واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دوباره به نقطه و سر خط رسیده ایم!نقد نمایشنامه روز حسین نوشته محمد رحمانیان تقدس زدایی از عاشورا در یک روایت سکولار
پنهان نیست تئاتر و هنرهای نمایشی ما که باید بعد از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی افتخار آفرین باشد، اکنون چهره دیگری از خود نشان می دهد؛ راه مبهمی به سوی ناکجاآباد!! هنرهای نمایشی ما به عنوان یک هنر با ظرفیت، مورد طمع دشمنان قرار گرفته. آری، این حقیقتی است که متأسفانه با غفلت مسئولین ما تا به حال برگزار شده است. هنرمندان امتحان پس داده، هنرمندانی که با اندیشه های ناب اسلامی بیگانه اند هم اکنون خود را محق دانسته و برای خود حق آب و گل قائلند و این حق را ملک طلق خود می دانند.وقتی نمایش های این سالیان را مرور می کنیم می بینیم همه آنها دارای متونی هستند که غلط های تکراری را دوباره تکرار می کنند. یک غلط همیشه تکراری که همیشه هم تکرار شده است و این بار از فرط تکرار فربه هم شده و موجب نگرانی، نوع نگاه به مذهب و دین است. نگاهی توام با تقدس زدایی، بی اعتباری و ابتذال. از زمان اصلاحات - بخوانید سکولار سازی عرصه سیاسی و اجتماعی- بارها این مسئله را تذکر داده بودیم که مسئولین فرهنگی ما نباید از مبانی فرهنگی غفلت پیشه کنند که متاسفانه کردند! آن زمان که در حوزه تئاتر محمد یعقوبی ها «یک لحظه سکوت» را می نوشتند و انقلاب را زیر سئوال بردند، محمد رحمانیان ها نیز «پل و اسبان» را می نوشتند و دین را شدیداً شخصی کرده و تفسیر تحریف آمیز خود را ارایه می نمودند، این روند در نمایش «عشقه» نیز ادامه یافت تا رسید به نمایش نامه «روز حسین» و ما دوباره به نقطه و سر خط رسیده ایم!راه مبهمی به سوی ناکجاآباد!! هنرهای نمایشی ما به عنوان یک هنر با ظرفیت، مورد طمع دشمنان قرار گرفته. آری، این حقیقتی است که متأسفانه با غفلت مسئولین ما تا به حال برگزار شده استآری روز حسین عنوانی است که ما بر نمایش نامه محمد رحمانیان می بینیم. این نمایشنامه مثلاً قرار بوده تمجید و تمحیدیه ای باشد بر نقش والای امام حسین(ع) در انقلاب عاشورا و پیوستگی انقلاب اسلامی به آن. ولی این متن مثالی با چند مانع جدی روبروست. اول اینکه این نمایش تجلی همان کودتای نرم است؛ چرا که با این هدف جلو می رود که از همه چیز تقدس زدایی کند و این رویکرد تقدس زدایی را از نام نمایش می توان دریافت؛ «روز حسین».او با گذاردن این نام تکلیف ما را از اول روشن می کند: چیز مقدسی وجود ندارد. و به شیوه انسان شناسی غربی می خواهد بگوید مقدسات آنقدر در زندگی ما تاثیر دارد که تصادفات!! و بر این نکته هم تاکید و اصرار دارد که آنچه می گوید درست است. نمونه اش راوی و صحبت های وی است. چون راوی می گوید که نمایش را نمایش نامه نویس، بی در و پیکر نوشته! انسجام ندارد و از همه چیز تصادفاً سخن می راند، از ممیزی ها، بیم و امید در بازیگران و بازی کردن یا نکردنشان از سرناچاری، و اینکه تصادفا خورده اند به این نمایش نامه و ناچارند که آن را بازی کنند.تفسیر محیرالعقول رحمانیان از مقدسات و لزوم ساده انگاری آن و کنار گذاردن آن از زندگی، درحالی ست که مقدسات در انقلاب ما از نوع خرافه و بی خبری آن طور که رحمانیان می گوید نبوده، چرا که انسان در معنای واقعی از آن رو مقدس می شود که عمل به ندای فطرت درونی خویش می کند و این معنای اصلی تقدس است. رحمانیان با این تصور وارد حیطه تقدس زدایی می شود و داستان خویش را روایت می کند و پیش می رود. ولی روایت داستانی نمایشنامه وی چند اشکال دارد و آن این است که گاهی از داستان اصلی وارد فرعی شده که خود اصل است و گاهی برعکس! این تاب دادن تماشاچی بین اصل و فرع برای همان اصل تقدس زدایی گنجانیده شده است.رحمانیان در این بین عاشورا و محبان عاشورا را هم بی نصیب نمی گذارد و آنان را آدم هایی سطحی نگر و بدون شناخت معرفی می کند؛ انسان هایی که هنوز فرق بین امام حسین(ع) و حضرت عباس(س) را هم نمی دانند!نویسنده این متن سکولاریزه شده در مورد فرهنگ عاشورا از این هم جلوتر رفته و حتی حرمت کلام را در هم شکسته و با به کار بردن الفاظ زشت و لمپنی، تعابیر شخصی خود را خیلی راحت و از زبان دیگر شخصیت ها راجع به عاشورا و فرهنگ آن به کار می برد. بنابراین وقتی عاشورا مستمسکی در دستان وی گردیده او خیلی راحت می تواند به هر آن چه در راستای آن است نیز حمله برده و آن را زیر سؤال برد؛ انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، جانبازی ها و شهادت طلبی ها و الخ!!تفکری که پشت متن نمایشی آقای رحمانیان خوابیده است این محتوای خطرناک را در درون خود دارد. می دانید چرا؟ چون محیط پرورش برای این تفکر آماده بوده استنمایشنامه علاوه بر این، ضعف های خاص خود را دارد؛ چند پارگی آن و عدم اتکاء به شخصیت خاصی که همه را تیب و در سطح نمایش نگاه داشته.در این نمایشنامه با روایت سیر حرکت یک انسان از لمپنیسم به انقلاب، هیئت های مذهبی، دفاع مقدس و مسئولیت های بازجویی و حتی نامگذاری بازجویان به نام های سعید، مسعود و سعادت- سه نفر در یک نقش و سه نقش برای یک نفر- سعی شده ذهن مخاطب تاب داده شود. به این وسیله تاریخ ائمه و همسان سازی آن با انسان های معاصر صورت گرفته است. این را نمی دانم حاکی از کدامین تفکر باید دانست؟! و انسان وقتی می بیند که امام (رحمت الله علیه) مرامنامه هنرمندان را در پیام خویش بر هنرمندان روشن کرد و وقتی بعد از ارتحال حضرت امام مقام عظمای ولایت از تهاجم، شبیخون و ناتوی فرهنگی و بالاخره از جنگ نرم دشمن فرمودند جدا هنرمندان ما به چه می اندیشیدند؟! چرا زمان را به دشمن سپردند و خود همگام با او ولی بدون او در وادی فرهنگ القایی او قدم نهادند.این نکته روشن است که تقدس زدایی و منجی زدایی از جامعه بشری ریشه در افکار لیبرالیستی فرهنگی داشته و نوعی اومانیسم است که ریشه در اسطوره زدایی و قهرمانان تخیلی دارد. ولی باید دانست ریشه افکار لیبرالیستی در زدودن قدسیت و تقوی از جامعه ریشه در همان خرافه ای دارد که ناشی از انطباق مذهب تحریف شده بر مذهب ارباب انواع یونانیان بوده است. ولی آیا این قدوسیت را نیز می توان در جامعه اسلامی زیر سؤال برد؟! آیا با این همه الگوهایی که موجود بودند می توان آن را انکار کرد؟! مسلما شیوع این تفکر ریشه در برنامه ریزی جدایی دین از ارکان جامعه اعم از سیاست و فرهنگ و هنر و تدبیر راهبردی جامعه دارد و این چیزی است که جامعه اسلامی ما سی و یک سال است که مخالفت خود را با آن هر سال باشکوه تر از پیش اعلام می نماید.تفکری که پشت متن نمایشی آقای رحمانیان خوابیده است این محتوای خطرناک را در درون خود دارد. می دانید چرا؟ چون محیط پرورش برای این تفکر آماده بوده است.چون رحمانیان ها در جایی پرورش یافته اند که بحث های علمی و فنی فنون تئاتر و نمایشنامه نویسی بدون توجه به هویت ایرانی منتقل شده اند. این نشان می دهد برنامه ریزی آموزشی برای هنر از صدر تا ذیل اشتباه بوده است.خلاصه کلام ، اصالت انسان را با کنار گذاشتن قدسیت از خطرات پاک (مقدس گرای او نمی توان به دست آورد که اگر به دست آوردنی بود از رنسانس به بعد به دست آمده بود.در آغاز دهه چهارم انقلاب اسلامی باید یادمان بیاید که رویکرد فرهنگی دوباره به اسلام فحوای پیام مردم مومن ایران زمین است، این نیاز هنرمندان آینده و نسل پنجم و ششم انقلاب ما است، این از رویش های قطعی آینده است؛ باید به این رسالت عمل کرد و تا پای جان برای آن کوشید چنین باد و جز این مباد!علی اکبر باقری ارومیتنظیم:س.آقازاده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 230]