محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828772671
بربریت درخشان
واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بربريت درخشانعلل نفوذ ادبيات عامه پسند و عواقب خطرناک آن جستارى موجز در،علل نفوذ و پراکنش فرهنگى ادبيات عامهپسند و عواقب خطرناک آن و مهجور ماندن ادبيات جدى در ايران.
وقتي فهرست کتابهاى پرفروش منتشر شد، و ادبيات عامهپسند بيش از نود و پنج درصد آن را به خود اختصاص داد، شمارى از اهل قلم در مصاحبههاى مختلف مطالبى را عنوان را کردهاند که تعجب بسيارى را برانگيخت. در يک جامعه مدنى همه بايد حرفشان را بزنند، اما براى اينکه «مدنى بودن» به «مدرنيزاسيون» محدود نشود، اصلح آن است که حرفهايى که از تريبونهاى عمومى گفته مىشوند بر شالوده دانش و اطلاعات بنيان شوند. براى نمونه بعضىها گفتهاند که «ادبيات عامهپسند بدون حمايت دولت و بدون توجه به بحران اقتصادى و گرانى کتاب، فارغ از همه عوامل پيش مىرود و خوانندگان پرشمار خود را دارد.»در پاسخ بايد گفت که، اولاً امکان ندارد يک عنصر عينى و ذهنى اجتماعى فارغ از تأثير ديگر عوامل حرکت کند و سرعت، شتاب و مسير خود را، خود بهتنهايى تعيين کند، چه در آنصورت جزو عناصر اجتماعى محسوب نمىشود بلکه پديدهاى است اتفاقافتاده در خلاء. ثانياً ادبيات عامهپسند در هر کشورى که باشد، بهطور غيرمستقيم در خدمت تثبيت وضعيت موجود است؛ چه آثار دافنه دوموريه انگليسى و جان گريشام آمريکايى باشد و چه آثار نويسندگان حقوقبگير حکومت شوروى سابق مثل سرافيموويچ، لئونوف و فورمانف، که صبحها در«اداره نگارش اتحاديه نويسندگان» کارت ورود مىزدند و تا عصر داستان مىنوشتند و پس از زدن کارت، خارج مىشدند. ثالثاً ،حمايت يا عدمحمايت يک نهاد، مثلاً دولت، در کمکهاى مالى يا تبليغ خلاصه نمىشود. دولت کسى را به خريد نان يا گرفتن عکس يا اصلاح سر تشويق نمىکند، اما مجموعه عوامل زيستشناختى، ادارى و فرهنگى و ماهيت زندگى به گونهاى است که مردم چنين مىکنند.حال همين عوامل را از منظر روحى، عاطفى و فرهنگى در نظر بگيريم: ترانهها و آهنگهاى عامهپسند، وفور سريالهاى مبتذل و فيلمهاى هندى و تايوانى، انواع و اقسام مسابقات سطحىگرايانه راديويى و تلويزيونى و وجود دهها روزنامه و مجله زرد، طرح مباحث پيشپاافتاده در رسانهها و تسرى آن به خانهها و ادارهها، از همراهى يا عدمهمراهى عمهخانم در مراسم خواستگارى گرفته تا هندوانه خوردن حين رانندگى و حتي همين لحن لمپنى براى تبليغات بازرگانى، همه و همه ساز و کارهاى پيچيدهاى در انسان بهوجود مىآورند به نام سادهخواهى يا بهطور صريح ابتذالگرايى. يعنى اگر روزگارى شو فلان شومن و فيلمهاى آبگوشتخورى و سريال روزهاى زندگى و ترانه آقادزده و گنجقارون بهعنوان ابتذال براى يک انسان عامه ايرانى جاذبه داشت، حالا همين سريالهاى ايرانى و خارجى موجود و مسائل حاشيهاى و جنگ و دعواهاى تکرارى و ابدى مادر شوهر و عروس و مسائل حاشيهاى فوتبال و وزنهبردارى جذابيت دارند. بهعبارت ديگر از ديدگاه سخن فلسفى و بهطور اخص انسانشناسى نوعى پيکربندى فرهنگى (Cultural Configuration) پديد مىآيد که الگوى فرهنگى( Cultural Pattern ) آن اساساً ارضاءکننده روحيه انسان عامه است و نه انسانهايى که به دلايل ديگر در صدد تعالى فرهنگى خود هستند. انسان عامه هم خود بهخود بهسوى ادبيات عامهپسند رانده مىشود نه رمانهاى رومن گارى و ناتاليا گينزبورگ. اما آن امکانات را چه نهادى فراهم کرده است که يک انسان «عامه» مىشود؟ پاسخ روشن است: مجموعه عوامل فرهنگى و اجتماعى،بهويژه نهادى که قدرت انجام اين فعاليتها را دارد.نتيجه اين فعاليتها اين است: بىاعتنايى ضمنى به کتاب و انديشه و حتى دعوت خيرخواهانه ديگران به انديشيدن و نوعدوستى، و از اعتبار افتادن نيکى بهشکل عام، تبليغ و ترويج ابتذال، چه بهصورت سريالهايى که هيچچيز تازهاى ندارند و فقط به«عينيتنمايى» دنيا و انسانهاى پيرامون مىپردازند و چه در قالب مسابقات درونتهى و صرفاً سرگرمکننده.به آمارها نگاه کنيم: در حال حاضر طبق اطلاعاتى که در کتابها، آرشيوهاى روزنامهها، سايتها و وبلاگهاى جهانى موجود است، در جوامع پيشرفته حدود دو (2) درصد مردم با متنهاى نخبه و تخصصى و فوقتخصصى مأنوس هستند؛ مثلاً در عرصه داستان، کارهاى جويس، وُلف، گرترود استاين، مارگريت دوراس، دوروتى ريچاردسون، مارسل پروست، رُبگرىيه، و ناتالى ساروت را مىخوانند. حدود بيست (20) درصد به ادبيات جدى گرايش دارند: يوسا، هاينريش بل، ساراماگو، گرين، کنراد، هسه، ايبسن، داستايفسکى، تولستوى، هاثورن، چخوف، ملويل، ناباکف، همينگوى، فاکنر، کافکا، فوئنتس، ژيد، توماس و هاينريش مان، هنرى جيمز، تامس هاردى و... حدود پنجاه(50) درصد نيز داستانهاى عام و عامهپسند مىخوانند: جان گريشام ، دانيل استيل ، رولينگ، دوموريه، آلبادسس پدس ، الکساندر دوما. براى اطلاعات بيشتر به سايتهاى ادبى آمريکا، انگلستان و کانادا مراجعه کنيد.
بارى، اين بيست درصد که قشر بالنده(Emergent Medium) جامعه ناميده مىشود، در کليات در برگيرنده دانشگاهديدهها، دانشجويان، کارمندهاى مراکز آموزشى، فرهنگى، علمى، نشريات و هنرکدهها، مراکز آموزش و پرورش و بانکها و ردههاى شغلى حسابدار، نقشهکش، پرستار، کادرهاى پروازى و حتى افسرها و درجهدارها است بدون اينکه محدويت به اين شغلها و حرفهها شود- يعنى زنهاى خانهدار را هم مىتواند شامل شود. اما در شمارى از جوامع اين بيست درصد بهعلت «کنار گذاشتن نوانديشى بهطور کلى و ادبيات جدى بهطور اخص» از سوى مديريت سياسى جامعه عموماً و رسانه تلويزيون خصوصاً، هرگز وجود خارجى پيدا نکرده است؛ زيرا عناصر بالنده فرهنگى(Emergent Culural Elements) نتوانستهاند در برابر عناصر فرهنگى باقىمانده از گذشته( Residual Culural Elements ) و عناصر مسلط (Dominant Culural Elements) قد علم کنند؛ نکتهاى که ريموند ويليامز در مقالههاى متعددى از آن صحبت مىکند.همين جا مجبورم يک پرانتز باز کنم: قشر بالنده از لحاظ رفتار اجتماعى کمترين مشکلات را براى جامعه ايجاد مىکند. جرم و جنايت در اين قشر در مقياس نسبى خيلى کمتر از آن پنجاه درصد عامهپسندخوان و نيز آن بيست و هشت درصدى است که اصلاً طرف کتاب نمىرود. بررسىهاى هنجارى و ناهنجارى بعضى از مؤسسات روانشناسى و نيز جامعهشناسى مؤيد اين امر است. در ميان کشورهاى آمريکاى شمالى و اروپا، کشور آلمان بهطور نسبى در اين مورد تحقيقات بهترى را پيگيرى کرده است، اما ظاهراً تا امروز به فارسى ترجمه نشدهاند.برگرديم به بحث اولمان. ويليامز، امبرتو اکو، مارشال مکلوهان و ديگر متفکران براى رسانهها نقش خاصى قائل هستند و معتقدند که «ارتباط» از هر مقولهاى که باشد، تعيينکننده نهايى فرهنگ يک جامعه است. اجازه بدهيد بهصورت مشخص حرف بزنم. راديو و تلويزيون شمارى از کشورها يک صد هزارم وقت و هزينه و تدارکاتى را که صرف فوتبال و سريالهاى تکرارى و مبتذل مىکنند، صرف ادبيات جدى معاصر نمىکنند. بعضى شبها سه بازى از ليگهاى آلمان، اسپانيا و ايتاليا پشت سرهم پخش مىکنند، اما حتى در فاصله دو نيمه يک بازى، يک رمان يا مجموعه داستان معرفى نمىکنند. بنابر اين و با توجه به آنچه در دبستان و دبيرستان و دانشگاههاى اين کشورها مىگذرد، در چنين جوامعى قشر بالنده نمىتواند شکل بگيرد. بىدليل نيست که گاهى کسانى را مىبيند که بهتازگى ليسانس و فوقليسانس گرفتهاند يا پزشک، مهندس و وکيل و معلم با سابقهاند يا اصلاً دانشجو داشنگاهاند، اما سال تا سال يک رمان جدى نمىخوانند و بهحدى با رمان و داستان کوتاه بيگانهاند که باور نمىکنيد. و نيز بههمين دليل است که مىبينم عام و خاص، پير و جوان، عارف و عامى و خرد و کلان مىنشينند به ديدن فلان سريال مبتذل پُربازيگر. حال سؤال اين است: مگر نه اين است که همين سرگرمى فوتبال و همين سريالها و مسابقات گونهاى تبليغ غيرمستقيم و تأييديهاى است بر رمانهاى عامهپسند؟ پس چرا حمايت دولتى از ادبيات عامهپسند را ناديده مىگيريم؟ نه اينکه اين قضايا در کشورهاى پيشرفته(از نظر فرهنگى) وجود نداشته باشد، آنجا هم هست، بيشتر هم هست. اعتراضهاى تند متفکرينى مثل کارل ريموند پوپر، فرانک ريموند ليويس، برتراند راسل، گئورگ گادامر، ريموند ويليامز، ريچارد هوگارت، پل ريکور، ادوارد سعيد، لشک کولاکوفسکى، الکساندر سولژنيتسين و صدها متفکر ديگر بهحدى بود و هست که بارها سياستگذاران فرهنگى کشورهاى مختلف اذعان کردهاند که تحت تأثير اين انديشهها، پارى از برنامههاى فرهنگى را محدود کردهاند و شمارى ديگر را بسط دادهاند - شايد به اين دليل که انديشمندان در درجه اول مقامات دولتها را مقصر اوفول فرهنگى مردم مىدانند. پوپر که تئوريزهترين فيلسوف قرن بيستم در مقوله1 آزادى شناخته شده است، تا جايى پيش مىرود که در مقاله مشهورش «قانونى براى تلويزيون» مىگويد:«تلويزيون تنها نهادى است که بايد آزادى آن را مشروط کرد و اداره آن را به نظامى از فرهيختهها، شبيه نظام پزشکى يا نظام مهندسى سپرد تا هر تازهواردى با فرهنگ نازل خود ذهن فرزندان کمتجربه مردم را با محصولات بنجل و مبتذل مسموم نکند.»2
اگر برنامههاى رسانههاى فراگير يک جامعه هنوز در سطح قضاياى «زد و خورد کافه افق طلايى خودمان يا دانسينگ ماتاهارى خارجىها» و «دعواهاى عروس و مادرشوهر» باقى بمانند، و از سوى ديگر اطلاعات عام مردم را بهروز نکنند، چه در قالب بىاطلاع گذاشتن مردم از جريانهاى ارزشمند ادبى و هنرى و علمى و بشردوستانه، و چه تأکيد تصويرى و کلامى بر ازرشهاى انسانى، آنگاه جاذبه انکار ناپذير ابتذال باعث مىشود عامهگرايى کشش پيدا کند. براى نمونه، اگر دبستانها و دبيرستانهاى جوامع عقبمانده مثل کشورهاى پيشرفته در کتابهاى درسى داستان معاصر جدى نگنجانند، خواهناخواه بخشى از جامعه را به خواندن آثار جدى عادت نمىدهند. تحقيقات گستردهاى در اين مقوله از سوى دانشگاههاى کورنل و جان هاپکينز در امريکا و دانشگاه وانکوور در کانادا و چندين و چند دانشگاه و مؤسسه اروپايى انجام شده است که مىتوان به نتايج آنها استناد کرد. پس ادبيات عامهپسند در يک کشور آنطور که بعضىها گفتهاند بىحمايت نيست. بلکه دقيقاً مثل اصلاح سر يا گرفتن عکس، حاصل کارکرد ميليونهاى عامل تاريخى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى و روزمره است. يعنى ساختار جامعه به گونهاى است که در نهايت همسو و هم محور با ادبيات عامهپسند است. دقيقتر نگاه کنيم: رسانههاى عمومى فلان کشور عقبمانده (ازنظر فرهنگى) خصوصاً تلويزيون تمام عناصر شمردهشده فرهنگى جامعه را بهمدد تصاوير بىشمار روايى و گزارشى يک کاسه کرده و چاله و چوله ساختار نهچندان شکلگرفته ذهنى مردم را سامان مىدهد؛ يعنى بهمثابه «منبع نهايى مکمل»( Final Supplementary Source ) وارد عمل مىشود. با اينحال از يک نکته نبايد گذشت:در بعضىکشورها مردم حق انتخاب دارند و اين تعيينکنندهترين وجه تفاوت جامعه آنها با جوامع عقبمانده است. مثلاً نگاهى به يکى از کشورها مىاندازيم؛ کشور فرانسه. در دو کانال عمده تلويزيون اين کشور هر شب يک « منتقد مستقل» مىآيد و در ساعت مناسب (البته نه ساعت سه بعد از نيمهشب) به مدت نيم تا سهربع ساعت، يک رمان يا مجموعه داستان جدى يا کتابى ديگر را «معرفى» مىکند. اين روش مىتواند الگوى خوبى براى مديران دلسوز سياسى -فرهنگى جوامعى باشد که از گرايش مردم به ادبيات عامهپسند رنج مىبرند. ضمن اينکه مىتوانند تا پيش از اجراى «برنامه گنجاندن داستانهاى جدى در کتابهاى دبستانى و دبيرستانى»، دستور بدهند زيرنويسها و کليپهايى هم در کانالهاى مختلف کشورشان به ادبيات جدى اختصاص داده شود و بين دو نيمه بازى فوتبال هم کتاب ادبيات جدى تبليغ شود. اگر ديگر عوامل اجتماعى در تقابل با اين رويکرد نباشند و فرهنگسراها، پادگانها، هتلها، قطارهاى مسافربرى، سالنهاى بىشمار دولتى براى اين عرصه به خدمت گرفته شوند، کمتر از پنج سال ديگر نتيجهاش ديده مىشود.در غير اينصورت ذهنيت قشر عقبمانده فرهنگى از طريق همين سريالهاى تلويزيونى، نمايشنامههاى راديويى و فيلمهاى سينمايى حضور مجدد مىيابد و در مقياسى کلان بازتوليد مىشود. به اصطلاح در بازنمايى خود فرصت تأثير وسيع بر مردم را به دست مىآورد. اين فرايند به لحاظ فرهنگى، عوامپسندسازى (Vulgarization) ناميده مىشود. پديده عامهپسندى [و حتى لودگى و تنلشگرى] در بعضى جوامع تا کانون خانوادگى طبقات سرمايهدار، اشراف، متوسط و حتى استادهاى دانشگاه هم نفوذ کرده است. کافى است به واژهها و جملههاى مصطلح جوانها و حتى افراد مسن اين طبقات در جامعه خودمان توجه کنيد: خفن، قات زدن، گير سه پيچ، درپيتى و غيره. بهبيان علمى، الگوى فرهنگى شايد بر عده قليلى از آحاد اجتماع سيطره داشته باشد، اما بهسبب پشتيبانى ديگر عناصر مقتدر اجتماعى با ذهنيت و شيوه رفتار نوعى سازگارى همگانىوارى (Comformism) پيدا مىکند.3
نتيجه اينکه اين قشر به لحاظ فرهنگى، (تکرار مىکنم فرهنگى) با توجه به شرايط خاص جامعه وسعت و ژرفاى بيشترى را به خود اختصاص مىدهد و عملاً به عنصر فرهنگى مسلط (Dominant Culural Element) تبديل مىشود و در يک کلام جامعه مورد نظر را به لحاظ راهبرد فرهنگى بهسمت دلخواهش هدايت مىکند که يکى از عواقب آن همين گسترش روزافزون گرايش به داستان و فيلم و سريالهاى عامهپسند است.در نهايت چه اتفاقى مىافتد؟ خوزه ارتگا گاست متفکر اسپانيايى معتقد بود که درنهايت ساختارى فرهنگى پديد مىآيد؛ چيزى به نام «فرهنگ تودهاى که نوعى بىفرهنگى است.». ريچارد هوگارت انگليسى بر آن نام «بربريت درخشان» گذاشته است. در جامعه ما شايد بتوان بهتناسب وضعيت فرهنگى، آن را « نئولمپنيسم» يا «لمپنيسم نو» ناميد. «نئولمپنيسم» را مىتوانيد در خيلى چيزها ببينيد: واژهاى جارى، طرز موبايل دست گرفتن، پوشيدن لباس و آرايش غيرعادى، باز کردن يقه و بستن موبايل و گوشتکوب مينياتورى به کمر و علاقه به فيلمهاى هندى و تايوانى و پچپچهاى تکرارى ناشى از غيبتگويى، سخنچينى، دخالت در زندگى ديگران، توقعات غيرعادى. اينها همه و همه تداوم منطقى همان لمپنيسم سالهاى پيشين است.«لمپنهاى نو» که مثل اسلاف خود، از بدو پيدايش طبقات اجتماعى، در توليد و توزيع اجتماعى و خدمات مؤثر مرتبط با آنها نقش ندارند، حالا معمولاً چند روزى معامله مىکنند، چند روزى پادويى و مدت زمانى طفيلى اين و آن هستند. شايد هم سالن آرايشگاه و اپيلاسيون و بدنسازى يا نمايشگاه ماشين يا مغازهاى در راسته بورس فلان جنس داشته باشند، حتى در جمع پزشکها و مهندس و وکيلها بهوفور ديده مىشوند، شايد هم بين اهل قلم و روزنامهنگارها وول بخورند،اما از دور مشخصاند. مرد جوانش دوست دارد دست به سياه و سفيد نزند و دنبال دخترى از خانوادههاى پولدار مىگردد و دختر دمبختش دنبال شوهرى پولدار به اينجا و آنجا سر مىزند و بالاخره، پسر و دخترش هر دو، بهترين شغل را «فرزندى يک ميلياردر» مىدانند. اينها حداقل محصول عامهپسندگرايى است. حداکثر آن بحث جداگانهاى مىطلبد.گرچه فرد نئولمپن به هر حال محصول شرايط اجتماعى است و بهلحاظ «فرديت» فىنفسه گناهکار و مجرم نيست، ولى نمىتوان تأثير نامطلوب کارکردهاى اجتماعى او را ناديده گرفت. ضمن اينکه اين قشر تاکنون بيشتر در خدمت استقرار و تحکيم حکومتهاى ديکتاتورى و توتاليتر بوده است. قسمت اعظم ارتش لوئى بناپارت رإ؛ لومپن پرولتاريا تشکيل مىداد ( افرادى عوضى و بدلى - همانگونه که خود بناپارت بدل ناپلئون است – هجدهم برومر لوئى بناپارت اثر کارل مارکس) در ايران هم گرچه در سال 1332کروميت روزولت و ژنرال شوارتسکف و دلارهاى آمريکايى و ژنرالها و سرهنگهاى ايرانى، حکومت را به محمدرضاشاه پهلوى بازگرداندند، اما تثبيتکننده فضا (اتمسفر) روانى جامعه، اوباش و اراذلى بودند که از شعبان جعفرى فرمان مىگرفتند. عمده نيروهاى«اس. آ» حزب نازى و پيراهن سياههاى حزب فاشيست ايتاليا را نيز لمپنها تشکيل مىدادند و سازمان چکا(امور امنيتى) بلشويزيم و شخص استالين در مقياس کلانى از اين قشر استفاده کردند(بنگريد رمانهاى«تخممرغهاى شوم» و «دل سگ» اثر ميخائيل بولگاکف و کتاب دو جلدى «روشنفکران و عاليجنابان خاکسترى» اثر ويتالى شنتالينسکى را)4 .ادامه دارد ...پي نوشت:1- منتقدان فرهنگ - لزلى جانسون - ترجمه دکتر ضياء موحد مرجع خوبى در اين مورد است. 2- تلويزيون خطرى براى دموکراسى - اثر مشترک پوپر و جان کُندرى - ترجمه دکتر شهيدىمؤدب .3- نظريههاى فرهنگ در قرن بيستم در آثار پرشمارى آمده است. بخشهايى از آنها بههمت دکتر حسين بشيريه گزينش و ترجمه و بعضاً تأليف شدهاند و در قالب جمعبندى، مدون گرديدهاند و بهصورت کتاب درآمدهاند. 4- هر سه کتاب بهترتيب به قلم پونه معتمد، مهدى غبرائى و غلامحسين ميرزاصالح ترجمه شدهاند.فتح الله بي نيازتنظيم براي تبيان : زهره سميعي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 357]
صفحات پیشنهادی
بربریت درخشان
بربریت درخشان-وقتی فهرست کتابهاى پرفروش منتشر شد، و ادبیات عامهپسند بیش از نود و پنج درصد آن را به خود اختصاص داد، شمارى از اهل قلم در مصاحبههاى مختلف ...
بربریت درخشان-وقتی فهرست کتابهاى پرفروش منتشر شد، و ادبیات عامهپسند بیش از نود و پنج درصد آن را به خود اختصاص داد، شمارى از اهل قلم در مصاحبههاى مختلف ...
بربریت درخشان
بربریت درخشان-بربريت درخشانعلل نفوذ ادبيات عامه پسند و عواقب خطرناک آن جستارى موجز در،علل نفوذ و پراکنش فرهنگى ادبيات عامهپسند و عواقب خطرناک آن و ...
بربریت درخشان-بربريت درخشانعلل نفوذ ادبيات عامه پسند و عواقب خطرناک آن جستارى موجز در،علل نفوذ و پراکنش فرهنگى ادبيات عامهپسند و عواقب خطرناک آن و ...
دعوت سازمان نظام پرستاري از آحاد مردم
بربریت درخشان نتیجه این فعالیتها این است: بىاعتنایى ضمنى به کتاب و اندیشه و حتى دعوت ... شغلى حسابدار، نقشهکش، پرستار، کادرهاى پروازى و حتى افسرها و ...
بربریت درخشان نتیجه این فعالیتها این است: بىاعتنایى ضمنى به کتاب و اندیشه و حتى دعوت ... شغلى حسابدار، نقشهکش، پرستار، کادرهاى پروازى و حتى افسرها و ...
مدل لباس عروس های عروسکی
بربریت درخشان · منزوی، شاعر عشق همیشه · اشارهای به علم دلالت و هرمنوتیک و مسأله اصطلاحات علوم · مثنوی و مسأله ی رنج انسانی · اولین سیستم جامع برای برنامه نویسی ...
بربریت درخشان · منزوی، شاعر عشق همیشه · اشارهای به علم دلالت و هرمنوتیک و مسأله اصطلاحات علوم · مثنوی و مسأله ی رنج انسانی · اولین سیستم جامع برای برنامه نویسی ...
ماهیگیر حرفه ای (فیلم)
بربریت درخشان · منزوی، شاعر عشق همیشه · اشارهای به علم دلالت و هرمنوتیک و مسأله اصطلاحات علوم · مثنوی و مسأله ی رنج انسانی · اولین سیستم جامع برای برنامه نویسی ...
بربریت درخشان · منزوی، شاعر عشق همیشه · اشارهای به علم دلالت و هرمنوتیک و مسأله اصطلاحات علوم · مثنوی و مسأله ی رنج انسانی · اولین سیستم جامع برای برنامه نویسی ...
گليسيرين فنيكه
اشارهای به علم دلالت و هرمنوتیک و مسأله اصطلاحات علوم · منزوی، شاعر عشق همیشه · بربریت درخشان · دشمن آدمهای حریص · اگر نفر قبليت شماره ات رابخواهد چي كار ميكني ...
اشارهای به علم دلالت و هرمنوتیک و مسأله اصطلاحات علوم · منزوی، شاعر عشق همیشه · بربریت درخشان · دشمن آدمهای حریص · اگر نفر قبليت شماره ات رابخواهد چي كار ميكني ...
حافظه چیست؟
همزاد امریکایی نیما یوشیج · ائل گلی · بربریت درخشان · خواص درمانی آویشن · همایش نخل و کاروان/ فراخوان مسابقه تأليف كتاب نماز/ثبت نام مقدماتی نمایشگاه کتاب ...
همزاد امریکایی نیما یوشیج · ائل گلی · بربریت درخشان · خواص درمانی آویشن · همایش نخل و کاروان/ فراخوان مسابقه تأليف كتاب نماز/ثبت نام مقدماتی نمایشگاه کتاب ...
خوشحالم که به خانه بازگشتم
بربریت درخشان · خواص درمانی آویشن. . مطالب پیشین. کرامتی عجیب · قلعه باستانی زیویه · كتب درسي تفكيك نميشود · اتّحادها: اثبات شهودی · سایه روباه · ریگ جن ...
بربریت درخشان · خواص درمانی آویشن. . مطالب پیشین. کرامتی عجیب · قلعه باستانی زیویه · كتب درسي تفكيك نميشود · اتّحادها: اثبات شهودی · سایه روباه · ریگ جن ...
آخرین عکس ساراماگو/عکس
بربریت درخشان دولت کسى را به خريد نان يا گرفتن عکس يا اصلاح سر تشويق نمىکند، اما مجموعه ... حدود بيست (20) درصد به ادبيات جدى گرايش دارند: يوسا، هاينريش ...
بربریت درخشان دولت کسى را به خريد نان يا گرفتن عکس يا اصلاح سر تشويق نمىکند، اما مجموعه ... حدود بيست (20) درصد به ادبيات جدى گرايش دارند: يوسا، هاينريش ...
نخبگان حرفه پرستاري بايد حمايت شوند
بربریت درخشان در یک جامعه مدنى همه باید حرفشان را بزنند، اما براى اینکه «مدنى بودن» به ... که حرفهایى که از تریبونهاى عمومى گفته مىشوند بر شالوده دانش و ...
بربریت درخشان در یک جامعه مدنى همه باید حرفشان را بزنند، اما براى اینکه «مدنى بودن» به ... که حرفهایى که از تریبونهاى عمومى گفته مىشوند بر شالوده دانش و ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها