پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848469284
غدير به روايت اميرالمؤمنين عليهالسلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
غدير به روايت اميرالمؤمنين عليهالسلام نويسنده:محمد محمديان تبريزى با اين كه بيشتر مسلمانان صحت حديث غدير و اعلام ولايت أميرمؤمنان على ـ عليه السلام ـ را پذيرفتهاند و غالبا آن را از احاديث قطعى و متواتر مىدانند، باز گروهى چنين مىپرسند : اگر واقعا حادثه غدير خم اتفاق افتاده و بسيارى نيز شاهد آن بودهاند، چرا شخص اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ براي اثبات حقانيت خود هرگز از آن بهره نگرفت؟ در باور اين گروه عدم استشهاد حضرت به حديث غدير نشاندهنده اين حقيقت است كه يا واقعهاى به نام غدير در تاريخ تحقق نيافته، يا بر فرض تحقق بر امامت حضرت دلالت نداشته است. در پاسخ اين مطلب بايد گفت: اگر حديث غدير را از احاديث قطعى و متواتر ندانيم، بايد بپذيريم كه در ميان احاديث پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و مطالب تاريخى مورد قطعى و متواتر وجود ندارد؛ علاوه بر اين، اين ادعا كه اميرمؤمنان(علیه السلام) براى اثبات حقانيت خود به حديث غدير استناد نكرده، خود شاهد بىاطلاعى و ناآگاهى گوينده آن است. بررسى اجمالى كتابهاى معتبر و مورد قبول فرقههاى گوناگون اسلامى نشان مىدهد كه حضرت على(علیه السلام) بيش از 22 بار پيرامون غدير و استشهاد به آن سخن گفته است. هر چند اين موارد در حوصله اين مقاله نمىگنجد و نيازمند فرصت بيشتر است، ولى براى نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در بقيه موارد تنها به ذكر منابع بسنده مىكنيم. در مسجد پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) .1 برابر آنچه از منابع تاريخى به دست مىآيد اولين موردى كه حضرت على ـ عليه السلام ـ حديث غدير را مطرح فرمود، بعد از رحلت پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ بود. وقتى حضرت را براى بيعت به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بيان حقانيت خود خلافت مسلمين را از آن خويش دانست و از بيعت امتناع كرد. بشير بن سعد انصارى برخاست و گفت: اى ابوالحسن، اگر انصار قبل از بيعت با ابوبكر اين كلام را مىشنيدند، حتى دو نفر در باره بيعت با شما اختلاف نمىكردند. حضرت در جواب فرمود: «يا هؤلاء أكنت أدع رسول الله مسجى لا أواريه و أخرج أنازع فى سلطانه؟ و الله ما خفت أحدا يسمو له و ينازعنا أهل البيت فيه و يستحل ما استحللتموه، و لا علمت أن رسول الله صلى الله عليه و آله ترك يوم غدير خم لأحد حجة و لا لقائل مقالا. فأنشد الله رجلا سمع النبى صلى الله عليه و اله يوم غدير خم يقول: «من كنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله» أن يشهد الان بما سمع». (1) آيا بايد پيكر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را بر روى زمين رها مىكردم و قبل از كفن و دفن آن حضرت، در باره خلافت و جانشينى وى نزاع مىكردم؟ مسأله خلافت چنان روشن بود كه گمان نمىكردم كسى در صدد دستيابى به آن باشد و در اين موضوع با اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درگير شوند. مگر رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ در روز غدير خم حجت را بر مردم تمام نكرد و مگر جاى عذرى براى كسى باقى مانده بود؟ همگان را به خدا قسم مىدهم، هر كس كلام پيامبر اكرم در روز غدير خم را شنيده است كه مىفرمود: «هر كس كه من مولاى او هستم اينك على مولاى اوست. خداوندا، هر كس على را دوست دارد دوست بدار و آن كه على را دشمن بشمارد، دشمن دار، هر كس على را يارى كند يارى كن، و هر كه على را خوار كند، خوار ساز.» برخيزد و شهادت دهد. زيد بنارقم مىگويد: بعد از اين سخن حضرت، دوازده تن از اصحاب جنگ بدر برخاستند و گواهى دادند. اما من، با آنكه اين گفتار را از زبان رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ شنيده بودم، از اداى شهادت خوددارى كردم و بر اثر همين امر و نفرين حضرت بينايىام را از دست دادم. در خطبه وسيله .2 هفت روز پس از وفات پيامبر اكرم(ص)، اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ در مدينه خطبهاى بسيار بلند ايراد فرمود كه به خطبه وسيله معروف شد. حضرت در آن خطبه به واقعه غدير خم و نزول آيه اكمال دين در آن روز تصريح مىكند. ثقةالاسلام كلينى، در روضه كافى، خطبه وسيله را نقل كرده است. در بخشى از آن چنين مىخوانيم: «... و قوله صلى الله عليه و اله حين تكلمت طائفة فقالت: نحن موالى رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) فخرج رسول الله صلى الله عليه و آله إلى حجة الوداع ثم صار الى غدير خم، فأمر فأصلح له شبه المنبر ثم علاه و أخذ بعضدى حتى رئى بياض إبطيه رافعا صوته قائلا فى محفله: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» فكانت على ولايتى ولاية الله و على عداوتى عداوة الله. و أنزل الله عزو جل فى ذلك اليوم: اليوم اكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا (2) فكانت ولايتى كمال الدين و رضا الرب جل ذكره...» (3) [در اواخر عمر پيامبر اكرم(ص)،]، وقتى گروهى گفتند: ما بعد از پيامبر رهبران مردم هستيم، رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) براى حجةالوداع از مدينه خارج شد و پس از اعمال حج به وادى غدير خم شتافت، فرمان داد چيزى مانند منبر برايش آماده كردند. سپس بالاى آن رفت، و بازوى مرا گرفت و بلند كرد، به گونهاى كه سفيدى زير شانههايش ديده شد. آنگاه با آواز بلند فرمود: هر كس كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدايا، دوستش را دوست بدار و دشمنش را دشمن شمار. پس ولايت من معيار ولايت خدا و دشمنى با من ميعار دشمنى با خدا شد؛ و خداوند در همان روز اين آيه را نازل فرمود: امروز دين شما را كامل ساختم، نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را دين شما برگزيدم. پس ولايت من كمال دين و رضايت پروردگار جل ذكره شد. ... در شوراى شش نفره .3 در شوراى منتخب خليفه دوم براى تعيين خليفه، كه اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ نيز در شمار آنان جاى داشت، استدلالهاى فراوانى از حضرت نقل شده كه در كتابهاى تاريخ و حديث به «حديث الانشاد» يا «حديث المناشدة» معروف است. امام(علیه السلام) در يكي از استدلالهاى خود به حديث غدير خم استناد كرده است. ابنمغازلى شافعى (متوفاى 483)، در كتاب المناقب،سخن على(علیه السلام) را چنين نقل مىكند: «فأنشدكم بالله، هل فيكم أحد قال له رسول الله صلى الله عليه و آله: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، ليبلغ الشاهد منكم الغائب» غيرى؟ (4) قالوا: اللهم لا.»