تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 31 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی که خودت با گناه راه اجابت آن را بسته ای.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817191109




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دلم از كسي گرفته ، كه ...


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دلم از كسی گرفته ، كه ...
دانوازان
هرشب ، با تیك تیك 8:45 ، تا آهنگ دلنواز " حال من دست خودم نیست " ، از بچه ی8 ساله تا پیرمرد 80 ساله، میخكوب جعبه ی جادویی می شدند ، تا بیاموزند شیوه ی زندگی را . خلوتی خیابانها در آن ساعت و نقل صحبت مهمانی ها ، آمار 85 درصدی مخاطبان این سریال را تائید می كرد . جالب بود برایمان كه از هر قشر و سنی  ماجرای یلدا و بهزاد و ستایش را می پرسیدی، حرفی برای گفتن داشت .شده بود نقل "مراد برقی " آن روزها و " اوشین " همین دیروزها .اما آنچه ما را به نوشتن و یا به نقد كشیدن واداشت ، این بود :  آیا این سریال ملودرام شبه هندی ، توانست شیوه ی بهتر زندگی كردن را به این خیل عظیم آدمهای ایرانی نشان دهد ؟ آیا توانست جایگزین خوبی باشد به جای  دورهم نشستن و گپ زدن اهل خانواده ؟ آیا این شخص ثالث جادویی كه اینگونه مسحور می كند و به دنبال خود می كشاند ، چیزی در چنته ی پرزرق و برق خود داشت كه معادل "وقت" ی باشد كه میگویند "طلا" ست ؟ از اسم سریال شروع می كنیم . دوباره این پسوند  جمع "ان" كه تازگیها مد شده است بگذارند روی  مجموعه هایشان . تا كی كپ زدن از دست همدیگر و فراموشی خلاقیت ؟ ازصاحبدلان شروع شد ، به رستگاران رسید و بعد  دلنوازان ، خسته دلان را هم در پیش داریم . شاید هم در آینده :  سفیدبختان ، خوشگلان ، خوش تیپان ، قهرمانان ، دلاوران، نام آوران ، ...زنان در این سریال نقش  محوری داشتند ؛ اما كاش كمی منطقی تر و با اراده تر از اینها بودند. در این مجال قصد داریم  "شخصیت پردازی زنان این مجموعه" را مورد نقد و بررسی قرار دهیم :" مهتاب" شخصیتی فرشته گونه و سفید دارد . كینه به دل نمیگیرد . آسان میگذرد و می بخشد . آنقدر دریادل و وسیع است كه هیچگاه دلتنگی و شكایت نمیكند . "مهتاب" خوب است . سفید سفید . بی ذره ای شك و تردید و دلواپسی . ولی چرا با اینهمه خوبی به دل نمینشیند؟ چرا انگار فرسنگ ها از ما فاصله دارد ؟ چون اغلب آدها سفید سفید نیستند . بعضی ها سفیدند ، بعضی ها یك ذره سفیدند ، بیشتر آدمها خاكستری اند و شاید برخی هم خدای ناكرده سیاه . شخصیت پردازی سفید سفید چون از اغلب ما دور است ، قابل حس و باور نیست . برای همین است كه به دل نمینشیند . برای همین است كه انگار شیرینی اش دل را میزند . ولی آنچه قابل تامل است ، برخورد سایر آدمها با این همه خوبی است.
دانوازان
بهزاد به راحتی احساسات او را نادیده می گیرد و اینطور توجیه می كند : مهتاب دختری منطقی است حتما مرا درك میكند . فرهاد اهمیتی به نیت خیر او نمی دهد و او را فضول و كنجكاو می خواند .انگار چون مهتاب خوب و باگذشت است ، همه حق دارند به او توهین كنند و او با ملایمتی دور از ذهن ببخشد و به دل نگیرد . انگار چون خوب است ، باید محتاج محبت بهزاد باشد كه یلدا را طلاق دهد و سراغ او بیاید .همان طور كه گفتیم نشان دادن این همه خوبی ، با وجود كلیشه ای بودنش قابل تحمل است ، اما برخورد سطحی آدمها با مهتاب ، شاید این را به ذهن مخاطب متبادر كند كه اگر می خواهید دیگران شما را دست بالا بگیرند ، بهتر است مثل روشنك حاضرجواب و كم طاقت باشید .برای "روشنك" زودتر از "مهتاب" خواستگار می آید . مهتاب خاطره ی "مسابقه ی دو" تا مدرسه را مثال می زند و میگوید : این بار هم تو بردی .پس برای هركس زودتر خواستگار بیاید ، یعنی زودتر برده . حالا این خواستگار محترم چه شرایط و خصوصیاتی دارد ، انگار اصلا مهم نیست . مخصوصا برای "مادرشكوه " كه  قند در دلش آب میشود وقتی برای دختر خانم های دم بختش خواستگار پیدا می شود . قضیه ی " هم كفو " بودن در این سریال مطرح نیست . نه برای "بهزاد و یلدا " كه خودسرانه ازدواج كردند ، نه برای "رامین و روشنك " كه زیر نظر خانواده و كاملا سنتی ازدواج كردند . "رعنا" شخصیتی مغرور و زودباور دارد ؛ البته فقط در مقابل "جهان" . انگار سالها با سوء تفاهم زندگی كرده و كوله باری از تردید را به دوش كشیده. درحالیكه "جهان " هیچ نقطه ی منفی ای ندارد و مثل "مهتاب" سفید سفید است . پس چرا رعنا بعد از این همه سال ، این همه سفیدی را ندید ؟ چرا سریع تحت تاثیر "اتابك" قرار گرفت و حرف هایش را باور كرد ؟ شاید برای این بود كه مرگ جهان بیشتر دل بیننده را بسوزاند و سریال هندی تر جلوه كند .
دانوازان
در آخر به "یلدا"ی همیشه گریان می رسیم . قربانی بی دست و پایی كه بازیچه ی جهل خویش است نه فقر خویش . تنها شخصیت زن معقول سریال ، "الهام" یا همان "ستایش" بود كه دم به تله ی احساسات و حرف های دیگران نمی داد و راه خود را می رفت .شخصیت های این مجموعه آنقدر ضعیف پردازش شده بودند كه عدم تعادل در رفتار و گفتارشان در سراسر داستان موج می زند .اصلا معلوم نبود یلدا آدم خوبه ی قصه است یا آدم بده . اصلا معلوم نبود جهان ریگی به كفش دارد یا نه . اتابك برای پیدا كردن دخترش آمده یا به دست آوردن زمین ها . شاید اگر كارگردان از این شیوه استفاده نمیكرد نمی توانست این همه بیننده را پای تلویزیون میخكوب كند . این نیز گذشت . به رسم تمام شروع ها و پایان ها . ما ماندیم و آنچه ته ذهنمان را قلقلك می دهد كه: "حالا كه چی؟" چی فهمیدیم ؟ چی یاد گرفتیم ؟ اینكه:" ازدواج خیلی سخته و خیلی آدم را گرفتار میكند و باعث سلب آرامش میشود " ؟اینكه : "بابا این روشنك بیچاره داشت زندگیشو می كرد با اون همه امكانات و دك و پز اون وقت با ازدواج كردن ، جروبحث مدام با رامین و تحمل یك خواهر شوهر وحشتناك و رهن و اجاره ی خونه و هزار تا بدبختی ریخت رو سرش " ؟ اینكه:" بهتر بود بهزاد با مهتاب ازدواج می كرد و پا از قالب سنت فراتر نمی گذاشت "؟ یا نه ، اینكه : "باید به ندای عشق پاسخ داد و رفت و مبارزه كرد و به آرامش رسید "؟ نظر شما چیه ؟مگر این نیست كه قرآن بشارت به آرامش بعد از ازدواج میدهد ؟ مگر این نیست كه در ازدواج باید عشق و علاقه ی دوطرفه حاكم باشد ؟مگر این نیست كه باید خانواده را پاس نهاد و احترام گذاشت ؟ كاربران محترم سایت تبیان !تمام این سوالها و كشمكش ها را مطرح كردیم تا شما را نیز شریك بحثمان گردانیم . تا بیشتر از اینها فكر كنیم و نقد نماییم . تا یاد بگیریم مخاطب منفعل رسانه ها نباشیم . تا بیشتر از اینها فكر كنیم و فكر كنیم و فكر كنیم .  نویسنده : سرور حاجی سعید  تبیانتنظیم :داوودی 





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 398]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن