تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سنگهاى زیربناى اسلام سه چیز است: نماز، زکات و ولایت که هیچ یک از آنها بدون دیگرى درست ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804580641




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقد داستان طناب


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نقد داستان طنابداستان را در اينجا بخوانيد.
نقد داستان طناب
داستان «طناب» يکي از داستان هاي کوتاه روان شناختي است که خواننده را دعوت مي کند تا يک بعدازظهر را نه در کنار يک زوج بلکه در افکارشان سپري کند. شيوه ي روايتگري داستان به صورت داناي کل است اما در نوع خود منحصر به فرد. راوي داستان نه تنها به عنوان نظاره گر ماجراست بلکه انگار دايماً از ذهن زن به ذهن مرد و يا بالعکس پرتاب مي شود، به گونه اي که براي فهم بهتر داستان بايد نگاهي دوباره يا چند باره به متن بيندازيم تا مطمئن شويم که فلان جمله حاصل تفکرات زن است يا مرد؛ داستان از اين جا آغاز مي شود که زن منتظر است تا مرد از روستا قهوه بياورد ولي او فراموش کرده است و به جاي آن مقداري طناب خريده که اصلاً به آن احتياجي ندارند و تازه آن ها را درون سبد روي تخم مرغ ها گذاشته و تمام آن ها را شکسته است. [افکار زن]: «واي نگاه کن تخم مرغ ها را ببين! خداي من همه ي آن ها شکسته اند! مرد چه چيزي را روي آن ها قرار داده بود؟ آيا او نمي دانست که تخم مرغ نبايد فشرده شود؟» [افکار مرد]: «شکسته؟!» مرد مي خواست بداند که چه کسي آن ها را شکسته؟ [افکار زن]: «چه حرف احمقانه اي!» [افکار مرد]: «او آن ها را همراه با چيزهاي ديگر داخل سبد آورده بود. اگر آن ها شکسته اند حتماً تقصير فروشنده بوده است».«واي نگاه کن تخم مرغ ها را ببين! خداي من همه ي آن ها شکسته اند! مرد چه چيزي را روي آن ها قرار داده بود؟ آيا او نمي دانست که تخم مرغ نبايد فشرده شود؟»طناب، داستان يک رابطه است، رابطه ي زنانگي و مردانگي. خصوصياتي که به گفته ي ژاک لکان از دنياي بيرون از جامعه و اطرافيان به افراد القاء مي شود نه اينکه با اين خصوصيات زاده شده باشند. در اين داستان رابطه ي زن و مرد به شيوهاي سمبليک نمايش داده شده است، زن و مردي که مي توانند نماينده ي تمام زن ها و مردهاي جامعه باشنند. شايد دليل انتخاب خنثي «زن» و «مرد» نيز نشان دهنده ي نمايندگي اين دو از دنياي شان باشد – البته لازم به ذکر است که در متن انگليسي آن از ضماير he و she استفاده شده است که مترجمان براي نشان دادن هر چه بهتر مفهوم و انتقال پيام نويسنده از «زن» و «مرد» استفاده کرده اند. – در هر حال با توجه به افکار و رفتارشان نسبت به يکديگر مي توان اين دو دنيا را از هم بازشناخت.
نقد داستان طناب
زنانگي در اين داستان معني اي لطيف، ظريف و يا حتي مهرباني ندارد. بلکه زن را بيشتر حساس، کينه توز، عصبي و لجوج نشان مي دهد. زن کمتر از مرد مي تواند سيستم عصبي خود را کنترل کند.(1) همان طور که در موقعيت هاي مختلفي مثل: فراموش شدن قهوه، ديدن تخم مرغ هاي شکسته، پخش و پلا بودن طناب ها، يادآوري گذشته و تنها ماندن در خانه و فکر کردن به اين که تمام کارهاي خانه را بايد به تنهايي انجام دهد، عصباني مي شود. اين در حالي ست که دنياي مردانگي مرد، بي توجه به آن چه گذشته، عصبانيت زن را اين طور تلقي مي کند که: «او خيلي راحت سر کوچکترين چيزي از کوره در مي رود» و يا «تمام مشکل زن اين بود که خيلي سر و صدا و داد و قال مي کرد، او بايد کمي ملايم تر برخورد مي کرد.» به نظر مي رسد که زن و مرد چنان در دنياي خود غرق شده اند که رفتار يکي اصلاً براي ديگري قابل درک نيست! «زن آن چنان ناراحت، شکست خورده و نااميد بود که مرد باورش نمي شد که فقط يک تکه طناب باعث اين همه سر و صدا شده باشد».زنانگي در اين داستان معني اي لطيف، ظريف و يا حتي مهرباني ندارد. بلکه زن را بيشتر حساس، کينه توز، عصبي و لجوج نشان مي دهد. زن جزيي نگراست: به نظافت و مرتب بودن خانه اهميت مي دهد و براي شام و صبحانه نقشه مي کشد که چه وقت چه غذايي را درست کند ولي برعکس او مرد اصلاً به اين مسائل توجهي ندارد: به مرتب بودن خانه اهميت نمي دهد، بدون توجه به حساسيت زن طناب ها را هر جا که بخواهد مي گذارد، ميخ و چکش را وسط اتاق خواب رها مي کند و حتي برايش فرقي نمي کند که شام يا صبحانه چه مي خورد تازه يا از شب مانده. بي توجه به مشکلات در پي تبرئه کردن خود و آن طناب است. مثلاً بعد از آن که مي فهمد تخم مرغ ها شکسته اند، تنها سعي در رفع اتهام از خود مي کند که: «چه کسي آن ها را شکسته است؟ مرد آرزو مي کرد که اي کاش تمام دنياي پهناور شهادت بدهد که اين موضوع حقيقت ندارد. او طناب ها را در يک دست و سبد را در دست ديگرش گرفته بود.» ولي ظاهراً حق با زن است چون تخم مرغ ها در اثر فشرده شدن شکسته اند؛ وخلاصه تمام اين بي دقتي ها و بي توجهي هاي مرد است که او را در مقابل زن قرار مي دهد. شايد هيچ کدام از آن ها منظوري از کارها و افکارش نداشته باشند اما ناخودآگاه (شايد به همان علت تفاوت در ويژگي هاي رفتاري شان) يکديگر را مي آزارند. البته تميز کردن خانه به خاطر مرد، خريدن قهوه براي زن و در نهايت پايان خوش داستان نمايانگر دوستي قلبي – اگر نخواهيم بگوييم عشق – بين آن دو است.
نقد داستان طناب
اما سمبل هاي اين داستان نيز به نحوي مقوم اين زنانگي و مردانگي است. سمبل هاي مربوط به زن يعني قهوه و تخم مرغ مواد خوراکي اي هستند که خيلي زود از بين مي روند. حال آن که سمبل مرد، طناب، بسيار محکم و مقاوم است. شايد دليل انتخاب اين سمبل ها براي زن را بتوان در گفته ي سيمون دوبوار جست که معتقد است: سرنوشت آن ها [زن ها] با سرنوشت اشياي فناپذير در مي آميزد، آن ها با از دست دادن اين اشياء همه چيز را از دست مي دهند.(2) درست مانند زن داستان که با يک روز قهوه نخوردن آن طور عصباني  و درمانده شد. «اگر صبح قهوه اش را خورده بود اين طور مسخره رفتار نمي کرد.» تفاوت ديگر در جثه ي اين سمبل هاست. سمبل هاي مربوط به زن فضاي کوچکي را اشغال مي کنند که مي تواند نمايانگر کم اهميت بودن جايگاه و نقش زن در جامعه ي مردسالار باشد. حال آن که طناب به عنوان سمبل مردانگي فضاي بيشتري را اشغال مي کند و در داستان هم مي بينيم که مدام زير دست و پاي زن و در برابر چشمان او خودنمايي مي کند؛ «پنجاه متر طناب آن جا جلوي چشمانش آويزان بود»، «مي شد، لطفاً، طناب ها را از روي زمين جمع کند تا پاي زن به آن ها گير نکند؟» زن معقتد است که مرد با خريد طنابي که اصلاً به آن احتياج ندارند و گذاشتن اش در مقابل ديدگان زن، مي خواهد برتري خود را به رخ او بکشد، «آهان، هارت و پورت، طناب خريده بود به خاطر اين که دلش مي خواست، همين.» و حتي اين دنياي مردانه (طناب) باعث شکستن و آسيب رساندن به دنياي زنانه (تخم مرغ ها) شده است. به هر حال تمام کارهاي زن و مرد براي آزردن همديگر نبود، بلکه هر يک از آن ها درصدد يافتن خود و به اثبات رساندن دنياهاي شان بودند. پرنده اي هم که در انتهاي داستان آواز مي خواند يعني بوف سياه، نيز مي تواند نمادي از بازگشت دوباره و غيرمنتظره ي آن دوستي و يا حتي عشق فراموش شده ي آن ها باشد، دوستي اي که بعد از کنار آمدن با خواسته ها و خصوصيات يکديگر بين زن و مرد جان گرفت و زنده شد.پانوشت:1- «جنس دوم» - سيمون دوبوار: زن کمتر از مرد مي تواند سيستم عصبي خود را کنترل کند. آموزش اش به او آموخته که خود را رها کند. دستورها و تعليم ها در اين مورد سهم عمده اي دارند.2- جنس دوم – سيمون دوبوارمريم خردمند – فاطمه فولاديتنظيم براي تبيان : زهره سميعي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 533]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن