تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):على پيشواى مؤمنان و ثروت پيشواى منافقان است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805527001




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مردم دوستی در نگاه قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مردم دوستی در نگاه قرآناشاره:آنچه می خوانید بخش اول مشروح سخنان استاد حجت الاسلام و المسلمین قرائتی است که پیرامون موضوع "عوامل اجتماعی ایجاد انگیزه" در جلسه درسهایی از قرآن، به تاریخ 30/07/88 ایراد شده است:
قرائتی
 بسم الله الرحمن الرحیمالهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقویبحثمان در این جلسه‌ این است كه چه كنیم انگیزه‌ها را بالا ببریم؟ گفتم: پانزده سال پیش من راجع به انگیزه یك بحثی كردم، دیشب به یادداشت‌هایم نگاه كردم، صد تا عامل پیدا كردم برای اینكه در افراد ایجاد انگیزه كنیم. این انگیزه‌ها بعضی‌هایش انگیزه‌های الهی بود كه در یك جلسه گفتیم. در این جلسه می‌خواهیم انگیزه‌های اجتماعی، یعنی جامعه چه می‌تواند بكند كه انگیزه‌ی افراد را بالا ببرد. طرف هر كاری می‌كند با نشاط انجام بدهد. از زیر كار در نرود. انگیزه‌های اجتماعی.بسم الله الرحمن الرحیم. جامعه و ایجاد انگیزه. جامعه و مردم و ایجاد انگیزه. مردم هم می‌توانند یك كاری بكنند كه انگیزه‌ها بالا برود. حكومت هم می‌تواند انجام بدهد. خود شخص هم می‌تواند انجام بدهد. انگیزه‌های الهی و معنوی‌اش را گفتیم. نقل كردند یكی از مراجع در برف آمد درس بدهد. طلبه‌ها گفتند: آخر امروز روز برفی است. فرمود: روز برفی مگر بازار تعطیل است؟ مگر نانوایی تعطیل است؟ چرا برف كه آمد ما تعطیل كنیم؟ ما دلیل اینكه چرا پنجشنبه تعطیل است رو نفهمیدیمانگیزه‌های اجتماعی:علاقه و محبت به مردمما اگر مردم را دوست داشته باشیم چرا كلاه سرش می‌گذاریم؟ چرا سر هم بندی می‌كنیم؟ چرا این ساختمان را اینطور می‌سازیم؟ چرا این در را نجّار اینطور می‌سازد؟ معلوم می‌شود دوستشان نداریم، می‌خواهیم كلاهبرداری كنیم. علاقه به مردم خیلی مهم است. علاقه‌ی به مردم. مادر هیچ‌وقت سر بچه‌اش كلاه نمی‌گذارد. اگر یك غذایی بود احتمال بدهد فاسد است، نمی‌گوید: بترشد، فاسد شده. بده بچه بخورد!ولی ما اگر یك مشتری باشد، گوشت فاسد است؟ به مشتری‌ها بده بروند. یعنی كبابی گوشت‌های فاسد را قاطی گوشت‌های خوب می‌زند اگر دین نداشته باشد. ولی هیچوقت همین كبابی به بچه‌اش احتمال بدهد یك درصد به بچه‌اش گوشت فاسد نمی‌دهد. این علاقه به مردم... قرآن راجع به علاقه به مردم یك آیه‌ دارد می‌گوید كه: «یُحِبّونَ»: «وَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإیمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِم‏» (حشر/9) «وَ الَّذینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ»، «تَبَوَّؤُا الدَّارَ»، یعنی خانه‌شان را به همسایه ها دادند. مهاجرین از مكه هجرت كردند. یعنی مشركین، مؤمنین را بیرون كردند. مكه دست بت‌پرست‌ها بود. مسلمان‌ها را بیرون كردند. مسلمان‌ها مدینه آمدند، جزء مهاجرین شدند. آنوقت مردم مدینه كه انصار بودند، خانه‌شان را در اختیار گذاشتند. «تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإیمانَ» بعد می‌گوید: «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ» مهاجرین را دوست دارند. «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ‏» اگر دوست داشته باشیم، بیست سال افغانی‌ها اینجا بودند. مهاجر بودند. ما اگر این افغانی‌ها را دوست می‌داشتیم، به هر افغانی یك هنری یاد می‌دادیم، علمی، هنری، كمك‌های دیگر می‌كردیم غیر از اینكه كارگری از اینها بكشیم، یك خدمتی هم به اینها می‌كردیم. الآن ما دو میلیون طرفدار شاخ و شانه‌كش در افغانستان داشتیم. ما از افغانی‌ها اینجا به عنوان یك عمله، كارگر ساده كار كشیدیم. حالا هم كه آنجا رفتند، البته هنوز افغانستان با ما خوب است. خیلی هم ما را دوست دارند. ولی اگر ما به اینها خدمت می‌كردیم، اینها از دوستی بالاتر، عاشق ما بودند. عاشق ما بودند. این دوست داشتن خیلی مهم است. اثر هم می‌گذارد. من خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) رفتم. گفتم: آقا من طلبه‌ی مدرسه‌ی شما بودم. تمام طلبه‌هایی كه در مدرسه‌ی شما همشاگردی بودیم، در جمهوری اسلامی همه به درد خوردند. همه آدم‌های مثبت بودند. فلانی، فلانی، فلانی، فلانی، این معلوم می‌شود مدرسه‌ی شما مدرسه‌ی مباركی بود. مثل دبیرستانی كه همه‌ی شاگردهایش قبول شوند. آیت الله العظمی گلپایگانی یك چیزی گفت، جمله‌ی قشنگی بود. گفت: من كه به طلبه‌ها خدمت می‌كنم مثل مادری است كه به بچه‌اش شیر می‌دهد. یعنی از سوز دل، یك چیزی برایتان بگویم. یك كنگره‌ای در تهران بود، قرآن و طب! بین المللی هم بود. از كشورهای مختلف آمده بودند. بنده هم به عنوان قرآن یك سخنرانی آنجا داشتم. ضمن سخنرانی هم یكی از مقالات را نشستم گوش بدهم. دیدم یكی گفت: یك تحقیقی شده است، كسانی كه غذا می خورند اگر با گرسنگی و اشتها غذا بخورند، هركس نگاهشان كند اشتها می‌آید. ولی كسانی كه از سر سیری غذا بخورند كسی به او نگاه كند گرسنه نمی‌شود. خیلی مهم بود. گفت: ما یك آزمایشاتی كردیم، یعنی حالت انسان غذاخور در بیننده اثر دارد. یك چیزی ما می‌گوییم: دل به دل راه دارد. این همان است. دل به دل راه دارد. یعنی اگر من واقعاً دلم برای شما بسوزد، حرف من در شما اثر دارد. اما اگر نه، همینطور دل نسوزد. دیدی مطرب‌ها در عروسی! یك دایره دست می‌گیرند می‌زنند. این پول گرفته بزند. اصلاً كار ندارد چه كسی عروس است و چه كسی داماد. ولذا همه دست می‌زنند شروع می‌كند خودش هم چشم‌هایش را به هم می‌زند. این، اینها... بعضی از مدیران مملكت ما از بس كه كار اجرایی كردند دیگر كارشان رسمی شده است. مثل مرده‌شور كه دیگر خودش گریه نمی‌كند. روضه‌خوانی كه دیگر گریه نكند، پیداست این دیگر مثل مطرب شده است. روضه‌خوان باید خودش هم گریه كند. تمبك‌زن باید خودش هم حالا من چنین كردم یاد یك قصه‌ای افتادم ولی برایتان بگویم.یكی از علما یكی از استان‌ها به قم خدمت آیت الله العظمی بروجردی آمده بود. یك بحث علمی كرد. آقای بروجردی گفت: به به! ماشاءالله! ما شاءالله! یعنی خیلی بحث علمی بود. آن آیت الله آن شهر گفت: بله! شما فكر می‌كنید همه مراجع و علما قم هستند؟ فكر می‌كنید شهرهای دیگر فقیه ندارد؟ شهرهای دیگر تمبك می‌زنند.گفت: نه ما جسارت نكردیم. ولی خوب باورم نمی‌كردم كه در شهر كنار یك چنین رجال علمی باشد. گفت: بله ما هم آنجا درس خواندیم. ما هم تمبك كه نمی‌زدیم. هی دو سه بار هروقت می‌خواست بگوید: تُمبك، دستش را چنین كرد. آقای بروجردی گفت: ضمناً حضرت آقا به شما هم بگویم، تُمبك را چنین می‌زنند. (خنده حضار) آنچه اینطور می‌زنند دایره است. شما خلاصه افراد را كم نگیرید. حالا علاقه به مردم یك مورد است. بهره گیری از ابزار تشویق و ترغیبتشویق مردم، الآن شما نزد مسئول ورزش برو بگو من گل می‌زنم. چقدر تشویق می‌كند؟ نزد مسئول آموزش و پرورش برو بگو: من یك دور تاریخ ایران را حفظ هستم. چقدر تشویق می‌كنند؟ اگر یك دور تاریخ علمی را حفظ شوی، اگر خیلی از تو تشكّر بكنند، مثلاً حالا یك سكه ممكن است به تو بدهند. از هرچیزی تشویق شد قصه راه می‌افتد. گوشواره برای دخترت می‌خری. بگو: اگر نمازت را خواندی. دوچرخه برای پسرت می‌خری. بگو: اگر با هم مسجد رفتیم. با هم نماز جمعه رفتیم. یعنی این تشویق هم اثر دارد. قاری: «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» (توبه/103) قرآن به پیغمبر می‌گوید: كسانی كه زكات می‌دهند، از زكات‌دهنده تشكر كن. از زكات دهنده تشكر كن. خوب این دلگرم می‌شود. حتی وقتی زكات را می‌گیری، می‌گوید: یك هشتم زكات را به آنها بده كه زكات را جمع كردند. بالاخره این روستا به روستا، خانه به خانه رفته. زكات را گرفته حفظ كرده. بین فقرا تقسیم كرده است. وقتش را برای جذب زكات، حفظ زكات، تقسیم زكات گذرانده است. یك چیزی را هم باید داد. یك چیزی را هم باید داد. این كامیون‌ها كه می‌روند هندوانه بار كنند، این صاحب مزرعه دو تا هندوانه هم به خود این شوفر می‌دهد. این هندوانه‌هایی كه این جلو است برای شوفرهاست. آن هندوانه‌ها برای خود شوفرها است. ولذا بزرگ هم است. نانواها هم نان های خوب را برای خودشان می‌برند. این قهوه‌خانه‌های در راه راننده را آن پشت می‌برد یك چلوكباب به او می‌دهد، دیگر هرچه آشغال دارد به مسافرها می‌دهد. بعضی‌هایشان اینطور هستند. تشویق جاذبه دارد...الگو گرفتن از افراد پرتلاش و فعالتوجه به تلاش دیگران، وقتی آدم نگاه كرد دید، همه سر وقت می‌آیند. خوب این هم سروقت می‌آید. وقتی نگاه می‌كند می‌بیند همه كار می‌كنند، این هم... یعنی اگر دیگران هم كار بكنند، این كار دیگران به خصوص اگر مهره‌های درشت و مسئولین باشند، در ساخت مسجد، پیغمبر خود پیغمبر گِل كشی می‌كرد. سنگ‌كشی می‌كرد. در جنگ خندق خود پیغمبر هم خندق می‌كند. این هم خیلی مهم است كه آدم به كار دیگران توجه داشته باشد: «وَ كَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ كَثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُم‏» (آل‌عمران/146) توجه به كار دیگرانیكی از آقایان سحرها پسرش را صدا می‌زد، كه حرم حضرت امیر بروند. نجف بودند. این پسر هم همراه پدرش بلند می‌شد سحر حرم می‌رفت، زیارت و نماز شب و فلان. این پسر داماد شد. داماد كه شد حال نداشت از كنار عروس بلند شود. پدرش می‌آمد در را می‌زد، داماد به عروس می‌گفت كه: من می‌گویم: العفو، العفو، العفو، بگو: اینجا در اتاق مشغول نماز شب است. این داماد دروغكی العفو، العفو می‌كرد. عروس هم می‌گفت: حاج آقا ایشان نماز شب اینجا می‌خواند. این آقا را رد می‌كردند برود. یك مدتی كه گذشت عروس و داماد با هم دعوایشان شد. گفت: به آقایت خواهم گفت دروغ گفتی. رفت گفت: آقا ایشان هیچ شبی نماز شب نمی‌خواند. این حال نداشت بلند شود بیاید، خلاصه الكی... گفت: خیلی خوب شما هیچ چیز نگو، یك شب كه آمد در را زد، گفت: حاج آقا من اینجا نماز می‌خوانم. گفت: نه باید بیایی بیرون برویم. او را برد و در راه كه حرم می‌رفت، گفت: ببین این فقیر برای چقدر پول نشسته گدایی می‌كند؟ این فقیر برای دو فَلس پول دارد گدایی می‌كند. خدمت آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) رفتم. گفتم: آقا من طلبه‌ی مدرسه‌ی شما بودم. تمام طلبه‌هایی كه در مدرسه‌ی شما همشاگردی بودیم، در جمهوری اسلامی همه به درد خوردند. معلوم می‌شود مدرسه‌ی شما مدرسه‌ی مباركی بود.  آیت الله العظمی گلپایگانی گفت: من كه به طلبه‌ها خدمت می‌كنم مثل مادری است كه به بچه‌اش شیر می‌دهد.نقل كردند یكی از مراجع در برف آمد درس بدهد. طلبه‌ها گفتند: آخر امروز روز برفی است. فرمود: روز برفی مگر بازار تعطیل است؟ مگر خیابان تعطیل است. مگر نانوایی تعطیل است؟ چرا برف كه آمد ما تعطیل كنیم؟ ما دلیل اینكه پنجشنبه تعطیل است نفهمیدیم. الحمدلله، از حوزه حذف شد. الحمدلله اخیراً خیلی از حوزه‌ها دیگر پنجشنبه را تعطیل نمی‌كنند. من از اول 15 سالگی كه طلبه شدم، یك روز تعطیل نداشتم، پنجشنبه آمدم دیدم حوزه تعطیل است. گفتند: پنجشنبه تعطیل است. گفتم: بازار باز بود! گفتند: خوب حوزه تعطیل است. ما از اول نفهمیدیم چرا؟ البته از روز اول هم از توفیقات من این بوده كه من كاری به حوزه نداشتم. هیچ وقت كه حوزه تعطیل بوده من برای خودم تعطیل قرار ندادم. و لذا پنجشنبه‌ها را ما برای نهج‌البلاغه گذاشتیم. خدمت آیت الله العظمی مكارم پنجشنبه‌ها صبح، چهارشنبه‌ها شب كه حوزه تعطیل بود، بیست و هفت جلد تفسیر نمونه نوشتیم. از تعطیلات باید استفاده كرد. به چه دلیل ما این همه تعطیلی داشته باشیم؟ ساعت كار را عوض می‌كنیم. روزها داغ است شب‌ها درس می‌خوانیم. بندرعباس داغ است، ملایر می‌آییم. خوزستان داغ است، تویسركان می‌رویم. دماوند می‌رویم. سمنان دو تا شهر كنار هم دارد. یكی خود سمنان است كه داغ است. یكی شهمیرزاد است خنك است. فاصله‌شان یك ربع راه است. آخر بابا سوار یك اتوبوس شو به آنجا برو، خنك درس بخوان و شب برگرد. ما گاهی وقت‌ها روی میخ نشستیم می‌گوییم: آخ! بلند شو آن طرف بنشین. اینكه می‌گویم: مملكت ما شهید رجایی كم دارد همین است. حاضر نیستیم سدها را بشكنیم. تعطیلات كشور ما زیاد است. ولخرجی در كشور ما زیاد است. اسراف در كشور ما زیاد است. خیلی هم زیاد است.  توجه كنیم كه دیگران كار كردند. اگر همه كار بكنند انگیزه زیاد می‌شود. تنظیم برای تبیان: شکوری





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن