تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 25 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مهدى امت من كسى است كه هنگام پر شدن زمين از بيداد و ظلم، آن را پر از قسط و عدل ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806598571




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي پيامدهاي مشروطه در مصاحبه با آقاي موسي فقيه حقاني


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي پيامدهاي مشروطه در مصاحبه با آقاي موسي فقيه حقاني
بررسي پيامدهاي مشروطه در مصاحبه با آقاي موسي فقيه حقاني اشاره:موسي فقيه‌حقاني داراي كارشناسي ارشد تاريخ از دانشگاه شهيد بهشتي تهران مي‌باشد. ايشان كه از محققان و صاحب‌نظران تاريخ معاصر ايران شناخته شده‌اند، علاوه بر انتشار مقالات متعدد تاريخي، كتاب وزين «تاريخ تحولات سياسي ايران» را در سال 1381به طور مشترك با دكتر موسي نجفي تأليف و منتشر نموده است؛ همچنين كتابي تحت عنوان «تاريخ فراماسونري در ايران» در دست چاپ دارند. وي در حال حاضر مدير پژوهش مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران مي‌باشند.جناب آقاي حقاني! به نظر جنابعالي نهضت مشروطه، چه پيامدهايي را در تاريخ تحولات ايران بر جاي گذاشت؟پيامدهاي نهضت مشروطيت را مي‌توان به دو دسته تقسيم ‌كرد كه البته چيرگي يك دسته نسبت به دسته ديگر بيشتر است: ما در مشروطه هم پيامدهاي مثبت داريم و هم پيامدهاي منفي. پيامد مثبت مشروطيت، تشكيل مجلس است كه انتظار مي‌رفت با رعايت دقيق اصول مشروطه، بتواند به پيشرفت و توسعه ايران كمك كند، ولي متأسفانه هيچ وقت يك مجلس كارآمد در كشورمان نداشتيم. البته مجلس اول، با اين‌كه مقداري معضلات داشت، تا اندازه‌اي هم كارآمدي داشت، ولي هر چه روبه جلو مي‌رويم و مجلس‌هاي بعدي را بررسي مي‌كنيم، مقاومت و كارآمدي در مجلس را كمتر مي‌بينيم. همچنين دخالت قوه مجريه در ساير قوا يا زياده‌روي انجمن‌ها و بها ندادن به هيچ يك از قوا را مشاهده مي‌كنيم. منتها در اسناد دوره مشروطه مي‌بينيم كه نخست وزير يا رئيس الوزرا به انجمن ايالتي خراسان نامه مي‌نويسد و آنها را از قانون‌گذاري و دخالت در قوه مجريه منع مي‌كند. وي خطاب به آنها مي‌گويد: شما يعني انجمن‌ها و احزاب، نه حدود قوه مقننه را رعايت مي‌كنيد، و نه براي قوه مجريه اقتدار قائل هستيد. در هر صورت اين امر مي‌توانست يك دستاورد خوب براي ما باشد كه عقلاي قوم جمع بشوند و در واقع، مسائل كشور به شكل جمعي اداره بشود. اما عملاً مي‌بينيم از مجلس چهارم، به بعد ديگر مجالس ايران كاملاً‌ فرمايشي مي‌شوند. اصلاً مجلس پنجم با زور سرنيزه رضاخان منعقد مي‌شود و در مجالس ديگر كه اصلاً سفارش داريم كه فلاني از فلان منطقه مي‌بايستي انتخاب بشود. با اين شيوه انتخاب، افرادي بودند كه نه قبل از انتخاب و نه بعد از انتخاب و حتي تا آخر عمرشان نيز در منطقه و در حوزه انتخابي خودشان حضور پيدا نكرده بودند ولي دو دوره يا سه دوره نماينده آنجا بودند. مثلاً نماينده خلخال خودش صراحتاً مي‌گويد كه من اصلاً خلخال را نديده‌ام و تا آخر عمر هم نديدم، ولي سه دوره نماينده خلخال بودم. اين نشان مي‌دهد كه در واقع انتخابات كاملاً فرمايشي و نمايشي بوده است.