شما را به خدا سوگند مىدهم، در جمع شما غير از من كسى هست كه پيامبر در باره او فرموده باشد: «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدايا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران بايد اين مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضاى شورا گفتند: به خدا سوگند، نه». در روزگار عثمان .4 در ايام خلافت عثمان جمعى از مهاجران و انصار در مسجد النبى ـ صلى الله عليه و اله ـ گرد آمده، پيرامون فضايل و سوابق قريش و انصار سخن مىگفتند و از سخنان پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره قريش و انصار بهره مىجستند. حضرت على ـ عليه السلام ـ نيز در اين مجلس حضور داشت و به سخنان آنان گوش مىداد. گروهى از حضرت خواستند كه او نيز سخنى بگويد. حضرت پارهاى از سوابق و مناقبش را برشمرد و حاضران بر درستى گفتارش گواهى دادند. آنگاه امام به حديث غدير اشاره كرد و فرمود: «افتقرون أن رسول الله صلى الله عليه و آله دعانى يوم غدير خم فنادى لى بالولاية ثم قال : ليبلغ الشاهد منكم الغائب؟»قالوا: اللهم نعم. (5) آيا قبول داريد كه رسول خدا ـ صلى الله عليه و آله ـ در روز غدير خم مرا خواست، ولايتم را به مردم ابلاغ كرد و فرمود حاضران بايد اين مطلب را غايبان برسانند؟ حاضران گفتند : آرى. در ميدان جنگ جمل .5 قبل از شروع جنگ جمل، حضرت براى اتمام حجتى ديگر به طلحه پيام داد تا با وى ديدار كند. طلحه نيز پذيرفت و به حضور اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ شتافت. حضرت به وى فرمود : «نشدتك الله هل سمعت رسول الله صلى الله عليه و آله يقول: «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»؟ قال: نعم. قال ـ عليه السلام ـ «فلم تقاتلنى؟» قال: لم اذكر. (6) تو را به خدا سوگند مىدهم، آيا شنيدى كه رسول الله ـ صلى الله عليه و آله ـ مىفرمود : «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست، خدايا هر كس او را دوست دارد دوست بدار و هر كس با او دشمنى مىكند دشمن بدار؟»طلحه گفت: آرى شنيدهام. حضرت فرمود: پس چرا با من مىجنگى؟ طلحه جواب داد: فراموش كرده بودم. در صحنه صفين .6 در جنگ صفين، هنگامى كه فرستادههاى معاويه به حضور اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ رسيدند تا به اصطلاح بين حضرت و معاويه صلح برقرار سازند، حضرت خطبهاى ايراد كرد و فرمود: «أنشد كم الله فى قول الله: (يا ايها الذين آمنوا أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولى الأمر منكم) (7) و قوله: (إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون) (8) ثم قال: (و لم يتخذوا من دون الله و لا رسوله و لا المؤمنين وليجة)، (9) فقال الناس: يا رسول الله، أخاص لبعض المؤمنين أم عام لجميعهم؟ فأمر الله عز و جل رسوله أن يعلمهم فيمن نزلت الايات و أن يفسر لهم من الولاية ما فسر لهم من صلاتهم و صيامهم و زكاتهم و حجهم. فنصبنى بغدير خم و قال: «إن الله ارسلنى برسالة ضاق بها صدرى و ظننت أن الناس مكذبونى، فأوعدنى لأبلغنها أو يغذبنى، قم يا على» ثم نادى بالصلاة جماعة فصلى بهم الظهر ثم قال: «ايها الناس، إن الله مولاى و أنا مولى المؤمنين و أولى بهم من أنفسهم، ألا من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، و انصر من نصره و اخذل من خذله.» فقام إليه سلمان الفارسى فقال: يا رسول الله ولائه كماذا؟ فقال: «ولائه كولايتى، من كنت اولى به من نفسه فعلى أولى به من نفسه.» و أنزل الله تبارك و تعالى : (اليوم اكملت لكم دينكم و أتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الإسلام دينا) (10) ...» (11) شما را به خدا سوگند مىدهم، در باره اين آيات: «اى مؤمنان، از خدا و پيامبر و صاحبان امر خود پيروى كنيد؛»«صاحب اختيار و ولى شما خدا و پيامبرش و كسى است كه نماز را به پا داشته، در حال ركوع زكات مىدهد» و «غير از خدا، پيامبر و مؤمنان را دوست صميمى به شمار نياورديد.»مردم از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال كردند: آيا مراد از «مؤمنان» در اين آيات بعضى از آنهاست يا همه آنان را شامل مىشود؟ خداوند به پيامبرش دستور داد تا به آنان بفهماند كه اين آيات در باره چه كسى نازل شده است و ولايت را براى آنها تفسير كند چنانكه نماز، روزه، زكات و حج را تفسير كرد. پيامبر(ص)، براى امتثال امر خدا، در غدير خم مرا به خلافت منصوب كرد و فرمود: «خداوند مرا به رسالتى فرستاده است كه سينهام از آن به فشار آمده، گمان مىكنم مردم مرا تكذيب خواهند كرد؛ ولى خداوند مرا تهديد كرد و فرمود: اين پيام را برسانم وگرنه مرا عذاب مىكند. اى على برخيز». سپس مردم را براى نماز جماعت فرا خواند، و نماز ظهر را با آنان خواند و فرمود: اى مردم، خداوند مولاى من است، من مولاى مؤمنينم و اختيارم بر مؤمنين از خود آنان بيشتر است، بدانيد هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. خداوندا، هر كه على را دوست دارد دوست بدار و آن كه على را دشمن دارد دشمن بدار، هر كس على را يارى كند يارى كن و هر كه على را يارى نكند خوار كن. در اينجا سلمان فارسى برخاست و گفت: يا رسول الله، ولايت و اختيار او بر مردم چگونه است؟ حضرت فرمود: اختيارات او مانند اختيارات من است، هر كس اختيار من به او از خود او بيشتر بوده، على هم اختيارش بر او از خودش بيشتر است. و خداوند تبارك و تعالى اين آيه را نازل فرمود: امروز دين شما را كامل كردم، نعمتم را بر شما تمام كردم و راضى شدم كه اسلام دين شما باشد. در مسجد كوفه .7 امام على ـ عليه السلام ـ بارها مردم را در مسجد كوفه جمع كرد و فرمود كه، هر كس در غدير خم حضور داشته، حديث غدير را از زبان پيامبر اكرم شنيده است برخيزد و شهادت دهد. هر بار حضرت چنين خواستهاى را بيان كرده، جمعى از بزرگان اصحاب پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اجابت كرده، شهادت دادند كه، ما در غدير خم اين سخن را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدهايم. اين بخش از استشهادات حضرت چنان گسترده و متنوع است كه، بى هيچ اغراقى گردآورى منابع آن كتابى مىطلبد. احمد بنحنبل در مسند خود داستان يكى از گواهجويىهاى حضرت را چنين نقل مىكند: على ـ رضى الله عنه ـ مردم را در رحبة (يكى از ميادين كوفه) گرد آورد و فرمود: «أنشد الله كل امرئ مسلم سمع رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يقول يوم غدير خم ما سمع لما قام.»به خدا سوگند مىدهم هر مسلمانى كه در روز غدير خم گفتار پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را شنيدهاست برخيزد و شهادت دهد. احمد بنحنبل مىافزايد: به گفته ابىالطفيل سى تن از مردم برخاستند ولى ابونعيم نقل مىكند كه بسيارى از مردم برخاسته، شهادت دادند پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را در غدير خم در حالى كه دست حضرت على را گرفته بود، مشاهده كردند كه مىفرمود: «آيا مىدانيد كه من به مؤمنين از خودآنان سزاوارترم؟» مردم در جواب عرضه داشتند: آرى چنين است، اى رسول خدا. آنگاه فرمود: «هر كس من مولاى او هستم على مولاى اوست. خدايا، دوستدار وى را دوست بدار و با دشمن وى دشمن باش. ابىالطفيل كه راوى اين حديث است، مىگويد: من از جمع مردم خارج شدم. در حالى كه پذيرش اين حديث برايم مشكل بود و در ترديد به سر مىبردم، به ملاقات زيد بنارقم رفتم و آنچه از على(علیه السلام) در آن روز ديده و شنيده بودم با وى در ميان گذاشتم. زيد بن ارقم گفت: حق همان است كه شنيدهاى. من خود همه آن مطالب را از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) شنيدهام». (12) در ميدان كوفه .8 امام على(علیه السلام) در خطبهاى، كه در رحبه كوفه ايراد كرد، به واقعه غدير و گفتار پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن تمسك جست. ولى در اين محفل انس بنمالك، كه در غدير حضور داشت، مصلحتانديشى پيشهكرده، از گواهى دادن سرباز زد. ابنابىالحديد در شرح نهجالبلاغه چنين نقل مىكند: «المشهور أن عليا ـ عليه السلام ـ ناشد الناس الله فى الرحبة بالكوفة، فقال: أنشدكم الله رجلا سمع رسول الله صلى الله عليه و آله، يقول لى و هو منصرف من حجة الوداع: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فقام رجال فشهدوا بذلك. فقال ـ عليه السلام ـ لانس بنمالك: «لقد حضرتها فما بالك؟. فقال: يا اميرالمؤمنين كبرت سني و صار ما أنساه اكثر مما اذكر. فقال [على عليه السلام] له: ان كنت كاذبا فضربك الله بها بيضاء لا تواريها العمامة. فما مات حتى أصابه البرص». (13) مشهور است كه على ـ عليه السلام ـ در رحبه كوفه مردم را سوگند داد و گفت: به خدا سوگند مىدهم هر كس در بازگشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از حجةالوداع از آن حضرت شنيد كه در باره من فرمود : «من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» برخيزد و گواهى دهد . مردانى برخاستند و گواهى دادند. سپس على ـ عليه السلام ـ به انس بن مالك فرمود: تو نيز آن روز حضور داشتى، چه شده است [كه گواهى نمىدهى]؟ انس گفت: يا اميرالمؤمنين، سن من زياد شده و آنچه فراموش كردهام بيش از چيزهايى است كه به ياد دارم. حضرت فرمود : اگر دروغگو باشى، خداوند تو را به چنان سفيدى مبتلا كند كه حتى عمامه نيز آن را پنهان نسازد. پس انس قبل از آنكه بميرد مبتلا به پيسىشد. در مسجد كوفه .9 حضرت على ـ عليه السلام ـ بارها در مسجد كوفه نيز به واقعه غدير و سخن رسول خدا در آن روز تمسك جست. زيدبنارقم چنين نقل مىكند: «نشد على ـ عليه السلام ـ الناس فى المسجد فقال: أنشد الله رجلا سمع النبى صلى الله عليه و آله يقول: من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فقام اثنا عشر بدريا، ستة من الجانب الأيمن و ستة من الجانب الأيسر، فشهدوا بذلك. و كنت انا فيمن سمع ذلك فكتمته، فذهب الله ببصرى». (14) على ـ عليه السلام ـ مردم را در مسجد سوگند داد و فرمود: به خدا سوگند مىدهم هر كه گفتار پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را شنيد كه فرمود: هر كه من مولا و فرمانرواى اويم على مولاى اوست، خدايا هر كه او را دوست دارد دوست بدار و هر كه او را دشمن دارد دشمن دار؛ برخيزد و گواهى دهد. پس دوازده تن از اهل بدر، شش تن از سمت راست و شش تن از سمت چپ، برخاستند و بدان گواهى دادند. من نيز از كسانى بودم كه اين سخن را از پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شنيده بودم، ولى آن روز از گواهى خوددارى كردم و خداوند بينايى را از من گرفت. به نوشته تاريخ نگاران او براى شهادتى كه نداده بود افسوس مىخورد، اظهار پشيمانى مىكرد و از