پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849178428
اصول سياست خارجى دولت اسلامى: و اصل نفى ولايت كافران بر مسلمانان
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اصول سياست خارجى دولت اسلامى: و اصل نفى ولايت كافران بر مسلمانان نويسنده: سید صادق حقیقت اصل نفى ولايت كافران بر مسلمانان (و قاعدهى نفى سبيل)شايد در قرآن كريم پس از مسأله جهاد در سياست خارجى بر مسأله سياسى ديگرى نظير نفى ولايت غير مسلمانان بر مسلمانان تأكيد نشده باشد. اسلام همواره بر استقلال و عزت مسلمانان تأكيد ورزيده، جايز نمىداند كه كفار بر مسلمانان مسلط شوند و آنان را به بند كشند يا به گونهاى در حاكميت آنان نفوذ داشته باشند. بنابراين، مىتوان گفت اصل نفى ولايت كفار بر مسلمانان كه از آيات قرآن و سنت نبوى استنباط مىشود و عقل و تجربهى تاريخى بر آن صحه مىگذارد، اصلى مهم و حاكم بر سياست و روابط خارجى دولت اسلامى با غير مسلمانان مىباشد. التزام به اين اصل مىتواند راه نفوذ و مسلطهى كفار بر مسلمين و ضربه بر استقلال آنان در ابعاد سياسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى را مسدود كند.1. قاعده نفى سبيل در قرآن كريمآيات قرآن كريم هم ا زولايت اهل كتاب نسبت به مسلمانان هشدار داده و هم ولايت كفار را نهى كرده است، از اين رو لازم است پيش از ورود به بحث دربارهى علل نهى و مفهوم ولايت نهى شده، به طور نمونه برخى آيات مربوط مرور شود. خداوند در سورهى مائده، پس از خدا و رسول و مؤمنانى كه نماز به پاى دارند و در حال ركوع انفاق مىكنند، و پذيرش ولايت آنان را غلبه و پيروزى حزب خويش مىداند(1)، مى فرمايد:(يا ايها الذين ءامنوا لاتتخذوا دينكم هزوا و لعبا من الذين اوتوا الكتب من قبلكم و الكفار اولياء واتقوا الله ان كنتم مؤمنين)(2)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد، كسانى را كه دين شما را به ريشخند و بازى گرفته اند، [چه] از كسانى كه پيش از شما به آنان كتاب داده شده و [چه] از كافران، دوستان [خود] مگيريد، و اگر ايمان داريد از خدا پروا داريد.نكتهاى كه دربارهى اين آيه و مفهوم ولايت لازم است ياد آورى شود، اين است كه ولايت در اين آيه و دو آيهى پيش از آن بعيد است دو مفهوم داشته باشد و يك جا به معناى ولى امر و سر پرست باشد و در ديگرى به معناى دوست گرفته شود، زيرا در آيهى نخست(3) ولى را معرفى كرده است و در آيهى بعد(4)نتيجه را بيان كرده و سپس در آيهى مورد بحث(5) از ولايت غير خدا و رسول و مومنان، يعنى ولايت اهل كتاب و مشركان نهى كرده است.در آيهى ديگرى از همين سوره نيز خداوند مىفرمايند:(يا ايها الذين ءآمنوا لاتتخذوا اليهود و النصرى اولياء بعضهم اولياءبعض و من يتولهم منكم فانه منهم ان الله لايهدى القوم الظالمين)(6)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد، يهود و نصارى را دوستان [خود] مگيريد، [كه] بعضى از آنان دوستان بعضى ديگرند. هر كس از شما آنها را به دوستى گيرد، از آنان خواهد بود. آرى، خدا گروه ستمگران را راه نمىنمايد.خداوند در آيهاى نيز مىفرمايد:(يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا الكفرين اولياء من دون المؤمنين اتريدون أن تجعلوا لله عليكم سلطنا مبينا)(7)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به جاى مؤمنان، كافران را به دوستى خود مگيريد. آيا مىخواهيد، عليه خود حجتى روشن براى خدا قرار دهيد؟قرآن در مورد دوست نگرفتن دشمنان خدا و مسلمانان مىفرمايد:(يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا عدوى و عدوكم اولياء تلقون اليهم بالمودة و قد كفروا بما جاءكم من الحق يخرجون الرسول و اياكم ان تؤمنوا بالله ربكم...)(8)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى مگيريد، [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آن كه قطعا به آن حقيقت كه براى شما آمده، كافرند، پيامبر و شما را [از مكه] بيرون مىكنند كه [چرا] به خدا و پروردگارتان ايمان آورده ايد.در آيهاى قرآن موارد تقيه را مستثنا كرده، مىفرمايد: (لايتخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله فى شى الا أن تتقوا منهم تقية و يحذركم الله نفسه و الى الله المصير)(9)؛ مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند، و هر كه چنين كند در هيچ چيز [او را] از [دوستى] خدا [بهره اى] نيست، مگر اين كه از آنان به نوعى تقيه كنيد، و خداوند شما را از مىترساند و بازگشت [همه] به سوى خداست.خداوند در آيهاى نيز سخن از ولايت منافقان و كافران به ميان مىآورد و پس از آن كه منافقان را به عقوبت دردناك بشارت مىدهد(10)، مىفرمايد:(الذين يتخذون الكفرين اولياء من دون المؤمنين أيبتغون عندهم العزة فان العزة لله جميعا)(11)؛ همانان كه غير از مؤمنان، كافران را دوستان [خود] مىگيرند، آيا سربلندى را نزد آنان مىجويند [اين، خيالى خام است]، چرا كه عزت همه از آن خداست.با دقت در مفهوم آيات مذكور به راحتى مىتوان دريافت كه معناى كلمهى ولايت در اين آيات، ممكن است به معناى سرپرستى باشد، اما به يقين مفهومى اعم از آن را بيان مىكند، چنان كه نمىتواند صرفا به معناى دوستى باشد. بنابراين آن چه علامه طباطبايى در تفسير آن بيان مىدارد، به واقعيت نزديك تر است. وى در اين باره مىفرمايد:پذيرش ولايت كفار، امتزاج روحى با آنان است، به طورى كه به پيروى و تأثير پذيرى از آنان در اخلاق و ساير شئون زندگى و تصرف آنان در اين امور منجر گردد و تقييد اين نهى(در برخى موارد) به «من دون المؤمنين» دلالت بر اين معنا مىكند، زيرا حالى از تأثير رابطه دوستى با كفار بر دوستى با مؤمنين، و افكندن اختيار زندگى به سوى آنان به جاى مؤمنين و سازش با آنها و جدايى از مؤمنان است(12).دربارهى آيات نهى از ولايت كافران، نكتهى مهم و ظريفى وجود دارد كه آن تغيير به واژهى «ولايت» است. چنان كه در مبحث مبانى اشاره شد، «ولايت» مىتواند به مفهوم «امارت»، «سلطنت» و حكومت به كار رود، ولى دو تفاوت اساسى بين ولايت و واژاههاى مذكور وجود دارد: يكى، گستره و شمول ولايت است كه اختصاص به حاكميت ندارد و دو نفر نيز مىتوانند نسبت به هم ديگر ولايت داشته باشند. اين بدان جهت است كه آنان به يارى هم ديگر اقدام كردهاند و به تعبير ديگر، به نفع هم كار مىكنند، لذا در آيات متعدد نصرت به عنوان كار ويژهى ولايت اغلب همراه آن ذكر شده است. ديگر اين كه آن چه در قالب ولايت انجام مىگيرد، با توجه به بخشى از مفهوم ولايت(13) با دوستى (مودت) و محبت و مهربانى شكل مىگيرد، ولى لازمهى سلطنت و امارت با مطلق حكومت چنين نيست، از اين رو حاكميتى كه ابتدا با بيعت شكل گيرد، ولى در ادامه با قهر و خشونت تداوم يابد، «ولايت» نخواهد بود.بنابراين، قرآن بارها هشدار مىدهد كه كفار و دشمنان شما با ولايت و مودت به سوى شما مىآيند و قصد تأثير گذارى دارند و شما نبايد به اين دوستى و يارى آنان اعتنا كنيد، زيرا در نهايت بر شما تسلط مىيابند. تنها موردى كه تعبير عوض مىشود و به جاى «ولايت»، «سبيل» (در آيهى نفس سبيل) به كار مىرود، هنگامى است كه دشمنى و جنگ بين مسلمانان و كفار مطرح است و منافقان انتظار پيروزى كافران و نفوذ آنان را مىكشند كه خداوند اميد آنان را با كلام (...لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا)(14) قطع مىكند.2. عوامل نهى از ولايت از ديدگاه قرآنقرآن براساس عوامل زير از ولايت با كفار نهى مىفرمايد:الف) تمايل به كفار: خداوند متعال با بيان نظر كافران نسبت به مسلمين، زمينه را براى حكم نفى مودت و ولايت آنان بر مسلمين فراهم كرده است:(ما يود الذين كفروا من اهل الكتاب و لاالمشركين ان ينزل عليكم من خير من ربكم...)(15)؛ نه كسانى كه از اهل كتاب كافر شدهاند و نه مشركان، دوست نمىدارند خيرى از جانب پروردگار بر شما فرود آيد.خداوند در سورهى آل عمران نيز مىفرمايد:(ان تمسكم حسنة تسؤهم و ان تصبكم سيئة يفرحوا بها...)(16)؛ اگر به شما خوشى رسد آنان را بدحال مىكند، و اگر به شما گزندى رسد بدان شاد مىشوند.بنابراين، اگر كافران و سلطه جويان اظهار علاقه به منافع متقابل مىكنند و يا تحت عنوان نوع دوستى و دفع از حقوق بشر حركتى را انجام مىدهند، اغلب در حد پاسخ گويى به افكار عمومى و براس دست يابى به منافع دراز مدت خويش است.ب) اسلام زدايى: برخى از آيات قرآن در بيان اين است كه كفار به ويژه اهل كتاب دوست دارند كه مسلمانان از آيين خود دست بردارند:(ود كثير من اهل الكتب او يردونكم من بعد ايمانكم كفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبيين لهم الحق...)(17)؛ بسيارى از اهل كتاب پس از اين كه حق براى شان آشكار شد، از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مىكردند كه شما را بعد از ايمان تان كافر گردانند.خداوند در آيهاى ديگر مىفرمايد:(ولا يزالون يقاتلونكم حتى يردوكم عن دينكم ان استطعوا)(18)؛ آنان همواره با شما مى جنگند تا اگر بتوانند شما را از دين تان برگردانند.و نيز مىفرمايد:(ودت طائفة من اهل الكتب لو يضلونكم)(19)؛ گروهى از اهل كتاب آرزو مىكنند كاش شما را گمراه مىكردند.برخى آيات نتيجهى پيروى از اهل كتاب يا مشركان را پيش بينى كرده، به آن هشدار مىدهد:(يا ايها الذين ءآمنوا ان تطيعوا فريقا من الذين اوتوالكتب يردوكم بعد ايمنكم كفرين)(20)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر از فرقهاى از اهل آيهى ذيل نتيجهى اطاعت از كافران را ياد آورى مىشود:(يا ايها الذين ءامنوا ان تطيعوا الذين كفروا يردوكم على اعقبكم فتنقلبوا خسرين)(21)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر از كسانى كه كفر ورزيدهاند اطاعت كنيد شما را از عقيده تان باز مىگردانند و زان كار خواهيد گشت.در نهايت، خداوند پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم را مخاطب قرار داده، مىفرمايد:(ولن ترضى عنك اليهود ولا النصرى حتى تتبع ملتهم)(22)؛ و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نيم شوند، مگر آن كه از كيش آنان پيروى كنى.آيات مذكور ديدگاه جمعى از غير مسلمانان را فاش مىكند. آنان بر خلاف اسلام كه اديان سابق را به رسميت شناخته و در پى همزيستى با آنان است، نه تنها به رد و انكار آيين اسلام پرداخته اند، بلكه در آرزوى بازگشت مسلمانان به كفر مىباشند و در اين خصوص برنامه ريزى مىكنند. گفتنى است كه گذشت زمان و تثبيت اسلام نيز خواست آنان را تغيير نداده است.ج) همراز شدن با كفار: خداوند در بيان ماهيت كينه توزى كفار و نهى از همراز شدن با آنان مىفرمايد:(يا ايها الذين آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونكم لايالونكم خبالا ودوا ما عنتم قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر قد بينالكم الآيات ان كنتم تعقلون)(23)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد،از غير خودتان همراز مگيريد؛ [آنان] از هيچ نابكارى در حق شما كوتاهى نمىورزند، آرزو دارند كه در رنج بيفتيد، دشمنى از لحن و سخن شان آشكار است و آن چه سينههاى شان نهان مىدارد بزرگ تر است. در حقيقت، ما نشانههاى [دشمنى آنان] را براى شما بيان كرديم، اگر تعقل كنيد.3. عدم ولايت و تبرى از دشمنانتولى، ايجاد ارتباط ولايى بين مؤمنان؛ و تبرى، دورى جستن از غير مؤمنان است. اصل تبرى با اصل نفى ولايت كافران ارتباط مستقيم دارد. خداوند در قرآن كريم مى فرمايد:(يا ايها الذين آمنواا لاتتخذوا عدوى و عدوكم اولياء تلقون اليهم بالمودة و قد كفروا بما جاءكم من الحق)(24)؛اى كسانى كه ايمان آورده ايد، دشمن من و دشمن خودتان را سرپرست نگيريد. شما با آنها رابطه دوستى برقرار مىكنيد، در صورتى كه آنها به آن چه به حق بر شما آمده است، كفر مىورزند.تبرى، نوعى ولايت منفى است كه در آيهى فوق مورد نهى قرار گرفته است. خداوند از ابراهيم عليهالسلام به اين دليل تمجيد مىكند كه دشمنى هميشگى با دشمنان خدا را اعلام كرد:(قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهيم والذين معه اذا قالوا لقومهم انا براؤا منكم و مما تعبدون من دون الله، كفرنا بكم و بدا بيننا و بينكم العداوة و البغضاء ابدا حتى تؤمنوا بالله وحده)(25)؛ جريان ابراهيم و همراهان اش براى شما نمونه و الگوى خوبى بود، زيرا ايشان به قوم خود گفتند: ما از شما و از آن چه شما غير از خدا مىپرستيد، بيزاريم. ما شما را رد مىكنيم و به اين دليل دشمنى و كينه بين ما و شما براى هميشه آشكار شد، مگر اين كه به خداى واحد ايمان آوريد.در آيه مذكور تنها راهى كه براى ايجاد مودت و ولايت قرار داده شده است، ايمان آوردن كافران مىباشد. در سوره كافرون نيز خداوند دست رد به سينه كسانى مىزند كه به رسول او پيشنهاد كردند يك سال خداى واحد را بپرستند، و يك سال موحدان خداى ايشان را.بديهى است عدم برقرارى رابطه مودت آميز و ولايى با كفار- چه در سطح فردى و چه در سطح دولت ها- به معناى نفى ارتباط با آنها نيست، دولتهاى مسلمان براساس موازين و اصول اسلامى مىتوانند با كفار رابطه سياسى و غير سياسى داشته باشند. همين گونه ارتباط هاست كه مىتواند زمينه دعوت و تبليغ دين مبين اسلام را از يك سو، و بهره مندى مللى اسلامى از علوم و فنون جديد را از سوى ديگر فراهم آورد.4. مستندات قاعدهى نفى سبيلاين قاعدهى فقهى در ابواب مختلف كاربرد دارد و حكم آن حاكم بر احكام اوليه است. هنگامى كه زمينه نفوذ و سلطه كفار بر مسلمانان تحقق يابد، اين قاعده در آن جا حاكم خواهد بود و احكام اوليه را لغو مىكند؛ براى نمونه، وفاى به عهد با همهى اهميت خود، اگر عهدى سبب نفوذ و سلطه غير بر فرد مسلمان يا مسلمانان را فراهم كند ملغى مىشود. مستند اين قاعده در كتابهاى فقهى، اغلب آيهاى است كه خداوند در آن مىفرمايد:(لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا)(26)؛ خداوند براى كافران راه سلطه و نفوذ بر مسلمانان را قرار نداده است.حديث »الاسلام يعلو و لايعلى عليه؛ اسلام برتر است و چيزى بر آن برترى ندارد«، و اجماع فقها نيز بر اين قاعده دلالت دارد.علامه طباطبايى در استدلال به اين آيه ترديد كرده، مىفرمايد: سياق آيهى نفى سبيل مربوط به قيامت و عدم حجت و دليل براى كافران بر ضد مؤمنين در آن روز است، و اگر شامل دنيا نيز بشود مقصود آن است كه بر فرض بقاى مسلمانان بر ايمان خويش، كفار بر آنان حجتى ندارند ومغلوب خواهند بود(27). مجمع البيان ديدگاههاى متعدد مفسران را بيان مىكند كه از آن جمله اين است كه: منظور آن باشد كه غلبه كفار بر مسلمين به خداوند منسوب نيست، به خلاف پيروزى مسلمانان كه به خدا نسبت داده مىشود. نظر ديگر آن كه اگر چه در ظاهر كفار بر مسلمين غلبه كنند، ولى حجت و دليل همواره از مسلمانان است و خداوند براى كفار دليلى براى استدلال عليه مسلمانان قرار نداده است(28).در هر صورت فقها اين آيه را دال بر حكمى وضعى تلقى مىكنند و هر كجا كه سبيل، يعنى راه نفوذ و غلبهى كفار بر مسلمين باشد، آن قرار داد يا عمل را غير مشروع و باطل مىدانند، خواه سبيل حجت و استدلال عليه مسلمانان باشد و خواه راه نفوذ و سطه را باز كند. آياتى كه از اتخاذ ولايت كافران نهى مىكرد و بيان گر حكم تكليفى بر مسلمين بود، به طريق اولى پذيرش سلطه و نفوذ را كه مى تواند از آثار منفى پذيرش ولايت آنان باشد، نفى مىكند و اين حكم تكليفى منشأ حكم وضعى قاعدهى نفى سبيل خواهد بود، بنابراين حكم وضعى قاعده از حكم تكليفى كه دهها آيهى نهى و نفى ولايت بر آن دلالت دارد، انتزاع مىگردد(29).5. اصل نفى سبيل از ديدگاه امام خمينىامام خمينى براى نفس استعمار و سلطه، به آيهى نفى سبيل استناد كرده، مىگويد:قرآن مىگويد: هرگز خداى-تبارك و تعالى - سلطهاى براى غير مسلم بر مسلم قرار نداده است. هرگز نبايد يك هم چو چيزى واقع شود، يك تسلطى، يك راهى، اصلا يك راه نبايد پيدا بكند: لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلا(30).با وجود هشدارهاى آيات فوق در سياست و روابط خارجى دولت اسلامى با آن كه برقرارى رابطه امرى ضرورى است، ليكن بايد اين امر با شناسايى اهداف آن دولت ها صورت گيرد، زيرا برخى تنها به منافع متقابل بر اساس حقوق بشر و با رعايت حقوق بين الملل مىانديشند كه در اين فرض، روابط بدون اشكال است. امام خمينى (رحمت الله علیه)مىفرمايد:«اگر رابطه، انسانى است روابط انسانى با هيچ جا مانعى ندارد(31)؛ «روابط ما براساس احترام متقابل است»(32) و «ما با حفظ استقلال با تمام كشورها روابط دوستانه خواهيم داشت»(33). ايشان درباره ى كسانى كه با سوء نيت به دنبال رابطه اند، مىگويد:«آنها كه مىخواهند ما را به تباهى بكشند، ما اصلا ميل نداريم با آنها روابط داشته باشيم، مگر اصلاح شوند».: پی نوشت 1. مائده (5) آيهى 55و 56.2. همان، آيهى 57.3. همان، آيهى 55.4. همان، آيهى 56.5. همان، آيهى 57.6. همان، آيهى 51.7. نساء (4) آيهى 143.8. ممتحنه (60) آيهى 1.9. آل عمران (3) آيهى 28.10. نساء (4) آيهى 138.11. همان، آيهى 139.12. سيد محمدحسين طباطبايى، الميزان، ج 5، ص 115.13. لسان العرب،ج 15، ص 411و فيروز آبادى، القاموس المحيط، ج 4، ص 464.14. نساء (4) آيهى 141.15. بقره (2) آيهى 105.16. آل عمران (3) آيهى 120.17. بقره (2) آيهى 109.18. همان، آيهى 217.19. آل عمران (3) آيهى 69.20. همان، آيهى 100.21.همان، آيهى 149.22. بقره (2) آيه 120.23. آل عمران (2) آيهى 118.24. ممتحنه (60) آيهى 1.25. همان، آيهى 4.26. نساء (4) آيهى 141.27. الميزان، ج 4، ص 141.28.طبرسی،مجتمع البیان،ج3 و4،ص 196. 29. ر.ك: على مشكينى، اصطلاحات اصول، ص 118.30. صحيفه نور، ج 3، ص 4.31. همان، ج 10، ص 159- 167.32. همان، ج 4، ص 234.33. همان ص 49-50.منبع: مبانی اصول واهدف سیاست خارجی دولت اسلامیتصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
اصول سياست خارجى دولت اسلامى: و اصل نفى ولايت كافران بر مسلمانان نويسنده: سید صادق حقیقت اصل نفى ولايت كافران بر مسلمانان (و قاعدهى نفى سبيل)شايد در ...
اصل نفى سبيل عنوان نفى سبيل برگرفته از نص آيه قرآن است: لن يجعل الله ... و عدم جواز فروش عبد مسلمان به كافر استدلال كردهاند، زيرا اين امر موجب مسلط شدن كافر بر عبد ... بر اين اساس آيه نفى سبيل به عنوان اساس روابط خارجى دولت اسلامى مطرح ... (34) همچنين علاوه بر آيه فوق به ساير آياتى كه مؤمنان را از پذيرش و قبول ولايت كافران ...
سپس، اگر دولتها را به مسلمان و كافر، دوست و دشمن و مانند آن تقسيممى كنيم، منطقى تر آن ... مبانى، اصول و اهداف سياست خارجى دولت اسلامى نيز جملگى اين مسأله را تأييدمى كنند. ..... اصول سياست خارجى دولت اسلامى: و اصل نفى ولايت كافران بر مسلمانان ...
آموزه هاى سياسى قرآن نويسنده: عبدالله نظرزاده(1) سياست و حكومت در قرآن كريم از موضوعاتى ... اين مسأله از جمله بحث هاى مهم ((رابطه دين و دولت)) است كه در كتب آسمانى و اديان الهى مورد ..... دسته سوم: آياتى كه دربردارنده مبانى و اصول حكومت الهى و اسلامى است. ... اصل نفى سبيل, ((ولن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا)) ـ (نساء , آيه 141).
به موجب اين اصل اسلامى، مسلمانان موظف هستند در جهت اقامه معروف و جلوگيرى از منكر ... (65) ه - يكى ديگر از اصول مهم قرآنى كه نفى كننده هر گونه سلطه خارجى بر جامعه مسلمانان است، ... به موجب اين آيه شريفه; «خداوند هرگز نه در گذشته و نه در آينده براى كافران .... استعمارگران رهايى يابند، بايستى در صدد اجراى احكام اسلامى و ايجاد دولت اسلامى ...
تمدن اسلام را مايه مباهات مى دانست و ضعف و زبونى دولت و ملت ايران، براى او دردناك مى نمود. ... بر آگاهى از علوم منقول و معقول، فردى هميشه حاضر در ميدان سياست و اجتماع بود. ... على المومنين سبيلا) هميشه در نفى سلطه كافران و ديگر مذاهب اسلامى بر كشور شيعى ... (10) ثقة الاسلام همچون مسلمانان ديگر، با تكيه بر اين اصل كه حفظ تشيع و ارزش ...
از يكطرف، اعيان خارجى و از سوى ديگر، عنوان هاى عامى را در بر گرفته كه به گروهى از ... امامت يا دولت، ملكيت مسلمانان نسبت به زمين هاى خراج ووقف برجهات، درفقه اسلامى .... طبق اين احكام،دولت از نظر سياست خارجى بهعنوان شخص حكمى، شناخته شده كه امام .... شده مقدمه اىنيزدرعقايد و اصول دين باذكر دليل هر اصل اعتقادى نگاشته شده است.
آيا نوع حکومت در زمان غيبت در تعيين سرنوشت انسانها و ظهور دولت مهدوي، نقش دارد ؟ ... را تعيين نمايد و هيچ نيروي خارجي حق ندارد، اين حق را از ملتي بگيرد و نظام سياسي خاص ... اصل موضوع اين است که از ديدگاه اسلام، انسان به عنوان موجودي به حساب مي آيد که .... به همين دليل سکوت و مشارکت نکردن در امور اجتماعي مسلمانان، ناپسند بوده و در ...
و كسانى كه خودشان از كافران و ظالمان بودهاند و يا راضى به كارهاى پدران خود بودهاند .... مسائل جهان اسلام در عصر حاضر نيز اهميت داد و وظيفه مسلمانان در اين رابطه را بايد گوشزد كرد. ... نكته آخر آن كه زيارت شريف عاشورا و خواندن با اصل تأكيد بر وحدت اسلامى تنافى .... دست حديثپردازان بدانيم و نام شهربانو را براى مادر آن حضرت (ع) نفى كنيم.
همين عقيده موجب شد كه سياست خود را بر سكوت و اطاعت محض از حكومت استوار سازند و ... آنان از اين عقيده خود چنين نتيجه مى گرفتند كه امويان، مسلمان حقيقى و اهل قبله اند و ... گرديد و اصل ديگرى جايگزين آن شد و آن، بحث ايمان و كفر، و مؤمن و كافر بود. ..... او را از شعراى دولت اموى به شمار آورده، كه از سوى يزيد بن مهلب به ولايت مرزها گماشته شده ...
-