تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن خير بگويد يا سكوت نمايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846352236




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نوروز در اسارت (2)


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چهارشنبه سوری در اردوگاه موصل عراق کاربران گرامی ! آنچه می خوانید ، ادامه ی خاطرات سردار آزاده  ابوالقاسم رضایی ، در نوروز سال های 64 - 66 است . برای مطالعه ی قسمت اول خاطرات ، کلیک کنید .  ... گاهی اوقات نامه ای که خانواده یا دوستان برای تبریک عید برای مان می فرستادند یک ماه بعد از عید به دستمان می رسید. بعضا نامه هایی هم وجود داشت که پس از گذشت شش ماه از سال نو به دست دوستان می رسید.
سیم خاردار
بعضی بچه ها خوش ذوق بودند. قرآن ، یک تکه آینه شکسته ، سبزی و چیزهای ساده ای را در یک مجموعه جمع می کردند و سفره هفت سین محقری درست می کردند . شب چهارشنبه آخر سال اولین اسارتم ، عراقی ها مقداری بوته و نفت آوردند و در حیاط اردوگاه آتش درست کردند و قصد داشتند بعضی افراد را که کم آورده بودند و آنها را می شناختند تشویق به پریدن از روی آتش کنند. هدف آنها این بود که علیه ما تبلیغ کنند و بگویند ایرانی ها مجوس و آتش پرست هستند، ما تهدید کردیم و گفتیم اگر کسی از روی آتش بپرد از ما نیست . عراقی ها فیلمبردار آورده بودند و می خواستند از این مراسم فیلم بگیرند و بهره برداری سیاسی و تبلیغاتی کنند اما هیچ یک از دوستان این کار را نکرد و آن ها ناچار شدند بساطشان را جمع کنند و ببرند. سال های بعد دیگر شاهد چنین مراسمی نبودیم و با همت و همبستگی بچه ها آنجا در تنگنای اسارت زیر بار این بدعت نرفتیم . به سیزده بدر هم اصلا فکر نمی کردیم چون جایی برای رفتن به دامن طبیعت نداشتیم و در یک حصار و چهاردیواری سیزده به در اصلا مفهوم نداشت . گاهی اوقات نامه ای که خانواده یا دوستان برای تبریک عید برای مان می فرستادند یک ماه بعد از عید به دستمان می رسید. بعضا نامه هایی هم وجود داشت که پس از گذشت شش ماه از سال نو به دست دوستان می رسید. در سال 66 نامه ای از خانواده ام برای من آمد . من آن موقع دو فرزند دختر داشتم زمانی که اسیر شدم آنها محصل نبودند ولی در سال 66 یکی از آنها کلاس سوم ابتدایی و دختر دیگرم کلاس دوم ابتدایی بود ، آنها نامه ای برای من با عنوان تبریک سال نو نوشته بودند و با آن احساسات کودکی و با دست خط خودشان نامه ای برای من نوشته بودند. اما این نامه به جای آنکه اول سال نو به دستم برسد سه ماه بعد یعنی خرداد ماه به دستم رسید هر چند که نامه مربوط به سه چهار ماه قبل می شد و لذت تازگی آن از دست رفته بود اما بازهم در کشور بیگانه و غربت رسیدن نامه از طرف فرزندانم برایم غنیمت بود و بوی وطن و خانواده ام از آن استشمام می شد . و آن نامه را آن روز ده بار خواندم و دلم هوای آنها را کرده بود .
گل سرخ و سیم خاردار
 فرزندانم یکی دو ماه قبل از عید این نامه را نوشته بودند که برای تحویل سال به دستم برسد اما اینطور نشد و من از این ناراحت و غمگین بودم که آنها در عالم کودکی خود چشم انتظار بودند که یکی دو هفته بعد از ارسال نامه شان منتظر رسیدن نامه از سوی من هستند و حالا بعد از گذشت سه ـ چهار ماه تازه نامه آنها به دست من رسیده بود. من هم باید جواب این نامه را می نوشتم حالا چه جوابی بنویسم که در حد درک این کودکان باشد مهم بود. بنابراین سال نو را به آنها تبریک گفتم و نوشتم ما در شرایطی به سر می بریم که در حال امتحان هستیم مثل شما که درس می خوانید و خود را آماده می کنید تا امتحان بدهید . معلم برای شما زحمت می کشد و می خواهد شما را به سمت علم هدایت کند علمی که توام با خداشناسی همراه باشد. در پایان از شما امتحان می گیرد. شما یک امتحان دنیایی می دهید و آن چیزی را که به عنوان درس آموخته اید باز پس می دهید و آزموده می شوید. امتحان شما سخت نیست . ما هم در اینجا در حال امتحان هستیم و پیش خدا باید امتحان پس بدهیم خوشا به حال آنها که درس خود را خوب فرا بگیرند. ما اگر غفلت کنیم رفوزه می شویم . درس ما تجدیدی ندارد و راه بازگشت هم نداریم همچنان که عده ای در این امتحان رفوزه شدند. ما شاگردان روح اللهیم و اگر اینجا در ایام و مناسبت هایی مثل عید تحت تاثیر قرار بگیریم همه چیز را از دست می دهیم به فرمایش حضرت علی (ع ) آن روز که گناه نکنیم آن روز عید ماست و دعا کنید که سربلند از این امتحان بیرون بیاییم و مایه افتخار شما فرزندانم باشم . البته این نامه هیچوقت به دست فرزندانم نرسید موقعی که به وطن بازگشتم نامه هایی را که نوشته بودم به من نشان دادند : خیلی از آنها نرسیده بود هر دو ماه حق داشتیم یک نامه به ایران بنویسیم . ما تقو یمی نداشتیم که بدانیم در چه موقعیتی از روز ، هفته ، ماه یا سال هستیم . روز شمار را همینطور که در اسارت سپری می کردیم به خاطر می سپردیم ، بعضی مواقع نامه هایی که از ایران می آمد اشاره می کردند که ساعت تحویل سال چه زمانی است .
نوروز در اسارت
اگر عملیات ها در ماه های بهمن اسفند و فروردین انجام می شد ما در این ایام منتظر عملیات بزرگ رزمندگان بودیم و بوی بهار و نزدیک شدن سال نو با آغاز شدن عملیات ها به مشاممان می رسید و یا از طریق روزنامه های الجمهوریه و قادسیه که برایمان می آوردند متوجه اتفاقات در خطوط و احیانا عملیات های ایران یا عراق می شدیم . با کلاس های عربی که به صورت مخفیانه برگزار می کردیم و صحبت کردن نگهبانان بچه ها با زبان عربی آشنا شده بودند و تا حدودی با موضوعاتی که در روزنامه هایشان می نوشتند به اخبار و اتفاقات خارج از اردوگاه و ایران دست پیدا می کردیم هرچند که اخبار روزنامه ها مطالب خودشان بود و سانسور زیادی روی آن انجام می دادند اما با مطالعه آن با بخشی از رخداد های موجود آشنا و مطلع می شدیم . منبع :روز نامه جمهوری اسلامی تنظیم برای تبیان :بخش هنر مردان خدا - سیفی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 328]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن