واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: حاشيههای ديدار اساتيد دانشگاه تهران با رهبری "فراموش نميكنم، همراه با شهيد بهشتي و با هماهنگي يكي از علما، از در شرقي دانشگاه وارد شديم و رفتيم مسجد دانشگاه تهران. در اطاق عقب مسجد -كه نميدانم الان هست يا نه- مستقر شديم و همان جا يك نشريه روزانه منتشر كرديم به اسم تحصن ". دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آيتالله خامنهای: مقام معظم رهبري در ديدار اساتيد دانشگاه تهران با يادآوري خاطراتشان در اين دانشگاه فرمودند: "من دانشگاهي نيستم ولي با دانشجو و استاد و دانشگاهي ارتباط طولاني داشتم. پيش از انقلاب، وقتي وارد دانشگاه تهران ميشدم، احساس ميكردم وارد يك محيط خودماني شدهام. "حاشيههاي ديدار اساتيد دانشگاه تهران با رهبر معظم انقلاب به شرح ذيل است؛استادها ايستاده بودند توي صف و يكي يكي داخل ميشدند. از جيبهاي هر كدام، هنگام تحويل وسايلشان به اندازه يك كمد وسيله درميآمد. دفترچه، خودكار، عينك مطالعه، عينك دوربين، تسبيح، قرص، شربت. بعضيهايشان هم از اين همه امكانات در جيب خندهاي ميكردند و در حسينيه جايي براي خود پيدا ميكردند.يك رفيق ديگرمان بود كه نصف اساتيد را ميشناخت. هر كدامشان را كه ميديد چند دقيقهاي در حسن و قبحش صحبت ميكرد:- اِ. دكتر فلاني هم اومده. اين آخر فلسفه تحليليه ايرانه.- اين كه رئيس پرديس فلانه. از اونجا صبح به اين زودي اومده!- برم به آقاي دكتر فلاني يه سلامي بكنم. كارش دارم بعداً.- اِ. اين آقاي دكتر فلاني كه ضد ولايت فقيهه. اينجا چي كار ميكنه!اين اطلاعات مكفي به خاطر دانشگاه تهراني بودن و فوق ليسانس و دكترا خواندن و حسابيخوان بودن رفيقمان بود. اما من كه فقط يك كارشناسي وصله-پينه از دانشگاه صنعتي اميركبير گرفته بودم، هيچكس را نميشناختم. فقط دكتر قاليباف را شناختم و دكتر حدادعادل كه دير آمد و چون همه نشسته بودند و گزارش وزير علوم شروع شده بود، چند بار جا عوض كرد تا رسيد به صف اول.اول وزير علوم خيلي كوتاه گزارش داد. بعد دكتر رهبر، رئيس دانشگاه تهران گزارش مفصلتري درباره دانشگاه تهران و پيشرفتهايش داد. بعد از او هم اساتيدي از حوزه علوم پايه، علوم بينرشتهاي، گروه كشاورزي و علوم انساني نكاتي را گفتند. آنها كه حرف ميزدند، رهبر دست به چانهاش ميگرفت و گوش ميداد، گهگاهي هم با دست چپ چيزي يادداشت ميكرد.در بين اساتيدي كه صحبت كردند، يك استاد بود كه درباره مسائل بينرشتهاي نكاتي را گفت. صحبتهاي اين استاد كه روحاني هم بود، كمي طول كشيد. به ايشان از صف اول تذكر دادند كه: "مختصر كنيد " استاد هم زود بحثها را جمع كرد. موقعي كه ميخواست بنشيند، رهبر بهشان گفت: "آقا حرفتان نصفه كاره نماند. اگر نكتهاي مانده، ادامه بدهيد.به اين "مختصركنيد "ها هم گوش نكنيد. " جماعت اساتيد خنديدند. استاد روحاني هم ادب كرد و گفت: انشاءالله در يك فرصت ديگر. رئيس دانشگاه تهران هم آخر گزارشهايش گفت: با اعضاي هيئت رئيسه دانشگاه تصميم گرفتهاند به رهبر دكتراي افتخاري بدهند، به پاس 50 سال مجاهدت علمي و انقلابي، آنهم در يك جلسه رسمي.نوبت رهبر شد كه نكاتي را براي جمع اساتيد بگويد. گفت خوشحال است كه با اساتيد بزرگترين دانشگاه كشور ديدار ميكند. از گزارش رئيس دانشگاه تهران هم خوشحال شد و گفت: "خوب است اين گزارش در اختيار افكار عمومي قرار بگيرد ". بعد رفتند سر پيشنهاد رئيس دانشگاه تهران درباره اعطاي دكتري افتخاري به ايشان. "البته اين پيشنهاد براي من يك افتخار است لكن من اهل دكتري نيستم. همان طلبگي براي من كافي است. البته اگر بتوانيم پايبند به ميثاق طلبگي پيش برويم. كه اين ميثاق را از نوجواني و جواني قولاً و فعلاً با خدا بستيم ".رئيس دانشگاه تهران ميخواست اصراري بكند تا توضيحي بدهد كه رهبر نگذاشت صحبتهاي او تمام بشود و گفت: "اين لطف شماست. ولي من پيشنهاد دكتري را نميپذيرم ". رهبر اين جمله را محكم گفت تا رئيس دانشگاه تهران سكوت كند و بنشيند.رهبر حرفهاي خيلي خوبي هم زد كه حيف است بعضيهايش را نگويم:- يك وقتى من در يك جمعى عرض كردم كه خاك ما، سرزمين ما يك صدم مجموعه كشورهاى دنياست، جمعيتمان هم تقريباً يك صدم جمعيت بشريت در دنياست؛ اما مسئله ما قناعت به يكصدم در مسائل گوناگون نيست... بايد مقتدر باشيم... آنچه كه در درجه اول در ايجاد قدرت ملى مهم است، به نظر من دو چيز است: يكى علم است، يكى ايمان.- ما از لحاظ علمي بسيار عقبيم. اين پيشرفتهايي كه در گزارشها فرمودند، البته خوب است و در سايه انقلاب به وجود آمده. ولي پيشرفت تازه شروع شد، كار زيادي داريم. من بايد بگويم وضعمان حقيقتاً راضي كننده نيست. توقع زيادي هم ندارم. نمي خواهم بگويم بايد مثلاً 10 ساله برسيم به رديف اول جهاني ولي در يك برنامه 50 ساله كه ميشود.- ما بايد سياستمان استقلال كامل علمي و رهايي از اسارت علمي باشد و البته بايد علم را براي سعادت بشر بخواهيم.- علم بايد با بيعدالتي بجنگد. امروز در دنيا علم در خدمت بيعدالتي است. نگاه به علم بايد شريف، نظيف و دور از هوي و هوس باشد.رهبر ياد گذشتهها كرد و خاطراتش با دانشگاه تهران. "من دانشگاهي نيستم ولي با دانشجو و استاد و دانشگاهي ارتباط طولاني داشتم. پيش از انقلاب، وقتي وارد دانشگاه تهران ميشدم، احساس ميكردم وارد يك محيط خودماني شدهام. با اينكه ظواهر آنجا به ظاهر ما نميخورد. بقيه دوستان روحاني هم همين حس را داشتند. شايد به همين دليل بود كه تحصن ما براي بازگشت امام خميني از فرانسه، در دانشگاه تهران بود و اين تصادف محض نبود "."فراموش نميكنم، همراه با شهيد بهشتي و با هماهنگي يكي از علما، از در شرقي دانشگاه وارد شديم و رفتيم مسجد دانشگاه تهران. در اطاق عقب مسجد -كه نميدانم الان هست يا نه- مستقر شديم و همان جا يك نشريه روزانه منتشر كرديم به اسم تحصن "."هم ما نسبت به دانشگاه حسنظن داشتيم و هم دانشگاه و دانشگاهيها با ما خودماني بودند. من يك سال تمام هر هفته ميرفتم دانشگاه تهران و با دانشجوها صحبت ميكردم و جلسات پرسش و پاسخ داشتيم. به همين دلايل محل نماز جمعه شد زمين چمن دانشگاه تهران. شما فكر ميكنيد هيچ جاي ديگر در تهران نبود براي نماز جمعه؟ "رهبر حرفهايش را در سه بخش كلي به اساتيد گفت. يكي بحث خود علم بود. يكي موضوع فرهنگ در دانشگاه و ديگري سياست.در موضوع فرهنگ گفتند: "در داخل دانشگاه به مسأله فرهنگ خيلي اهميت بايد داد. خود علمآموزي يك فرهنگ است. توجه به فرهنگ علمآموزي باعث ميشود دانشجوي ما دنبال علم برود به جاي مدرك. استاد هم با عشق و علاقه به تربيت دانشجو مشغول ميشود و رها نميكند او را. من گزارشهايي دارم از اينكه بعضي اساتيد متأسفانه فقط براي رفع تكليف ميروند سر كلاس "."ما بايد ميل به كنجكاوي، تحقيق، پژوهش و ... را در مردم خودمان ايجاد كنيم. اين كار كيست؟ كار دانشگاه است. جوان دانشجو را ميتوانيم صبور، كنجكاو، عاشق علم و تحقيق، اهل انصاف، اهل كار جمعي، اهل وقتشناسي، معتقد به تقدم عقل بر احساس و اهل دين تربيت كنيم. ميتوانيم هم بر عكس عمل كنيم "."جوانان ما ارزش اين را دارند كه برايشان زحمت بكشيم. مخصوصاً در دورهي ليسانس. اين كار البته زحمت دارد و با حكم و دستور هم شدني نيست. بايد از درون دانشگاه بجوشد "."يك بخش مهم كار فرهنگي، كار ديني است. يكي از كارهاي بد دوره پهلوي جدا كردن نسل دانشگاهي از دين است. ما هم متأسفانه همان راه را دنبال كرديم. تدبر در قرآن و ادعيه معتبر شيعه مثل صحيفه سجاديه باعث تعميق معرفت ديني ميشود. اينها متولي ميخواهد و متولياش شما هستيد "."ميدانيد من از سابق نظرم اين بود كه دانشگاه بايد سياسي باشد. دانشگاهي كه از سياست دور باشد، روح شور و نشاط را از دست ميدهد. اما معناي حضور سياست در دانشگاه را نبايد اشتباه كرد. دانشگاه نبايد جايي باشد براي سوءاستفاده گروههاي سياسي با اغراض سياسي. دانشگاه نبايد مورد سوءاستفاده دشمنان قرار بگيرد .... حالا من ميگويم دشمن، بعضيها حساسند ميگويند چرا ميگويي دشمن. در قرآن هم بارها بحث شيطان و ابليس تكرار شده. چرا خدا يك بار ماجرا را نگفته و تمام نكرده؟ حالا ما تكرار ميكنيم، وضع اين است كه دشمن سوءاستفاده ميكند. چه رسد به اينكه اصلاً نگوييم "."نبايد غفلت كرد و ميبينيد كه غفلت ميشود. در ماجراي بعد از انتخابات غفلت بزرگي كردند. اينكه ميگويم غفلت، چون بناي من بر خوشبيني است. هر چند نتيجه غفلت و خيانت يكي است. وقتي تيري به سينه كسي بخورد، چه از روي غفلت شليك شده باشد، چه از روي عمد، نتيجهاش يكي است. مرگ مضروب ".اول جلسه، مسئول توسعه دانشگاه تهران از رهبر خواستند كمك كنند تا تملك زمينها و ملكهاي اطراف تهران با همكاري دولت و شهرداري سريعتر انجام شود. رهبر هم گفتند: "حالا شما مطمئن هستيد ميخواهيد اين چند خيابان اطراف دانشگاه را بگيريد؟ يادم هست در ماجراي توسعه دانشگاه تهران، بحثي هم از ساختن دانشگاه در اطراف تهران بود. اين "دانشگاه تهران " را هم نگه داريد. اين خيلي چيز مهمي است. اينجا را براي تحصيلات تكميلي، دورههاي كارشناسي ارشد، دكتري، مراكز تحقيقاتي بگذاريد. براي اساتيد مهم و برجسته كه الحمدلله در دانشگاه شما اساتيد قديمي برجسته كم نيستند، جايگاه در دانشگاه درست كنيد... منتها اين هم يك فكر است. منظورم اين نيست كه حتما اين كار را انجام بدهيد. اما اين هم يك فكر است... اطراف تهران پر است از زمين؛ من هر جمعه كه ميروم كوههاي اطراف تهران، ميبينم -البته هر بار يك عده جديد مشغول ساخت و ساز هستند و اين مصداق غصب است و حتي اگر با اجازه شهرداري باشد. به شهرداران محترم هم تذكر دادم ولي همچنان در كوهها ساخت و ساز ميشود.شما جاي فعلي دانشگاه تهران را نگه داريد براي كارهاي علمي، براي مركزيت توليد علم در كشور، براي كارشناسي ارشد و دكترا، براي تحقيق و پژوهش و برويد اطراف تهران چند هكتار زمين را هم بسازيد براي دوره كارشناسي. جاي فعلي بايد تبديل شود به يك مركز علمي معتبر و تمام عيار مثل يك حوزه بينالمللي. فرض كنيد شما چند خيابان اطراف را هم گرفتيد، خب چند سال بعد باز هم جايتان تنگ ميشود ".رهبري ساعت را نگاه كردند و ديدند وقت نماز شده. گفتند خدا توفيق بدهد هم شما كارهايي كه به عهدهتان است خوب انجام دهيد، هم ما. اساتيد هم صلوات فرستادند و رهبر هم بلند شدند.پيش خودم گفتم بالاخره يك جلسه هم ديديم كه كسي چفيه رهبر را نگرفت كه يك دفعه رهبر كنار در ايستاد. برگشت به سمت كسي كه درخواستي كرده بود. رهبر به او اشاره كردند و چفيه را درآوردند. درست در لحظه آخر يكي از اساتيد چفيه را گرفت.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[مشاهده در: www.asriran.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 243]