واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > دیدگاه ها - محمدرضا رجبی شکیب دیروز و امروز، احتمالاً خبر اعلام موجودیت انجمن صنفی روزنامهنگاران و خبرنگاران ایران، در کنار موضوعاتی مثل ورود میرحسین به انتخابات و انصراف خاتمی و نامه احمدینژاد به مجلس، نقل محفل جماعت روزنامهنگار بود و هست. برای عموم مردم البته این خبر اصلاً قابل توجه نیست. حتی فرهیختهترین مخاطبان مطبوعات هم نمیدانند داستان انجمن صنفی مطبوعات چیست و از کجا شروع شده. پس آخرین پردهاش هم طبیعتاً نباید جذابیتی برایشان داشتهباشد؛ اینکه عدهای از روزنامهنگاران جمع شدهاند و در برابر انجمن صنفی قبلی، علم استقلال برافراشتهاند، خب، چرا باید جالب باشد؟ نگارنده این یادداشت که دست بر قضا، در جلسه اعلام موجودیت انجمن صنفی جدید حضور داشت، قصد توضیح درباره آن اتفاق و دلایل تشکیل انجمن جدید را ندارد. توضیحش پای همان دوستانی که پشت این ماجرا بودهاند و حتماً هم توضیحاتی دارند. شاید این توضیحات برای عموم مردم شنیدنی باشد اما گمان میکنم بر تصمیم همکاران روزنامهنگار تأثیر چندانی ندارد. اغلب آنها همین حالا تصمیمشان را گرفتهاند که به انجمن جدید فحش بدهند و آن را کاری سیاسی تلقی کنند، یا آنکه خوشبین باشند و به آن امید ببندند. هیچ حرفی نمیتواند این قضاوت را تغییر دهد اما عمل شاید. حدود 4 سال قبل، وقتی که دوران اوج قدرت انجمن صنفی مطبوعات سابق بود، بعد از چند سال کار مطبوعاتی، فقط بهخاطر اینکه قرار شده بود کارتهای خبرنگاری دیگر مجوز ورود به طرح ترافیک نباشد وانجمن صنفی متولی توزیع آرم طرح ترافیک به خبرنگاران شدهبود، برای عضویت در انجمن درخواست دادم. مدارک احمقانهای را که باید، با زحمت جور کردم و برایشان فرستادم. آن موقع سردبیر یک هفتهنامه خصوصی بودم ولی طبق قوانین انجمن، باید 30 اثر چاپشده در 3 سال گذشته را برایشان میفرستادم تا بپذیرند که «روزنامهنگار» هستم. عمده آثار چاپشده من البته مربوط به روزنامههای ابرار و جام جم و مجله سروش جوان بود و همان هفتهنامهای که سردبیرش بودم. مدتی از ارسال مدارک گذشت و خبری نشد. تماس گرفتم. گفتند درخواست شما رد شده. چرا؟ گفتند چون شما پزشک هستید!این بیربطترین حرفی بود که میتوانستم بشنوم. ماجرا اینقدر برایم مهم نبود که حتی وقت بگذارم و بروم انجمن و بحث کنم و ببینم حرف حسابشان چیست ولی از آنجاکه فکر نمیکردم دوستان در انجمن صنفی خیلی هم آدمهای بیمنطقی باشند، در ذهنم دنبال یک دلیل واقعی برای رد شدن درخواستم گشتم و فکرم فقط به اینجا رسید: سابقه مطبوعاتی من عمدتاً در مطبوعات موسوم به اصولگرا بود، اگرچه فقط در حوزه اجتماعی و سلامت و پزشکی و بدون تعرض به هیچ حوزه سیاسی. نمیتوانم انکار کنم که برای من، تنها همین یک برخورد کافی بود که از انجمن ناامید شوم. برایم حتی مهم نبود و نیست که در چند سال گذشتهاش، بعضیها انجمن را نردبان ترقی سیاسی و اقتصادی خود کردهبودند، یا چه شعارها که در مذمت انحصارطلبی سر دادند ولی حرف و عملشان فرسنگها فاصله داشت، حتی مهم نبود که در انجمن صنفی هم بازی شهروند درجه یک و دو و سه راه افتاده بود. واقعاً مهم نبود. در سطوح خیلی بالاتر از آن در مملکت هم داشت همین اتفاقات میافتاد و اگر قرار بود دلی بسوزد، برای مملکت باید میسوخت، نه برای یک انجمن صنفی کوچک... حالا اما بازی روزگار برگشته و انجمن صنفی قدیم، روزگار ناخوشی دارد، آنچنانکه حتی دوستان هم چشم امیدی به بقای آن ندارند. این البته سرنوشت همه انجمنهای صنفیای است که خودشان را با حزب سیاسی اشتباه بگیرند. این احزاب هستند که افول میکنند و صعود. نهادهای مردمی و صنفی در هیچ جای دنیا چنین نوسانی ندارند و همین خودش دلیل کافی است علیه آن جماعت اندکی که هنوز هم از عملکرد انجمن صنفی قدیم حمایت میکنند. ما نکته اینجاست که یک سرگذشت عبرتآموز، پیش روی آن گروه دوستانی است که بنیان انجمن صنفی جدید را گذاشتهاند و نمیتوانند انکار کنند که حداقل از رسانههایی هستند که مدیرانش یک گرایش سیاسی خاص دارند. کلاهمان را قاضی کنیم. ترکیب اولین هیأت مدیره منتخب انجمن صنفی جدید برای هرکسی ممکن است این تردید را بهوجود بیاورد که داستان قبلی دارد تکرار میشود، البته از جبهه مقابل. حالا هر چقدر هم تکرار مؤکد شود که این انجمن میخواهد به معنای واقعی، صنفی باشد و... شاید اعلام این موضوع که هیأت مدیره منتخب فعلی، تنها قرار است اقدامات اولیه از جمله امکان عضویت فراگیر همه روزنامهنگاران را فراهم کند و سپس استعفا میدهد و با برگزاری مجدد انتخابات، هیأت مدیره منتخب همه اعضا، با همه گرایشها، مستقر خواهد شد، بتواند این تردید را برطرف کند. شاید این تنها راه باشد. عمل، نه حرف.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 515]