خدا آمرزش مىطلبيد. پس از جنگ نهروان .10 پس از جنگ نهروان اميرمؤمنان على ـ عليه السلام ـ نامهاى خطاب به شيعيان خود نوشت و ده نفر از بزرگان كوفه را كه مورد اعتماد بودند، مأمور كرد تا هر جمعه در حضور آنها اين نامه براى مردم قرائت شود. حضرت در بخشى از اين نامه بر حق ولايت خود استدلال مىكند و مىفرمايد: «و انما حجتى أنى ولى هذا الأمر من دون قريش، أن نبى الله صلى الله عليه و آله قال: «الولاء لمن أعتق» فجاء رسول الله صلى الله عليه و آله بعتق الرقاب من النار، و أعتقها من الرق، فكان للنبى صلى الله عليه و آله، ولاء هذه الأمة، و كان لى بعده ما كان له، فما جاز لقريش من فضلها عليها بالنبى صلى الله عليه و آله، جاز لبنى هاشم على قريش، و جاز لى على بنى هاشم يقول النبى صلى الله عليه و آله يوم غدير خم «من كنت مولاه فعلى مولاه»، الا أن تدعى قريش فضلها على العرب بغير النبى صلى الله عليه و آله. فإن شاءوا فليقولوا ذلك...» (15) دليل من بر اينكه من ولى امرم نه ساير قريش، اين است كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ولايت براى كسى است كه آزاد كرده است؛ و چون رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را از قيد بندگى و آتش جهنم آزاد كرد پس بر امت ولايت دارد. بعد از آن حضرت، همان ولايت او از آن من است؛ زيرا هر فضيلتى كه قريش بر ساير امت دارد به سبب پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و [با توجه به اين معيار] بنىهاشم بر قريش فضيلتى آشكارتر دارد؛ و من همان فضيلت را بر بنىهاشم دارم، زيرا رسول خدا در روز غدير خم فرمود: «من كنت مولاه فهذا على مولاه.» مگر آنكه قريش ادعا كند به دليلى جز انتساب به پيامبر بر عرب برترى دارد، پس اگر مىخواهند چنين بگويند، بگويند... در پايان مقاله براى تكميل بحث، فهرست بقيه مواردى كه حضرت على(علیه السلام) به حديث غدير استناد كرده است، ذكر مىشود: موارد ديگر 1 ـ طولانىترين كلامى، كه پيرامون غدير خم و عظمت آن از حضرت على(علیه السلام) نقل شده است، خطبهاى است كه در جمعهاى كه با سالگرد غدير خم مصادف بود در كوفه ايراد شده است. شيخ طوسى در صفحه 752 مصباح المتهجد اين خطبه را بطور كامل آورده است و علامه مجلسى در جلد 97 بحارالانوار آن را از «مصباح الزائر» سيد بنطاووس نقل مىكند. 2 ـ امير مؤمنان على(علیه السلام) در نامهاى، كه در قالب نظم براى معاويه فرستاد، به حديث غدير تصريح كرده است. كتابهاى زير بخشى از منابعى است كه اين ابيات در آنها ديده مىشود: .1 الفصول المهمة، ابن الصباغ المالكى، ص .15.2 تذكرة الخواص، ابنالجوزى، ص .103.3 فوائد السمطين، حموينى، ج 1، ص .427.4 الفصول المختارة، شيخ مفيد، ج 2، ص .70.5 الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص .4293 ـ همچنين اشعار بسيار زيبايى از حضرت على(علیه السلام) نقل شده است، كه امام(علیه السلام) براى اثبات حقانيت خويش به حديث غدير خم تمسك جسته است. اين اشعار در صفحه 78 ينابيع المودة قندوزى حنفى، صفحه 540 ديوان منسوب به اميرالمؤمنين و صفحه 32 جلد دوم الغدير نقل شده است. 4 ـ حضرت على(علیه السلام) در مجلسى كه انس بنمالك، براء بنعازب، اشعث بنقيس و خالد البجلى حضور داشتند، خطبهاى ايراد كرد و از اين چهار تن خواست كه بر درستى حديث غدير گواهى دهند. ولى هر چهار تن به خاطر ملاحظات سياسى از اداى شهادت خوددارى كردند. حضرت در باره هر يك آنها دعايى كرد كه به اجابت رسيد. شيخ صدوق(ره) در كتابهاى «الخصال» و «امالى» خود از اين واقعه ياد كرده است. اين مطلب در جلد دوم، مناقب آل ابىطالب ج 2 و جلد 31 و بحارالانوار نيز نقل شده است. 5 ـ داستان نفرين حضرت در باره كسانى كه حديث غدير را كتمان كردند در منابع معتبر بسيار آمده است. انساب الاشراف، اسدالغابة، مسند احمد، و البداية و النهاية بخشى از روايات اين واقعه شمرده مىشوند. 6 ـ أمير مؤمنان على ـ عليه السلام ـ در روايتى طولانى هفتاد فضيلت ويژه خود را بيان كرده، در ضمن آنها از حادثه غدير خم نيز سخن گفته است. اين روايت را شيخ صدوق(ره) در جلد دوم كتاب خصال آورده است. 7 ـ همچنين در صفحه 166 كتاب بشارة المصطفى حادثه غدير و سخنان پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در آن روز از زبان على(علیه السلام) نقل شده است. 8 ـ حضرت على(علیه السلام) هنگام عزيمت به سوى شام براى جنگ با معاويه، در يكى از منازل بين راه، خطبهاى نسبتا طولانى ايراد كرد، او ضمن تشويق يارانش به جهاد در راه خدا به حديث غدير استناد جست و مردم را به اطاعت از خود دعوت كرد. اين خطبه را شيخ مفيد(ره) در جلد اول كتاب ارشاد، طبرسى در جلد اول الاحتجاج و علامه مجلسى بحارالانوار در جلد 32 و 34 نقل كردهاند. 9 ـ قضيه معمم شدن اميرمؤمنان على ـ عليه السلام ـ به وسيله پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدير، از مواردى است كه حضرت پيرامون غدير خم صحبت كرده است. ابن صباغ مالكى در «الفصول المهمة» اين كلام حضرت را نقل كرده است. علامه امينى در جلد اول الغدير از چندين منبع ديگر اهل سنت نام برد كه اين حديث را نقل كردهاند. 10 ـ حضرت على(علیه السلام) در جواب سؤال كسى كه گفت: مهمترين فضيلت خود را از زبان پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بيان كنيد، به حادثه غدير و وجوب ولايت خود اشاره مىكند. اين روايت را طبرسى در جلد اول كتاب احتجاج نقل كرده است. كتاب سليم بنقيس و جلد چهلم بحارالانوار نيز از منابع اين حديث شمرده مىشود. 11 ـ حضرت على(ع)، در توضيح حديث «ان حديثنا أهل البيت صعب مستصعب»، حديث غدير را بيان كرده، از آزمون مؤمنان در اين مسير سخن گفته است. اين روايت در صفحه 55 تفسير فرات كوفى و نيز جلد 25 بحارالانوار ديده مىشود. 12 ـ ابن عساكر شافعى در جلد دوم تاريخ دمشق به طرق مختلف حديث غدير را از زبان على ـ عليه السلام ـ نقل كرده است. همچنين ابن مغازلى شافعى در صفحه 21 كتاب «المناقب»، ابنكثبر در جلد پنجم البداية و النهاية و هيثمى در جلد نهم مجمع الزوايد سخنان حضرت را نقل كردهاند. به اميد آنكه در پرتو نور غدير به حريم ولايت راه يابيم و از سرچشمه حيات طيبه اهل بيت ـ عليهم السلام ـ حياتى نو به دست آوريم. پی نوشتها:1ـ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 184؛ الامامة و السياسة، ص 29 ـ 30؛ بحارالانوار، ج 28، ص .1852ـ مائدة .33ـ الروضة من الكافى، ج 8، ص .274ـ مناقب ابن المغازلى، ص 114؛ مناقب الخوارزمى، ص 222؛ امالى، شيخ طوسى، ص 333؛ همان، ص 546؛ همان، ص 555؛ الاحتجاج، طبرسى، ج 1، ص 333 و 213؛ كشف اليقين، ص 423؛ نويسنده؟؛ فرائد السمطين، ج 1،ص 315؛ نويسنده؟؛ ارشاد القلوب، ج 2، ص .259 نويسنده؟؛ 5ـ كتاب سليم بنقيس، حديث 11، ص 641؛ فوائد السمطين، ج 1، ص 312؛ الغدير، ج 1، ص .1636ـ مناقب الخوارزمى، ص 182؛ مستدرك حاكم، ج 3، ص 371؛ مروج الذهب، ج 2، ص 373؛ تذكرة الخواص، ابن الجوزى، ص 73؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص .1077ـ النساء، .598ـ المائده، .559ـ التوبة، .1610ـ المائده، .311ـ كتاب سليم بنقيس، ص 758؛ الغدير، ج 1، ص 195؛ احتجاج طبرسى، ج 1، ص 341؛ فرائد السمطين، ج 1، ص 314؛ كمال الدين، ج 1، ص 274؛ بحارالانوار، ج 33، ص .14712ـ مسند احمد بنحنبل، ج 4، ص 370؛ اين حديث در صدها كتاب شيعه و سنى با عبارات مختلف نقل شده است. 13ـ شرح نهج البلاغة، ابن ابىالحديد، ج 19، ص 217؛ المعارف، ابن قتيبة، ص 580؛ انساب الاشراف، بلاذرى، ج 2، ص 156؛ حلية الاولياء، ج 5، ص 26؛ الارشاد، شيخ مفيد، ج 1، ص 351؛ كشف اليقين، علامه حلى، ص 110؛ الغدير، ج 1، ص .19314ـ الارشاد، شيخ مفيد، ج 1، ص 352؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابىالحديد، ج 4، ص 74؛ مجمع الزوايد، ج 9، ص 106؛مناقب، أبى مغازلى شافعى، ص 23؛ العمدة ص 110، الغدير، ج 1، ص .16715ـ كشف المحجة، سيد بنطاووس، ص .246 معادن الحكمةفى مكاتيب الائمة، فصل 2؛ بحار، ج 30،ص .7منبع: ماهنامه كوثر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
غدير به روايت اميرالمؤمنين عليهالسلام. غدير به روايت اميرالمؤمنين عليهالسلام نويسنده:محمد محمديان تبريزى با اين كه بيشتر مسلمانان صحت حديث غدير و اعلام ولايت ...
غدير، هجرت، بيعت و روايت بانوان(قسمت سوم) زنان و دو بيعت با على بن ابىطالب ... البته اهالى مكه و آنها كه به اتفاق اميرالمؤمنين عليهالسلام و ابوموسى از يمن آمدند ، بر ...
از قرن اول هجرى،همگام با روايت سينه به سينه غدير،كتاب نيز نقش خود را در نقل آن ... غدير كه كتاب ولايت امير المؤمنين عليه السلام و حد فاصل بين دوستان و دشمنان اهل ...
غدير به روايت اميرالمؤمنين عليهالسلام ... اگر واقعا حادثه غدير خم اتفاق افتاده و بسيارى نيز شاهد آن بودهاند، چرا شخص اميرمؤمنان ـ عليه السلام ـ براي اثبات حقانيت خود ...
اينك گزارش كوتاهى از چند كتاب روايى درباره حديث غدير بيان مى كنيم و سپس به بحث ... اين روايت در «مسند احمد» در موارد مختلف2 و با سندهاى بسيار نقل شده است. .... صلى اللّه عليه وآله ـ و هم از خود اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ به صورت متواتر نقل شده است.
مراسم بعد از خطبه غدير پيامبر-مراسم بعد از خطبه غدير پيامبرچگونگي بيعت ... در يكى خود نشستند و به اميرالمؤمنين (عليه السلام) دستور دادند تا در خيمه ديگر بنشينند. ... لذا بين اكثريت مسلمين، هيچ حديثى به اندازه «حديث غدير» روايت كننده ندارد، و ...
آيا امير المؤمنين عليه السلام به حديث غدير احتجاج كرده است؟ ... اين روايت را احمد نقل كرده و راويان آن ، راويان صحيح بخاري هستند ؛ غير از فطر بن خليفه كه او نيز مورد ...
پس از رحلت پيامبر، خود اميرالمؤمنين نيز روز غدير را به عنوان يك عيد اسلامى تلقى ... آنگاه حضرت امير، عليهالسلام، مردم را به اجراى مراسم عيد دعوت نمود و فرمود: خدا شما را ... (9) بر اساس همين روايات است كه مىبيند شيعيان از زمان ائمه اطهار تا كنون در تمام ...
غدير به روايت اميرالمؤمنين عليهالسلام در باور اين گروه عدم استشهاد حضرت به حديث غدير نشاندهنده اين حقيقت است كه يا واقعهاى ... براى نمونه تنها ده مورد آن را نقل و در ...
در غدیر چنین کاری اتفاق افتاد... شما می بینید که مدت کوتاه کمتر از پنج سال حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان نمونه و الگو و چیزی که بشریت آن را هرگز ...
-