محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846470737
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود )
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) كتمان و رازداري بار ديگر به فرازهايي از ماجرايي كه در آغاز اين نوشتار گذشت و به حالات آن ولي خدا و يار مخلص امام عصر عليه السلام توجه كنيد تا درس ديگري در جهت رشد معنوي بياموزيد و يكي از امتيازات اولياء الله را بدانيد و نشانه ي بازيگران رياكار و زاهد نمايان بي حقيقت را نيز بشناسيد . 1-وقتي مرد نمد پوش به فرمان حضرت بقيه الله عليه السلام تاجر اصفهاني را با طي الارض به مكه رساند و خواست از او جدا شود وي را به كتمان و رازداري سفارش نمود و گفت : اهل قافله و دوستانت را كه ديدي پرده از اين راز برندار و اسرارمان فاش نساز ، فقط به آنها بگو همراه شخصي از راهي نزديك تر آمدم . 2-هنگامي كه در اصفهان وارد حجره ي آن تاجر شد و احساس كرد ممكن است با احترام غير عادي و اكرام بي سابقه ي آن بازرگان معروف، كنجكاوي حضار برانگيخته شود و از حالات او جستجو كنند و در نتيجه به كرامات وي پي ببرند و براي ديگران بازگو كنند و خلاصه كم كم ارتباطش با امام زمان عليه السلام آشكار شود و شهرتي بين مردم پيدا كند ، با اشاره ممانعت كرد و دستور داد چيزي اظهار نشود تا كسي از سرش آگاه نگردد . 3-زماني كه خواست به آن تاجر وصيت كند و مرگ خود را خبر دهد چنان آهسته و زيرگوشي مطلب را گفت كه ديگران مطلع نشوند و مقام روحي او را نفهمند . مجموع اين حالات و صدها نمونه ي ديگر در ساير حكايات كه بيانگر راه و رسم اولياء خدا و شيوه ي انسان هاي والا است نشان مي دهند كه دل هاي ملكوتي هميشه رازدار ، آرام و بي تظاهرند. اهل بصيرت و مردان با حقيقت ، پيوسته شؤون معنوي خويش را مستور مي دارند ؛ هرگز ديگران را به مقام روحي و امور عبادي خود متوجه نمي سازند ؛ همواره از شهرت به زهد و تقوا و مطرح شدن در انظار خلق به عنوان مربي و مرشد و صاحب كشف و كرامت گريزانند و كوچك ترين ادعايي ندارند.اكنون چند خاطره از حالات مردان رباني و اصرار آنان بر ستر و ستاري نقل مي كنيم ، سپس آيات و احاديثي را در اين باره خاطر نشان مي سازيم .ويژگي بزرگ حاج شيخ حسن علي اصفهاني بزرگي كه او را ( خادم الحجه ) لقب داده بودند – اعلي الله مقامه – در اوصاف مرحوم حاج شيخ حسن علي اصفهاني قدس سره نوشته است :( مرحوم حاج شيخ حسن علي داراي مقامات و كرامات كثيره است كه شرح آن محتاج به صحيفه ي جداگانه اي خواهد بود كه از عهده ي اين مختصر خارج است .اين بزرگوار از سن هفت سالگي تا آخر عمر ، تمامي ليالي جمعه را بدون تعطيل ، احياء به عبادات از فرايض و نوافل مي داشته و در تمام اين مدت – يعني حدود هفتاد و پنج سال –ايام البيض (1) همه ي ماهها را صائم بوده اند و در بعضي از سنوات در ايام البيض رجب، هر سه روز را با آب افطار و سحور نموده ، اقتدائا به اميرالمؤمنين و صديقه ي طاهره و حسنين عليهم السلام و در بعضي اوقات تا هيجده ساعت متوالي بدون احساس كمترين خستگي مشغول به نماز و ادعيه و اذكار و اوراد بودند و در اين عصر سالك مرتاض متشرعي مانند ايشان ديده نشده . اوقات شريفه ي اين بزرگوار مقدار اندكي به تدريس فقه مانند شرح لمعه و درس تفسير و گاهي هم هيئت و حساب مصروف مي شد و باقي اوقاتشان به برآوردن حوايج مؤمنين مراجعين ، از دعا و دوا براي رفع بيماري هاي متنوعه و رفع گرفتاري هاي مختلفه صرف مي شده .مي توان ادعاي قطعي نمود كه در مدت اقامت ايشان در مشهد بيش از صد هزار مريض هاي مختلفه كه بعضي از آنها به معالجات طبي قديم و جديد ممتنع العلاج بودند به دعا ، معالجه ي قطعي شده اند . با اين حال كوچكترين داعيه اي نداشتند و سلوك ايشان مانند يك عالم فقيه زاهدي بود كه به علم و عمل ، هادي خلق به سوي خدا بود و اگر اين بزرگوار ادعاي مقامي از مقامات سلوك مانند مرشديت و يا قطبيت را مي كرد به طور قطع و يقين نصف ايران را در سلسله ي ارادت خويش در مي آورد . )برترين كرامت اوصاف معنوي و كمالات روحي اين ستاره ي درخشان آسمان زهد و فضيلت فراوان است اما ويژگي بزرگ او كه از همه ي كراماتش برتر و پايه ي اصلي شخصيت وي محسوب مي گردد مبارزه با حب نفس و جاه طلبي و پرهيز از اشتهار به مقامات سلوك مي باشد.زيرا تنها نماز و روزه ملاك تقوا نيست ؛ فقط خواندن اذكار و اوراد سند طهارت روح نيست ؛ صرف رياضت و مكاشفه و انجام كارهاي خارق العاده نيز معيار صفاي دل و تزكيه ي نفس نمي باشد ، چون خيلي از رياكاران زاهدنما و سالوس هاي دنيا پرست به طمع مال و ثروت و يا به انگيزه ي جاه و رياست و ، تقدس مي ورزند و پيشاني بر زمين مي سايند و از پاكي قلب و سير و سلوك سخن مي گويند و بسياري از مرتاضان بي دين و منكران معارف الهي كارهاي خارق العاده انجام مي دهند و آثار حيرت انگيز پديد مي آورند . مهم تر از هر چيز تسلط بر مقام پرستي و شكستن بت هاي نفساني است . از هر كشف و كرامتي بالاتر ، ترك عجب و خودستايي است . نخستين شرط آدميت ، مبارزه با خود پرستي و خود محوري است .اولياء الهي نه تنها از افشاي مقاماتشان گريزانند و هرگز عبادات و حالات معنوي و كمالات قلبي خويش را ابراز نمي دارند بلکه اگر احيانا پرتوي از شؤون باطني آنها آشكار شود به طور اتفاقي اشعه اي از خورشيد كرامات و كمالاتشان جلوه گر شود ، با سكوتشان بر آن سرپوش مي نهند تا مبادا ديگران متوجه شوند و آنها را داراي مقام و منزلتي بدانند . مرحوم حسين علي راشد در شرح حال پدرش حاج آخوند ملاعباس تربتي كه از اولياء الله بود و تقوا و اخلاص كم نظيري داشت خاطرات عجيبي نقل كرده كه نمونه هايي از آن را يادآور مي شويم.پيكري در نور ( از جمله چيزهايي كه ما ( افراد خانواده ) از او ديديم و همچنان براي ما مبهم ماند يكي اين است كه پدرم در روز يك شنبه 24 مهر ماه سال 1322 هجري شمسي مطابق با 17 شوال سال 1362 هجري قمري در حدود دو ساعت از آفتاب گذشته درگذشت در حالي كه نماز صبحش را همچنان كه خوابيده بود خواند و حالت احتضار بر او دست داد و پايش را به سوي قبله كردند و تا آخرين لحظه هوشيار بود و آهسته كلماتي مي گفت، مثل اين كه متوجه جان دادن خودش بود و آخرين پرتو روح با كلمه ي لا اله الا الله از لبانش برخاست . درست در روز يك شنبه هفته ي پيش از آن بعد از نماز صبح رو به قبله خوابيد و عبايش را بر روي چهره اش كشيد، ناگهان مانند آفتابي كه از روزني بر جايي بتابد يا نورافكني را متوجه جايي گردانند روي پيكرش از سر تا پا روشن شد و رنگ چهره اش كه به سبب بيماري زرد گشته بود متلاليءو شفاف گرديد ، چنانكه از زير عباي نازك كه بر رخ كشيده بود ديده مي شد ، تكاني خورد و گفت : سلام عليكم يا رسول الله . شما به ديدن اين بنده ي بي مقدار آمديد. پس از آن درست مانند اينكه كساني يك يك به ديدنش مي آيند بر حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام و يكايك ائمه تا امام دوازدهم سلام مي كرد و از آمدن آنها اظهار تشكر مي كرد . پس بر حضرت فاطمه ي زهرا سلام الله عليها سلام كرد. سپس بر حضرت زينب سلام كرد و در اينجا خيلي گريست و گفت : بي بي من براي شما خيلي گريه كرده ام . پس بر مادر خودش سلام كرد و گفت : مادر از تو ممنونم ، به من شير پاكي دادي ؛ اين حالت تا دو ساعت از آفتاب برآمده دوام داشت . پس از آن ، روشني كه بر پيكرش مي تابيد از بين رفت و به حال عادي برگشت و باز رنگ چهره به همان حالت زرد بيماري عود كرد و درست در يك شنبه ديگر در همان دو ساعت ، حالت احتضار را گذرانيد و به آرامي تسليم گشت. در يكي از روزهاي هفته مابين اين دو روز من به ايشان گفتم كه ما از پيغمبر و بزرگان چيزهايي به روايت مي شنويم و آرزو مي كنيم اي كاش خود ما مي بوديم و مي فهميديم . اكنون بر شما كه نزديكترين كس به من هستيد چنين حالتي ديده شد. من دلم مي خواهد بفهم كه اين چه بود ؟ سكوت كرد و چيزي نگفت . دوباره و سه باره با عبارتهاي ديگر تكرار كردم باز سكوت كرد . بار چهارم يا پنجم بود كه گفت : ( اذيتم نكن حسينعلي ) .گفتم : قصد من اين بود كه چيزي فهميده باشم . گفت : من نمي توانم به تو بفهمانم ، خودت برو بفهم ).رازي كه هرگز فاش نشد( موضوع ديگري كه همچنان براي ما مبهم باقي ماند اين است كه در زماني كه من هشت يا نه ساله بودم و به مكتب مي رفتم ، در تربت در محله اي كه به نام ( باغ حاج يعقوب علي ) معروف بود، در منزل مرد بنايي به نام ( كربلايي محمد تقي ) در يك اتاق كاه گلي كه درش تخته اي بود – بدون شيشه – مي نشستيم ، شبي پس از آنكه چراغ را خاموش كردند و به بستر رفتيم كه بخوابيم آهسته صداي در اتاق آمد كه باز شد و پدرم بيرون رفت . چندي گذشت و بازنگشت . مادرم از جا برخاست و چراغ را روشن كرد و گفت: نمي دانم پدرتان كجا رفت و مي گفت : من اول گمان كردم بيرون رفته كه وضو بگيرد اما چون ديدم دير کرد نگران گشتم . خلاصه آن كه به جستجو برخاستيم و صاحبخانه و زنش نيز با چراغ بادي كه در دست داشتند با ما همراهي كردند . در كوچه همچنان چفتش كه زنجير سه حلقه اي بود از پشت بسته بود و پيدا بود كه كسي از اين در بيرون نرفته . نردبان همچنان روي زمين خوابيده بود و بر بام تكيه نداشت كه بگويم از نردبان بالا رفته است . آنچه اطاق و انبار بود و اصطبل و كاهدان و آشپزخانه و داخل تنور را همگي مجتمعا گشتيم و صاحبخانه با چوبي كف حوض آب را تجسس كرد و با چراغ داخل چاه آب را ، در هيچ جاي آن خانه ، اثري از آن مرد نبود و همه مبهوت گشته بوديم كه به كجا رفته و از چه راهي رفته است . برگشتيم به اتاقهاي خودمان كه بخوابيم ولي خوابمان نمي برد. ساعتي يا بيشتر گذشت كه در اتاق آهسته باز شد و پدرم بي صدا به درون اتاق آمد و به رختخواب خود رفت . در اين باره هر بار كه مادرم يا ما بچه ها از او پرسيديم فقط با سكوت او مواجه گشتيم و اين موضوع همچنان براي ما مبهم ماند ) . سيب غيبي ( موضوع ديگري كه باز در همان خانه پيش از واقعه اي كه ذكر شد و شايد يكسال جلوتر بود پيش آمد اين بود كه من بيمار بودم و ضعيف گشته و بهانه مي گرفتم . روزي بهانه گرفته بودم كه سيب مي خواهم و در آن فصل در تربت سيب پيدا نمي شد . زيرا آن زمان مانند كنوني نبود كه هر ميوه اي در هر فصلي در هر شهري باشد . آن زمان هنوز اتومبيل به ايران نيامده بود و مدت زماني كه مردم در آن زمان از تربت به مشهد كه فاصله اش 120 كيلومتر يعني 20 فرسنگ بود مي رفتند بيشتر بود از زماني كه حالا از تهران به آمريكا مي روند زيرا كساني كه فاصله ي مشهد تا تربت را سريع مي پيمودند دو شب در راه مي خوابيدند كه روزي هفت فرسنگ مسافت را طي مي كردند و پدر من كه آهسته تر مي رفت سه شب در راه مي خوابيد كه روزي پنج فرسنگ طي مي كرد . در آن زمان در تربت دو نوع سيب بود آن هم نه زياد . يك نوع آن سيب سبز رنگ سفت و كم آبي بود كه آن را (سيب كلوخي ) مي گفتند . نوع ديگر سيبي بود شبيه سيب گلاب اصفهان يا شميران تهران كه به آن مي گفتند (سيب خوجه ) . در هر حال در ماه اول و دوم بهار هنوز هيچ يك از اين دو نوع سيب نرسيده بود . مردمي هم كه به مشهد براي زيارت مي رفتند از سيبهاي سرخ مشهد براي زينت سر بخاري و سوغات دادن به بعضي از دوستان مي آوردند و از نوع سيبهاي سفيدش نمي آوردند و گذشته از آن سيبهاي خوراكي مشهد نيز در آن فصل هنوز به دست نيامده بود و معمولا از سال پيش تا آن زمان ذخيره نمي ماند . به هر حال من بهانه گرفته بودم كه سيب مي خواهم و مي گريستم و مادرم آنچه مي گفت : مادرجان ، حالا وقت سيب نيست و من از كجا سيب بياورم ، آرام نمي گرفتم تا آن كه ساعتي از ظهر گذشت و پدرم وضو گرفت و به مسجد رفت و مادرم به كنار ( بانوچ ) (2) شيرخواره اش رفت كه او را شير بدهد . همين كه پارچه اي را كه بر روي كودك افكنده بود كنار زد ديد در كنار بالش كوچك او يك دانه سيب سفيد درشت پر آب و معطر هست . از حيرت فرياد كشيد و گفت : اين سيب از كجا ! و مرا گفت : بيا كه خدا برايت رساند و آن سيب را پوست كند و من خوردم . در اين باره هم هر وقت با پدرم صحبت كرديم فقط سكوت كرد و اين موضوع نيز همچنان تا اين زمان كه اينها را مي نويسم برايم مبهم مانده است ) . (3)اكنون كه شيوه ي وارستگان و عارفان حقيقي معلوم شد و اصرار آنها بر نهان ساختن حالات نفساني و كتمان مقامات معنوي روشن گرديد ، برخي آيات و احاديث را كه مؤيد اين سيره است و از خودستايي و ابراز كمالات باطني نهي فرموده خاطرنشان مي سازيم .خودستايي ممنوع خداوند در قرآن فرموده است :( فلا تزكوا انفسكم هو اعلم بمن اتقي . ) (4) ( خويشتن را وارسته و پاك و منزه نشماريد ، خدا داناتر است به آنكه پرهيزكارتر مي باشد .)امام باقر عليه السلام در شرح و تفسير اين آيه فرمودند:( لا يفتخراحدكم بكثره صلاته و صيامه و زكاته و نسكه . ) (5)(هيچ كس نبايد به فزوني نماز و روزه و زكات و حج عمره و عباداتش به خود ببالد و افتخار كند. )مردي به نام جميل گويد :از حضرت صادق عليه السلام درباره ي اين سخن پروردگار كه در قرآن آمده : ( خود را پاك و تزكيه شده نشماريد ) ، سؤال كردم . امام عليه السلام فرمودند : ( منظور گفته ي كسي است كه مي گويد ديشب نماز خواندم ، ديروز روزه داشتم و امثال اين سخنان ( كه بوي خودستايي مي دهد ) ) سپس فرمودند : ( گروهي بودند كه بامدادان ( بر اعمال و عبادات خويش افتخار مي كردند و آنها را به رخ ديگران مي كشيدند و ) مي گفتند: ديشب نماز خوانديم و ديروز را روزه گرفتيم . اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمودند: اما من ( مقداري از ) شب و روز مي خوابم و بين اين دو نيز اگر فراغت يابم به خواب و استراحت مي پردازم . ) (6)مرحوم علامه ي مجلسي حكايت نموده كه مردي به ظاهر زاهد و اهل عبادت در ميان بني اسرائيل مي زيست . روزي به درگاه الهي عرضه داشت خداوندا شأن و مقام من در پيشگاه تو چگونه است ؟ آيا حالم نيك و خوب است تا بر آن بيفزايم يا زشت و بد است تا پيش از مرگ توبه كنم و از آن برگردم ؟به او ندا رسيد : براي تو نيكي و خيري در درگاه الهي نيست . مرد عباد پرسيد : بارالها پس اعمال و عباداتم كجا است ؟ندا آمد: تو همواره كار خيرت را به گوش مردم رساندي و هرگاه عمل نيكي انجام دادي به ديگران گفتي پس بهره و نصيبي از آن نداري مگر خودپسندي و آنچه خويشتن را به آن ستودي . (7) از امام باقر عليه السلام گزارش شده كه فرمودند : ( باقي ماندن و استواري بر عمل ، سخت تر است از خود عمل . ) عرض شد : پايداري و باقي ماندن بر عمل چيست؟حضرت فرمودند :( مردي صله مي نمايد و انفاق مي كند براي خداي يكتا كه شريك و همتايي ندارد، پس براي او ثواب كار نيك پنهاني نوشته مي شود ، سپس كار خويش را به ديگران مي گويد وقتي مردم مطلع شدند آن ثواب از نامه ي عملش محو مي گردد و پاداش كار نيك علني براي او ثبت مي شود ، بار ديگر عمل خيرش را بازگو مي كند، آنگاه همان ثواب نيز از بين مي رود و كار ريايي و خودنمايي براي او نوشته مي شود. ) (8)از امام ششم حضرت صادق عليه السلام روايت شده كه فرمودند : ( هر كه عمل نيكي را در نهان انجام دهد پاداش كار خوب پنهاني براي او ثبت گردد، زماني كه آن را ظاهر ساخت ثوابش محو شود و پاداش كار نيك آشكارا براي او محسوب گردد، وقتي بار دوم به زبان آورد و براي ديگران بازگو كرد، آن ثواب هم از نامه ي عملش محو شود و در رديف رياكاران بشمار آيد) .(9)عجيب تر از عجيب اكنون كه سيره ي اولياء خدا و روش اهل تقوا معلوم شد و برنامه ي كتاب و سنت در مورد كتمان فضايل نفساني و حالات معنوي بيان گرديد بايد متوجه بود هر كه خودستايي كند و از كمالات خويش دم زند و به تعريف اعمال و تزكيه ي روح خود زبان بگشايد چه راست بگويد و چه دروغ ، ضد شيوه ي اولياء الله حركت كرده و بر خلاف قرآن و دستور اهلبيت عليهم السلام قدم برداشته است.عجيب است، گاهي افرادي چنان از اين فرمان خدا و خاندان وحي منحرف مي شوند و سيره ي اهل معني را پشت سر مي نهند كه به ستايش نفس در حد گفتار اكتفا نكرده و از اينكه كمالات خود را به گوش برخي از مردم برسانند قانع نشده قلم به دست مي گيرند و در اوصاف عاليه و توفيقات معنوي و تزكيه و سلامت روح خود !!كتاب مي نويسند و سراسر به مدح و تمجيد خويش مي پردازند تا با انتشار آن ملتي را به خود متوجه سازند و عجيب تر اين كه با چنين شيوه ي نادرست و خلاف قرآن مي خواهند سير و سلوك بياموزند و برنامه ي تزكيه ي نفس ارايه دهند! جاي بسي تأسف است كه به نام تزكيه ي نفس و اخلاق ، ادعاهاي نامشروع نموده و امر و نهي هاي خلاف شرع صادر مي كنند . كاش به همان تعريف از خود ستايش نفس قناعت مي كردند و در مسائل شرعي نظر نمي دادند و نسبت به احكام دين اظهار رأي نمي نمودند ؛ اما تأسف انگيز اينكه در فقه هم دخالت كرده و با عدم شايستگي و جهل به كتاب و سنت و مباني فقهي ، آراء باطل و سليقه هاي نادرست خويش را به عنوان راه خدا مطرح مي كنند و نمي فهمند كه اگر آنچه را از دين نيست و خلاف شرع است به دين نسبت دهند و به عنوان دستور اسلام و قرآن معرفي كنند بدعت و حرام مي باشد . چه حيرت آور و تأثر بار است كه اشخاصي با روش مخالف مكتب وحي و رفتار اولياء خدا، درس اخلاق و خودسازي دهند و با طرح احكام نامشروع و بايدها و نبايدهاي خلاف شرع ، از تزكيه ي نفس و كمالات روحي سخن گويند !! (10)پي نوشت :1-ايام البيض ، روزهاي سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه كه روزه گرفتن در اين سه روز مستحب بوده و ثواب بسياري براي آن وارد شده است .2-بانوچ يعني گاهواره . 3-فضيلت هاي فراموش شده ، صفحه ي 149 تا 151 .4-سوره ي نجم ، آيه ي 32 . 5-تفسير نورالثقلين ، جلد پنجم ، صفحه ي 165 .6-معاني الاخبار ، باب معني التزكيه التي نهي الله عنها .7-بحارالانوار ، جلد 72 ، صفحه ي 324 .8-تفسير برهان ، جلد چهارم ، صفحه ي 254 ، حديث دوازدهم . 9-بحار الانوار ، جلد 72 ، صفحه ي 324 . 10-نمونه اي از اين نوشته ها در پي نويس آخر كتاب آمده است .منبع: كتاب پيرامون مقام امام زمان عليه السلام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 409]
صفحات پیشنهادی
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود )
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود )-نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) كتمان و رازداري بار ديگر به فرازهايي از ماجرايي كه در آغاز اين نوشتار گذشت و ...
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود )-نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) كتمان و رازداري بار ديگر به فرازهايي از ماجرايي كه در آغاز اين نوشتار گذشت و ...
نمد پوشي که صاحب کرامت بود (2)
نمد پوشي که صاحب کرامت بود (2)-نمد پوشي که صاحب کرامت بود (2) گوهرهاي پنهان ... دانش يا رياست و ثروت ، دور از حق و فضيلت دانست اما نکته ي مهم اين است که اولياء خدا ... 2-بحارالانوار ، جلد 93 ، صفحه ي 363 ، حديث چهارم و معاني الاخبار ،صفحه ي 112 و ...
نمد پوشي که صاحب کرامت بود (2)-نمد پوشي که صاحب کرامت بود (2) گوهرهاي پنهان ... دانش يا رياست و ثروت ، دور از حق و فضيلت دانست اما نکته ي مهم اين است که اولياء خدا ... 2-بحارالانوار ، جلد 93 ، صفحه ي 363 ، حديث چهارم و معاني الاخبار ،صفحه ي 112 و ...
كرامت یك خواب
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود )-نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب ... با اين حال كوچكترين داعيه اي نداشتند و سلوك ايشان مانند يك عالم فقيه زاهدي بود كه به ...
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود )-نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب ... با اين حال كوچكترين داعيه اي نداشتند و سلوك ايشان مانند يك عالم فقيه زاهدي بود كه به ...
10 نکته برای رشد معنوی
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود )-نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) ... و يار مخلص امام عصر عليه السلام توجه كنيد تا درس ديگري در جهت رشد معنوي ...
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود )-نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) ... و يار مخلص امام عصر عليه السلام توجه كنيد تا درس ديگري در جهت رشد معنوي ...
نمد پوشي که صاحب کرامت بود
نمد پوشي که صاحب کرامت بود-نمد پوشي که صاحب کرامت بود هنوز چند قدمي با مسجد فاصله ... وضع تابوت و چند نفري که اطرافش بودند نشان مي داد ميت از افراد سرشناس نيست بلکه از طبقه ي پايين و اشخاص ... چند نکته به اختصار خاطر نشان مي گردد . ... ( فرهنگ معين ، جلد چهارم ، صفحه ي 5090 ) منبع: کتاب پيرامون مقام امام زمان عليه السلام ...
نمد پوشي که صاحب کرامت بود-نمد پوشي که صاحب کرامت بود هنوز چند قدمي با مسجد فاصله ... وضع تابوت و چند نفري که اطرافش بودند نشان مي داد ميت از افراد سرشناس نيست بلکه از طبقه ي پايين و اشخاص ... چند نکته به اختصار خاطر نشان مي گردد . ... ( فرهنگ معين ، جلد چهارم ، صفحه ي 5090 ) منبع: کتاب پيرامون مقام امام زمان عليه السلام ...
امام باقر علیه السلام وآخوند درباری
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) 1-وقتي مرد نمد پوش به فرمان حضرت بقيه الله عليه السلام تاجر اصفهاني را با طي ... مرحوم حسين علي راشد در شرح حال پدرش ...
نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) 1-وقتي مرد نمد پوش به فرمان حضرت بقيه الله عليه السلام تاجر اصفهاني را با طي ... مرحوم حسين علي راشد در شرح حال پدرش ...
ماجراي انار در بحرين
وزيري داشت که از وي خبيث تر و بغضش به شيعه زيادتر بود. روزي وزير ، اناري نزد حاکم ... نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) · پاسخ به شبهاتي پيرامون و ...
وزيري داشت که از وي خبيث تر و بغضش به شيعه زيادتر بود. روزي وزير ، اناري نزد حاکم ... نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) · پاسخ به شبهاتي پيرامون و ...
عريضه نويسي به امام زمان عليه السلام
2- عريضه نويسي از کارهاي مسلمي است که عمل و سيره ي بزرگان بر آن بوده و آثار و برکات شگفت انگيزي از آن برده شده ... نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) ...
2- عريضه نويسي از کارهاي مسلمي است که عمل و سيره ي بزرگان بر آن بوده و آثار و برکات شگفت انگيزي از آن برده شده ... نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) ...
ویژگی ها,انواع و تاریخچه مواد منفجره
احادیث و روایات: امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد. ..... نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) · امکان تشرف به محضر ...
احادیث و روایات: امام علی (ع):نماز قلعه و دژ محکمی است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه می دارد. ..... نكته ي چهارم ( نمد پوشي كه صاحب كرامت بود ) · امکان تشرف به محضر ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها