واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: جدايي با دلي آکنده از وابستگي
دختري هستم 20 ساله. امسال هم کنکور دارم. البته پارسال هم پشت کنکوري بودم اما انتخاب رشته نکردم چون نتيجه کنکور اصلاً مورد قبول خودم و خانواده ام نبود. قضيه اين است که من چند وقتي است براي رفع خستگي و البته کسب اطلاعات در مورد درس و کنکور بهنت مي آيم. در همين گير و دار با پسري آشنا شدم که 23 ساله و داراي مدرک مهندسي است. اوائل صحبت هاي معمولي در مورد درس و کنکور بين ما رد و بدل مي شد اما بعد از حدود يکماه از آشنايي گفت که به من علاقمند شده. من که درگير کنکور بودم به حرف او توجهي نداشتم. من با پسرهاي خيلي زيادي چت کرده ام و هدفم از اين کار به دست آوردن شناخت نسبي از پسرها بوده. مطالب زيادي در مورد فريبکاري دخترها شنيده ام. کتاب هاي زيادي را خوانده ام و به خودم قول داده بودم که هيچ وقت با هيچ پسري رفاقت نکنم و حواسم را جمع کنم که فريب حرف هاي عاشقانه آنها را نخورم. هميشه حماقت دخترهايي را که دل به صحبت هاي علاقمندانه پسران مي سپارند به مسخره مي گرفتم و اساساً دوستي دختر و پسر را اشتباه مي دانستم. بهرحال سعي مي کردم او را از لحاظ صداقت محک بزنم. بحث هاي ما شده بود بحث هاي درس و کنکور و گاهي هم اتفاقات سياسي. بتدريج و پس از ارتباطات مکرر متوجه شدم که اين پسر با پسرهاي ديگر تفاوت داره. اصلاً متوجه نشدم که مباحثات درسي و سياسي چرا کار من را به علاقه کشاند. من که تجربه بسياري (به نظر خودم) در مورد اين نوع رابطه داشتم پس چرا داشتم به او دل مي بستم.صداقت خاصي در کلامش پيدا مي کردم و ... پس از مدتي خواستار اين شد که از من شماره تلفني داشته باشد تا به غير از نت ارتباط تلفني هم داشته باشيم. اصلاً متوجه نشدم که مباحثات درسي و سياسي چرا کار من را به علاقه کشاند. من که تجربه بسياري (به نظر خودم) در مورد اين نوع رابطه داشتم پس چرا داشتم به او دل مي بستم. داشتم مطمئن مي شدم که او مرد زندگي من است و قرار بود تا چند وقت ديگه قضيه رو به خانواده هايمان اطلاع دهيم. اما با يک پيامک عاشقانه از طرف او که خطاب به شخص ديگري بود و اشتباهاً به گوشي من ارسال شده بود همه چيز تغيير کرد. اعتبار و اعتمادي که براي او قائل بودم به يک دفعه از بين رفت و ... **************************دوستي هاي خياباني يا دوستي هايي در نت مبحثي است که در مجامع و مطبوعات و سايت ها بسيار مورد توجه کارشناسان اجتماعي قرار گرفته. روانشناسان مکرراً به اين قضيه اشاره دارند که اينترنت و فضاهاي مجازي محيط مناسبي براي دوستي و آشنايي و ازدواج ، حتي کمک گرفتن براي مسائل درسي نيست. افراد در دنياي حقيقي هم مي توانند با هزار فريب و نيرنگ ارتباط هاي صميمانه برقرار کنند و به اصطلاح گنجشک را به جاي قناري رنگ کنند و بفروشند چه رسد به فضاهاي مجازي که هيچ ضمانتي براي شنيده ها و گفته ها و حتي ديدني ها وجود ندارد. خيلي ها معتقدند که ما فريب احساس را نمي خوريم اما بايد خدمت اين عده عرض کرد که خيلي مطمئن نباشيد و براي کسب تجربه قصه گذشتگان را بخوانيد به علاوه چه ضمانتي براي به دام نيفتادن مخاطب شما در اين ارتباط وجود دارد؟
درست است که دوران جواني چنين اقتضا مي کند که جوان خود تجربه کند و خود به آزمون و خطا بپردازد. اما بسياري از مسائل ارزش آن را دارد که پاي صحبت بزرگترها بنشينيم و از تجارب سياه و سفيد آنها عبرت بگيريم. بسياري از جوانان به بهانه تفاوت نسل ها مي خواهند روزگار را خود بر دوش بکشند و خود به کارزار شناخت وارد شوند و با استفاده از موقعيت هاي گوناگون طرف مقابل را به محک بگذارند اما غافل از اينکه براي شناخت انسان اين موجود پيچيده بايد هزاران هزار ديد و شنيد و به يک نوع ارتباط نمي توان بسنده کرد. در پاسخ بسياري افراد ابزار مي کنند که خب آشنايي اوليه را در اين فضا ايجاد مي کنيم و در صورت مقبول بودن قرار را به دنياي حقيقي و ملاقات ها مي کشانيم در حالي که در آن زمان دلبستگي ها و علاقمندي اجازه تفکرات منطقي و معقولانه را از دو طرف سلب مي کند و هر دو تنها در غالب منطق اما با احساسات صرف به ادامه رابطه مي پردازند. دسته اي ديگر نيز به بهانه دوستي، خوش گذراني، سر کار گذاشتن، شناخت جنس مخالف و ويژگي هاي آن به روابط پا مي گذارند غافل از اين که طبيعت چنين اقتضا مي کند که رابطه زمان دار دو شخص از جنس مخالف گاه هدف و نيت نمي شناسد و علم غيب هم نمي داند. ناگهان زماني چشم عقل باز مي شود که گرفتار و درگير احساسات شده اند و زمان ،زمان جدايي است اما با دلي آکنده از وابستگي. خيلي ها معتقدند که ما فريب احساس را نمي خوريم اما بايد خدمت اين عده عرض کرد که خيلي مطمئن نباشيد و براي کسب تجربه قصه گذشتگان را بخوانيد به علاوه چه ضمانتي براي به دام نيفتادن مخاطب شما در اين ارتباط وجود دارد؟ مراکز مشاوره بسيار ديده جواناني را که از رهگذر زمان و به علت علاقه به تجربه اندوزي و يا استقلال در شناخت افراد به خدمات روانشناختي و مشاوره پناه آورده اند و قصه پشيماني و نجات و رهايي. اما .... فهيمه کهتري - خانواده و زندگي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 430]