تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837079907
فلسطین؛ ریشههای درد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فلسطین؛ ریشههای درد نويسنده: علی باقری چیذه دشمنی اصلی اسلام و قرآن كریم و پیامبر عظیم الشأن صلیالله علیه و آله و سلم، ابرقدرتها خصوصاً آمریكا و ولیده فاسدش اسرائیل است» امام خمینی(رحمت الله علیه) (صحیفه امام – ج 19- ص 28)فلسطین در قدیم كنعان نام داشت و حمل ظهور پیامبرانی چون حضرت موسی(علیه السلام)، عیسی(علیه السلام) و محل زندگی و عبور حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده؛ اهمیت تاریخی این منطقه بر جنبه‌های عبادی و مذهبی برمی‌گردد و اهمیت كنونی علاوه بر آن، بدلیل واقع بودن در منطقه خاورمیانه است. غالب وقایع بین‌المللی مهم در دو دهه اخیر در خاورمیانه و مناطق حول محور آن روی داده است – جنگ تحمیلی هشت ساله ایران با عراق – جنگ نفتكشها در خلیج فارس و حمله عراق به كویت و متعاقب آن انجام عملیات طوفان صحرای نیروهای غربی به رهبری آمریكا و تك تازی و نفوذ در منطقه شاهرك حیاتی نفت – بحران ظهور و سقوط لبنان – همه این وقایع در نزدیكی یكی از ذخایر عظیم انرژی جهان و به طریقی ریشه در انرژی نفتی دارد. ذخایر نفتی منطقه در رقابتهای منطقه‌ای، اهداف استعماری و دكترینهای سیاست خارجی دول ابرقدرت از جایگاه خاصی برخوردار است. مفهوم صهیونیست و شناختی اجمالی از یهود صهیون در لغت به معنای كوه پر آفتاب و خشك است و نام كوهی است در اورشلیم(بیت‌المقدس) و بعضاً به كل اورشلیم نیز اطلاق می‌شده – صهیون آرامگاه حضرت داود و حضرت سلیمان و عده‌ایی از انبیای بنی‌اسرائیل است گفته می‌شود «تابودت مهد» نیز تا زمان حضرت سلیمان در كوه صهیون نگهداری می‌شده كه با كمیل بنای بیت‌المقدس به قدس انتقال داده‌اند. صهیونیست كه از این واژه گرفته شده، نهضت گروه افراطی یهود برای تسلط بر بیت‌المقدس كه مقدسات ملی و مذهبی ایشان توسط پادشاهان بنی‌اسرائیل حضرت داود و سلیمان در این شهر بنا شده است این گروه افراطی اعتقاد دارند برای رجوع به « ارض موعود» از هیچ سعی و تلاشی نباید دریغ كرد حتی كشتار بی‌رحمانه و وحشیانه ساكنین منطقه. طبق آئین دین یهود – یهودی بودن بر طبق 2 اصل امكان‌پذیر است. « اولی عقیدتی (اعتقاد و ایمان به دین یهود) و دومی نژادی (متولد شدن از مادر یهودی)، یهودی ملحد نیز یهودی محسوب می‌شود.»گروهای یهودی بر اساس نژاد به سه دسته تقسیم می‌شود 1- سفاردیها 2- اشكنازیها3- یهودیان مشرق زمینی و جهان اسلام. سفاردیها از نژاد متمول و اشراف یهود در گذشته بوده و زیستن بااشكنازیها را بر خود شرم می‌شمارند و دشمنی دیرینه‌ای با هم دارند. اشكنازیها یهودیان مشرق اروپا هستند و صهیونیست از آن گروه برخواسته و اصلیت آنان آلمانی است. «اشكنازیها همان یهودیانی هستند كه ریشه اروپایی دارند و اغلب یهودیان آمریكای شمالی و جنوبی اشكنازی الاصل‌اند. اشكنازیها بزرگترین گروه نژادی هستند و در مسایل اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اسراییل اثرگذارترین گروه به شمار می‌روند» و سرانجام یهودیان مشرق زمین و جهان اسلام كه خود به چند دسته تقسیم می‌شوند كه یهودیان ایرانی، عربی – سامری‌ها – كردها بربرها از گروه‌اند. اینان در گذر زمان خود را با شرایط مناطق استقرارشان وفق داده‌اند و آداب و فرهنگ منطقه زیستگاه خویش را چون سفاردیها قبول داشته و با فرهنگ‌پذیری زیستگاه خویش كنار آمده‌اند سفاردیها و یهودیان مشرق زمین در آداب و رسوم عبادت شبیه به هم‌اند. گروه‌های یهودی از نظر تفسیر عقاید یهودیت به سه دسته اصلی تقسیم می‌شوند. 1- یهودیت ارتدوكسی كه اعتقاد دارند تورات از جانب پروردگار نازل شده و تمامی دستورالعملهای آن لازم الاجرا است.2- یهودیت اصلاح‌طلب و یا عبارتی سكولار كه عقل را بر همه چیز حاكم دانسته و اعتقاد دارند زندگی فردی و اجتماعی از یكدیگر قابل تفكیك‌اند در خارج از خانه شهروند و در داخل خانه یهودی محسوب خواهند شد.3- یهودیان محافظه‌كار كه اعتقاد بر ثابت بودن روح ملت یهود دارند و تغییر میراث یهود در مقتضای زمان و مكان را در چارچوب ثابت بودن روح ملت یهود قبول دارند. ضمناً اصلاح‌طلبان و محافظه‌كاران اعتقادی بر نزول تورات از سوی پروردگار ندارند بلكه تورات را كتابی حكیمانه و عالمانه میدانند كه خداوند بر پیامبران و بندگان برگزیده الهام فرموده است. « یهودیت اصلاح‌طلب و محافظه‌كار خاخام شدن زنان و هم‌جنس‌بازی (میان پسران و دختران) و خاخام شدنهم‌جنس‌بازان را مجاز می‌شمارند اكثریت قاطع یهود دنیای غرب، قومی محافظه‌كار یا اصلاح‌طلبند و ارتدوكس‌ها حداكثر %5 آن را تشكیل می‌دهند. »با گسترش یهود ستیزی در اواخر قرن 19 وخامت اوضاع سیاسی اقتصادی و معیشتی یهودیان روسیه و شرق اروپا و مهاجرت آنان به كشورهای اروپای غربی جنبش صهیونیستی به فعالیت پرداخته و با افسانه‌سرایی تملك سرزمین فلسطین را از دیرباز حق مسلم خویش دانسته و بازگشت به سرزمین موعود را زمزمه می‌كنند در این زمان دو تفكر در بین یهودیان بود- گروه صهیونیستی كه خود را ناجی گروه‌های یهودی معرفی می‌كنند اعتقاد به سرزمینی موعود را دارند در حالی كه گروه دیگر! یهودیان معتقدند خداوند خود زمان بازگشت و شرایط آن را فراهم خواهد آورد. بخش صهیونیستی سیاسی به كوشش تئودور هرتزل بنیانگذاری گردید وی معتقد بود قوم یهود قابل ادغام با دیگر ملت‌ها نیست. وی با چاپ كتاب «دولت یهود» در سال 1896 م اعتقادات و بینش خویش را برای بدست آوردن سرزمین واقعی یهود اعلام می‌كند. اولین كنگره سازمان صهیونیستی در پازل سوئیس در سال 1897 به كوشش و ریاست وی برگزار می‌گردد. تئودور هرتزل در این كنگره اعلام می‌كند: « ما قصد داریم سنگ بنای خانه‌ای را كه امت یهود در آن مأوا خواهد گرفت بگذاریم... و صهیونسم در پس ایجاد وطن ولی یهودی در فلسطین با ضمانت قانون و شناسایی بین‌المللی است»هرتزل به منظور گره زدن سرنوشت طرح ایجاد «وطن ملت یهود» با منافع استعمارگران اواخر قرن 19 ادامه و چنین می‌گوید: « اتخاذ تدابیر اولیه برای كسب موفقیت لازم برای تحقق هدف صهیونیزم كه دست‌یابی به این امر جز از راه مذاكرات سیاسی با كشورهای بزرگ به منظور پذیرش حقوق قانونی یهود و مهاجرت وسیع یهودیان [به فلسطین] امكان‌پذیر نیست»روژه گارودی نویسنده فرانسوی نیز تنها چاره بقای رژیم نژادپرست اسرائیل را چنین بیان می‌كند «اسرائیل همچنانكه هرتزل پیش‌بینی كرده بود، نمی‌تواند بدون انطباق خویش با محیط، در خاورمیانه زندگی كند. مگر به شرطی كه بصورتی نماینده وكیل یك استعمار مشترك با عرب باشد»در كنگره چهارم در سال 1900 در لندن مقصود هرتزل از كشور بزرگ مشخص می‌شود. « انگستان» انگلستان كبیر، انگلستان آزاد، انگلستان مشرف بر همه دریاها، آرزوهایمان را درك خواهد كرد، تفكر صهیونیزم از همین جا آغاز و به اوج خواهد رسید و ما نسبت به این موضوع اطمینان داریم»به راستی هرتزل چه خوب پیش‌بینی كرده بود كه صهیونیزم از همین جا (لندن) آغاز و به اوج خواهد رسید. دومین فردی كه تا حدودی آرمانهای سازمان صهیونیست را تسریع داد «حییم وایرمن» از فعالان صهیونیست روسیه بود. وی با آغاز جنگ جهانی اول با زیركی دریافت كه احتمال پیروزی انگلیس در جنگ جهانی اول محرز است. بدین منظور كم كم از مركز ثقل سازمان در برلین فاصله می‌گیرد و با قبول ریاست انجمن صهیونیست انگلیس را با حمایت صهیونیستهای آمریكایی و تلاش كه در انگلستان بعمل می‌آورد ضمن فراهم آوردن شرایط مناسب برای اعلام بیانیه بالفور (وزیر خارجه انگلیس) زمینه‌های قیمومیت انگلیس بر فلسطین كه تا قبل از جنگ جهانی اول جزء امپراطوری عثمانی به شمار می‌رفت را فراهم آورد. وزیر خارجه انگلیس به پاس زحمات وایزمن و یارانش برای وارد كردن آمریكا به جنگ به نفع متفقین و هم راستا با آرمانهای صهیونیست با طرحهای استعماری انگلستان در منطقه، بیانیه بالفور را در سال 1917 اعلام نمود و طبق بیانیه تاسیس «كانون ملی یهود» در سرزمین فلسطین تصریح گردید به واقع حمایتهای انگلیس از سازمان صهیونیست و صدور بیانیه بالفور در راستای سیاستهای استراتژیك منطقه‌ای خاورمیانه بود. بیانیه بالفور را می‌توان توافقی بین جنبش صهیونیست با طرحهای استعماری دراز مدت بریتانیای كبیر تلقی نمود كه در این راستا مازاد مهاجرین یهود شرق اروپا كه تمایل داشتند در غرب و در آسایش زندگی را سپری كنند به ازای فراهم آوردن امكانات مشابه غرب در فلسطین با حمایتهای همه جانبه در رساندن به آرزوی دیرینه صهیونیست و مراجعت به «سرزمین موعود» انجام گرفت كه صهیونیست نیز می‌بایست در مقابل اهداف و طرحهای استعماری انگلیس را حمایت همه جانبه نماید و همواره خدمتگذار و مدافع منافع ملی انگلیس و اكنون آمریكا در غرب باشد. عوامل موثر بر تأسیس رژیم اسراییل عبارت بودند از: 1- پشتیبانی دولت بریتانیای كبیر از ایجاد وطن ملی یهود در فلسطین 2- برنامه‌ریزی و تلاش سازمان جهانی صهیونیست به منظور پی‌ریزی رژیم صهیونیستی 3- تلاش سازمان جهانی صهیونیست در ترغیب و تشویق مهاجرت یهودیان سر تا سر دنیا به فلسطین. پس از پایان جنگ جهانی دوم و پیروزی متفقین بر آلمان و متحدانش، آمریكا كه در جنگ خسارت چندانی ندیده بود تلاش كرد خلاء حاصل از ناتوانی انگلیس در منطقه را جبران كند صهیونیستها كه به درستی انتقال قدرت را دریافته بودند از این پس منافع ملی اسرائیل را با آمریكا پیوند زدند و باشروع جنگ سرد دو قطب- اسرائیل جایگاه مطمئنی در استراتژی آمریكا برای ممانعت از نفوذ شوروی در منطقه به دست آورد از این پس رابطه اسرائیل با آمریكا یك ارتباط متقابل با بهره برداری دو جانبه گردید آمریكا برای ثبت پایه‌های قدرت رژیم صهیونیستی از هیچ حمایت و امكاناتی دریغ نكرد در مقابل رژیم صهیونیستی نیز پایگاه مطمئن حافظ منافع ملی آمریكا در منطقه گردید. اولین كنگره پس از تاسیس رژیم نژادپرست اسرائیل در سال 1951 برگزار گردید اهداف آن چنین اعلام شد. « یكپارچه ساختن ملت یهود و متمركز نمودن حیات این ملت بر محوریت دولت اسرائیل، جمع‌آوری ملت یهود در میهن تاریخی خود – سرزمین اسرائیل – از طریق مهاجرت، تحكیم و تثبیت پایه‌های دولت یهودی اسراییل، پیشبرد آموزش‌های یهودی و عربی؛ تقویت ارزشهای معنوی و فرهنگی یهودی؛ و دفاع از حقوق یهودیها در هر كجا كه ساكن هستند.» پس از جنگ پنجم ژوئن 1967 كه اسرائیل كرانه باختری اردن و بلندیهای جولان و نوار غزه و حمرای نیسا و بیت‌المقدس را اشغال كرد با تاكید بر حفظ مناطق اشغالی، شهرك‌سازی در این مناطق را در الویت اول برنامه‌های خویش قرار داد. در سالهای بین 1954 و 1972 غرامت‌های پرداختی آلمان كمكهای یهودیان اروپا و آمریكا و سود سهام اسراییل در شكوفایی اقتصادی و تثبیت این رژیم نقش به سزایی ایفا كرد و باین امكانات و حمایتهای اقتصادی و كمكهای بلاعوض آمریكا شهرك‌سازی در مناطق اشغالی را توسعه داد. شهرك‌سازی نوار غزه به نسبت سایر مناطق اشغالی دیرتر آغاز گردید- به دو دلیل، اول تراكم بالای جمعیتی اعراب در این منطقه دوم مقاومت سرسختانه مردم این منطقه در برابر اشغالگران تا قبل از سال 1992، 16 شهرك در این منطقه بعضاً با فاصله‌های 20 كیلومتر از هم احداث گردید نكته مهمی كه رژیم نژادپرست در طی احداث شهركها همیشه به آن توجه كرد- سیاست راهبردی ایجاد مناطق حائل به دور اسراییل بود، و بعضاً شهركهایی در این مناطق احداث می‌شود كه هیچ توجیه اقتصادی ندارد- هم اكنون بیش از 210 شهرك یهودی‌نشین در سرزمینهای اشغالی احداث شد، به واقع شهرك‌سازی به خودی خود نه تنها هدف است بلكه وسیله‌ای برای سلطه سیاسی بر فلسطین نیز می‌باشد. زمینه‌های اشتیاق به صلح كشورهای عربی و رژیم نژاد پرست به نظر می‌رسد كشورهای عربی به دو دلیل مشتاق برقراری روابط عادی با رژیم نژاد پرست اسرائیل باشند 1- به منظور جلب حمایت آمریكا، عادی‌سازی روابط به اسرائیل را به مصلحت خویش میدانند – البته جلب حمایت غرب و آمریكا برای كشورهای عربی نیز ناشی از تنش‌های مرزی و منطقه‌ای و یا بعضاً درصد پایین مشروعیت مردمی حكومت‌های این كشورها است.2- ثانیاً امكان رشد و تبادلات اقتصادی اعراب با اسرائیل دو منطقه بخصوص بعد از انعقاد توافق‌نامه 1993 اسرائیل با ساف سازمان آزادیبخش فلسطین نشان، از این دارد كه كشورهای عربی منافع آتی خویش را بر ستم روا شده به مردم فلسطین توجیح می‌دهند و چه بسا به همین دلیل است كه از 22 كشور عربی – در جنگهای بین اعراب و اسرائیل، درگیریها به چند كشور حاشیه فلسطین خلاصه شده است و به نظر مشكلات داخلی و منافع ملی حاصل از روند پیشرفت افكار ناسیونالیستی مانع از اقدام جدی بر علیه اسرائیل از بدو تأسیس این رژیم شده است و از سوی دیگر به نظر اشتباه بزرگی كه اعراب و چه بسا كشورهای خاورمیانه از ابتدای تأسیس این رژیم نژاد پرست داشتند تلقی بحران عربی بودند این پدیده بود. زمینه‌های همكاری تعدادی از كشورهای عربی با اسرائیل به نوشته روزنامه هرالدتیربیون بین‌المللی در ماه می 1994 چنین توصیف شده است. «تلاش‌های بعمل آمده از سوی بازرگانان و دولتهای عرب برای برقراری روابط دوستانه با اسراییل به منظور انجام معاملات سودمند نشانگر آنست كه اسراییل در حال حاضر نه به عنوان كشوری مطرور بلكه به عنوان شریكی بالقوه در نظر گرفته می‌شود از سپتامبر 1994 تا كنون مقامات اسراییلی در سفرهایی كه به كشورهای قطر، عمان، تونس و مراكش داشته‌اند با استقبال گرم سران آن كشور مواجه شده‌اند در حال حاضر قطر مشغول بررسی طرح صدور گاز طبیعی به اسراییل است. مصر نیز مذاكراتی را در مورد احداث پالایشگاه نفت مشترك آغاز كرده و مقامات رسمی این كشور سرگرم گفتگو بر سر اتصال شبكه‌های برق اسراییل و كشورهای عربی به یكدیگر هستند از سویی بازرگانان ثروتمند عربستان سعودی، كویت، قطر و بحرین را ملاقات با اسراییل‌ها بهلندن، پاریس و قاهره سفر می‌كنند و از سوی دیگر مقامات اردنی، مصر و لبنانی به منظور برقراری تماسهای مشابه رهسپار بیت‌المقدس می‌گردند»اما به نظر خواسته اسرائیل از برقراری روابط عادی در منطقه به سه دلیل عمده است: 1- مشروعیت بخشیدن به رژیم نامشروع اسراییل و شناسایی اسراییل از سوی اعراب و تثبیت موقعیت و جایگاه اسراییل در صحنه بین‌المللی. 2- فراهم آوردن زمینه‌های رشد و پیشرفت اقتصادی و فرصت نفوذ و مشاركت در اقتصاد بین‌المللی. 3- در نهایت با تثبین پایه‌های اقتصادی و تقویت جایگاه بین‌المللی، اسراییل تلاش برای تحقق شعار «از نیل تا فرات» را پیگیری خواهد كرد. حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) در خصوص نیت دوّم رژیم نژاد پرست چنین فرموده است: «... من كراراً تذكر داده‌ام كه اسرائیل از نیل تا فرات را از خود می‌داند و شما را غاصب سرزمینهای خویش می‌شمرد. اگر چه اكنون جرأت اظهار صریح آن را ندارد» هم اكنون نمونه مهم اسرائیل تعارضات و اختلافات داخلی این سیستم است و در صورت برقراری صلح ناپایدار امكان مرتفع نمودن این مشكلات را نخواهد داشت به همین دلیل رژیم نژاد پرست هرگز در شرایط مساوی برای برقراری صلح با اعراب پشت میز مذاكره نخواهد نشست. شارون خواستار صلحی است كه اعراب از اسرائیل گدایی كنند با وجود این شرایط، بهترین گزینه برای مردم فلسطین ادامه انتفاضه و عملیاتهای شكار شهادت‌طلبانه است آیا جز این راهی دارند؟انتفاضهتحلیل‌گران و پژوهشگران صهیونیست من جمله «سموحا» اعتقاد دارند كه فلسطینیان اسراییل هویت اسراییل یافته‌اند و در نظام دموكراسی اسرائیل مبارزه و ابراز عقیده در چارچوب قانون را فراگرفته و از خشونت دوری خواهند كرد- گویا این خوش‌باوران تحلیل خویش را از وضعیت كشور و متحد سنتی خویش –آمریكا- به ارث برده و به تصور اینكه آمریكائیان چون توانستند ساكنین مقیم آمریكا را ابتدا با سركوب و ارعاب ساكت كنند و آنان كه بازماندن در مسایل فرهنگی (بی‌فرهنگی اشغالگران) و اقتصادی پس از گذشت چندقرن با متجاوزین هم كیش شوند این تحلیلگران یك نكته اساسی را فراموش كرده‌اند و آن اختلاف فرهنگ مردم مسلمان فلسطین است كه هرگز قابل قیاس با فرهنگ ساكنین قبلی سرزمین آمریكا نیست فرهنگ اسلامی سرشار از آموزه‌های عدم پذیرش ظلم و مبارزه با ظلم تا پای جان است. مسلمانان فلسطینی در درازمدت به هیچ وجه حاضر به پذیرش افكار بربریت و نژادپرستی رژیم صهیونیستی نخواهند بود. چنانكه تا كنون با وجود گذشت نیم قرن از بسته شدن نطفه نامشروع رژیم نژادپرست اسرائیل، هم روز شاهد شهادت‌طلبی این مردم مظلوم هستیم. چگونه است تحلیلگران خوش‌باور اسرائیل با چنین شرایط تحقیر‌آمیز انتظار دارند. فلسطینیان مسلمان كه دارای دین و فرهنگ غنی هستند در برابر این بی‌عدالتیها سكوت كنند و ظلم ستیزی ر اكه از ابتدایی‌ترین آموزه‌های اسلام می‌باشد را فراموش كنند و به آن عمل نكنند! انتفاضه در لغت به معنی «قیام و جنبش» است كه در سال 1987 م اعتراض مسلمانان فلسطین بر علیه اشغالگران شروع شد. عملیات انتحاری و شهادت‌طلبانه جوانان فلسطین رویكردی است كه با هیچ علم و تكنولوژی و امكانات امنیتی قابل پیشگیری نیست به واقع غرب و آمریكا پس از جنگ جهانی دوم و شروع جنگ سرد به دلیل در دست داشتن امكانات هسته‌ایی به عنوان قدرت بازدارندگی به یك امنیت و آسایش نسبی و رضایت‌بخش رسیده بودند و اینك عجز و ناتوانی را علی‌رغم وجود پیشرفته‌ترین امكانات امنیتی به وضوح درك می‌كنند. انتفاضه فلسطین و حركتهای شهادت‌طلبانه مسلمانان در سالهای اخیر روند مهاجرت یهود به اسرائیل را كاهش داده و از طرفی در مقاطعی نیز باعث مهاجرت یهودیان از فلسطین به سایر نقاط جهان شده است رعب و وحشتی كه بر اثر اقدامات شهادت‌طلبانه بر جان رژیم نژادپرست اسرائیل انداخته تا بدانجا است كه در سفر اخیر شارون به آمریكا و ملاقات و مذاكره در خصوص مسایل صلح خاورمیانه و شرایط وی، ناتمام مانده و آریل شارون به سرعت به اسرائیل باز می‌گردد تا خود وضعیت عملیات انتحاری یك فلسطینی كه 15 تن از صهیونیستها را به هلاكت رساند، و 55 تن را زخمی كرد، را بررسی و خود اوضاع را به دست گرفته و اقدامات لازم را انجام دهد این نشان از ترس و وحشتی است كه مقامات اسرائیل به هیچ وجه نمی‌توانند آن را پنهان كنند. آمریكا و آریل شارون وحشت از این دارند كه فرهنگ شهادت‌طلبی بین جوانان فلسطین رواج یافته و آتش انتقام از رژیم نژاد پرست اسرائیل عرصه را بر آمریكا تنگ نمود. و در این اقدامات حملات مستقیمی بر منافع ملی آمریكا در منطقه صورت پذیرد. به نظر نمی‌رسد قبل از سركوب و نابودیانتفاضه صحبتی از هیچ مذاكره و اقدام عملی برای صلح در دستور كار مقامات اسرائیل و حامیان سنتی آنان قرار بگیرد یكی از مشاوران شارون فلسفه شارون را اینگونه بیان می‌كند. « باید اول ستون فقرات تروریستها را خرد كرد و سپس صلح كرد. ما حماس را خرد كرده‌ایم و ظرف پنج روز كار فتح را یكسره خواهیم كرد و سپس طرح جامع توسعه اقتصادی فلسطین را به اجرا خواهیم گذاشت.»این تفكر و راهبرد سیاسی شارون و حمایتهای متحد سنتی وی تا بدانجا رسیده كه تصمیم شورای امنیت سازمان ملل به منظور اعزام كمیسیون حقیقت‌یاب برای بررسی جنایتهای ددمنشانه اسرائیل در جنین را لغو كردند و لكه ننگی بر دامان شورای امنیت گذاشتند و هر چه بیشتر نفوذ لابی صهیونیستها بر دولت آمریكا و شورای امنیت را نمایان كردند. تروریست نامیدن شهادت‌طلبی مردم مظلوم فلسطین به خاطر اعتراض به اشغالگران بعنوان خطرناكترین پدیده جدید و ساختن شركتهایی بر روی اجساد این شهیدان و آبیاری سرزمین فلسطین با خون این دلاوران تنها به این دلیل كه حق زیستن كه حق مسلم هر انسانی است را می‌خواهند!! به راستی غصب سرزمین آبا و اجدادی مردم فلسطین و اینهمه بی‌عدالتی در حالی كه ادعای حمایت از حقوق بشر آمریكا گوش فلك را كر می‌كند چگونه قابل توجیه است؟! در چنین شرایطی، طبق آئین اسلام بر هر مسلمانی واجب است كه مظلوم دفاع كند و با تلاش ریشه ظلم را بخشكاند – حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) 25 تیر 1361 طی پیامی به مناسبت روز جهانی قدس چنین فرمودند: « آنچه در این موقع كه اسرائیل تجاوز گسترده به بلاد مسلمین نموده و مسلمانان بی‌گناه و بی‌پناه را به خاك و خون كشیده است دولتهای منطقه انجام می‌دهند جز یك كلام بی‌محتوا و سازشكارانه نیست. و مصیب‌بارتر آنكه از دست اسرائیل به آمریكا- جنایتكار اصلی- پناه می‌برند؛ و در حقیقت از خوف مار به اژدها روی می‌آورند و با داشتن ابزار مقابله با آنان حاضر به یك كلمه خشن یا یك تهدید نیستند و با این وضع باید همه حاضر برای محو و نابودی شوند و در طول زندگی خود به هر ذلتی تن در دهند.»با وجود اینكه 20 سال از آن سخنان حكیمانه رهبر كبیر انقلاب می‌گذرد گویی كه امام این جملات را برای حوادث دلخراش اخیر «جنین» فرموده‌اند و چه عالمانهپیش‌بینی كرده است از خوف مار به اژدها نباید پناه برد. سخن آخر اینكه ایران به جهت آموزه‌های ایدئولوژی و اعتقادی دین اسلام كه دفاع از مظلوم را برای هر مسلمانی ضروری دانسته و از طرفی حفظ منافع ملی را هم‌راستا با حمایت انتفاضه مردم مظلوم فلسطین می‌داند و در پاسخ آنان كه به شق دوم سخن اخیر معترض‌اند بایست گفت ساده اندیشانه است اگر تصور شود در صورت عدم حمایت ایران و یا بی‌تفاوتی به آن، آمریكا و اسرائیل از اهداف پلید خویش بر علیه اسلام و حاكمیت ایران عزیز صرف نظر خواهند كرد. چرا كه آنان قانون «همه با ما» نه «همه با هم» را علی‌رغم تمام ادعاهای لیبرالیستی و دموكراتیك در ذهن پرورانده و عمل می‌نمایند و ملاك سنجش آن را تنها عملكرد خویش میدانند و هیچ ساختار حكومتی متفاوت با حكومت مورد پسند خویش را لایق زیستن در این گیتی و كره خاكی، نمی‌دانند و این خود متناقض‌ترین تفكر ادعاهای لیبرالیستی و دموكراتیك آنان است. امریكا اسلام را همزاد خشونت، اغتشاش و تعصب می‌داند گواه این جمله نیز سخنان اخیر بوش و بیان محور شرارت و استفاده از لفظ جنگهای صلیبی پس از ماجرای 11 سپتامبر است باید توجه داشت ساختار حكومتی دولت آمریكا طوری نیست كه رئیس جمهور عقاید شخصی خویش را بتواند بیان كند بلكه وی تفكر حاكمیت و حكومت كشور خویش را بر زبان می‌راند چنانكه می‌بینیم در عمل نیز با دفاع از رژیم غاصب اسرائیل در برابر جهان اسلام و حتی نقض حقوق بشر مدعای خویش، عملاً به اعتقادات و اظهارات خویش پایبند باقی مانده است. حقیقت پس پرده جنگ تروریست غرب رها شده از خفقان قرون وسطی، با ورود به عصر رنسانس و پروراندن آرمانهای فردای بهتر و درخشان هر چه بیشتر جدایی دین از سیاست را زمزمه و سرلوحه راه اینده خویش قرار داد – نقطه مقابل فرهنگ غرب – یعنی فرهنگ و دین مبین اسلام با فروپاشی امپراطور عثمانی و اندكی وقف در بازگشت به ارزشهای اصولی صدر اسلام با ظهور انقلاب شكوهمند ایران، كشورهای منطقه در فكر حاكمیت مجدد اسلامی راستین برآمدند. پیروان راستی اسلام نه تنها فرهنگ لیبرالیستی غرب با اشعاری چون دموكراسی و آزادی تعریف شده آنها را مردود میدانند بلكه دموكراسی واقعی را نزد جوامع اسلامی متكی به اصل شورا و مشورت و آئین و قوانین اسلامی میدانند. یكی از دغدغه‌های غرب سه سركردگی آمریكا و انگلیس، اعتقاد مسلمانان به عدم« جدایی دین از سیاست» است وحدت دین با سیاست مانعی است در مقابل روندجهانی‌سازی فرهنگ غرب و به طبع آن چپاول آن، چرا كه با وجود ارزشهای نهادینه شده اسلام هرگز شرایط برای نفوذ فرهنگ لیبرالیستی مورد نظر غرب مهیا نخواهد شد به اعتقاد غرب اسلام بعنوان یك مذهب غیر سكولاریستی هرگز روی صلح مدنی را نخواهد دید و اسلام را سدی در برابر مدرنیته میدانند. با پیشرفت علم و تكنولوژی در جهان امروز، امكان تبادل اطلاعات به حداقل زمان حتی دقیقه و لحظه فراهم آمده است و این امر واقعیت نابودی و مرگ فاصله‌های جغرافیایی را در پی داشته به همین جهت چند سالی است كه مهمترین دغدغه‌های كشور – دولتها، مقابله با تهاجم فرهنگی و حفظ ارزشها و فرهنگهای جامعه خویش در رئوس برنامه‌های قرار گرفته است. به اعتقاد ساموئل هانینگتن «اختلاف میان تمدنی، بسیار ریشه‌دارتر از اختلاف و رقابتهای درون تمدنی است اختلاف میان تمدنی شامل اختلاف در دین و ایمان مذهبی، جایگاه زن و مرد، حقوق و وظایف متقابل خود و دولت، حقوق انسانها، قدرت حاكم، وظیفه و عدالت است. فرهنگ بر خلاف ناسیونالیسم یا كمونیسم، تنها نوعی نظام عقیدتی مصنوعی نیست بلكه فرهنگ تشكیل دهنده جوهره هویت و هویت و معرفت بوده و از برداشتهای اساسی زندگی است كه محصول قرنها فراز و نشیب اجتماعی است و در قرن اخیر فرهنگ لیبرالیستی غربی گوی سبقت را از سایر فرهنگها ربوده است و هر فرهنگی در تقابل آن قرار گیرد به عقب ماندگی یا تهدیدگری متهم می‌شود بخصوص پس از پایان جنگ سرد اعتقاد كارشناسان فرهنگ غربی بر این است كه برخورد دو تمدن – اسلام و غرب – اجتناب‌ناپذیر است. » اطلاع و احتمالاً نقش داشتن اسرائیل در حادثه 11 سپتامبر پس از گذشت چند ماه از این ماجرا نشان داد كه مبارزه فلسطینیان مبارز با رژیم نژادپرست اسرائیل از یك بحران منطقه‌ای فراتر رفته و با انتقال بحران به آمریكا و اثبات رد «وجود مناطق امن» آمریكا را وارد چالشی بزرگ و غیرقابل بازگشت نموده است. بوش تحت القائات رژیم نژادپرست اسرائیل و برگرفته از نظریه برخورد تمدنها پس از جنگ سرد. ساموئل هانتینكتون و یاتز فرانسیس فوكویاما كه معتقد است تنها در قالب اسلام با لیبرالیسم تنش و جنگ ایجاد خواهد شد بخصوص پس از ماجرای 11 سپتامبر مسلمانان و اعراب را تروریست و ماجراجوئیهای خویش را مبارزه با تروریست تحت لوای جنگهای صلیبی می‌داند و آمریكا در تلاش است اروپا و دیگر هم پیمانانش را با خود متحد كند چنانكه در بحران افغانستان و سركوب طالبان موفق شد. اما در خصوص بحران خاورمیانه و بخصوص فلسطین تاكنون چندان موفق عمل نكرده است و دائماً با ترفند و نیرنگ در تلاش است این اتحاد را به وجود آورد از جمله ترفندهای اخیر آمریكا انفجار اتوبوسی حامل مهندسین فرانسوی در كراچی پاكستان بود كه تنها با گذشت چند روی از پیروزی مجدد ژاك شیراك از حركتهای تاكتیكی این كشور به شمار می‌رود. ایا آمریكا با تروریست می‌جنگد؟ یوسف نورعرض رییس سابق بخش پژوهش‌های جهان اسلام در دانشگاه سالفورد معتقد است: «این برداشت كه هدف ایالات متحده در خاورمیانه هدفی اقتصادی است و به گرد محور نفت می‌گردد توهمی بزرگ است، زیرا در صورتی كه بیشتر كشورهای این منطقه چندان ناتوان باشند كه نتوانند منافع ایالات متحده را تهدید كنند، این كشور برای پاسداری از منافع خود در منطقه خاورمیانه به كسی نیاز نخواهد داشت افزون بر این كه نفت كالایی بیش نیست و درآمدزایی آن به دو طرف فروشنده و خریدار، بستگی خواهد داشت و كشورهای تولید كننده نمی‌توانند از كشورهای خریدار بی‌نیاز باشند.» آیا ناتوانی اعراب برای تهدید منافع آمریكا و غرب هم اكنون محرز نیست؟ به اعتقاد فوكویاما تنها در «قالب اسلام مخالفتهایی منطقه‌ای با نظریه لیبرال صورت خواهد گرفت» بوش تحت لوای جنگ با تروریست تاكنون جنگ با مسلمانان و اعراب تروریست (به زعم وی) را سرلوحه كار خویش قرار داده است و وارد جنگی شده است كه تعریف تروریست را خود القا می‌كند و غیر آن تعریفی نمی‌شناسد و به مذاقش خوش نمی‌اید. البته نحوه كشتار مردم مظلوم و غیر نظامی افغانستان به بهانه تعقیب گروه القاعده نشان از كینه و نفرت آمریكا از مسلمانان است. بوش در جنگ تروریست نشان داد كه به چه میزان به اعراب و حكام عربی برای حفظ منافع ابرقدرتها در منطقه بی‌اعتماد است. به نظر جنگی كه این خون‌آشام آغاز كرده جنگ بر علیه تروریست نیست بلكه جنگ بر علیه اسلام و مسلمانان است و این اعتقاد و رویكرد جدید آمریكا پس از ماجرای 11 سپتامبر تنها یك برنده 100% و آن هم رژیم نژادپرست اسرائیل است.منبع: فصلنامه حضور
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 321]
-
گوناگون
پربازدیدترینها