محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828752622
علوم قرآنى از ديدگاه امام خمينى ره
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
علوم قرآنى از ديدگاه امام خمينى ره نويسنده: محمد بهرامي در قرن معاصر قرآن پژوهان و مفسران بسيارى به سراغ فهم قرآن شتافته اند اما در اين ميان آنان كه با اطلاعات گسترده تر و تجربه هاى بيشترى به ساحت قرآن رو آورده اند موفق تر از ديگران بوده اند. امام خمينى به عنوان يك فقيه عارف فيلسوف مصلح اجتماعى و رهبر سياسى هر چند در زمينه علوم قرآنى اثر مستقلى از خويش به يادگار نگذاشته است اما در ميان نوشته ها و گفته هاى ايشان مسائل و نكاتى درباره قرآن وجود دارد كه دقت جامع نگرى و ژرف انديشى ايشان را نشان مى دهد. اين نوشتار كه با هدف ارائه ديدگاه هاى امام در زمينه علوم قرآنى سامان يافته است مى كوشد تا مباحث و مسائل قرآنى را كه در آثار امام وجود دارد گردآورد. فراتر از حجاب ها در جست وجوى معانى ارزش و كارآيى مباحث و علوم قرآنى در فهم بهينه و استنباط و استخراج احكام قرآن بر هيچ قرآن پژوهى پوشيده نيست اما آنچه در نگرش امام فراتر از اين ابزار و روش ها مورد توجه قرار داشته گرفتارنيامدن در دام الفاظ و چهارچوبه بى روح مباحث فنى است. وى بى آن كه ارزش علوم قرآنى را منكر باشد مخاطبانش را به فراسوى معارف قرآن فراخوانده و يادآور شده است كه مبادا! اين دانش هـا و مبـاحث لفظى و ساختــارى خود حجابى شوند بر چهره درخشان مفاهيم وحى. از اين رو امام درباره مطالعات قرآنى فرموده است: (اگر نظر تعليم و تعلم داشته باشيم با نكات بديعيه و بيانيه و وجوه اعجاز آن و قدرى بالاتر جهات تاريخى و سبب نزول آيات و اوقات نزول و مكى و مدنى بودن آيات و سور و اختلاف قراءات و اختلاف مفسران از عامه وخاصه و ديگر امور عرضيه خارج از مقصد كه خود آنها موجب احتجاب از قرآن و غفلت از ذكر الهى است سر و كار داريم بلكه مفسران بزرگ ما نيز عمده همّ خود را صرف در يكى از اين جهات يا بيشتر كرده و باب تعليمات را به روى مردم مفتوح نكرده اند.) هدف محورى در معارف قرآن يكى از مباحث مهمى كه امروز نيز ذهن دين پژوهان را به خود مشغول داشته و چه بسا با حساسيّت و اهميت بيشترى هم مطرح است شناخت اهداف محورى قرآن است. بعضى معنويات را هدف اصلى قرآن معرفى مى كنند و ماديات و مسائل اجتماعى و سياسى را فرعى مى شمارند گروهى به عكس معتقدند كه نگاه قرآن به مسائل دنيوى كمتر ازمسائل اخروى نيست. در انديشه امام خمينى هدف اصلى و اساسى قرآن و آمدن انبياء خداشناسى و معنويات دانسته شده است و فلسفه آمدن انبياء و قرآن اين نيست كه حكومت و عدالت ايجاد كنند. آنها آمده اند تا خداوند را با تمام صفات جلال و جمالش به مردم معرفى كنند و اگر در اين ميان به ايجاد حكومت و عدالت مى پردازند اين تنها به عنوان مقدمه براى آن مقصد اصلى است: (در اين كتاب شريف مسائلى است كه مهمش مسائل معنوى است و رسول اكرم و ساير انبياء نيامدند كه اين جا حكومت تأسيس كنند مقصد اعلا اين نيست نيامدند كه اينجا عدالت ايجاد كنند آن هم مقصد اعلا نيست. اينها همه مقدمه است. تمام زحمت ها كه اينها كشيدند از حضرت نوح گرفته ازحضرت ابراهيم گرفته تا … رسول اكرم(صلی الله علیه واله) رسيده است تمام مشقت هايى كه كشيدند وكارهايى كه كردند مقدمه يك مطلب است و او معرفى ذات حق. كتاب هاى آسمانى هم كه بالاترينش كتاب قرآن كريم است تمام مقصدش اين است كه معرفى كند حق تعالى را با همه اسماء و صفاتى كه دارد.) (1) به اعتقاد امام تمامى آياتى كه درباره زندگى دنيا و نيازهاى مادى بشر است همه به عنوان وسيله و مقدمه آن هدف اصلى است و نبايد كسانى با ديدگاه هاى مادى و التقاطى تلاش كنند تا به اين نگرش مقدّمى اصالت و محوريت بخشيده و ابعاد معنوى را ناديده انگارند! سطوح بهره ورى انسان از قرآن اين كه مخاطبان قرآن در يك عصر و همچنين در طول اعصار از نيازها و فهم ها و دانش هاى گوناگونى برخوردار بوده و هستند اين پرسش را همواره به دنبال داشته است كه چگونه قرآن براى همه اين سطوح الهام بخش بوده و مى تواند باشد. امام در اين باره اظهار داشته است: (قرآن مثل انسان مى ماند موجودى است كه همه چيز دارد. قرآن سفره اى است كه خدا براى همه بشر پهن كرده است هر كس به اندازه اشتهايش از آن مى تواند استفاده كند اگر مريض نباشد كه بى اشتها بشود… مثل اين كه دنيا هم يك سفره پهنى است كه همه استفاده مى كنند يكى علفش را از آن استفاده مى كند يكى ميوه را از آن استفاده مى كند ازهمين دنيا هر يك يك طور استفاده دارد; انسان يك طور حيوان يك طور انسان در مقام حيوانيت يك طور و هر چه بالاتر برود ازاين سفره پهن الهى كه عبارت از وجود است بيشتر استفاده مى كند. قرآن هم اين طورى است يك سفره پهنى است براى همه هر كس به اندازه آن اشتهايى كه دارد و آن راهى كه پيدا بكند به قرآن استفاده مى كند استفاده اعلايش را آن مى برد كه برايش نازل شده (انما يعرف القرآن من خوطب به) و آن استفاده اعلا مال اوست لكن نبايد ما مأيوس بشويم بايد ما هم از اين سفره بهره اى برداريم و اولش اين است كه خيال نكنيم كه غير از اين مسائل طبيعى چيز ديگرى نيست در كار و قرآن آمده است براى اين كه مسائل اجتماعى را بگويد و مسائل طبيعى را بگويد و براى زندگى آمده (زندگى دنيا). اين انكار همه نبوات است قرآن آمده است كه انسان را انسان كند و همه اينها رسيده است براى همان يك مطلب.) (2) حقيقت نزول آنچه در آثار امام بيش از ساير مباحث و مسائل نزول قرآن توجه خواننده را به خود جلب مى كند تاكيدهاى مكرر امام بر ناتوانى بسيارى از انسان ها از دستيابى به حقيقت نزول و كيفيت نزول آيات الهى به روش علمى و طريق كشف و شهود است: (اين از لطايف معارف الهيه و از اسرار حقايق دينيه است كه كم كسى مى تواند به شمه اى از آن اطلاع پيدا كند به طريق علمى و جز كمّل از اولياء كه اول آنها خود وجود مبارك رسول ختمى است و پس از آن به دستگيرى آن سرور ديگر از اوليا و اهل معارفند كسى ديگر نتواند به طريق كشف و شهود از اين لطيفه الهيه مطلع شود; زيرا كه مشاهده اين حقيقت نشود جز به وصول به عالم وحى و خروج ازحدود و عوالم امكان.) (3) (اينها (اصل بعثت نزول وحى و كيفيت آن) از امورى است كه سربسته و دربسته باقى مى ماند.)(4) (كيفيت وحى از امورى است كه غير از خود رسول خدا و كسانى كه با رسول خدا بودند يا اينكه از او الهام گرفته اند كيفيت نزول وحى را كسى نمى تواند بفهمد و لهذا هر وقت خواستند معرفى هم بكنند با زبان ما عامى ها معرفى كردند.) (5) (بايد بگوييم غير از خود رسول اكرم و آنهايى كه در دامن رسول اكرم بزرگ شدند و مورد عنايت خداى تبارك و تعالى و عنايات خاص او بودند براى ديگران مطلقاً در حجاب ابهام است كه مسأله تنزل چيست; نزول در قلب چيست; روح الامين چيست… )(6) آنچه امام درباره نزول مى فرمايد اختصاص به نزول قرآن ندارد بلكه ديگر كتاب هاى آسمانى را نيز شامل مى گردد امام بر اين باور است كه: (داستان وحى و فرو فرستادن كتاب به سوى پيامبران و رسولان از علوم ربانى است كه براى كمتر شخصى اتفاق مى افتد كه عمق آن را دريابد مانند تكلم حق تعالى با موسى(ع).) (7) نزول قرآن كار خدا يا فرشتگان؟ در برخى از آيات قرآن خداوند تنزل قرآن را به ذات مقدس خود نسبت مى دهد مانند: (انا انزلناه فى ليلة القدر) و (انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون). و در تعدادى از آيات قرآن جبرئيل نازل كننده قرآن معرفى شده است: (نزل به الروح الامين) و (قل نزّله روح القدس من ربّك بالحقّ). اكنون جاى اين پرسش است كه قرآن را چه كسى نازل كرده است و به تعبير ديگر نزول قرآن كار كيست خداوند يا فرشتگان؟ امام در پاسخ به اين سؤال و براى توجيه ناسازگارى ظاهرى آيات مى نويسد: (علماء ظاهر در اين مقامات گويند اين از قبيل (يا هامان ابن لى صرحاً) (غافر/36) مجاز است. نسبت تنزيل مثلاً به حق تعالى از باب آن است كه ذات مقدس سبب نزول و آمر آن است يا آن كه تنزيل نسبت به حق حقيقت است و چون روح الامين واسطه است به او نيز نسبت دهند مجازاً. و اين براى آن است كه نسبت فعل حق به خلق را چون نسبت فعل خلق به خلق انگاشته اند پس مأموريت عزرائيل و جبرائيل را از حق تعالى چون مأموريت هامان از فرعون و بناها و معمارها از هامان دانند و اين قياسى است بس باطل و مع الفارق. و فهم نسبت خلق به حق و فعل خلق و خالق ازمهمات معارف الهيه و امهات مسائل فلسفه است كه از آن حل بسيارى ازمهمات شود از آن جمله مسأله جبر و تفويض است كه اين مطلب ما از شعب آن است. بايد دانست كه در علوم عاليه مقرر و ثابت است كه جميع دار تحقق ومراتب وجود صورت (فيض مقدس) كه تجلى اشراقى حق است مى باشد و چنانچه اضافه اشراقيه محض ربط و صرف فقر است تعينات و صور آن نيز محض ربط مى باشند و از خود حيثيت و استقلالى ندارند و به عبارت ديگر تمام دار تحقق فانى درحق ذاتاً و صفتاً و فعلاً هستند زيرا كه اگر موجودى ازموجودات در يكى از شؤون ذاتيه استقلال داشته باشد چه درهويت وجوديه و چه در شؤون آن از حدود بقعه امكان خارج مى شود و به وجود ذاتى مبدل گردد و اين واضح البطلان است و چون اين لطيفه الهيه در قلب راسخ شد و فؤاد ذوق آن را چنانچه بايد و شايد كرد بر او سرّى از اسرار قدر كشف شود و لطيفه اى از حقيقت (امر بين الامرين) منكشف گردد. پس آثار و افعال كماليه را به همان نسبت كه به خلق نسبت دهند به همان نسبت به حق نيز نسبت توان داد بدون آن كه مجاز در هيچ طرف باشد. واين در نظر وحدت و كثرت و جمع بين الامرين متحقق گردد. بلى كسى كه در كثرت محض واقع است و از وحدت محجوب است فعل را به خلق نسبت دهد و از حق غافل شود چون ما محجوبان. و كسى كه وحدت در قلبش جلوه كند از خلق محجوب شود و همه افعال را به حق نسبت دهد و عارف محقق جمع بين (وحدت) و (كثرت) كند; در عين حال كه فعل را به حق نسبت مى دهد بى شائبه مجاز به خلق نسبت دهد بى شائبه مجاز. و آيه شريفه (وما رميت اذ رميت و لكن الله رمى) كه در عين اثبات رمى نفى آن نمود و در عين نفى اثبات فرموده اشاره به همين مشرب احلاى عرفانى و مسلك دقيق ايمانى است. و اين كه گفتيم افعال و آثار كماليه و نقايص را خارج نموديم چون كه نقايص به اعدام برگردد و آن از تعينات وجود است و منسوب به حق نيست مگر بالعرض. و چون اين مقدمه معلوم شد نسبت (تنزيل) به حق و جبرئيل و (احياء) به اسرافيل و حق و (اماته) به عزرائيل و ملائكه موكله به نفوس و حق معلوم شود و در قرآن شريف اشاره به اين مطلب بسيار است و اين يكى از معارف قرآنى است كه قبل ازاين كتاب شريف در آثار حكما و فلاسفه از آن عين و اثرى نيست و عائله بشريه مرهون عطيه اين صحيفه الهيه اند در اين لطيفه چون ساير معارف الهيه قرآنيه.) (8) نزول دفعى يا تدريجى قرآن گروهى با توجه به روايات سه مرحله براى نزول قرآن ياد كرده اند: 1. مرحله لوح محفوظ 2. آسمان دنيا (بيت المعمور در روايات شيعه و بيت العزّة در روايات اهل سنت) 3. نزول بر قلب پيامبر. عده اى ديگر با استناد به ضعف روايات فقط آخرين مرحله نزول قرآن; يعنى نزول تدريجى قرآن را پذيرفته اند. برخى نيز اساساً نزول دفعى قرآن را بى فايده دانسته و منكر آن شده اند و تمام آياتى را كه دلالت بر نزول دفعى دارند به گونه اى توجيه مى كنند. در اين ميان امام خمينى هر چند به صورت صريح مراحل نزول قرآن را بيان نكرده ولى از لابه لاى كلمات ايشان مى توان استفاده كرد كه نزول دفعى و تدريجى مورد قبول ايشان بوده است با اين تفاوت كه نزول دفعى آيات بر قلب پيامبر همان مرحله نزول آيات بر بيت المعمور بوده است. (9) بيشتر مباحثى كه امام در زمينه نزول قرآن مطرح مى كند درباره نزول دفعى آيات قرآن است ـ گويا به نظر ايشان نزول تدريجى آيات مورد پذيرش همه قرآن پژوهان است و نيازى به بحث در اين باره نيست ـ در انديشه امام آنچه در نزول دفعى بر قلب پيامبر نازل شد الفاظ و واژگان قرآ ن نبوده است بلكه حقيقت قرآن در شب قدر بر قلب پيامبر نازل شده است: (قرآن كه نازل مى شود بر قلب رسول الله قرآن اگر همين است كه سى جزء اين طورى است كه نمى شود دفعةً وارد بشود به قلب آن هم اين قلب هاى معمولى قلب يك باب ديگر است و قرآن يك حقيقتى است و آن حقيقت هم به قلب وارد مى شود.)(10) در نگاه امام شب قدر شبى است كه حقيقت قرآن به صورت دفعى بر قلب پيامبر فرود آمده است: (ماه مبارك رمضان كه ماه مبارك است ممكن است براى اين باشد كه ماهى است كه ولى اعظم يعنى رسول خدا واصل شده و بعد از وصول ملائكه را و قرآن را نازل كرده است. به قدرت او ملائكه نازل مى شوند; به قدرت ولى اعظم است كه قرآن نازل مى شود و ملائكه نازل مى شوند. ولى اعظم به حقيقت قرآن مى رسد درماه مبارك و شب قدر و پس از رسيدن متنزّل مى كند به وسيله ملائكه ـ كه همه تابع او هستند ـ قرآن شريف را تا به حدى كه براى مردم بگويد.) (11) (درماه مبارك رمضان قضيه اى اتفاق افتاد كه ابعاد آن قضيه و ماهيت آن قضيه در ابهام الى الابد مانده است براى امثال ماها و آن نزول قرآن است نزول قرآن بر قلب رسول الله در ليلة القدر كيفيت نزول قرآن و قضيه چه بوده است و روح الامين [چگونه] در قلب آن حضرت قرآن را نازل كرده است و از طرفى خدا (انا انزلناه فى ليلة القدر) اين نزول قرآن در قلب پيامبر در ليلة القدر كيفيتش چيست؟ بايد بگويم غير از رسول اكرم و آنهايى كه در دامن رسول اكرم بزرگ شدند و مورد عنايت خدا بودند براى ديگران مطلقاً در حجاب ابهام است.) (12) (ماه رمضان ماهى است كه تمام پرده ها را دريده است و وارد شده است جبرائيل امين بر رسول خدا و به عبارت ديگر وارد كرده است پيغمبر اكرم جبرئيل امين را در دنيا.)(13) اعجاز قرآن موضوع اعجاز قرآن به جهت پيوستگى شديد آن با مسأله نبوت پيامبر اكرم(ص) همواره مورد توجه بسيارى از قرآن پژوهان مفسران و متكلمان قرار داشته است. امام خمينى به عنوان يكى از صاحب نظران مسائل اسلامى و قرآنى به بحث اعجاز قرآن توجه داشته است هر چند رساله اى را با اين عنوان خاص تدوين نكرده است. مجموع مطالبى كه امام در بحث اعجاز قرآن مطرح كرده است بيش از سه مسأله نيست; بحث اول درباره اين است كه آيا قرآن خود را معجزه معرفى مى كند؟ امام در اين باره مى نويسد: (قرآن كريم در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دوره ها اعلان كرده است و عجز جميع بشر را بلكه تمام جن وانس را از آوردن به مثل خود ابلاغ كرده. امروز ملت اسلام همين نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشرى از روى كمال اطمينان اعلان مى كنند كه اين نشانه پيغمبرى نور پاك محمد است. هر كس از دنياى پرآشوب علم و دانش مثل او را آورد ما تسليم او مى شويم و ازگفته هاى خود برمى گرديم (قل لئن اجتمعت الانس و الجنّ على أن يأتوا… ) بنى اسرائيل/90 (ام يقولون افتراه قل فأتوا بعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين. فان لم يستجيبوا لكم فاعلموا أنّما أنزل بعلم الله)(هود/13).) (14) وجوه اعجاز قرآن دومين بحث بحث وجوه اعجاز قرآن است. به باور امام قرآن از چندين جهت معجزه است:1. جمع لطايف و حقايق و اسرار و دقايق توحيد كه عقول اهل معرفت در آن حيران مى ماند. 2. حسن تركيب 3. لطف بيان 4. غايت فصاحت و نهايت بلاغت 5. كيفيت دعوت 6. اخبار از مغيبات 7. اِحكام اَحكام 8. اتقان تنظيم عائله. در نگاه امام هر يك از اين وجوه خود اعجازى فراتر از توان و خارق عادت است و اينكه از ميان اين وجوه اعجاز فصاحت قرآن بيشتر مطرح است و مشهور آفاق شده براى اين بود كه: (در صدر اول اعراب را اين تخصص بود و فقط اين جهت اعجاز را ادراك كردند و جهات مهم ترى كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه ادراكش عالى تر بود اعراب آن زمان ادراك نكردند. الآن نيز آنهايى كه هم افق آنها هستند جز تركيبات لفظيه و محسنات بديعيه و بيانيه چيزى از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند.) (15) با وجود اينكه امام هر يك از وجوه را جداگانه اعجاز قرآن مى داند اما اعجاز اصلى قرآن را همان وجهه اول معرفى مى كند و جهات ديگر را درخور توجه نمى بيند: (اما آنهايى كه به اسرار و دقايق معارف آشنا و از لطايف توحيد و تجريد باخبرند وجهه نظرشان در اين كتاب الهى و قبله آمال شان دراين وحى سماوى همان معارف آن است و به جهات ديگر چندان توجهى ندارند و هر كس نظرى به عرفان قرآن و عرفاى اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند كند و مقايسه ما بين آنها با علماى ساير اديان و تصنيفات و معارف آنها كند پايه معارف اسلام و قرآن را كه اسّ اساس دين و ديانت و غاية القصواى بعث رسل و انزال كتب است مى فهمد و تصديق به اين كه اين كتاب وحى الهى و اين معارف معارف الهيه است براى او مؤونه ندارد.) (16) (اين كتاب عزيز در محيطى و عصرى نازل شد كه تاريك ترين محيط و عقب افتاده ترين مردم در آن زندگى مى كردند و به دست كسى و قلب الهى كسى نازل شد كه زندگى خود را در آن محيط ادامه مى داد و در آن حقايق و معارفى است كه در جهان آن روز ـ چه رسد به محيط نزول آن ـ سابقه نداشت. و بالاترين و بزرگ ترين معجزه آن همين است كه آن مسائل بزرگ عرفانى كه در يونان و نزد فلاسفه آن سابقه نداشت و كتب ارسطو و افلاطون بزرگ ترين فلاسفه آن عصرها از رسيدن به آن عاجز بودند و حتى فلاسفه اسلام كه در مهد قرآن كريم بزرگ شدند و از آن استفاده ها نمودند به آياتى كه به صراحت زنده بودن همه موجودات را ذكر كرد آن آيات را تأويل مى كنند و عرفاى بزرگ اسلام كه از آن ذكر مى كنند همه از اسلام اخذ نموده و از قرآن كريم گرفته اند و مسائل عرفانى به آن نحو كه در قرآن كريم است در كتاب ديگر نيست و اينها معجزه رسول اكرم است كه با مبدأ وحى آن طور آشنايى دارد كه اسرار وجود را براى او بازگو مى نمايد و خود با عروج به قله كمال انسانيت حقايق را آشكارا و بدون هيچ حجاب مى بيند و در عين حال در تمام ابعاد انسانيت و مراحل وجود حضور دارد و مظهر اعلاى (هو الاول والآخر و الظاهر و الباطن) است.) (17) امام هر چند به صراحت ارتباط بين امّى بودن پيامبر و مسأله اعجاز قرآن را مطرح نكرده است ولى مى توان با قاطعيت ادعا كرد كه يكى از وجوه اعجاز قرآن را اين مى داند كه معارف و محتواى قرآن از سوى انسانى درس ناخوانده مطرح شده است: (آن معارفى كه به بركت بعث رسول اكرم(صلی الله علیه واله) در عالم پخش شد ـ كسانى كه مطلع اند كه اين معارف چيست و تا اندازه اى كه ماها مى توانيم ادراك بكنيم ـ مى بينيم كه از حدّ بشريت خارج است [اين] اعجازى است فوق ادراك بشريت. از يك انسانى كه در جاهليت متولد شده است در جاهليت بزرگ شده است و يك آدمى بوده است كه در يك محيطى پرورش يافته است كه اسمى از اين مسائل اصلاً نبوده در آن وقت محيط آنجا اصلاً راجع به مسائل دنيا و به مسائل عرفان و فلسفه و ساير مسائل اصلاً آشنايى نداشتند و در تمام عمرش حضرت آنجا بود. يك سفر مختصرى كرده است كه چند وقتى يك چند روزى سفر كرده و برگشته آن وقت وقتى كه بعثت حاصل شد انسان مى بيند كه يك مطالبى پيش آورده است كه از حدّ بشريت خارج است. اين اعجازى است كه براى اهل نظر دليل بر نبوت پيامبر است و الا ايشان به خودش نمى توانست اين كار را بكند نه تحصيلاتى داشت حتى نوشتن را هم نمى دانست.)(18) هدف معجزه گروهى از انديشمندان غرب بر اين باورند كه مفاد معجزات براى اثبات وجود خداست و ارتباطى با مسأله نبوت و اثبات نبوت ندارد. پيامبران نخواسته اند با آوردن معجزات اثبات رسالت خويش كنند بلكه آنها در اين صدد بودند كه از راه معجزه به معارف خود مهر صحت بزنند. اما ديدگاه انديشمندان مسلمان بر خلاف اين ادعاست. امام خمينى پس از بيان محتواى قرآن و اينكه معارفى كه پيامبر انتشار داد معجزه آن حضرت است مى گويد: (اين اعجازى است كه براى اهل نظر دليل بر نبوت پيغمبر است.) (19) و در جاى ديگرى مى نويسد: (امروز ملت اسلام همين نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشرى از روى كمال اطمينان اعلام مى كنند كه اين نشانه پيغمبرى نور پاك محمد است; هر كس از دنياى پرآشوب علم و دانش مثل او را آورد ما تسليم او مى شويم.)(20) در نگاه امام هدف معجزه و به خصوص معجزه جاويدان پيامبر فقط اثبات نبوت نيست بلكه قرآن كتاب زنده ساختن دل هاست: (اين كتاب چون عصاى موسى و يد بيضاى آن سرور يا دم عيسى كه احياء اموات مى كرد نيست كه فقط براى اعجاز و دلالت بر صدق نبى اكرم(صلی الله علیه واله) باشد بلكه اين صحيفه الهيه كتاب احياء قلوب به حيات ابدى و معارف الهيه است.)(21) تفسير و تأويل گروهى از قرآن پژوهان تفسير و تأويل را مترادف مى دانند و عده اى ديگر تأويل را به معناى خلاف ظاهر الفاظ دانسته اند و برخى از مفسران تفسير را از سنخ معانى الفاظ و تأويل را به معناى حقيقت قرآن معرفى كرده اند حقيقتى كه از سنخ معانى الفاظ نيست و نمى توان از لفظ به آن پى برد و… . اينك به تعريف اين دو اصطلاح از ديدگاه امام مى پردازيم و سپس آن دو را با هم مى سنجيم. تعريف تفسير تفسير قرآن از نظر امام عبارت است از شرح مقاصد قرآنى و مقصود خداوند و به طور كلى معناى تفسير كتاب آن است كه شرح مقاصد آن كتاب را بنمايد و نظر مهم آن به بيان منظور صاحب كتاب باشد. بر اساس همين تعريف امام از مفسر انتظار دارد: (بايد مفسر در هر قصه از قصص آن بلكه هر آيه از آيات آن جهت اهتداء به عالم غيب و حيث راه نمايى به طرق سعادت و سلوك طريق معرفت و انسانيت را به متعلم بفهماند. مفسر وقتى (مقصد) از نزول را به ما فهماند مفسر است نه (سبب) نزول به آن طور كه در تفاسير وارد است… بالجمله كتاب خدا كتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و كمال است; كتاب تفسير نيز بايد كتاب عرفانى اخلاقى مبيّن جهات عرفانى و اخلاقى و ديگر جهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسرى كه ازاين جهت غفلت كرده يا صرف نظر نموده يا اهميت به آن نداده از مقصود و منظور اصلى انزال كتب و ارسال رسل غفلت ورزيده.) (22) تفسير به رأى روايات بسيارى در نكوهش و نادرستى تفسير به رأى از معصومان(علیهم السلام) نقل شده است از جمله: (من فسّر القرآن برأيه فليتبوّء مقعده من النار) (من تكلّم فى القرآن برأيه فليتبوّء مقعده من النار) و… اما تفسير به رأى چيست؟ و فرق آن با تفسير درست و پذيرفته نزد اهل بيت كدام است؟ يكى از پرسش هاى اساسى و مهم در فهم متون دينى همين پرسش بوده است كه سوگمندانه پاسخ كامل و بايسته اى در بيشتر تفاسير و كتاب هاى قرآن پژوهى به آن داده نشده است. از جمله مفسرانى كه براى جلوگيرى از توهم تفسير به رأى در مباحث تفسيرى و قرآنى سخن گفته اند امام خمينى است; ايشان در دفاع ازمطالب و مسائلى كه در كتاب (آداب الصلاة) بيان فرموده اند به تفسير به رأى و معيار شناخت آن پرداخته اند كه از اين جهت سخنان امام در ارائه معيار شناخت تفسير به رأى بسيار راهگشا خواهد بود. در مجموع از لابه لاى نوشته ها و گفته هاى امام شش معيار و ملاك براى شناخت تفسير درست و بازشناسى آن از تفسير به رأى وجود دارد: 1. اگر مطالب و مسائل و يا به تعبير امام معارف و لطايفى كه قرآن پژوه نقل مى كند برگرفته از قرآن و حديث و شواهد سمعيه است نمى توان آن مطالب را تفسير به رأى خواند و آن قرآن پژوه را از دوزخيان به شمار آورد. 2. مسائلى كه سازگار با براهين عقلى يا عرفانى هستند در قالب تفسير به رأى نمى گنجند. 3. آنچه قرآن پژوه به عنوان بيان و توضيح آيات قرآن ذكر مى كند از قبيل بيان مصاديق مفاهيم است و بيان مصاديق و مراتب حقايق هيچ گونه ارتباطى با تفسير ندارد تا چه رسد به اين كه تفسير به رأى خوانده شود. 4. اگر قرآن پژوه آنچه را به عنوان تبيين آيات قرآن مى آورد به عنوان يكى از احتمالات باشد نمى توان او را به تفسير به رأى متهم كرد زيرا بيان احتمالاتى كه در مورد يك آيه قرآن وجود دارد تفسير به رأى نخواهد بود. (23) 5. برداشت هاى اخلاقى ايمانى و عرفانى از آيات قرآن از سنخ تفسير نيستند در نتيجه تفسير به رأى نيز نخواهند بود. به عبارت ديگر آنچه از لوازم كلام دانسته مى شود از سنخ تفسير نيست. (استفادات اخلاقى و ايمانى و عرفانى به هيچ وجه مربوط به تفسير نيست تا تفسير به رأى باشد; مثلاً اگر كسى ازكيفيت مذاكرات حضرت موسى با خضر و كيفيت معاشرت آنها و شدّ رحال حضرت موسى(ع) با آن عظمت مقام نبوت براى به دست آوردن علمى كه پيش او نبوده و كيفيت عرض حاجت خود به حضرت خضر ـ به طورى كه دركريمه شريفه (هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علّمت رشداً) (24) مذكور است و كيفيت جواب خضر و عذرخواهى هاى حضرت موسى بزرگى مقام علم و آداب سلوك متعلم با معلم را كه شايد بيست ادب در آن هست استفاده كند اين چه ربط به تفسير دارد تا تفسير به رأى باشد و بسيارى از استفادات قرآنى از اين قبيل است. و در معارف مثلاً اگر كسى از قول خداى تعالى: الحمدلله رب العالمين كه حصر جميع محامد و اختصاص تمام اثنيه است به حق تعالى استفاده توحيد افعالى كند و بگويد از آيه شريفه استفاده مى شود كه هر كمال و جمال و هر عزت و جلالى كه در عالم است و چشم احول و قلب محجوب به موجودات نسبت مى دهد از حق تعالى است و هيچ موجودى را از خود چيزى نيست و لهذا محمدت و ثنا خاص به حق است و كسى را در آن شركت نيست اين چه مربوط به تفسير است تا اسمش تفسير به رأى باشد يا نباشد.) (25) 6. امام اين نظريه را پسنديده است كه اساساً رواياتى كه در مورد تفسير به رأى و نكوهش آن رسيده مربوط به همه آيات نيست بلكه تنها آيات الاحكام را دربرمى گيرد. (علاوه بر آن كه در تفسير به رأى نيز كلامى است كه شايد آن غيرمربوط به آيات معارف و علوم عقليه كه موافق موازين برهانيه است و آيات اخلاقيه كه عقل را در آن مدخليت است باشد; زيرا كه اين تفاسير مطابق با برهان متين عقلى يا اعتبارات واضحه عقليه است كه اگر ظاهرى بر خلاف آنها باشد لازم است آن را از آن ظاهر مصروف نمود; مثلاً دركريمه شريفه (وجاء ربّك) و (الرحمن على العرش استوى) كه فهم عرفى مخالف با برهان است ردّ اين ظاهر و تفسير مطابق با برهان تفسير به رأى نيست و به هيچ وجه ممنوع نخواهد بود. پس محتمل است بلكه مظنون است كه تفسير به رأى راجع به آيات احكام باشد كه دست آراء و عقول از آن كوتاه است و به صرف تعبّد و انقياد از خزّان وحى و مهابط ملائكه الله بايد اخذ كرد چنانچه اكثر روايات شريفه در اين باب در مقابل فقهاء عامه كه دين خدا را با عقول خود و مقايسات مى خواستند بفهمند وارد شده است.) (26) در نگاه امام خمينى پرهيز از تفسير به رأى نبايد قرآن پژوهان و مفسران را از تأمل و تدبّر و تفكر در آيات الهى باز دارد مفسران بايد نوآورى داشته باشند و از ارائه مطالب و معارفى كه در تفاسير پيشينيان نيامده هراسى به خود راه ندهند. تفسير قرآن فقط آنچه مفسران گفته و نوشته اند نيست مفسر مى تواند نگاهى نو به آيات داشته باشد و از آيات معارفى را بيرون بكشد كه ساير مفسران از آن غافل بوده اند كه اگر جز اين باشد (قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عارى نموده و آن را به كلى مهجور نموده اند). (27) تأويل در نگاه امام تعريف تأويل در نگاه امام تفاوت چندانى با برخى از تعاريف رايج ندارد: (تأويل كتاب الهى عبارت از برگرداندن صورت به معنى و قشر به لبّ است.) (28) چه اينكه اصل اساسى در معناى تأويل همان رجوع است كه در معناى لغوى اين واژه نيز نهفته است بنابراين مى توان ترجيح يكى از معانى بر ساير معانى بيان باطن آيات پى بردن به مراد خداوند و حقيقت آيات قرآن را نيز با توجه به اين اصل اساسى در تأويل رجوع و ارجاع وبرگرداندن ناميد و مثلاً در مورد آيات متشابه گفت: تأويل در آيات متشابه به نظر امام توجيه اين آيات است و يا برگرداندن اين آيات به يك معنى و احتمال درستى كه برابر با باورهاى درست باشد. عوامل زمينه ها و انگيزه ها در كار تأويل گوناگون هستند و به دو دسته عمده تقسيم مى شوند: 1. عوامل و زمينه هاى مثبت و علمى و مستند به ملاك هاى پذيرفته شده. 2. عوامل و انگيزه هاى غيرعلمى و بدون پشتوانه و حجت دينى و عقلى. يكى از عوامل مهمى كه مفسران و قرآن پژوهان را به تأويل آيات قرآن وا مى دارد پيش دانسته ها و پيش فرض هاى آنان است كه مى تواند كافى يا ناقص مثبت يا منفى ارزشى يا غيرارزشى باشد. به نظر امام يكى از موانع استفاده از قرآن استناد به پيش فرض هاى غيرعلمى و وهمى است. (يكى ديگر از حجب حجاب آراء فاسده و مسالك و مذاهب باطله است كه اين گاهى از سوء استعداد خود شخص است و اغلب از تبعيت و تقليد پيدا شود. و اين از حجبى است كه مخصوصاً ازمعارف قرآن ما را محجوب نموده; مثلاً اگر اعتقاد باطلى به مجرد استماع از پدر و مادر يا بعض جهله از اهل منبر در دل ما راسخ شده باشد اين عقيده حاجب شود ما بين ما و آيات شريفه الهيه; و اگر هزاران آيه و روايت وارد شود كه مخالف آن باشد يا از ظاهرش مصروف كنيم و يا به آن به نظر فهم نظر نكنيم. راجع به عقايد و معارف مَثَل بسيار است ولى من از تعداد آن خوددارى مى كنم زيرا كه مى دانم اين حجاب با گفته مثل منى خرق نشود ولى از باب نمونه به يكى از آنها اشاره مى كنم كه فى الجمله سهل المأخذتر است. اين همه آياتى كه در مورد لقاء الله و معرفة الله وارد شده و اين همه روايات كه در اين موضوع است و اين همه اشارات و كنايات و صراحات كه در ادعيه و مناجات هاى ائمه موجود است به مجرد اين عقيده كه از اشخاص عامى در اين ميدان ناشى و منتشر شده كه راه معرفة الله به كلى مسدود است و باب معرفة الله و مشاهده جمال را به باب تفكر در ذات به آن وجه ممنوع بلكه ممتنع قياس نموده اند تأويل و توجيه كنند و يا اصلاً در اين ميدان وارد نشوند و خود را با معارف كه قرة العين انبياء و اولياء است آشنا نكنند خيلى مايه تأسف است براى اهل الله كه يك باب از معرفت را كه مى توان گفت غايت بعثت انبياء و منتهاى مطلوب است به طورى روى مردم مسدود كرده اند كه دم زدن از آن كفر محض و زندقه محض است.) (29) در نگاه امام فقط آن پيش دانسته ها و پيش فرض هاى غيرعلمى عاميانه و متعصبانه از موانع فهم قرآن به شمار مى آيند كه از سوء استعداد خود شخص و تقليد از ديگران ريشه گرفته باشند و نه مطلق دانش ها و باورهاى پيشين مفسر. (يكى ديگر از حجب حجاب آراء فاسده و مسالك و مذاهب باطله است كه اين گاهى از سوء استعداد خود شخص است و اغلب از تبعيت و تقليد پيدا شود.) اما آنجا كه مستند مفسّر و تأويل كننده مستندى قوى و قابل دفاع عقلى و علمى و دينى باشد كار تأويل باطل نخواهد بود چنان كه خود امام در توجيه آياتى كه به ظاهر با عقايد و باورهاى شيعه ناسازگار است با استناد به محكمات عقايد شيعه به تأويل ظاهر آن آيات پرداخته است. براى نمونه يكى از اعتقادات شيعه عصمت پيامبران است بر اساس اين پيش فرض قرآن پژوهان آيه شريفه (ليغفر لك الله ماتقدّم من ذنبك و ماتأخّر) را كه به ظاهر با مسأله عصمت پيامبر(صلی الله علیه واله) ناسازگار است توجيه و به تعبير امام تأويل مى كنند. از نگاه امام اين گونه پيش فرض ها و پيش دانسته ها نه تنها مانع فهم قرآن نيست بلكه در فهم بهينه قرآن و درك مراد خداوند تأثير مثبت دارد. امام ذيل همين آيه شريفه مى نويسد: (بدان كه علما رضوان الله عليهم توجيهاتى در آيه شريفه فرموده اند كه منافات نداشته باشد با عصمت نبى اكرم.) (30) ييكى ديگر ازعوامل تحريف كه به نظر مى رسد در همان عامل اول (پيش دانسته ها و پيش فرض ها) مى گنجد و بايد آن را به عنوان نمونه اى ديگر ياد كرد مسأله (جامعيت قرآن) است; گروهى بر اين باورند كه قرآن ازجامعيت مادى و معنوى برخوردار نيست و هيچ اشاره اى به مسائل مادى و دنيوى ندارد. اين عده با اين توهم وقتى به سراغ آيات قرآن مى روند و مى خواهند آيات را تفسير كنند ناخودآگاه به تأويل آياتى كه نظر به ابعاد مادى حيات انسان دارد كشانده مى شوند و با توجه به آن پيش فرض ها آيات قرآن را تأويل مى كنند. (اسلامى كه آمده است براى اين كه در خارج يك وجود عينى پيدا كند و مردم را در خارج تربيت بكند تربيت همه جانبه در قطب هاى مختلف در بعدهاى مختلف يعنى آن طورى كه انسان هست… مع الأسف در دو زمان ما مبتلاى به دو طائفه بوديم در يك زمان ما مبتلا بوديم به يك جمعيتى كه قرآن را وقتى نگاه مى كردند و تفسير مى كردند تأويل مى كردند و اصلاً راجع به آن جهت بعد مادى اش بعد دنيايى اش توجه نداشتند تمام را برمى گرداندند به يك معنوياتى حتى قتال وقتى كه در قرآن واقع شده بود ـ قتال با مشركين ـ اينها قتال را تأويل به قتال با نفس مى كردند چيزهايى كه مربوط به زندگى دنيايى بود تأويل مى كردند به معنويات. اينها يك بعد از قرآن را ادراك كرده بودند و آن بعد معنوى اش ـ البته به طريق ناقص ـ بود و همه جهات را به همين بعد بر مى گرداندند و ما بعدها مبتلا شديم به يك عكس العملى در مقابل او كه فعلاً الآن است و از مدتى پيش اين معنى تحقق پيدا كرده كه در مقابل آن طائفه اى كه قرآن را و احاديث را تأويل مى كردند به ماوراى طبيعت و به اين زندگى دنيا اصلاً توجه نداشتند به حكومت اسلامى توجه نداشتند و به جهاتى كه مربوط به زندگى است توجه نداشتند اين طائفه دوم عكس كردند; معنويات را فداى ماديات كردند. هر آيه اى كه دست شان مى رسد و بتوانند تعبير مى كنند به يك امر دنيايى كأنّه ماوراى دنيا چيزى نيست.) (31) قلمرو تأويل در انديشه امام تنها آياتى زمينه تأويل دارند كه از آيات متشابه قرآن به شمار آيند: (هوالذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هنّ أمّ الكتاب و أخر متشابهات فأمّا الذين فى قلوبهم زيغ فيتّبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله و ما يعلم تأويله إلا الله و الراسخون فى العلم يقولون آمنّا به كلّ من عند ربّنا) آل عمران/7 دراين آيه تصريح شده است به اين كه آيات بردوگونه هستند; آيات محكمات كه تأويلى ندارند و همه آن را مى فهمند و آيات متشابهات كه تأويل دارند و از قبيل رمز هستند و تأويل آن را جز خدا و راسخان در علم كسى نمى داند. (32) تأويل يك ضرورت يا يك انحراف! در نگاه امام بخشى از آيات قرآن به صورت رمز است و اين آيه ها قابل فهم براى همه نيستند و خداوند نيز اين آيات را براى استفاده تمام انسان ها نفرستاده است بلكه عده خاصى مى توانند رمز اين آيات را بگشايند و با تأويل آنها مردم را با فهم آيات قرآن آشنا سازند. به همين جهت تأويل نسبت به اين دسته از آيات ضرورى است. (قرآن و حديث نيز قانون هاى عملى را كه براى توده آوردند طورى بيان كردند كه مردم مى فهمند لكن علوم قرآن و حديث را همه كس نمى تواند بفهمد و براى هر كس هم نيامده است بلكه بعضى ازآنها رمز است ميان گوينده و يك دسته خاصى چنان كه دولت بعضى از تلگراف هاى رمزى دارد كه صلاح كشور نيست كه آنها را كشف كند تلگرافخانه هم از اين تلگراف ها چيزى نمى فهمند. در قرآن از اين گونه رمزها است كه حتى به حسب روايات جبرئيل هم كه قرآن را آورد خود نمى دانست معناى آن را فقط پيامبر اسلام و هر كس او را تعليم كرده كشف اين رمزها را مى توانستند بنمايند مانند همان حروفى كه در اول سوره هاست.) به نظر امام نمى توان ادعا كرد كه اگر قرآن و تمام آيات آن آن چنان كه عرف مى فهمند نباشد نظام به هم مى خورد زيرا: (قرآن و حديث براى طبقات مختلفه مردم آمده است در آنها علومى است كه مخصوصين به وحى مى فهمند و ديگر مردم بهره اى از آن ندارند و علومى كه براى يك طبقه عالى از دانشمندان است و ديگران از آن به كلى بى بهره هستند مانند براهينى كه بر تجرد واجب و احاطه قيومى اوست كه شماها اگر تمام قرآن را بگرديد نمى توانيد اين گونه مسائل را از قرآن استفاده كنيد لكن اهل آن مانند فيلسوف بزرگ صدرالمتألهين و شاگرد او فيض كاشانى علوم عاليه عقليه را از همان آيات و اخبار كه شماها هيچ نمى فهميد استخراج مى كنند.) (33) امام ذيل آيه شريفه (ليغفرلك الله ما تقدّم من ذنبك و ماتأخّر) چهار تأويلى كه مرحوم مجلسى براى اين آيه آورده است بيان مى كند و پس از آن به تأويل و توجيه خود از آيه شريفه مى پردازد; تأويلى كه شكل كاملاً عرفانى دارد و ناسازگارى ظاهرى آيه شريفه را با باورها و اعتقادات شيعه از ميان مى برد: (براى ذكر آن لابدّيم از ذكر فتوحات ثلاثة متداوله نزد اهل عرفان پس گوييم كه (فتح) در مشرب آنها عبارت است از گشايش ابواب معارف و عوارف و علوم و مكاشفات از جانب حق بعد ازآن كه آن ابواب بر او مغلق و بسته است. مادامى كه انسان در بيت مظلم نفس است و بسته به تعلقات نفسانيه است جميع ابواب معارف و مكاشفات به روى او مغلق است; و همين كه ازاين بيت مظلم به قوت رياضات و انوار هدايت خارج شد و منازل نفس را طى كرد فتح باب قلب به روى او شود و معارف در قلب وى ظهور كند و داراى مقام (قلب) گردد و اين فتح را (فتح قريب) گويند زيرا كه اين اول فتوحات و اقرب آنهاست و گويند اشاره بدين فتح است قول خداى تعالى (نصر من الله و فتح قريب) البته با يارى و نصر خداوند و نور هدايت و جذبه آن ذات مقدس اين فتح و ساير فتوحات واقع مى شود. و مادامى كه سالك در عالم قلب است و رسوم و تعينات قلبيه در او حكم فرماست باب اسماء و صفات بر او مغلق و منسدّ است. و پس از آن كه به تجليات اسمايى و صفاتى رسوم عالم قلب فانى شد و آن تجليات صفات قلب و كمالات آن را افنا نمود (فتح مبين) رو دهد و باب اسماء و صفات بر روى او مفتوح گردد و رسوم متقدمه نفسيه و متأخره قلبيه زايل و فانى شود و در تحت غفاريت و ستاريت اسما مغفور گردد. و گويند اشاره به اين فتح است قول خداى تعالى (انّا فتحنا لك فتحاً مبيناً. ليغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر) ما فتح آشكاراى عالم اسماء و صفات را بر تو نموديم تا در تحت غفاريت اسماء الهيه ذنوب نفسيه متقدمه و قلبيه متأخره مغفور شود. و اين فتح باب (ولايت) است. و مادامى كه سالك در حجاب كثرت اسمايى و تعينات صفاتى است ابواب تجليات ذاتيه بر روى او مغلق است و چون تجليات ذاتيه احديه براى او شود وجميع رسوم خلقيه و امريه را فانى نمايد و عبد را مستغرق در عين جمع نمايد (فتح مطلق) شود و ذنب مطلق مغفور گردد; و با تجلى احدى ذنب ذاتى كه مبدأ همه ذنوب است ستر شود: وجودك ذنب لايقاس به ذنب. و گويند اشاره به اين فتح است قول خداى تعالى (اذا جاء نصرالله و الفتح). پس با فتح قريب ابواب معارف قلبيه مفتوح شود و ذنوب نفسيه مغفور گردد و با فتح مبين ابواب ولايت و تجليات الهيه مفتوح گردد و بقاياى ذنوب نفسيه متقدمه و ذنوب قلبيه متأخره آمرزيده شود و با (فتح مطلق) فتح تجليات ذاتيه احديه گردد و ذنب مطلق ذاتى مغفور شود. و بايد دانست كه فتح قريب و فتح مبين عام است نسبت به اوليا و انبيا و اهل معارف و اما فتح مطلق از مقامات خاصه ختميه است و اگر براى كسى حاصل شود بالتبعية و به شفاعت آن بزرگوار واقع مى شود. از اين بيانات معلوم شد كه از براى ذنب وگناه مراتبى است كه بعضى ازآن از حسنات ابرار شمرده شود و بعضى براى خلّص ذنب. و گويند كه رسول اكرم(صلی الله علیه واله) فرموده: (ليران (اوليغان) على قلبى و انى لاستغفر الله فى كلّ يوم سبعين مرّة). اين كدرورت توجه به كثرت تواند بود ولى از قبيل خواطر بوده كه به زودى زايل مى شده. و در حديث است كه رسول خدا از هيچ مجلسى بيرون تشريف نمى برد مگر آن كه بيست و پنج مرتبه استغفار مى كرد. و از آن احاديث معلوم مى شود كه (استغفار) فقط منحصر به گناه منافى عصمت نيست; و (مغفرت) و (ذنب) به اصطلاح عرف عام نيست پس اين آيه شريفه منافات با مقام معنويه ندارد.) (34) بطون و لايه هاى فهم قرآن روايات بسيارى از اهل بيت در مورد ظاهر و باطن قرآن رسيده است از جمله: (ان القرآن له ظهر و بطن.) (له ظهر و بطن فظاهره حكم و باطنه علم ظاهره انيق و باطنه عميق.) (ان للقرآن ظاهراً و باطناً.) (ان للقرآن بطناً و للبطن بطن و له ظهر و للظهر ظهر.) بر اساس اين روايات قرآن پژوهان علم ظاهر و باطن را كه يكى از علوم قرآنى است مطرح ساخته اند. در باور امام ـ كه برگرفته از روايات معصومين است ـ قرآن ظهر و بطن دارد و چنان كه روايات دلالت دارد قرآن هفت يا هفتاد بطن دارد: (قرآن مراتب دارد هفت بطن يا هفتاد بطن از براى قرآن است.) (35) (قرآن به هيچ روى از مقوله سمع و بصر نيست ازمقوله الفاظ نيست از مقوله اعراض نيست لكن متنزلش كردند براى ما كه كر و كور هستيم تا آن جايى كه بشود اين كر و كورها هم از آن استفاده بكنند. قرآن مرحله به مرحله از بطنى به بطنى متنزل شد تا اين كه به صورت الفاظ درآمد.) (36) ديدگاه هاى گوناگونى درباره امكان فهم بطون قرآن وجود دارد; عده اى يكسره منكر توانايى بشر در فهم بطون هستند و گروهى پيامبر(صلی الله علیه واله) را تنها آشناى با بطون قرآن مى دانند و بعضى افزون بر پيامبر اهل بيت(علیهم السلام) را نيز از آشنايان با بطون قرآن به شمار آورده اند و برخى مدعى اند كه با توجه و استفاده از آيات و روايات مى توان به بخشى از بطون قرآن دست يافت. به اعتقاد امام تنزل قرآن از بطون مختلف و رسيدن به مرحله الفاظ در اصل براى قابل فهم شدن آيات است بنابراين بسيارى از مردم عادى توان دست يابى به بطون قرآن را ندارند: (قرآن همه چيز دارد احكام شرعيه ظاهريه دارد قصه هايى دارد كه لبابش را ما نمى توانيم بفهميم ظواهرش را درك مى كنيم براى همه هم هست يك چيزى است كه همه از آن استفاده مى كنند لكن آن استفاده اى كه بايد بشود نمى شود آن استفاده را به حسب (انما يعرف القرآن من خوطب به) خود رسول الله مى برد و ديگران محرومند مگر به تعليم او اوليا هم با تعليم او.) (37) (قرآن ازاين بطون تنزل كرده تا جايى كه با ما مى خواهد صحبت كند.) (38) اما اين كه انسان ها جز پيامبر(صلی الله علیه واله) و اهل بيت(علیهم السلام) راهى به فهم بطون و يا بخشى از بطون قرآن نداشته باشند و فهم همه لايه هاى معرفتى نهفته قرآن ويژه اهل بيت(علیهم السلام) باشد مورد پذيرش امام نيست. امام معتقدان به اين باور را ـ كه ما راهى به فهم باطن آيات نداريم ـ اهل ظاهر مى نامد ومى فرمايد: (بعضى اهل ظاهر علوم قرآن را عبارت ازهمان معانى عرفيه عاميه و مفاهيم سوقيه وضعيه مى دانند.) (39) امام خمينى اين نگرش به آيات قرآن را از چند جهت قابل خدشه مى داند: 1. اين ديدگاه با آيات قرآن ناسازگار است: آياتى كه مردم را به تدبّر و تأمل و تفكر در آيات الهى فرا مى خواند: (به همين عقيده تفكر و تدبّر در قرآن نكنند … و آن همه آياتى كه دلالت كند بر آن كه تدبّر و تذكر آن لازم يا راجح است و از استناره به نور قرآن فتح ابوابى ازمعرفت شود پس پشت اندازند.) (40) 2. تعبد به ظاهر آيات و چشم پوشى از بطون قرآن با فلسفه نزول قرآن كه رساندن انسان به سعادت روحى و جسمى و قلبى و قالبى و به ظاهر و بطون قرآن است ناسازگارى دارد. (استفاده آنها از اين صحيفه نورانيه كه متكفل سعادات روحيه و جسميه و قلبيه و قالبيه است منحصر به همان دستورات صوريه ظاهريه است… گويى قرآن براى دعوت به دنيا و مستلذّات حيوانيه و تأكيد مقام حيوانيت و شهوات بهيميّه نازل شده است.) (41) 3. باور ظاهر گرايان با اعتقاد به اينكه شريعت اسلام آخرين شريعت و قرآن آخرين كتاب الهى است ناسازگار است: (اهل ظاهر بدانند كه قصر قرآن را به آداب صوريه ظاهريه و يك مشت دستورات عمليه و اخلاقيه و عقايد عاميه در باب توحيد و اسماء و صفات نشناختن حق قرآن و ناقص دانستن شريعت ختميه است كه بايد اكمل ازآن تصور نشود و الاّ ختميت آن در سنت عدل محال خواهد بود. پس چون شريعت ختم شرايع و قرآن ختم كتب نازله و آخرين رابطه بين خالق و مخلوق است بايد در حقايق توحيد و تجريد و معارف الهيه كه مقصد اصلى و غايت ذاتى اديان و شرايع و كتب الهيه است آخرين مراتب و منتهى النهايه اوج كمال باشد و الا نقص در شريعت كه خلاف عدل الهى و لطف ربوبى است لازم آيد; و اين خود محالى است فضيح و عارى است قبيح كه با هفت دريا از روى اديان حقه لكه ننگش شسته نشود.) (42) نفى نگرش هاى افراطى در زمينه تأويل ديندارانى هستند كه ظواهر را سدى در راه رسيدن به بطون مى دانند و از پيروان خويش مى خواهند با ترك ظاهر به علم باطن برسند. امام در اين باره مى نويسد: (وبعض اهل باطن به گمان خود از ظاهر قرآن و دعوت هاى صوريه آن كه دستور تأدّب به آداب محضر الهى و كيفيت سلوك الى الله است ـ و آنها غافل از آن هستند ـ منصرف شوند و با تلبيسات ابليس لعين و نفس اماره بالسوء از ظاهر قرآن منحرف و به خيال خود به علم باطنيه آن متشبّث هستند.) (43) و در كتاب شرح دعاء السحر مى نويسد: (فيقول (الشيطان) : ان العلوم الظاهرية و الأخذ بالكتب الظاهرية السماوية ليس بشيئ و خروج عن الحق و العبارات القالبيّة و المناسك الصوريّة مجعولة للعوام كالانعام و اهل الصورة و اصحاب القشور و اما اصحاب القلوب و المعارف فليس لهم الاّ الاذكار القلبيّة و الخواطر السريّة التى هى بواطن المناسك و نهايتها و روح العبادات و غايتها و ربّما ينشد لك و يقول: علم رسمى سـربه سـر قيل است و قــال نـه از او كيفيتى حـــاصل نه حــال علم نبود غير علم عاشقى مـا بقــى تـلبـيس ابـليــس شـقـى الى
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 198]
صفحات پیشنهادی
علوم قرآنى از ديدگاه امام خمينى ره
علوم قرآنى از ديدگاه امام خمينى ره نويسنده: محمد بهرامي در قرن معاصر قرآن پژوهان و مفسران بسيارى به سراغ فهم قرآن شتافته اند اما در اين ميان آنان كه با اطلاعات گسترده ...
علوم قرآنى از ديدگاه امام خمينى ره نويسنده: محمد بهرامي در قرن معاصر قرآن پژوهان و مفسران بسيارى به سراغ فهم قرآن شتافته اند اما در اين ميان آنان كه با اطلاعات گسترده ...
علوم قرآنی از دیدگاه امام خمینی
امام خمینى به عنوان یك فقیه, عارف, فیلسوف, مصلح اجتماعى و رهبر. ... این نوشتار كه با هدف ارائه دیدگاه هاى امام در زمینه علوم قرآنى سامان یافته است مى كوشد تا ..... رسالت خویش كنند, بلكه آنها در این صدد بودند كه از راه معجزه به معارف خود مهر صحت بزنند.
امام خمینى به عنوان یك فقیه, عارف, فیلسوف, مصلح اجتماعى و رهبر. ... این نوشتار كه با هدف ارائه دیدگاه هاى امام در زمینه علوم قرآنى سامان یافته است مى كوشد تا ..... رسالت خویش كنند, بلكه آنها در این صدد بودند كه از راه معجزه به معارف خود مهر صحت بزنند.
روشنگرى امام خمينى(ره) در تفسير قرآن
روشنگرى امام خمينى(ره) در تفسير قرآن نويسنده:سيد ابراهيم سيد علوى مقدمه از ... كه جنبه تاريخى دارد غير از تفسير است، هر چند كه از علوم قرآنى محسوب باشد كه تفسير، پى .... (12)و - موانع فهم قرآن: از ديدگاه امام خمينى(ره)، اصطلاحات، آراى فاسد، اقوال غير ...
روشنگرى امام خمينى(ره) در تفسير قرآن نويسنده:سيد ابراهيم سيد علوى مقدمه از ... كه جنبه تاريخى دارد غير از تفسير است، هر چند كه از علوم قرآنى محسوب باشد كه تفسير، پى .... (12)و - موانع فهم قرآن: از ديدگاه امام خمينى(ره)، اصطلاحات، آراى فاسد، اقوال غير ...
داستانهاى قرآن از نگاه امام خمينى (ره)
داستانهاى قرآن از نگاه امام خمينى (ره)-داستانهاى قرآن از نگاه امام خمينى (ره) منابع مقاله: ... بحث پيرامونقصههاى قرآنى و عبرت آموزى و پندگيرى از داستانهاى فراوانى است كه در قرآنمطرح شده است. ... همان گونه كه كتاب طب،فلسفه، فقه و يا ساير علوم هم نيست.
داستانهاى قرآن از نگاه امام خمينى (ره)-داستانهاى قرآن از نگاه امام خمينى (ره) منابع مقاله: ... بحث پيرامونقصههاى قرآنى و عبرت آموزى و پندگيرى از داستانهاى فراوانى است كه در قرآنمطرح شده است. ... همان گونه كه كتاب طب،فلسفه، فقه و يا ساير علوم هم نيست.
فهم قرآن از ديدگاه امام خمينى(ره)
فهم قرآن از ديدگاه امام خمينى(ره) نويسنده: محمدعلى تجرى چكيده در نظر امام خمينى، ... قرآن و جويندگان معارف قرآنى يادآور شدهاند كه عمدهترين آنها به اختصار چنين است: الف . ... مثلا اهل تجويد را به دانش تجويد دلخوش كند و علوم ديگر را در ديد آنان ناچيز جلوه دهد ...
فهم قرآن از ديدگاه امام خمينى(ره) نويسنده: محمدعلى تجرى چكيده در نظر امام خمينى، ... قرآن و جويندگان معارف قرآنى يادآور شدهاند كه عمدهترين آنها به اختصار چنين است: الف . ... مثلا اهل تجويد را به دانش تجويد دلخوش كند و علوم ديگر را در ديد آنان ناچيز جلوه دهد ...
امكان و موانع فهم صحيح قرآن كريم از منظر امام خمينى(ره)
فهم قرآن كريم از ديدگاه امام خمينى(ره) اهميت پرداختن به موضوع محل بحث و موضعى كه ... او پديد آورده است كه به خوبى مى توان آثار ارزشمند آن را در مباحث قرآنى وى نظاره نمود. .... نيست كه متخصصان حوزههاى گوناگون علوم از قبيل فيلسوفان، فقيهان، عارفان و.
فهم قرآن كريم از ديدگاه امام خمينى(ره) اهميت پرداختن به موضوع محل بحث و موضعى كه ... او پديد آورده است كه به خوبى مى توان آثار ارزشمند آن را در مباحث قرآنى وى نظاره نمود. .... نيست كه متخصصان حوزههاى گوناگون علوم از قبيل فيلسوفان، فقيهان، عارفان و.
بررسى آراى فلسفى امام خمينى«ره» (1)
2 گستردگى شخصيت علمى حضرت امام خمينى به پهنا و گستردگى همه علوم اسلامى ... منظر انديشه سياسى يا از مرصد علوم قرآنى و تفسير به مطالعه ابعاد وجودى امام پرداخته اند. ولى كمتر كسى به انديشه هاى فلسفى حضرت امام پرداخته است، همچنان كه ديد جامعى ...
2 گستردگى شخصيت علمى حضرت امام خمينى به پهنا و گستردگى همه علوم اسلامى ... منظر انديشه سياسى يا از مرصد علوم قرآنى و تفسير به مطالعه ابعاد وجودى امام پرداخته اند. ولى كمتر كسى به انديشه هاى فلسفى حضرت امام پرداخته است، همچنان كه ديد جامعى ...
بين شيعه و اهل تسنن بايد رابطه منطقي ايجاد شود
احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):هيچ جلسه قرآنى براى تلاوت و درس در خانهاى از ... مهر: عضو پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، رهنمودهاي حضرت امام(ره) ... از ديدگاه امام خميني(ره)" در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي (معصوميه) با اشاره به نقش ...
احادیث و روایات: پیامبر اکرم (ص):هيچ جلسه قرآنى براى تلاوت و درس در خانهاى از ... مهر: عضو پژوهشكده فقه و حقوق پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي، رهنمودهاي حضرت امام(ره) ... از ديدگاه امام خميني(ره)" در مدرسه عالي فقه و معارف اسلامي (معصوميه) با اشاره به نقش ...
قرآن شناسى از ديدگاه امام خمينى(ره)
همچنين افكار و انديشه هاى امام خمينى (ره) به عنوان يك قرآن شناس برجسته و ... قرآن شناسى از ديدگاه امام خمينى(ره) منبع:روزنامه جوان قرآن شناسان تاكنون قرآن را از زاويه هاى .... خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيله اى كردند براى حكومت هاى ضد قرآنى و ... كند و آن را در نظر آنها جلوه هاى فراوان دهد و ديگر علوم را از نظر آنها بيفكند و حمله قرآن را پيش ...
همچنين افكار و انديشه هاى امام خمينى (ره) به عنوان يك قرآن شناس برجسته و ... قرآن شناسى از ديدگاه امام خمينى(ره) منبع:روزنامه جوان قرآن شناسان تاكنون قرآن را از زاويه هاى .... خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيله اى كردند براى حكومت هاى ضد قرآنى و ... كند و آن را در نظر آنها جلوه هاى فراوان دهد و ديگر علوم را از نظر آنها بيفكند و حمله قرآن را پيش ...
مبانى روش شناسى علوم قرآنى
نخست مفهوم علوم قرآنى در فرهنگ كلاسيك مطرح مى شود و سه علم مورد تعريف و شناسايى .... از ديدگاه امام خمينى (ره) نيز قرآن كتابى است جامع داراى ابعاد عميق اجتماعى مظهر ...
نخست مفهوم علوم قرآنى در فرهنگ كلاسيك مطرح مى شود و سه علم مورد تعريف و شناسايى .... از ديدگاه امام خمينى (ره) نيز قرآن كتابى است جامع داراى ابعاد عميق اجتماعى مظهر ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها