واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: مرتضی احمدی: باقری خداحافظی کند، گريه می کنم خيلي اوقات از خوشحالي اشک ريختم و روزي که کريم باقري کفش هايش را آويزان کند، گريه ام مي گيرد. نوهام که در آمريکا زندگي مي کند هم خيلي اوقات اشکش درميآيد، او همه بازي ها را از تلويزيون مي بيند. همين که پرسپوليس گل بخورد، ديگر نمي تواند ادامه بازي را نگاه کند، از اتاق بيرون مي رود و گريه مي کند. ایسنا: مرتضي احمدي مي گويد، پرسپوليس که وارد زمين مي شود، دردهايش را فراموش كرده و احساس زنده بودن مي کند. او بدبختي پرسپوليس را بدهي ها و بدون صاحب بودنش عنوان مي كند و اين که هر کس به خود اجازه مي دهد، مدعي آن باشد و يا اين که آن را ارث پدري خود بخواند. به گفته او پرسپوليس يکي است و صاحبش هم مردم کوچه و خيابان هستند.مرتضي احمدي در گفتوگو با پايگاه اينترنتي باشگاه پرسپوليس خاطره هايي را از سال ها هواداري از سرخپوشان پايتخت نقل کرده است. از تماشاي داربي معروف سال 1352 كه با برد تاريخي قرمزها همراه شد تا علاقمندي اش به فوتبال كه هفتاد سالي از آن مي گذرد.مرتضي احمدي به گفته خودش از نخستين هواداران سرخپوشان است. هنرمندي که در هر حوزه اي دست داشته است: گويندگي، بازيگري تئاتر، سينما و تلويزيون، صدا پيشگي (دوبله) و خوانندگي. او جز معدود ضربي خوان هاي تئاتر است که آثار و اشعار او به صورت مکتوب نيز منتشر شده است. قدمت او در تئاتر و سينما، هم پاي قدمتي است که او در هواداري فوتبال و به ويژه پرسپوليس دارد. تعصب خاص او نسبت به پرسپوليس هميشه زبانزد بوده است. سال ها در کسوت ليدر فعاليت کرده و شعر و شعارهاي فيالبداهه او هميشه عامل تهييج و شور سرخپوشان بوده است.متن پرسش و پاسخ او در زير مي آيد:* از چه زماني به پرسپوليس علاقهمند شديد؟از همان روز اول که اين اسم را شنيدم، جذبم کرد. از همان روز ديوانه وار عاشقش هستم و هيچ چيز و هيچ کسي نمي تواند آن را براي لحظه اي از فکرم خارج کند. البته علاقه من به فوتيال به 70 سال پيش بر مي گردد. روزي که قرار بود امجديه افتتاح شود و آن زمان طرفدار تيم گارد بودم.* پرسپوليس در 43 سال گذشته مصائب بسياري را پشت سر گذاشته است. آيا تاکنون شده است که خسته يا پشيمان شده باشيد؟خدا آن روز را نياورد. من عاشق اين اسم و اين پيراهن هستم. سنگ و آتش هم از آسمان ببارد، ما ولکن پرسپوليس نيستيم. اميدوارم پرسپوليس از ما خسته نشود. باور کنيد هنوز که هنوز است از دو سه روز قبل از بازي ها آرام و قرار ندارم. کاملا بي تاب مي شوم. روز مسابقه از کار و زندگي مي افتم چون اصلا نمي توانم کار ديگري انجام دهم. نفس برايم نمانده به خاطر همين به ديدن بازي از تلويزيون اکتفا مي کنم. پرسپوليس که وارد زمين مي شود دردهايم يادم ميرود و احساس زنده بودن مي کنم.* حتي وقتي تيم خوب نتيجه نگيرد؟من پرسپوليسي هستم. هر چه مي خواهد بشود. اصلا اگر همه بازي ها را هم ببازد، هنوز همين احساس وجود دارد. تيم محبوبم را در اوج مي خواهم. از اين که شکست بخورد، ناراحت مي شوم. از اين که زخمي بشود، دلم به درد مي آيد اما ذره اي از علاقه و شوري که نسبت به آن دارم، کم نمي شود. اول بشود، آخر بشود برايش مي ميرم. يک هوادار واقعي بايد اين گونه باشد.* در تمام اين سال ها پيش نيامد که مثل چند سال اخير که سراغ هواداران مي آيند، سراغ شما هم بيايند و بگويند که مثلا براي هواداري از فلان تيم بياييد؟بله، شاهين دوباره شروع کرده بود. زماني كه شاپور سرحدي مسئول آن بود. از دوستان صميمي و قديمي من بود. با هم فوتبال بازي کرده بوديم. پيشم آمد و گفت: شما که شاهيني بوديد برگرديد و هر چند نفر را که مي توانيد جمع کنيد، من خيلي تند برخورد کردم و گفتم حرفي را که به من زدي به هيچ کس نزن! خودت را خراب مي کني. هيچکس حريف پرسپوليس نمي شود. سال ها بعد پيش من آمد و گفت: راست گفته بودي!* شما که شاهيني بوديد؟ما عاشق بر و بچه هاي شاهين بوديم. دکتر اکرامي هم ديگر نبود. پرسپوليس و شاهين را از هم جدا نمي دانستيم ولي وقتي پرسپوليس شروع کرد، هر اقدامي براي جدا کردن هوادارانش غير قابل بخشش بود.* اما مثل اين که دوره زمانه عوض شده است. چون تيم هايي هستند که چنين هدفي دارند؟اين که يک نفر بخواهد تيمي درست کند و هوادار خودش را داشته باشد، اشکالي ندارد ولي اين که يکي بخواهد از ميان پرسپوليسي ها هوادار بگيرد، قابل پذيرش نيست. کسي که هوادار پرسپوليس باشد، چنين کاري را نمي کند. اگر کرد، يعني اصلا پرسپوليسي نبوده است. تازه آدم باهوش که پرسپوليس را ول نمي کند، سراغ تيم ديگري برود.* بعضي ها هم که کلا مدعي هستند، پرسپوليس مال آنهاست!بدبختي پرسپوليس، بدهي ها و بدون صاحب بودن آن است که هر کس به خود اجازه مي دهد مدعي آن باشد يا اين که آن را ارث پدري خود بخواند. پرسپوليس يکي است و آن هم همين تيمي است که الان وجود دارد و صاحبش هم مردم کوچه و بازار هستند.* راستي شما روز بازي شش تايي ها کجا بوديد؟از يک ساعت قبل از بازي در ورزشگاه بودم. آن روز مهمترين خاطره زندگي من است.* آن روز در ورزشگاه دوربين تلويزيوني نبود؟بله بود. البته بعد از بازي شايعه شد که خسرواني آن فيلم را گرفت و آتش زد. ولي فکر کنم آن فيلم از همان روز به آرشيو محرمانه تلويزيون رفت.* چطوري مي توان آن را پيدا کرد؟بعد از گذشت سال هاي طولاني، ديگر از محرمانه بودنش گذشته است. تازه دليلي ندارد خواسته خسرواني طاغوتي خواسته امروز ما باشد. خسرواني آدم درست و حسابي نبود. وقتي تازه درجه گرفته بود، در محله ما زندگي مي کرد. بعدها سري تو سر ها درآورد و پولدار شد. حدود 22 سال قبل به يکي از کارمندان صدا و سيما گفتم 20 هزار تومان مي دهم آن فيلم را براي من بياور تا بينم.( آن روز حقوق يک کارمند بيش از 5000 تومان نبود)، اما گفت: اگر فيلم در آرشيو محرمانه باشد اين کار را نمي کند.* فکر مي کنيد الان چقدر بيارزد؟خود استقلالي ها که حاضرند، چند صد ميليون بدهند تا آن را نابود کنند. اگر به دستشان بيافتد آن را با بازيکنان آن زمان استقلال آتش مي زدند (خنده بلندي مي کند).* کشورهاي ديگر که جرم و جنايت مي کنند، بعد از 30 تا 40 سال اطلاعاتش را فاش مي کنند. فکر مي کنيد اين فيلم هم آزاد مي شود؟بازي شش تايي ها که از هر کودتا و جنايتي بدتر بود (باز هم مي زند زير خنده). فکر کنم با رايزني بين مسئولان سازمان ورزش و صدا و سيما اين مشکل برطرف شود. اين حق نسل جديد فوتبال است که بتواند يکي از بزرگترين و تاريخي ترين رويدادهاي ورزشي تاريخ اين کشور را ببيند.* چه صحبتي براي ليدرهاي نسل جديد داريد؟دو نکته مهم را مي خواهم بگويم؛ اول اين که افسوس ميخورم وقتي پرسپوليس گل مي خورد، ساکت مي شوند. در حالي که در چنين مواقعي بايد تماشاگران را راه انداخت تام تيم را راه بيندازند. دوم اين که پرسپوليس يک فرهنگ است. ناسزا نبايد در ميان تماشاگران پرسپوليس جايي داشته باشد. شما ديده ايد که من هر جا باشم براي استقلال کري مي خوانم و شعارهاي زيادي درست کرده ام، اما هيچ وقت توهين نکردم و به هوادارانش احترام مي گذارم. به خاطر همين است که آنها من را دوست دارند. اميدوارم هيچ وقت از سوي پرسپوليسي ها به ديگران توهين نشود.يادم هست يک بار در يکي از بازي ها مقابل استقلال چند نفري از بين تماشاگران شروع به توهين نسبت به (عبدالعلي) چنگيز کردند، آنها را از جايگاه بيرون کرديم. بعد از آن روزي چنگيز پيش من آمد و گفت: من تو را نمي شناسم و بابت آن مساله خيلي تشکر کرد. پرسپوليس با جوانمردي شناخته مي شود.* تا حالا شده پرسپوليس اشک شما را در بياورد؟خيلي اوقات از خوشحالي اشک ريختم و روزي که کريم باقري کفش هايش را آويزان کند، گريه ام مي گيرد. نوهام که در آمريکا زندگي مي کند هم خيلي اوقات اشکش درميآيد، او همه بازي ها را از تلويزيون مي بيند. همين که پرسپوليس گل بخورد، ديگر نمي تواند ادامه بازي را نگاه کند، از اتاق بيرون مي رود و گريه مي کند.* در پي ملاقات با کاشاني چه احساسي داشتيد؟همه مي گويند کاشاني آدم صادق و سلامتي است. امروز از نزديک لمس کردم. مهرباني او را ديدم. امسال به هر حال گذشت، اميدوارم به او کمک شود که براي سال بعد تيمي که مي خواهد را براي خوشحالي هواداران درست کند. ما همه قبولش داريم از حرف هايي هم که درباره ساختن درفشي فر و اميد به آينده زد خوشم آمد.* صحبت آخر با هواداران؟پرسپوليس يک تيم دولتي است. بودجه محدودي دارد. متاسفانه به پرسپوليس مانند ذوب آهن و سپاهان که به پايشان پول مي ريزند، توجه نمي شود. پس مشکلات زياد است. ولي هوادار بايد اين تيم را نگه دارد. پرسپوليس اول هوادار داشت، بعد قهرمان شد. به هر علت و دليل که پيروز نشود، نبايد دلسرد شد. نبايد يک لحظه هم آن را تنها گذاشت. پرسپوليس بدون قهرماني هم پرسپوليس است. اما بدون هوادار مفهوم خود را از دست مي دهد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 304]