انتظار ديگري كه باز تا حدودي بعد از مشروطه به‌دنبال آن هستيم، قانونمند شدن امور بود، اما اين هم متأسفانه چندان به سامان نمي‌رسد. خصوصاً وقتي اينها به سمت سكولار كردن حكومت مي‌روند و سعي مي‌كنند قوانين موضوعه را جانشين قوانين شرعي و ديني كنند و ما شاهد نوعي دين‌ستيزي و دين‌زدايي در عرصه قانون‌گذاري و عرصه فرهنگي و اجتماعي هستيم، اين كار هم باز كاركردي را كه اميد داشتيم از مشروطه به دست بياوريم، عملاً از آن مي‌گيرد و يك جنبه كاملاً ضد مردمي و ضد ديني به آن مي‌دهد. مثلاً در قوه قضايه نهاد سنتي از بين برده مي‌شود و نهاد جديدي تحت عنوان دادگستري و عدليه جديد، به وجود مي‌آيد، در حالي كه آن نهاد سنتي بود كه در جامعه ما كارآيي داشت، اما اين عدليه و دادگستري اصلاً توان پاسخ‌گويي به معضلات حقوقي و قضايي جامعه را نداشت و در ابتداي آن با نوعي تشتت و متأسفانه از هم‌گسيختگي مواجه هستيم. اينها در بعضي از جاها مجبور مي‌شوند به قوانين و اشخاصي كه قبلاً دست اندركار اين امور بودند، مراجعه كنند، اما در نهايت چون روند، روند سكولار و غير ديني است، ما باز مي‌بينيم كه در اين عرصه هم موفق نبوديم. در هر صورت آسيب‌هاي ناشي از نهضت مشروطه به مراتب بيشتر از دستاوردهاي مثبتش بود. علت آن هم اين است كه مشروطه ديني كه خواسته عموم مردم بود، در ايران تحقق پيدا نكرد و ما رفتيم به سمت اين‌كه اصلاً يك نوع مشروطه ديگر و تجربه ديگري را داشته باشيم كه اين تجربه از اساس با سنتها و بستر اجتماعي و فرهنگي كشور ما در تضاد بود. براي همين است كه ما شاهد اين ناكامي و ناكارآمدي هستيم. اگر مشروطه مورد نظر علمايي مثل آخوند خراساني، مرحوم ميرزاي نائيني و مرحوم شيخ فضل الله نوري در آن ابتداي كار تحقق پيدا مي‌كرد، قطعاً ما مي‌توانستيم نوعي مردم‌سالاري ديني را در كشور خودمان تجربه كنيم. يعني نظامي كه هم نهادهاي قانوني در آن وجود دارد و هم اين نهادها در واقع تضاد و تخاصمي با فرهنگ ديني و بومي و سنتي ما ندارند و هم اين كه خود به خود استبداد را مردود مي‌كنند و نوعي عقل جمعي در اداره كشور به كار گرفته مي‌شود كه در واقع آن تبعات رژيم استبدادي را ندارد.در همين روندي كه عرض كردم ما از سال 1292با ظهور تفكر ديكتاتوري منور در كشور مواجه هستيم كه در واقع احزاب انحرافي و افراطي مشروطه نظير حزب دموكرات رفته رفته به اين نتيجه مي‌رسند كه براي ايجاد تغييرات گسترده در كشور مي‌بايستي از ابزار زور و برخورد خشن استفاده كنند. بحث ديكتاتوري منور براي اولين بار ظاهراً در روزنامه كاوه در برلين توسط تقي‌زاده و كاظم‌زاده ايرانشهر و امثال آن مطرح شد. اين بحث در حد طرح و شعار باقي نمي‌ماند بلكه زمينه‌هاي اجرايي‌اش فراهم مي‌‌شود و ابتدا سعي مي‌شود در قالب قرار داد 1919 و حكومت مقتدر وثوق الدوله اين كار انجام ‌شود، كه سركوب رضا جوزي و نايب حسين خان كاشي در كاشان و سركوب كميته مجازات و دستگيري افراد شاخص آن از جمله اقداماتي بود كه دولت وثوق‌الدوله انجام داد كه به سمت ايجاد حكومت مقتدر در ايران حركت كند. نهايتاً اين طرح جاي خود را به كودتاي 1299 مي‌دهد و حكومتِ در واقع استبدادي رضاخان در ايران حاكم مي‌شود. هم اين و هم آن عملكردي كه بعد از مشروطه ما شاهدش هستيم در واقع استبدادي است و به قول مرحوم آخوند خراساني استبدادي شنيع‌تر از استبداد سابق بر ايران حاكم مي‌شود. شايد اين بزرگترين شكست براي نهضت مشروطه بود كه نتوانست آن مردم‌سالاري كه وعده داده بود را مستقر كند و موجب جايگزيني استبدادي بدتر از استبداد سابق شد. استبداد سابق به اصطلاح استبداد بسيط بود، اما استبدادي بدتر از آن جايگزينش شد كه واقعاً مقابله با آن متأسفانه توان و انرژي زيادي را از جامعه ايراني گرفت كه البته نهايتاً ما در انقلاب اسلامي موفق شديم بر اين نوع استبداد هم فائق آييم.بعد از مشروطيت بيشترين آسيب متوجه چه كساني شد و اين آسيب از ناحيه چه كساني به وجود آمد؟بيشترين آسيب را بعد از مشروطيت در واقع جامعه ديني ما و نمايندگان جامعه ديني ما يعني علما و حوزه‌هاي علميه ديدند. اختلافي كه در حوزه نجف افتاد ساليان سال ادامه داشت حتي ما گزارشاتي در آستانه كودتاي سال 1299 داريم كه در ايران دعواي مشروطه و مشروعه تمام شده ولي در نجف همچنان ادامه دارد و طلاب و علما به جان همديگر مي‌افتند و به مناسبت‌هاي مختلف با هم درگير هستند.اين يك آسيب جدي بود كه به اين قشر از جامعه وارد شد و اقتدار روحانيت شيعه و مرجعيت شيعه را به نحوي خدشه‌دار كرد. خصوصاً با تحولاتي كه بعد از دار زدن مرحوم آقا شيخ فضل‌الله نوري اتفاق افتاد، يعني ترور سيد عبدالله بهبهاني و خانه نشين شدن سيد محمد طباطبايي و سانسور احكام مرحوم آخوند خراساني و حتي طرح ترور آخوند و ملا عبدالله مازندراني كه از طرف انجمن‌هاي افراطي طراحي شده بود و در صدد اجراي آن بودند و برخورد با چيزي حدود شصت هفتاد عالم طراز اول و درجه اول كشور. شما مي‌دانيد ملا محمد خمامي و شيخ علي فومني در گيلان ترور مي‌شوند، مرحوم ملا قربانعلي زنجاني تبعيد مي‌شوند و مي‌بينيم تعداد زيادي از علما تبعيد يا ترور مي‌شوند و آنهايي هم كه موافق مشروطه بودند منزوي شده و حتي ترور شامل حال آنها هم مي‌شود و سيد عبدالله بهبهاني نمونه بارز و برجسته آن است. اينها متأسفانه آسيبي بود كه به روحانيت وارد شد. علاوه بر اين نكاتي كه عرض كردم، ما شاهد كنار گذاشتن روحانيت و مضامين و مفاهيم ديني از عرصه‌هاي مختلف هستيم مثلاً با تأسيس مدرسه جديد اين اتفاق مي‌افتد. در حالي كه مي‌توانست در حالت طبيعي مدرسه جديد با دين تعارض نداشته باشد اما متأسفانه مي‌بينيم كه با تأسيس مدرسه جديد سعي مي‌كنند مدارس قديم و اصلاً نوع آموزش و پرورش قديمي را منسوخ كنند. در واقع در اين زمينه هم به سمت غرب‌گرايي و ترويج فرهنگ غربي پيش مي‌روند. از طرف ديگر در عرصه قضايي و در عرصه اقتصادي و حتي در دوره رضا شاه در عرصه وعظ و تبليغ نيز ما مي‌بينيم كه رفته رفته عرصه بر علما تنگ مي‌شود و جريان مرجعيت شيعه و علماي طراز اول از اين حيث آسيب مي‌بينند. آسيب ديگري كه ما مي‌بينيم اينست كه ما شاهد رشد يك سري افراد متوسط هستيم كه اصلاً مطرح نيستند. افرادي نظير سيد جمال واعظ در دوره مشروطه كه در سايه برخي از مجتهدين رشد مي‌كنند. در جريان مشروطه سيد جمال واعظ و ملك المتكلمين كساني نبودند كه خيلي مقبوليت و پايگاهي داشته باشند اينها در سايه مرحوم آيت الله سيد محمد طباطبايي و سيد عبدالله بهبهاني رشد مي‌كنند. مضاف بر اينكه اينها اصلاً در مرحله اول مشروطه مطرح نيستند. خطبا و وعاظ معروف مشروطه نه سيد جمال واعظ است نه ملك المتكلمين است بلكه يكي دو نفر ديگر از وعاظ تهران هستند مثل شيخ محمد واعظ، سلطان الواعظين و دو سه نفر ديگر كه اتفاقاً در مرحله اول اينها مطرح هستند و بعد با هوچي‌گري امثال ملك المتكلمين و با كمك انجمن‌هاي مخفي، او و سيد جمال واعظ سرو كله‌شان پيدا مي‌شود. البته اين را هم عرض كنم كه اينها خيلي در بين مردم جايگاه و پايگاه پيدا نكردند و اگر هم از يك استقبال مقطعي برخودار شده باشند، به خاطر سوء عملشان جايگاه خود را خيلي زود از دست دادند. اينها البته چيزهايي نبود كه در دوره مشروطه به وجود بيايد؛ بلكه اواسط دوره ناصري رفته رفته مخصوصاً با تبليغاتي كه ملكم‌خان مي‌كند و با فعاليت گسترده اي كه او و طرز تفكر طرفدار او مي‌كنند، گسترش پيدا مي‌كند.اينها برخي از افراد رده سوم و چهارم حوزه را جذب مي‌كنند ولي در جذب علماي طراز اول موفق نيستند. فرق ضاله مثل بابيه و بهايه هم همينطور به شدت فعالند. طبيعي است كه براي كاستن از اقتدار روحانيت شيعه و روحانيت سنتي تلاش دارند كه در صفوف آنها رسوخ كنند كه ما شواهد زيادي از اين نوع تكاپوهاي فرق ضاله در اين دوره داريم. در هر صورت افرادي نظير سيد جمال واعظ و ملك المتكلمين كه بابي هستند و يحيي دولت آبادي، اينها افرادي هستند كه به فرق ضاله وابسته‌اند و در اين دوره متأسفانه رشد مي‌كنند و يا فردي نظير شيخ ابراهيم زنجاني كه اصلاً سابقه مشكوكي دارد. او ابتدا در حوزه نجف درس مي‌خواند اما خيلي زود در اثر ارتباط با بابي‌ها و فراماسون‌هايي نظير مهدي خان امين الدوله كه برادر فرخ خان امين الدوله است و برخي از دگر انديش‌هايي كه در اين دوره حضور دارند، تحت تأثير قرار مي‌گيرد. اين دگر‌انديش‌ها در حوزه نفوذ مي‌كنند و افكار انحرافي اينها شايد براي بعضي‌ها جاذبه داشت كه ما متأسفانه ادامه اين انحراف را در دوره رضاخان و در دوره محمد رضا پهلوي و شايد تا همين الان هم مشاهده مي‌كنيم.نوعي تجددزدگي در اين تيپ از روحانيت ديده مي‌شود كه در دوره رضا خان ادامه اين كار را ما توسط شريعت سنگلجي و حكمي زاده و امثال اينها مشاهده مي‌كنيم. سيد اسدالله خراقاني و شيخ ابراهيم زنجاني كساني هستند كه باقي مي‌مانند و در دوره پس از مشروطه در ايران همچنان افكار انحرافي آنها رواج پيدا مي‌كند. هر چند ملك‌المتكلمين و سيد جمال واعظ در آن جريان استبداد صغير كشته مي‌شوند، اما اين تفكر هست و متأسفانه ما از اين حيث با يك تيپ التقاطي در بين حوزويان خودمان و روحانيت رده سوم و چهارم مواجه هستيم كه عملكرد و اقدامات اينها معضلات فراواني را براي حوزه در پي دارد و حتي در مقطعي اصلاً علناً جلوي مضامين و مفاهيم ديني مي‌ايستند و رژيم از آنها استفاده مي‌كند. در دوره رضاخان شما مي‌بينيد كه عليرغم محدوديت‌هايي كه براي حوزه و رئيس حوزه مرحوم حاج شيخ عبدالكريم وجود دارد، ولي شيخ غلامرضا سنگلجي و حكمي‌زاده به‌راحتي مجالس و محافل خود را برپا مي‌كنند. بعدها سيد محمد رضا سنگلجي، برادر غلامرضا سنگلجي را ما مي‌بينيم كه حتي در دوره امام خميني و نهضت امام خميني درست روزي كه مردم تهران را كشتار مي‌كنند، اين فرد روز بعدش يعني روز 16 خرداد در راديو حاضر مي‌شود و شعائر ديني و علماي ديني را به استهزا مي‌گيرد و مورد انتقاد ناجوانمردانه قرار مي‌دهد. اينها آفت‌هايي بود كه متأسفانه بعد از مشروطه دامنگير ايران شد، هر چند ريشه‌هايش به مشروطه برنمي‌گردد بلكه به تحولات فكري ايران قبل از مشروطه مخصوصاً ايران عصر ناصري و عصر مظفري برمي‌گردد. يعني از سال 1313 تا سال 1323 ما مي‌بينيم كه اينها به شدت در ايران فعال مي‌شوند و منسجم مي‌شوند و در مشروطه بروز و ظهور علني و اجتماعي و سياسي پيدا مي‌كنند.





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1457]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن