيه استخوآنها، تركبيات شيميايى آنها ، غضروف ها ، شكل هاى گوناگون و عناصر تركيبى آنها ، شرح يكايك عضلات بدن و ماهيچه ها ، كيفيت عمل انقباض و انبساط در عضلات ، عضلات جبهه ، عضلات بالا كشنده يا جمع كننده ابروان ، عضله پلك ها ، عضلات دماغ ، عضلات لبها ، عضلات سينه ، سلولهاى تشكيل دهنده عضلات ، نوع سلول ها ، برجستگى هاى زير پوست يا مراكز قوّه لامسه ، اسرار درون اين برجستگى ها ، پاپيل ها ، حس ذائقه ، مراكز گيرايى آن ، پاپيل هاى زبان ، قوه سامعه ، تشكيلات گوش خارجى ، خيمه گوش ، لاله گوش ، سوراخ متناسب با گوش ، پرده صماخ ، مايع سمّى درون آن ، عناصر تركيبى اين مايع ، دريچه هاى گوش وسطى ، مجراى شيپور اُستاش ، استخوانهاى چكشى ، سندانى ، عدسى ، ركابى ، گوش داخلى ، دهليز آن ، سه نيم دايره استخوانى ، لوله مارپيچى ، مايعات درون هر يك ، عناصر تركيب كننده هر يك از مايعات ، قوّه شنوايى ، صوت ، اسرار صوتى ، امواج ، ارتعاشات موجى ، قوّه باصره ، تشكيلات ظاهرى چشم ، پلك ، صفوف مژه ، غدد اشك ، مجارى دهگانه اشك ، انتر اشك ، شستشوى چشم با اشك ، كره چشم صلبيّه ، قرنيه ، شفّافى قرنيه ، كيفيت عبور نور ، مردمك ، رنگ عنبيّه ، اسرار اين رنگ و رنگها ، شبكيّه ، جليديّه ، نقش مايع زلاليّه ، مايع زجاجيّه ، عناصر تركيب كننده مايعات ، اسرار درون يكايك طبقات چشم ، كيفيت ديد ، بحث نور ، معماى نور ، دستگاه عظيم گوارش ، معده ، روده ها ، غدّهاى ترشحّى ، مركز صفرا ، دهان ، حلق ، لوله هاضمه ، تشكيلات يكايك آنها ، كيفيت هضم غذا ، دستگاههاى تنفسى ، بينى ، حنجره ، قصبة الريه ، نايژه ها ، برونش ، ششها ، حبابهاى ريوى ، رگهاى خونى ، كيفيت جذب اكسيژن ، علل احتراق ، توليد حرارت ، مقدار حرارت ، اسرار و تشكيلات يكايك آنها ، خون ، اسرار خون ، كيفيت پيدايش خون ، گلبولهاى سفيد ، گلبولهاى قرمز ، عدد هر يك ، دستگاههاى گردش خون ، قلب ، اسرار قلب ، شريانها ، وريدها ، مويرگها ،گردش بزرگ خون ، گردش كوچك خون ،دستگاه دفع مواد زائد ، سازمان آن ، لوله كشى بدن ، دستگاه توليد ، نطفه سازى ، ماهيت نطفه و ...كه هر يك موضوع علم خاصى و تشكيل دهنده ميلياردها ميليارد اسرار است .البته آنچه را كه مى بينيم عبارت است از ظاهرى از بدن و جسم ، ولى قواى كارگردان اين جسم كه عبارت است از روح و عواطف و وجدان و انديشه و اخلاق ، و هزاران قدرت نامرئى ، كه در هيچ لابراتوارى قابل تجزيه و با هيچ ميكروسكپى قابل رؤيت نيست ، براى ما قابل شرح و درك نمى باشد .تنها در برابر اين دستگاه باعظمت بدن و روح و نفس كه قرار مى گيريم پى به اين مسئله مى بريم كه اين نظام عبرت آور را ناظم و صاحبى است « خدا » نام ، و بايد با كمال خضوع و خشوع در برابر اين همه نعمت كه به ما ارزانى داشته در مقام سپاسگزارى برآمده و از عمق جان فرياد بزنيم :( اَلْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمين ) .اَلْرَّحمنِ الرَّحيمبا اينكه اين دو لفظ در آيه شريفه « بسم اللّه » بود ، ولى تكرارش بعد از « ربّ العالمين » لطف مخصوصى دارد ، كه ربوبيّت حق از جهت قهر و غلبه و فشار بر موجودات نيست ، بلكه از جهت رحمت عام و خاص است ، كه موجودات در پرتو اين دو حقيقت پرورش مى يابند و هر مربى و معلم و حاكمى آن گاه تربيتش به ثمر مى رسد كه با مهر و محبت باشد و نظام تربيت خلق با خالق و انسان و جهان هماهنگ شود .اين اتصال ربوبيت حق نسبت به موجودات و بخصوص انسان ، كه اتصالى است دائم و هميشگى و شامل زندگى دنيا و آخرت ، نه بر سبيل قهر و غلبه بلكه از راه عنايت و لطف و مرحمت و محبت است . پس مدح و شكر آن وجود مقدس ، در حقيقت پاسخگويى به نداى فطرت در برابر رحمانيت و رحيميت اوست .مالِكِ يَومِ الدينانسان داراى گوهر پربهاى آزادى و اختيار است . آزادى و اختيار داشتن در نيت و عمل ، بهترين علت براى ارزش پيدا كردن حالات باطن و حركات ظاهر است . چنانچه اراده و عمل به مقتضاى قواعد فطرى و خدايى و وجدانى از انسان صادر گردد ، مقتضى اجر و مزد و ثواب عالى است ، و اگر نيت و عمل بر مبناى صحيح صادر نگردد ، چون ظلم به خود و ديگران است ، مقتضى عذاب و عقاب است .علت ثواب و عقاب همين آزادى در نيت و عمل است ، و اين را نه فقط شرع و شارع حق مى داند بلكه عقل و منطق و حكمت و فطرت هم قضاوتش همين است ، كه موجود آزاد بايد در برابر نيكى و اخلاص پاداش ، و در برابر بدى و نيت سوء عقاب و عذاب ببيند .به همين خاطر حضرت حق روزى را به نام « روز دين » براى پاداش نيكوكاران و عذاب بدكاران قرار داده و زمام تمام امور آن روز را به دست با قدرت خود مى داند : « مالِكِ يَوْمِ الدين » .در اينجا اين پرسش مطرح مى شود : مگر خداوند مالك هر روز نيست ؟ مگر جزاى عمل نيك و بد مخصوص به دنياى ديگر است ؟ مگر انسان در همه لحظات ، چه از طريق وجدان و چه از طريق عكس العمل عمل خويش ، در دنياى درون و برونش در معر پاداش و عقوبت نيست ؟بايد گفت : چرا ، خداوند مالك همه لحظات است و آدمى هم در برابر هر عمل نيك و بدى بلافاصله در معرض اجر و عقوبت است . به هنگام كار نيك انبساط درون برايش حاصل مى شود ، و اين خوبى و نيكى براى او در بيرون عامل كسب آبرو و اعتبار اجتماعى مى گردد ، و به وقت كار بد گرفتار تازيانه وجدان مى شود و عكس العمل اجتماعى خطرناكى براى او حاصل مى گردد . ولى اين اجر و عقوبت نسبت به عملى كه داشته كامل نيست بلكه نسبى است . به علاوه ، در برابر بعضى از اعمال راه فرار از عقوبت دارد ، و از طرفى چه بسا كه انسانى سراپا نيكوكار باشد ولى در دنيا به مزد واقعى اش نرسد .در اين زمينه به حيات پربركت انبيا و ائمه و عاشقان راه حق نظر كنيد كه سراسر مثبت بود ، و در برابر مخالفان چه زجرها و مصائبى كه به آنان وارد نشده و عاقبت هم بدون رسيدن به اجر و مزد متناسب با ايمان و اعمال و اخلاق الهى خود از دنيا رفتند . همچنين به حيات ننگين ستمكاران تاريخ توجه كنيد كه بدون چشيدن كمترين غذايى در برابر آن همه جنايت در كمال راحت و آسايش جان دادند .پس روز ديگرى لازم مى آيد كه در آن روز ، نيكوكاران به پاداش واقعى ، و بدكاران به جريمه حقيقى خود برسند و كسى جز حضرت حق دخالتى در آن روز نداشته باشد و مجرم براى فرار عقوبت راهى پيش پاى خود نبيند ، و آن روز به نام روز دين ناميده شده و احدى جز حق در اوضاع آن روز دخالت ندارد و اين همه مفهوم آيه شريفه « مالِكِ يَوْمِ الدين » است .قرآن مجيد متجاوز از هزار آيه در تجزيه و تحليل روز جزا دارد كه گوشه اى از آن روز را در آيات اول سوره غاشيه چنين مى خوانيم :* آيا سخن روز فراگيرنده به تو نرسيده ؟ در آن روز چهره هايى بى اعتبار و ورشكسته و ترساننده ، زيرا در دنيا بيهوده كار كرده و عبث رنج برده اند . اينان به آتشى سوزان مى رسند و از چشمه اى بسيار داغ و جوشان چشانده مى شوند . در آنجا غذايى بجز خار سخت ندارند كه آن غذا فربه و سيرشان نمى كند . و كسانى كه در آن روز در نعمت اند و از كوشش خويش خوشنود . در بهشت برين هستند كه در آنجا ياوه و بيهوده نمى شنوند ، و در آن چشمه سارهايى روان باشد و تخت هاى رفيع و قدحهاى آماده و پشتيها و فرشهاى گسترده براى استراحت .و نيز گوشه اى از آن روز را در سوره مباركه ذاريات بدين صورت قرائت مى كنيم :* مرگ بر دروغگويان ! همان كسانى كه در گردابى از بى خبرى هستند . مى پرسند رستاخيز و روز پاداش چه وقت است ؟ روزى كه به آتش درافتند و درگير شوند . عذاب خود را بچسيد . اين است آن چيزى كه به شتاب طلب مى كرديد . به راستى پرهيزكاران در باغات و جشمه سارها دريافت كننده بخشش پروردگار خويش اند . اينان در دنيا نيكوكار بودند ، كمى از شب را مى خوابيدند و سحرگاهان با راز و نياز از خداوند آمرزش مى خواستند و از درآمد و دسترنجشان براى مستمندان و بينوايان سهمى قرار مى دادند .اِيّاكَ نَعْبُدُ وَ اِيّاكَ نَسْتَعينعبادت و بندگى مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه خضوع و تواضع و به خصوص تسليم در اين مفهوم قرار گرفته و يا لازمه آن است .انسان وقتى از بركت تفكّر و انديشه به ربوبيّت و مالكيّت و رحمت و محبّت بى پايان ناظم و مدبّر و معمار هستى پى برَد ، هيچ گاه تسليم غير او نمى شود و بند بندگى ديگران را به گردن نمى نهد .انسان وقتى به اين معنا واقف شود كه جز حضرت الله وجودى بالاستقلال در دار هستى نيست ، چه معنا دارد كه غير او را مورد پرستش قرار دهد ؟غير اگر جماد است جزئى است كوچك از اجزاء هستى . اگر حيوان است موجودى است ناچيز در گوشه اى كوچك از عرصه گاه حيات . اگر انسان است فقير و نيازمند و دردمند و مستمندى است چون خود شما . پس جايى براى پرستش و اطاعت و عبادت غير نمى ماند ، كه روى آوردن به غير عين كفر و شرك و درحقيقت بت گرايى و بت پرستى است و عبادتى كه جز ضرر و خطر چيزى عايد زندگى انسان نمى كند .اين عبادت واقعى كه با جمله « اِيّاكَ نَعْبُدُ » در نماز اعلام مى شود ، عبارت است از به اجرا گذاشتن تمام دستورهاى حق و پيامبران و امامان و فقيهان واجد شرايط و كناره گيرى از محرّمات و آنچه حضرت حق بر انسان نمى پسندد .بى شك ، پيمودن راه عبادت صحيح بدون رفع موانع ، و رهايى از قيد و بند اوهام و مكتبهاى غلط ، و آزادى از هوى و هوس ، و سرپيچى از اوامر و نواهى طاغوت و طاغوتيان امكان ندارد .انسان با اين عجز و فقرى كه دارد ، بدون كمك خواهى از خداوند نمى تواند با اين همه موانع به مبارزه برخيزد . اين است كه در راه عبادت بايد از خدا كمك خواست تا امورى مادى و معنوى را براى جبران ضعف و ناتوانى انسان با او همراه كند ، و البته توجه به پروردگار و كمك خواهى از حضرتش ، در حقيقت جلب كشش و لطف و دستگيرى اوست .اِهْدِنا الصِراطَ الْمُسْتَقيمهدايت ، راهنمايى با مهر و محبت و صلاح است به سوى مطلوب و مقصود ، و آن بر چند نوع است :هدايت طبيعى يا تكوينى كه شامل كليه موجودات كيهانى و عناصر عرصه گاه شگفت انگيز آفرينش است .هدايت غريزى و احساسى كه مخصوص موجودات جاندار و يا شامل موجودات صاحب نَفْس است .هدايت وجدانى ، عقلى ، احساسى ، دينى كه شامل انسانهاست ، و هدايت دين كامل ترين هدايت براى آدمى است كه او را به سوى سعادت دنيا و آخرت سوق مى دهد .عبده مفسّر مصرى مى گويد : در آيه شريفه ( وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ )(7) به انواع هدايت نسبت به انسان اشاره دارد : ما انسان را به سوى دو راه آگاهى داديم : راه خير ، راه شر . راه سعادت ، راه شقاوت .حضرت حق از طريق دين ، عقل ، وجدان و احساس انسان را از دو راهى كه در برابر اوست آگاهى داده و به خير و شرّ و سعادت و شقاوت هدايت مى كند .« صراط » جاده عمومى رو به خير است و موصوف شدنش به مستقيم اسرارى دارد كه از حوصله اين رساله خارج است .« صراط مستقيم » در برابر هر راه كجى است كه راهروش را به خزى دنيا و عذاب آخرت دچار مى كند .صراط مستقيم در حقيقت عبارت است از راه دين ، مرز حق ، راه عدل ، و حوزه و حدود مقررات الهى كه در قرآن و سنت ترسيم شده و اجراى آن مقررات آدمى را به قرب حق رهنمون گرديده و از فيض و عنايت و رحمت الهى در دو جهان بهره مند خواهد كرد .انسانى كه مى خواهد در اين راه پيش برود ، بايد مجذوب و منطبق با محيط و محكوم آن نگردد و پيوسته محيط فكرى و روحى خود را تغيير دهد و در خط مستقيم ، كه همان دين خداست و ضامن خير دنيا و آخرت ، قرار گيرد ، و از انحراف بينديشد ـ چون پيوسته در معرض گمراهى و غفلت است ـ و اين دعا و درخواست را هم « اهدنا الصراط المستقيم » هميشه به ياد داشته باشد تا خود مشمول عنايت و مشيّت مخصوص مبدأ كمال و هستى گردد .صِراطَ الَّذين اَنْعَمْتَ عَلَيْهِمراه آنان كه نعمت به آنها عطا شد ـ چه نعمت مادى و چه معنوى ـ و همه آن نعمت ها را در راه سير در صراط مستقيم به عنوان توشه راه مصرف نمودند ، كه قرآن مجيد در آيه 69 سوره نساء اين بزرگواران را انبيا و صديقين و شهدا و صالحين معرفى مى كند .مراجعه به قرآن مجيد شما با دارندگان نعمت حق ـ نعمتى كه در اين قطعه از نماز ياد شده است ـ آشنا مى سازد و آنان را كه در اين قطعه از نماز ياد شده استـ آشنا مى سازد و آنان را كه بايد در تمام شؤون زندگى اسوه شما باشند با شما معرفى مى كند تا بدانيد راهروان راه مستقيم چه انسانهايى بودند و در ايمان و اخلاق و عمل از چه موقف عظيمى بهره داشتند .غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْغضب شدگان مردمى هستند كه با شناخت حق و يافتن راه ، به عناد و لجاج و دشمنى برخاستند و مسيرى غير راه الهى انتخاب كردند ، كه با كمك آيات قرآن مى توان گفت مصداق اتمّ اين جمله يهودند كه دانسته راه خطا مى روند و به انواع آلودگى ها و مفاسد و جنايات دچار هستند .مطالعه وضع حزب پليد صهيونيسم و اوضاع اسرائيل نشان دهنده اين معناست كه اين گروه دچار غضب حق اند . آرى ! اخلاق و اعمال و رفتار و حركات و آثار باطنى و ظاهرى انسان نشان دهنده جهت گيرى حق نسبت به آدمى است .وَ لاَ الْضالينآن مردمى كه كج فهم هستند ، دين را غلط يافته و براى خود راه خدا را تفسير مى كنند و مسير كمال را در آنچه خدا نمى پسندد مى انگارند و براى شناخت حق ، سر از معيار و ميزان برتافته و آنچه مى خواهند انجام مى دهند .مصداق روشن گمراهى ، نصارى هستند ، و شايد توجه به غرور علمى و صنعتى آنان ـ به خصوص در اين روزگار ـ شما را به اين معنا رهنمون شود كه اينان مسير را آن مى پندار





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 758]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن