تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 27 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله چيزى مثل شام و غير آن را بر نماز مقدم نمى‏داشتند و ه...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806671568




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران (ق2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران
رابطه فقيهان شيعى با دولتها پس از سقوط آل بويه تا برآمدن سربداران (ق2) نويسنده: فؤاد ابراهيم مترجم: محمد باغستاى و هرچه بود تلاشهاى خليفه به جايى نرسيد و او تنها به آمد و شد و پيوند دوستانه با ابن طاووس راضى شد كه سيّد آن را هم نپذيرفت; زيرا آن را مقدمه ورود به دنياى دنياطلبان مى دانست و بر اين انگار بود اگر نديم خليفه باشد, حسد ديگران را بر خواهد انگيخت.آنچه گفته آمد, نشانگر درايت كافى ابن طاووس از موضوع رياست و قدرت سياسى است وگرنه, اين گونه قاطع بر آن پاى نمى فشرد و از سوى ديگر, نشان دهنده اثرپذيرى ناخودآگاه سياسى ابن طاووس, از ميراث اماميه و ادبيات شيعه بود كه همانا بريدن از هر نوع سلطه سياسى باشد, بويژه با هر شيوه اى كه با مقصد امامت الهى ناسازگار باشد. براين پايه, همه تلاشهاى خليفه براى هرگونه همكارى ابن طاووس با او و دستگاه خلافت بى فرجام ماند.ابن طاووس واسطه خلافت در نزد تاتارهادر سال 634 هجرى سپاهيان تاتار پس از فتح بيش تر سرزمين ايران, خود را به شهر اربيل عراق رساندند و پس از محاصره دراز مدت و سخت, امير شهر پاتكين قرارداد صلح امضا كرد كه نافرجام ماند و تاتارها شهر را اشغال كردند, ولى با شنيدن خبر اعزام سپاه خليفه به تبريز عقب نشستند.35 يورشهاى پياپى تاتارها و ضعف سپاهيان مسلمان, خليفه را وادار كرد تا در انديشه صلح درآيد و او سيدبن طاووس را به عنوان سفير خود برگمارد,تا نزد تاتارها رود و قرارداد صلح ببندد.ابن طاووس, نخست اين پيشنهاد را نپذيرفت و بر اين باور بود كه حرمتش شكسته خواهد شد; امّا چون يورشها و تاخت و تازهاى تاتارها افزون شد, بر آن شد كه سفارت را بپذيرد.36 از اين روى, نامه اى به امير جمال الدين فرستاد, تا حقّ گفت وگوى با تاتارها را براى او دريافت كند و اختيار مطلق را در گفت وگو و قرارداد صلح, براى او بگيرد. امّا خليفه اين درخواست را نپذيرفت و پيشنهاد بعدى او هم, به دليلهاى ديگر, با اين كه خليفه, پذيرفته بود, عملى نشد.سيدبن طاووس, بر آن شد به مشهد برود; از اين روى از خليفه اجازه خواست; اما شايع شد كه سيد در قالب زيارت امام رضا(ع) مى خواهد به ديدن پادشاه تاتارها برود و با او بيعت كند و راه كوبيدن خليفه را هموار سازد. در اين لحظه تاريخى, بار ديگر استخاره, گره از كار سيد گشود و پاسخ استخاره, سيّد را از سفر پرهيز مى داد.سيّد سفر خويش را لغو كرد و در اواخر سال 640 هجرى از بغداد به حلّه هجرت كرد و تا سال 643, در آن باقى ماند. در اين سالها پسرش على, به دنيا آمد.37 وى در سال 652 دوباره , در عهد مستعصم باللّه به بغداد آمد و تا اشغال بغداد, در آن جا بماند.دولت عباسى در روزگار مستعصم و درگاه يورشهاى تاتارهادر دهم جمادى الثانى سال 640 هـ. 1242/ م. خليفه مستنصر مرد و پسرش مستعصم بر جايگاه خلافت تكيه زد.برخلاف پدر, هرگز درايت و آگاهى خلافت را نداشت و بيش تر عمر خود را به شنيدن موسيقى و تفريح مى گذراند و نادانانى نيز او را همراهى مى كردند و فقط ابن العلقمى در اين ميان, انسانى شايسته بود.38در عهد مستعصم اوضاع سياسى, اقتصادى و اجتماعى دولت عباسى پريشان گرديد و درگيريهاى مذهبى بين شيعه و سنى, بويژه در بغداد, اوج گرفت.39 اين درگيريها به ضعف بيش تر خلافت عباسى در برابر يورشهاى مغولان انجاميد, در اين حال, كه سستى و بى تدبيرى, تار خود را بر خليفه و همراهانش تنيده بود, هلاكو براى حمله نهايى, آماده مى شد.40 و شگفت اين كه در چنين برهه حساسى, خليفه براساس فرمانى به سپاهيان اجازه داد تا در امور كشاورزى و بازرگانى وارد شوند. مؤيدالدين علقمى, وزير خليفه, هرچه كوشيد نتوانست به خليفه بفهماند كه مغولان به زودى به بغداد حمله خواهند كرد.تمام تلاشهاى او از سوى بدخواهانش اين گونه تعبير شد كه مى خواهد بازار خود را گرم كند.42 سرانجام, نامه تهديدآميز هولاكوخان از تبريز به خليفه رسيد كه او را به تسليم فرا مى خواند.امّا خليفه كه از دورانديشى بى بهره بود, اين تهديد را به حساب نياورد و هيأت اعزامى هولاكوخان را مورد اهانت قرار داد. اين بار, پاسخ او كشتار فراوان ساكنان و ويرانى بغداد و نابودى ميراث چند سده انسانى و اسلامى در اين شهر بود43 و فروريختن بنياد خلافت عباسى و كشتار 800 هزار نفر در اين شهر.سيدبن طاووس, از شاهدان اين حادثه شوم بوده است. مى نويسد: (دوشنبه به سال 656 هجرى, پادشاه زمين, كه لطف و عدالت او افزون باد, بغداد را فتح كرد من در خانه خود در مقيّديه, به سر مى بردم و در اين روز پيشگوييهاى نبوى آشكار گرديد و معجزات پيامبرى به وقوع پيوست و شب ترسناكى را در بغداد گذرانديم و خداوند ما را از اين گرداب هولناك نجات بخشيد.)44نويسنده عمدة الطالب, از قتل پسر عمّ سيدعلى بن طاووس به نام شرف الدين محمد در حمله مغولان خبر داده است. ناگفته نماند كه شكست اين گونه خلافت عباسى و فروپاشى بغداد به دست تارتارها, به دنبال خود شكستهاى پياپى را در تاريخ امت اسلامى پديدار ساخت و فضاى يأس آلودى را در همه جهان اسلام به وجود آورد. پس از فروپاشى بغداد و كشتار بسيار مردم اين شهر, كه قلب خلافت و پايتخت دولت اسلامى بود و قتل خليفه, ديگر سرزمينهاى اسلامى در ناامنى فرو رفتند و مردمان, دسته دسته از شهر و ديار خود فرار مى كردند. ساكنان شهر حلّه, از خانه ها و كاشانه خود دست كشيدند و به آبگيرهاى پيرامون شهر, پناه گرفتند.در اين جا, درنگى مى كنيم از روايتهايى كه از چگونگى مصالحه ميان فقيهان حلّه و هولاكوخان گزارش مى دهند.ناگفته نماند كه همه اين روايتها از يك هدف سخن مى گويند و آن حفظ خون مردمان حلّه است.روايت نخست: ابن الفوطى مى نويسد: پس از رفتن مردم از شهر, بزرگان علوى و فقيه مجدالدين بن طاووس, به نزد هولاكوخان آمده و از او درخواست كردند تا مردم را امان دهد و او نيز پذيرفت و بر ايشان حاكمى گمارد. و مردم با شنيدن اين وفاق به شهر بازگشتند و مال زيادى را به نزد سلطان فرستادند و او هم, بر خود آنان صدقه كرد.)45در پايان اين روايت افزوده شده است: سيدبن طاووس و گروهى از علما و پسر برادرش مجدالدين محمد براى ساكنان: حلّه, كوفه , نجف و كربلا امان نامه گرفتند و حتى مجدالدين توانست نقابت علويان را نيز به دست آورد.46روايت دوم: ابن طقطقى, مى نويسد: (چون بغداد به امر هولاكوخان گرفته شد. هولاكوخان از علما پرسيد: ميان دو سلطان كافرعادل يا مسلمان ستمگر كدام برترند؟ در اين مجلس , رضى الدين على بن طاووس حاضر بود و پيشكسوت ايشان. چون چنين شد او به خط خود فتوايش را نوشت: عادل كافر, بر مسلمان ستمگر برترى دارد.ديگر علما نيز, پس از او, چنين نوشتند.)47ابن طاووس, سخنى دارد كه روايت بالا را تأييد مى كند. در آن سخن يادآور مى شود كه چگونه توانست با هزار نفر در حضور سلطان هولاكوخان به دريافت امان نامه دست بيابد و بسيارى از مردم را از مرگ رهايى بخشد.48روايت سوم: علاّمه حسن بن يوسف المطهر الحلى در كتاب خود: كشف اليقين, از پدرش نقل مى كند: (پيش از فتح بغداد, ساكنان حلّه از ترس فرار كرده بودند. خاندان سيّد و گروهى اندك در شهر ماندند و تصميم گرفتند تا به هولاكوخان نامه بنويسند و اظهار تسليم و براى مردم شهر امان نامه دريافت كنند. چون نامه نوشته شد و به دست هولاكوخان رسيد, او در پاسخ خواستار حضور آنان شد, تا نشانه صداقت آنان باشد. و چون حضور يافتند, هولاكوخان پرسيد: شما كه نمى دانيد فرجام كار من با خليفه چه مى شود, چگونه به مصالحه تن مى دهيد؟ در اين جا بود كه علما به پيشگويى امير المؤمنين على(ع) درباره حمله مغولان و ويژگيهاى آنان, به شرح سخن گفتند و هولاكوخان با شنيدن اين خبر, به ايشان امان نامه داد و اهالى حلّه شادمان به خانه هايشان بازگشتند.)49و روايت ديگر هم كه علاّمه حلّى در يكى از اجازه هاى خود از خواجه نصيرالدين طوسى نقل كرده, مى تواند اين روايت را تأييد كند و مقدمه آن لحاظ شود: ( خواجه طوسى به عنوان وزير هولاكوخان به حلّه آمد و با فقيهان اين شهر گفت وگو كرد و اعلم آنها را در علم اصول, كه يكى سديد الدين يوسف بن مطهر حلّى بود, برگزيد.)50از سياق رخدادهاى تاريخى برمى آيد كه خواجه نصير, پيش از حمله هولاكوخان به عراق نيامده و در اين جا تنها يك روايت است كه آن را خوانسارى در روضات الجنّات نقل كرده است: (طوسى, پس از آن كه بين او و اسماعيليان كدورتى پيش آمد, بر آن شد كه قلعه الموت را ترك كند . از اين روى قصيده اى در مدح مستعصم عباسى سرود و آن را براى علقمى وزير فرستاد و از او كمك خواست تا زمينه را براى ورود وى به بغداد, فراهم آورد. امّا علقمى آمدن او را به منزله از بين رفتن جايگاه خويش پنداشت; زيرا علم او را بالاتر از خود ديد. او نيز, با رهبر اسماعيليه از نامه خواجه سخن گفت. طوسى در حقيقت در قلعه الموت به زندان افتاده بود تا اينكه تاتارها او را نجات دادند.)51با توجه به جايگاه وزير علقمى52 دو احتمال در اين جا وجود دارد: 1. حضور خواجه نصيرالدين با هيأت اعزامى از سوى هولاكوخان به نزد خليفه مستعصم در بغداد. شايد از عبارت علاّمه حلّى كه نوشته (…و شيخ وزير سلطان هولاكوخان بود كه او را به عراق فرستاد و سپس به حلّه آمد.) بتوان استفاده كرد كه اين واقعه پيش از رسيدن هولاكوخان به عراق صورت گرفته است.ممكن است بتوان اين واقعه را بين ماه ذى القعده سال 654 هـ.1254/ م. ( هنگام فروپاشى قلعه الموت و پيوستن خواجه به هولاكوخان و گرويدن خان به مذهب اثناعشرى)53 و ماه ذى القعده و ذى الحجه سال 655هـ. دانست; زيرا گرفتن بغداد از سوى تاتارها در 18 محرم سال 656 براساس روايت سيدبن طاووس بوده است.54 با اين يادآورى كه بغداد تا سال 655 مورد تهاجم تاتارها قرار گرفته بود. با اين كه فرمان حمله به سراسر بلاد اسلامى از سوى منكوقاآن از سال 651 هجرى داده شده بود.55احتمال ديگرى هم وجود دارد و آن اين كه: خواجه در فاصله محاصره بغداد, از حلّه ديدن كرده باشد. مى توان به روايت ابن فوطى در كتاب: الحوادث الجامعه اعتماد كرد كه از 18 محرم تا 4 صفر محاصره بغداد به طول انجاميد و رفت وآمدهايى ميان خليفه و هولاكوخان صورت گرفت.براساس اين روايت, احتمال ديدار خواجه با جمعى از فقيهان حلّه در اين فاصله مى رود و اين بسيار طبيعى است كه خواجه بخواهد به عنوان عالم شيعى و وزير هولاكوخان در برابر يورشهاى تاتارها به مردم,به فكر چاره جويى افتد و كمك كند تا فقيهان حلّه نامه اى را به عنوان طلب امان از هولاكوخان تنظيم كنند. در اين جا, نكته ظريفى وجود دارد كه در روايت نخست علاّمه حلّى ديده مى شود. وى مى گويد: رأى فقيهان حلّه بر اين قرار گرفت به سلطان نامه اى بنويسند به عنوان اطاعت و نامه را شخصى ايرانى ببرد. گمان به چه كسى مى رود؟ آيا كسى بايد باشد كه زبان تاتارى يا فارسى را بداند؟ يا مورد اعتماد دوطرف باشد؟ يا فرستاده اهل حلّه به نزد تاتارها؟ يا يك نامه بر معمولى؟ پاسخ هر چه باشد منطق عادى اقتضا مى كند تا در چنين مسائل مهمى بزرگان دخالت كنند و چه كارى مهم تر از تنظيم قرارداد صلح با دشمن خونخواره اى چون تاتارها و قانع كردن آنان كه اين كار اشخاص عادى نيست. به عبارت ديگر, مردى آگاه از رمز و رموز ديپلماسى.آنچه گفته شد و در قالب روايات گوناگون بيان گرديد, به عنوان دفاع مشروع از جان و مال و آبرو از نظر شرعى مجوّز دارد. امّا اگر بخواهيم از يك ديدگاه فقهى در برابر دولت سخن بگوييم, موضع متفاوت خواهد شد.روشن ترين دستاوردى كه از بررسى نامه نگاريها و ديدارهاى ميان فقيهان شيعه و سلطان تاتارها به دست مى آيد, ديدگاههاى شرعى و راهبردى در برابر دولت مغولى و نيز دولت در عصر غيبت به طور عام است و اين كه چگونه عقيده دينى در برابر يك آزمون واقعى قرار گرفت كه نخستين آن, آزمون سيدبن طاووس در برابر پرسش از برترى سلطان كافر عادل بر مسلمان ستمگر بود كه خود نشان دهنده موضع سياسى او در برابر دولت مغولان در مقايسه با عباسيان بود. در اين جا در حقيقت با مسأله دشوارى روبه رو مى شويم كه چگونه ديدگاه سيدبن طاووس در برابر قدرت سياسى اين گونه دگرگون شد؟ امّا شايد با يادآورى اعتقاد ابن طاووس به علوم نجوم و اخبار ملاحم بتوان از اين راز بزرك پرده برداشت; زيرا در پرتو اخبار ملاحم ابن طاووس مغولان را داراى مشروعيت دينى مى ديد چنانكه فرمان خضوع و تسليم را نيز همان اخبار ملاحم دريافت كرده بود.با آن كه از نظر كلّى, اين دولت هم چون پيش از ظهور حضرت مهدى(عج) تشكيل شده بود, غاصب بود.ولايت ابن طاووس در حكوت تاتارهاناگفته نماند كه آل طاووس, داراى جايگاه ويژه دينى و امتياز اجتماعى فوق العاده اى بودند. ايشان افزون بر نسب درخشانى كه آنها را به خاندان پيامبر(ص) مى رساند پايگاه والاى علمى و اجتماعى داشتند, به گونه اى كه كسانى از اين خاندان, مقام نقابت طالبيان را در اواخر دولت عباسى و دولت ايلخانى به عهده داشتند.56ابوعبداللّه محمد طاووس, مؤسس خاندان آل طاووس, نقيب منطقه سورا در عراق بود. ابواسحاق و فرزندانش هم نقابت سادات بغداد و هم حلّه را بر عهده داشتند.57 با نابودى عباسيان, هولاكوخان نقابت علويان را نگه داشت و مجدالدين محمد, پسر برادر سيدعلى بن طاووس را بدان مقام گماشت.در سال 661 هجرى سيدعلى بن طاووس نقابت را پذيرفت و از حلّه به بغداد آمد و به مدت سه سال و يازده ماه, اين مقام را به عهده داشت.هر چند اين عنوان را در زمان مستنصر, به خلاف اصرار فراوان او نپذيرفته بود.به نوشته ابن فوطى در حوادث الجامعه, اين ولايت در خاندان سيد باقى ماند و پس از او پسرش محمد, به اين مقام رسيد هموكه پيشاپيش سيد در پند و اندرزهاى خود او را از پذيرفتن چنين ولايتى پرهيز داده بود و پس از او, برادر كوچك ترش بر اين پست گمارده شد.58بايد ديد چه عاملى در تغيير ناگهانى رفتار سياسى سيدبن طاووس اثرگذار بوده است. شايد از متنى كه پس از اين مى آيد بتوان قائل به نوعى جبرگرايى تاريخى در انديشه سيد شد و گويا سيد, براساس روايات ملاحم, خود را ملزم مى ديد كه به گونه اى خاص رفتار كند: (در روز سيزدهم ربيع الاول سال 662هـ. قصد افطار داشتم كه حديثى را در كتاب ملاحم, از بطائنى يافتم. اين حديث از امام صادق(ع) بود درباره مردى از اهل بيت نبوت كه خداوند پس از فروپاشى حكومت عباسيان, به امت محمدى(ص) عطا مى كند كه به احتمال, به ما اشاره دارد.اين مطلب را از نسخه عتيقى در خزانه حرم امام كاظم(ع) نقل مى كنم. امام صادق(ع) فرمود: خداوند, اعلى و اجلّ است كه زمين را بدون امام عادل رها كند.ابوبصير گويد: گفتم: روايتى برايم نقل كنيد تا دلم آرام گيرد!حضرت فرمود: امت محمّد(ص) مادامى كه فرزندان عباس در كار حكومت باشند, فرجى نمى يابد, مگر اين كه ايشان نابود شوند, پس چون حكومت ايشان نابود گرديد, خداوند به امت محمّد مردى از ما اهل بيت را خواهد بخشيد كه به تقوا انگشت نشان است و به هدايت رفتار مى كند و در حكومت خود رشوه نمى گيرد و سوگند به خدا كه من او را به نام و نام پدرش مى شناسم. تا اين كه سپاهيان كوتاه قد و… خواهند آمد كه به عدل قيام مى كند و… سيد گويد: من كه خود شاهد از هم گسستگى سلسله بنى عباس بودم, نديدم و نشنيدم كه مردى از اهل بيت با ويژگيهايى كه در روايت بالا اشاره شد وجود داشته باشد, جز خود من كه داراى اين ويژگيها هستم, به فضل خداوندى. و فهميدم كه را اين بشارت است. پس گفتم: اى خدا اگر اين مرد در روايت من هستم مرا از گرفتن روزه سيزدهم ربيع الاول محروم مكن. پس احساس كردم امرى به گرفتن روزه به من الهام شد. چون ظهر شد, گفتم: خدايا اگر من همان مرد در اين روايت هستم, مرا از انجام نماز شكر محروم مكن كه ديدم به انجام آن هم موفق شدم. سپس اميدوار شدم كه خداوند ما را در كتابهاى گذشته بر زبان امام صادق(ع) ياد كرده است.)سپس سيد درباره پذيرش نقابت و رفتار براساس روايت امام صادق(ع) به خود توصيه هايى كرده است.)59با مطالعه دوباره اين فراز, چنين به دست مى آيد كه سيد بن طاووس با توجيه اخبار ملاحم, بويژه درباره تاتارها از ديدگاه منفى خود درباره سلطه سياسى برگشته و ديدگاه مثبتى را پذيرفته و كوشيد تا خود را همان مردى بداند كه در روايت بدان اشاره رفته و ويژگيهاى او شمرده شده بود.خلاصه سخن ابن طاووس نقابت را پذيرفت و پرچم سبز علويان را كه جانشين پرچم سياه عباسيان شده بود, بر دست گرفت كه البته ناگفته نماند لباس سبز از زمان ولايتعهدى امام رضا شعار علويان شده بود.60در نتيجه مى توان گفت: روايات ملاحم, نقش مهمى در پيوند مثبت ميان فقيه شيعى و دولت مغولى ايفا كرد و سبب شد تا فقيه شيعى, برخلاف گذشته, پيوند گرم و محكمى را با دولت مغولان برقرار سازد.دولت ايلخانيان و پذيرش اسلام و تشيّعبا مرگ چنگيزخان, پسرش منكوقاآن به قدرت رسيد. در زمان او, هولاكو خان به ايران حمله كرد و خلافت عباسى را از بين برد; اما مرگ منكوقاآن دولت مغولى را دچار ضعف كرد و دولت ايلخانى در ايران از امپراطورى مغول جدا شد و هولاكوخان مؤسس و ابوسعيد آخرين ايشان, به شمار مى رود.البته شكست مغولان در نبرد عين جالوت, از مماليك مصر و شام, اسطوره شكست ناپذيرى ايشان را نيز درهم شكست و مغولان را به حدود حفظ حاكميتى محدود در ايران واداشت.ناگفته نماند كه از نظر ساكنان ايران, خاندان مغولى بيگانه, كافر و متجاوز بودند و هيچ گونه مقبوليّت شرعى و عرفى نداشتند و همين در تداوم اين دولت مشكلاتى را به وجود آورده بود و سبب شد تا حدود سه دهه پس از سقوط بغداد در سال 694 هجرى, غازان خان هفتمين ايلخان مغول اسلام را بپذيرد و نام خود را محمود نهد. به اين ترتيب, مغولان در مسير مشروعيت گام برداشتند و اين سبب شد تا رابطه خود را با مردم, در مسيرى تازه قرار دهند و در پرتو پذيرش اسلام مجالهاى تازه اى براى سرزمين گشاييها بيابند.معناى اين دگرگونى آن است كه مغولان مشروعيت دينى يافتند و اينك مى توانستند به جنگ مملوكيان در مصر و شام بروند, منتها به زودى دريافتند كه رقيب آنان از نظر مشروعيت دينى كم ندارد; زيرا پيش ازين و پس از پيروزى بزرگ مماليك در نبرد عين جالوت به سال 659 بيبرس امير مماليك, خلافت عباسى را دوباره در مصر احيا كرد و توانست مشروعيتى فوق العاده را در ميان همه مسلمانان به دست آورد. غازان خان تازه مسلمان, تنها مى توانست به اين رقيب جدّى و پرتوان كه از مشروعيتى صددرصد برخوردار بود, از نظر بنده بودن آنان ايراد و خدشه وارد كند.امّا اين مشكل مماليك هم با يك فتوا كه اطاعت ايشان را واجب مى شمرد, حلّ شد.64در برابر اين حمله ايدئولوژيكى مغولان تازه مسلمان به مماليك, شيخ الاسلام تقى الدين بن تيميه (661 ـ 728) به كمك مماليك آمد و در برابر ترديد كه در ميان مسلمانان شام در موضع نبرد با مغولان تازه مسلمان پيدا شده بود, فتوا به بى اعتبارى اسلام مغولان داد. بويژه كه شمارى از علما, فتوا به حرام بودن جهاد با مغولان داده بودند.65به اين ترتيب, نبرد مغول و مملوك كه سياسى بود, در سير خود همه تواناييهاى موجود, از جمله فتواهاى فقيهان را به كمك مى گرفت. در اين نبرد نابرابر كه مماليك به كمك فقيهان در جهان اهل سنت به راه انداخته بودند, شكست مغولان تازه مسلمان, درخور پيش بينى بود. غازان خان كه به اين موقعيت خطرناك دولت مغولان پى برد احساس كرد كه براى ماندگارى دولت مغول, نيازمند تواناييهاى تازه اى است. مشروعيتى را كه مغولان به دنبال آن بودند, پيشاپيش, مماليك با احياى خلافت عباسى آن را از آنِ خود كرده بودند و مغولان براى دستيابى به مشروعيتى همانند مماليك, نيازمند حمايت خليفه عباسى بودند و تازه در آن صورت نيز, دولتى مى شدند همانند مماليك, نه آنچه در ذهن داشتند. اينان, نمى توانستند به حريم دولت مماليك حمله كنند. اين گونه بود كه ناسازگارى ميان استراتژى نظامى و ايدئولوژى جديد, يعنى ميان نظام مغول بناشده بر جنگ و چيرگى بر جهان, با پذيرش اسلام سُنّتى آشكار شد. دومين دگرگونى ايدئولوژيكى در تاريخ خاندان ايلخانى در سال 709هجرى, پس از 15 سال كه از دگرگونى نخست گذشته بود, خود را نشان داد.در واقع, سلطان ألجايتو, كه از سال 703 هجرى جانشين غازان شده بود, وارث اسلام سنّتى حنفى بود كه از سوى علماى اين مذهب, بر ضد ديگر مذاهب, از جمله شيعيان انگيخته شد....ادامه در صفحه بعد…معرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 376]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن